#داستان_داداش_محسن
قسمت نوزدهم
مریم تا اسم پدرش را شنید گریه اش گرفت. کلاس را رها کرد و از دانشگاه زد بیرون.
دربست گرفت و مستقیم رفت سر مزار پدرش.
همین که به مزارش رسید، خودش را روی قبر انداخت و تا میتوانست ضجه زد. انگار از درون و بیرون داشت میسوخت.
هر چه توانست با پدرش درد دل کرد:« باباجون کجا رفتی؟ باباجون چرا اینقدر زود رفتی؟ چرا اینقدر زود ما رو تنها گذاشتی؟ دیدی امروز اون دختره چی میگفت؟ دیدی چطوری بی بابایی مو به رخم کشید؟ میبینی دخترت به چه روزی افتاده؟ اگه بودی نمیذاشتی از گل نازک تر به دخترت بگن. اگه بودی پشتم بودی. اگه بودی به همه نشونت میدادم و میگفتم منم بابا دارم. اگه بودی وضع زندگی ما این نبود. اگه بودی داداش مجبور نبود شبانه روز کار کنه تا یه پول بخور نمیر برامون بیاره. مجبور نبود درسشو ول کنه و بره کارگری کنه. اگه بودی زندگی ما هیچی کم نداشت. اگه بودی ما هم مثل بقیه آدم های پولداری بودیم. اونوقت اون ساناز نامرد، اینطوری پولشو به رخم نمیکشید...»
همین طور که سرش را روی قبر باباش گذاشته بود و گریه میکرد خوابش برد..
در خواب پدرش را دید که کنار ایوان نجف نشسته و لباس سفیدی به تن کرده بود.
مریم جلو آمد و جلوی پدر زانو زد.
پدر رو به ایوان نجف کرد و به دخترش گفت:« ایشون پدر همه بچه یتیم هاس. بعد ازین دیگه نگو من بابا ندارم. تو بهترین بابای دنیا رو داری...»
🌸🌸🌸🌸
کانال داستان های آسمانی
❄️@dastan_asemani
#داستان_داداش_محسن
قسمت بیستم
مریم از خواب بیدار شد. احساس آرامش عجیبی داشت. انگار که سالها خوابیده باشد. قلبش تسکین یافته بود. اشک هایش را پاک کرد و از جا بلند شد. به حضرت علی علیه السلام توسل کرد و از او خواست این آرامش و قوت قلبش را هرگز از دست ندهد. از ایشان خواست که در همه مراحل زندگی اش برایش پدری کند.
چند سال گذشت و مریم از دانشگاه فارغالتحصیل شد و یک پزشک موفق و سرشناس شد. درآمد خوبی پیدا کرد و توانست خانه خوبی در جای خوبی از شهر بخرد. برای برادرش ماشین بخرد. خلاصه اینکه زندگی شان سروسامان گرفت.
بنابر نذری که کرده بود، افراد بی بضاعت را رایگان درمان میکرد تا ثوابش به روح پدرش برسد و البته این عهدی بود که با مولایش بسته بود.
پایان
🌸🌸🌸🌸
کانال داستان های آسمانی
❄️@dastan_asemani
داستان داداش محسن هم تمام شد.
نظرتون چیه؟
داستانش چطور بود؟
کدوم یکی از داستان هامو بیشتر پسندیدید؟
نظراتتون را به این آی دی بفرستید.
@asemani4522
ممنون از همراهی تون
#تربیت_کودک
🔴 تهدید به کودک جرأت می دهد.
"اگر یکبار دیگر دوستت را اذیت کنی، یک کتک مفصل می خوری. اگر یکبار دیگر این کار را تکرار کنی من میدانم با تو. صبر کن تا بابا بیاد..."
هنگامی که کودک بارها تهدیداتی از والدین خود میشنود، ولی به ندرت عواقب کار بد خود را میبیند، تهدید به روشی نامناسب و بی حاصل برای مهار رفتار کودک تبدیل میشه، که نه تنها کودک را از انجام کار بد باز نمیدارد بلکه او را حریص تر می کند.
یعنی گاهی اوقات این تهدیدها حتی به کودکان این جرأت و شهامت را می دهد تا پدر و مادر خود را در آن محدوده امتحان کنند و صبر و تحمل آنان را بسنجند.
❀ @madaranee ❀
سلام دوستان
حالتون چطوره؟
داستان داداش محسن هم تمام شد.
از هفته دیگه داستان «ستاره ها چیدنی نیستند» را میذارم.
ممنون از همراهی تون🌹
#تربیت_کودک
اگر یک روز سخت و پر مشغله را پشت سر گذاشتهاید، لطفا تلافی آن را سر بچهها در نیاورید.
همه ما در زندگی روزهای سخت و پرکار داریم، ولی باید آرامش خود را حفظ و راهی برای کاهش خستگی روزانه پیدا کنیم و زمانی که کودکتان با شما صحبت میکند مدام کلام او را قطع نکنید، چرا که احساس میکند تمایلی به شنیدن حرفهایش ندارید و از حرف زدن با شما دلسرد میشود. همیشه سعی کنید صبور باشید و به حرف فرزندتان به دقت گوش کنید، زیرا این گونه به او میفهمانید، آنقدر برایش ارزش و احترام قائلید که حاضرید تمام حرفهایش را بشنوید. با این روش فرزندتان همه مشکلات ریز و درشت خود برای شما بیان میکند و درنتیجه در مواقع بحرانی به موقع به او کمک میکنید. به اهداف و احساساتش احترام بگذارید و همیشه به او بگویید چقدر دوستش دارید.
❀ @madaranee ❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨نیمه شعبان
⚪️✨سرود زندگی است
❤️✨نیمه شعبان
⚪️✨فرار از بردگی است
❤️✨نیمه شعبان
⚪️✨سلامی از خدا
❤️✨بر همه افراد
⚪️✨شهر بندگی است
⚪️✨ ولادت
❤️✨حضرت مهدی(عج)
⚪️✨بر شما مبارک🎉🎊
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑بچگی مداحهای حسینیه معلی😂
فقط میثم مطیعی🤣
سلام دوستان عزیز
خسته نباشید
انتخابات هم به سلامتی گذشت.
خستگی تون در رفت؟
آماده اید برای شروع یک داستان جدید؟
انشالله از امشب داستان ستاره ها چیدنی نیستند رو میگذارم.
لطفاً نظراتتون رو به این آی دی بفرستید. @asemani4522
ممنونم
🌹🌹
این قسمت اول "ستاره ها چیدنی نیستند" بود.
ببخشید که به صورت متن نشد بگذارم.
انشالله که اذیت نشید.☺️