به نام خداوند بخشنده مهربان
✅خرسندیم که در این صفحه میزبان شما نویسندگان و اهالی هنر و ادب هستیم.
📌این کانال به منظور نشر نوشتههای هنرجویان مجموعه داستانا و عموم علاقه مندان به نویسندگی شکل گرفته است.
📚به امید آنکه این راه موقعیت خوبی برای دست به قلم شدن علاقهمندان به داستان نویسی و نشر نوشتههای شما باشد.
شما هم میتوانید یادداشت های ادبی خود را با نشان #دفترچه_یادداشت_ داستانا به آیدی @Dastana_admin ارسال کنید تا در این کانال منتشر شود.
#داستانا_داستان_نویسی_آسان
https://eitaa.com/dastana_yadashtha
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
بِسم الله قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ✌
در یکی از حمله های وحشیانه ی رژیم بعث عراق در روزگار جنگ تحمیلی و موشک باران شهر#اندیمشک،منزل ما ویران شد 😔
از زیر آوارها بیرونمان کشیدند.همگی زنده مانده بودیم اما مجروح.
وقتی ما را به منزل یکی از بستگانمان بردند،تمام طول شب مادرم بالای سرمان نشسته بود و به پهنای صورت اشک میریخت.سر بر آسمان بلند کرده،خدا را شکر می کرد.شکر که بچه هایش زنده ماندند که فردا روزی با دیدن همسن و سالهایشان آه حسرت از دلش بلند نشود که اگر بچه ی من هم زنده بود الان همسن این دختر یا پسر می بود!
این روزها حال دل مادران و زنان فلسطین و غزه دردناکترین است😔
شبها با بچه هایشان می خوابند
اما صبح تنها بیدار می شوند...😭
نویسنده: سرکار خانم فخاری
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
مجهول چیست؟
مجهول کیست؟
چند لحظهی پیش مادرم مرا در آغوش داشت، پدرم برایم لقمه میگرفت.
مجهول چیست؟
مجهول کیست؟
نفرین بر ستاره✡نکبتبار صهیون
نویسنده: سرکار خانم گرجی زاده
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
با توجه به جنایات اخیر رژیم صهیونیستی، مجموعه داستانا دلنوشته هایی از هنرجویان خود را به اشتراک میگذارد.
از تمام دنبال کنندگان عزیز نیز دعوت میشود با قلم خود مردم مظلوم غزه را حمایت کنند و با بازنشر این مطالب صدای مظلومیت مردم غزه را به گوش دیگران نیز برسانند.
لطفاً مطالب خود را به این آیدی ارسال کنید.
@Dastana_admin
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
"فرشته با بالهای صورتی"
پَرپَر میزند و میرود بالا. بالا و بالاتر. همراه میشود با یک فرشته مهربان که بالهای صورتی دارد و یک کلید طلایی به گردنش انداخته. کلیدش مثل کلید خانهیمان است.
خانهی ما در غزه قشنگ بود وقتی هنوز با بمب خراب نشدهبود.
خواهرم بالهای صورتی دارد، مثل بالهای فرشته. خواهرم پرچم فلسطین را با خودش به بهشت میبرد.
نویسنده: سرکار خانم ملکثابت
تصویرگر: سرکار خانم محمدیاری
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
وداع برادر فلسطینی با خواهر کوچکترش.
خواهر جانم، آرام بخواب که دیگر از این به بعد صدای تو را از خواب بیدار نخواهد کرد.
خواهر نازنینم، برای همیشه راحت و آرام شدی دیگر از این خانه به آن خانه، از این کوچه به آن کوچه و از این بیمارستان به آن بیمارستان نمی روی.
خواهر خوبم، خوش به حالت که به پدر و مادرم ملحق شدی، دیگر مثل من بمب های آتیش را در آغوش نمیگیری بلکه مادرم تو را در آغوش گرم خود می گیرد.
خواهر یکدانه ام، دیگر از نبود آب العطش العطش نمی گویی، دیگر از نبود دارو به خود نمی پیچی، دیگر به فکر این نیستی که کدام لحظه درنده خویان بیاید و تورا ببلعد.
خواهرم آرام بخواب
نویسنده: آقای واعظی
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
لالا لالا لالا لالایی بخواب ای کودک نازم، لالایی.
عزیز دلم، دیگر آرام بخواب.
دیگر از هجوم تازیانه های وحشیانه ی دشمنان به خاک سرزمینمان در امان خواهی بود.
دیگر صدای هولناکِ موشک ها و بمب های دشمن ، گوشهای تو را نخواهد خراشید.
آرام بخواب کودکم.
دیگر گونه های گُل انداخته و پنبه ایت دستخوش چنگالهای خونین دشمنانِ سرزمینمان نخواهد شد.
دُردانه ی من، یادت هست، آن روزها وقتی در خانه مشغول بازی کردن با اسباب بازیهایت بودی،
یکدفعه صدای بمب و انفجار را که میشنیدی از هر گوشه ی خانه که بودی با جیغ و فریاد و گریه به طرف من میدویدی و دستهای کوچکت را دور پیراهن بلندِ سفیدرنگ ِمن حلقه میزدی و مرا محکم میفشردی؟
هنوز صدای گریه هایِ پُر از تَرسَت در گوشم هایم غوغا میکند.
میوه ی دلم، صدایت آرامش بخش روح و جانم بود.
نمیتوانستم حتی یکروز صدای زیبایت را نشنوم، طاقتش را نداشتم.
خانه برایم، فقط با صدای کودکانه ی تو زیبا بود.
اصلا با آهنگ صدای تو، من زندگی را دوست داشتم .
دلم میخواست مدرسه رفتنت را میدیدم.
روز اولِ مدرسه، خودم دکمه های پیراهن زیبای مدرسه ات را میبستم ، در آغوش میفشردمت و صورت زیبایت را بوسه باران میکردم.
چه فکر و خیالهایی که برایت داشتم.
اما افسوس که اینک با بدنی بی جان و در خون غلتیده، تو رادر آغوش گرفته ام و میفشارم.
نویسنده: سرکار خانم فخاری
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
شما شاهدان شهر آشوب گناهتان بیگناهی بود( بای ذنب قتلت)
کدام زمانی است که هنوز به آخر نرسیده است؟
اسرافیل دنبال صورش در کدامین سرزمین است، که قاتلان نفس زکیّه را به محاکمه ببرد؟
پرواز کنید رها شوید ای عرش نشینان بی ریا از این زندان بی سر پناه.
گاهی میشود که از مرگ به مرگ پناه برد.
نویسنده: سرکار خانم جعفری
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
درست زمانی که از تکرار روز و شب جانت به لب آمده و می پنداری در دنیا دیگر چیز جدیدی برای دیدن نیست،تابلویی از غربت و بی پناهی در غزه رسم می شود و اوج تباهی و فرومایگی قوم بنی اسرائیل را در آنجا می بینی!
مادری که سرگشته بدنبال کودکان خود می گردد و قسم می خورد کودکانش گرسنه از این جهان پر کشیدند !
کودکی که لرزان از خواب ناز شبانه بیدار شده و ناگهان خانه را ویران و خانواده اش را بی جان می بیند !
کودکی که در گوش برادر محتضر اشهد می خواند و به او اصرار می کند تکرار کن !!
تابلوی بشریت سیاه سیاه شده و انسانیت بی رنگ بی رنگ !
کجاست آن مرهمی که جانهای خسته را آرام کند و تن های زخمی را شفا دهد ؟
کجاست بهاری که خزان طفلان معصوم را به گل بنشاند و نفسهای از جان رفته را دوباره به کالبد برگرداند ؟
کجاست وعده انتقام الهی و نابودی ظالمان؟
یعقوب وار به انتظار نشسته ایم ,
بوی پیراهن یوسف می آید ...
نویسنده: سرکار خانم طائریان
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
با ابابیل و فاتح و سجّیل
میشود تارومار لشکر فیل
روی سجیلهایمان شده حک
مرگ بر صهیونیسم و اسرائیل
نقشههاتان شده ست نقش برآب
گنبد آهنین تان تعطیل
کورخواندید اگر گمان کردید
دولت نحستان شود تشکیل
ای شیاطین دیوسیرت رذل
به کدامین خطا کدام دلیل،
میچکد از ستارهٔ داوود
خون هر بیگناه چون هابیل؟
زیر پا مینهیم حیفا را
و تلآویو و کل اسقاطیل
تا چو کفتارهای رم کرده
بشتابید سوی عزرائیل
و به زیتون و تین قسم درقدس
آیهها یک به یک شود تأویل
«دست بالای دست بسیار است»
کیدتان تا همیشه فی تضلیل
میرسد عاقبت تبر بر دوش
وارثی از تبار اسماعیل
سَنُصلیّ مع الوَلی فیالقدس
سُنة الله لا لَها تبدیل
شاعر: سرکار خانم جعفرنیا
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
هر قلمی که سوگواره ای را ثبت کرده در دل عالم، یا چشمهای معشوق را دیده یا اشک های اورا و یا چشم و اشک قهرمانی را دیده ویا انسان آزاده ای را ...
من اما چشم های تو را نمیبینم، خواهر، مادر؛
هرکه هستی، من حتی صورتت را نمیبینم
اما باور کن، اما بدان عظمت تو را میبینم، اما روح بلندت را میبینم، اما صبرت را میبینم.
برای یک لحظه هم که باشد تو مرا بیدار کردی، این جهان شیشه ای و یخ زده را بیدار کردی
تمام فریاد های عالم در بغل تو جمع میشود،
تمام سکوت های گرم و داغدار عالم در بغل تو جمع میشود،
این سکوت تو، این فرو رفتن تو در آغوش پسرت یا نمیدانم برادرت.
آری این سکوت فریاد میشود و این فریاد طوفان میشود و این طوفان ظالم را در میانه درختان زیتون میاندازد.
آری، در آن زمان این طوفان و این درخت و این خاک و این آتش خشم تو و مردمانت میدانند که با ظالم چه کنند .
نویسنده: جناب آقای امین گنجی پور
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
بابا برای روز تولدم کفش های سفید قشنگی را که عاشقش بودم بالاخره برایم خرید...🥰
خیلی آن ها را دوست دارم و همیشه از آنها مراقبت می کنم تا هیچوقت کثیف نشوند...👟
اما بابا ببخشید که امشب کفش هایم خونی شده اند تقصیر من نیست...🥲
آدم بدا پاهایم را زخمی کرده اند و مامان هر چه تلاش کرد نتوانست زخم پایم را ببندد...🥺
مامان می گوید پاهایم زود خوب میشود ولی بابا برایم دعا کن خیلی درد می کند...😔
راستی بابا جانم حالا که تو از پیش ما رفتی و جایت در آسمان ها است چه کسی امسال برایم کادو تولد بگیرد...😭
نویسنده: جناب آقای ابوالفضل شادیان
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
🔻صبح پیروزی نزدیک است...
دور هم جمع شدهاند. میخواهند شهید بازی کنند!
فاضل بلند و قاطع میگوید:
_ امروز نوبت منه شهید بشم.
شادی در چهرهاش موج میزند. بر روی تخته چوبی میخوابد، چشمانش را میبندد و میخندد. بچهها پرچم را بر قامت کوچک او میکشند.
بر روی دست و شانههای ضعیف اما مردانه بلندش میکنند. میچرخند و فریاد القدس آزادی سر میدهند. حیثیت مرگ را به بازی میگیرند!!!!
حالا قد کشیدهاند؛ با همین تفکر و اندیشه. شاید دلشان زخم خورده و چشمانشان بارانیست اما؛
آواز سلام فرمانده در قلبهایشان جاریست. رو میکنند سمت عکس "قاسم سلیمانی" پا میکوبند و سلام نظامی میدهند
یک صدا میخوانند:
گفتهاند....رفتهای ...پرواز کرده ای...؟!
این چه نبودنیست که هر روز هویدا تری؟! گفتهاند ...کشتهاند تو را!
پس چرا زندهای و طوفان بهپا کردهای؟! قسم به مکتب و اندیشهات سردار که سوت موشک هایمان خواهد گرفت خواب را ز چشمان دشمن. به آسمان قدس نگاه کن ! ابر ها را ببین! با رد تیرهایمان چهرهی تو را نقاشی کردهایم !
نویسنده: سرکار خانم قائینی
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
نگاهت بر روی پیکر نیمه جان برادرکوچکت سرگردان بود،
به یاد خاطره دیروز که افتادی اشک درچشمان دریاییات جمع شد وقتی در کوچههای نداشتهی شهر ،بر روی تپههایی از ویرانی خانههایمان بازی میکردیم برادرجان وقتی تو به زمین خوردی دلواپس خراشهای سطحی روی پایت شدم،خاک لباست را تکاندم تا بغض و دردت تبدیل به اشک نشود چرا که تحمل دیدن اشکهایت را نداشتم. من حامی و پشتوانهی تو بودم اما چه دردناک است که الان هیچ کاری نمیتوانم برایت بکنم
ناگاه ندایی از آموزههای مادرم بیاختیار زبانم را گشود و از میان این دو لب خشک و لرزان ذکری پرنور شنیده شد که چهار گوشهی قلب هر انسان صاحب قلبی را به لرزه میانداخت:
برادر... بگو... میشنوی ...بگو
"اشهدان لا اله الا الله"
زبانم قاصر است از وصف نمایش استقامت تو ، تنها از یک شیرزن چنین شیری متولد میشود در دلم به بزرگی نگاه مادرت غبطه میخورم و آرزو میکنم که ای کاش میتوانستم او را ببینم و به او بگویم"دستمریزاد به توی مادر که دیکته شب فرزندت را واژگان سختی چون جهاد ،استقامت،مقاومت،غیرت،آزادگی برگزیدی.
آفرررین بر تو پسر بابت سربلندیت در امتحانت
بوسهای از روی بغض و ماتم بر بدن برادر زدی آن هنگام که پلک چشمش روی هم افتاد و بخواب ابدی زیبایش رفت
از این پس این مرد کوچک برادرشهید است
و با این مدال افتخار خاک از لباس وطنش برمیگیرد...
اوخار چشم دشمنش است...
نویسنده: سرکار خانم جوانبخت
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
اولین باری که در آغوش گرفتمش آنقدر سبک و نحیف بود، ترسیدم از دستم لیز بخورد. مثل غنچهای خوشبو و لطیف عطرش بر جانم نشست؛ اما امروز آخرین باری است، در آغوشم سنگین شده و باز هم میترسم از دستم بیفتد. جوانهای که زیر پا لگدمال و خاکآلود شد.
فرزندم بهاری را پشت سر نگذاشت که با آرامش و خوشحالی به همراه همبازیهایش کودکی کند. هرچه گذشت، پاییز و برگریزان آرزوها و امیدهایش بود. آنها را در مشت فشرد و با بغض به طرف تاریکیها پرت کرد.
امروز این بارِ امانت را به زمین هدیه میدهم تا ریشه بدواند و درخت تنومندی پرورش دهد.
نویسنده: سرکار خانم کریمی
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
"آب...آب!"
چه فرقی میکند زیر قطرههای باران باشیم یا زیر آتش خمپاره و بمب؟!
دیگر چه فرقی میکند تشنه باشیم یا نباشیم؟!
شرف و غیرت که باشد،
تمام وطن یکپارچه سرود پیروزی سرمیدهد.
تصویرگر: محسن فرجی
نویسنده: سرکار خانم ملک ثابت
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#صفین_در_فلسطین
فقط ده ضربه تا خیمهی ابن ابیسفیان.
فقط ده موشک تا قلب تلآویو.
تکرارِ تاریخِ تلخ، خیلی تلختر و زهرناکترست. خیلی گران تمام میشود.
آن که با قرآن سر نیزه، جنگ باخته را برد، خیلی قبلترش قرآن را شدیداً لگدمال کرده بود. قرآن بالای نیزه فقط فریب نمایشی و جنگ رسانهای بود.
و حالا چطور شده که رژیم کودککشِ باخته و سقوط کردهی اسراییلی متوجه شده زن و کودک مظلومند، البته فقط از نوع اسراییلیش؟
این همان فریب نمایشی و جنگ رسانهایست.
آن نیزهها که قرآن بر بالایشان رفت، همین رسانه و فضای مجازند.
اسراییل، میدان جنگ عملی و علنی را از دست داده. اثباتش این که با زدن بیمارستان، دارد هوار میکشد:«آهای ملت های دنیا! من دیگر چیزی برایم نمانده که نگران از دست دادنش باشم.»
و اما بعد.
پرسیدی:« چرا با اسراییل بجنگیم؟ به ما چه؟»
اگر تا الان به دشمنی عمیق اسراییل با ایران شک داشتی امیدوارم هرچه زودتر درمان بشوی، اما بدان:
اول آنکه نخستوزیرِ ملعونِ رژیمِ منحوسِ صهیونیستی خودش اظهار کرد:«سر مار،ایرانه.»
دوم، این همه تحریم علیه ایران را از سر دوستی انجام میدهند؟
سوم، ترور دانشمندان ایرانی را برای ابراز محبت اجرا میکنند؟
چهارم، جشنی که هرسال میگیرند به مناسبت قتل عام هشتاد هزار ایرانی توسط یهودیان، آن هم جهت نشان دادن علاقهست؟
و پنجم و ششم و ...
برای اینکه عمیقاً متوجه عمق قضیه بشویم بهترست به این سخن شهید صدر دقیق توجه کنیم.
«اگر اسرائیل و شیطان با یکدیگر بجنگند، ما در کنار شیطان میایستیم»
خط قرمز امام موسی صدر، رژیم غاصب اسرائیل بود و این رژیم را شر مطلق میدانست.
نویسنده: سرکار خانم علی پور
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
عزیز دلم ، ثمره عمرم بیا بیا سر کوچک و زیبایت را بگذار روی قلبم تا آرام شوی مثل آن هنگام که به دنیایی قدم گذاشتی که برایت غریب بود و تنها صدای قلب مادر را آشنا یافتی. بیا عزیزترین موجود عالم برای مادر، بیا و سر بگذار بر قلبی که به عشق تو می تپید ... تا آن هنگام که گفتند یا تو باید بمانی یا فرشته کوچکت. به فرشته مامور گفتم که تو باید بمانی. آرام باش و قوی. می دانم سخت است برایت ولی جان مادر باید یاد بگیری که بایستی، بمانی، زندگی کنی . تو بازمانده خاندانی هستی که قوم ظالمین می خواستند که نباشد ولی اراده خداوند آن است که بمانی ... پس محکم باش و حسرت نابودی ما را بر دل این ستمگران بگذار. بزودی دوباره به هم خواهیم پیوست. تا آن روز بمان چون کوه استوار.
نویسنده: سرکار خانم کاشانی
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
تن زخمی کودکم را میان آتش و دود سپردم به امن ترین جای شهر
صبح پسرم، و اهل بیمارستان را ملائک تا بهشت بدرقه کرده بودند.
نویسنده: سرکار خانم باغستانی میبدی
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
🏴🏴
بند نافم را هنوز نبریدهاند که از بند این دنیا رها میشوم. رهاتر از پَر! پَرپَرزنان برمیگردم به سمت خدا. عجب سفر کوتاه و آسانی!
نویسنده: سرکار خانم ملک ثابت
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
صدای نفس زدنت را می شنوم و از جا بر می خیزم. نگران هستم تب کرده باشی
وقتی می بینم تب نداری خیالم راحت می شود. صدای نفست قوت قلبی برایم می شود و نگاهم بر رخسارت میخکوب می شود.
دلم می خواهد بغلت کنم و نوازشت کنم. خواب هستی دلم نمی آید تکانت دهم. از خواب ناز بیدارت کنم.
هنگامی که کنارت هستم و چشمانت از خواب گشوده می شود، دستانم صورت زیبایت را نوازش می کند. دلم می خواهد در آغوشت بگیرم و بر سر و صورتت بوسه زنم.
الان چه کنم خدا!!! صدای نفست را نمی شنوم!! قلبم به شماره افتاده، نمی توانم باور کنم ترا بی جان در بغل دارم.
عزیز دلم چشمان خواب آلودت را از من پنهان کردهای؟ نمی خواهی در آغوشت بگیرم؟!!!
نویسنده: سرکار خانم امامی
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌برای این ویدئو چند خطی بنویسید...
@Dastana_admin
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67
هدایت شده از داستانا | داستان نویسی آسان✍️
#دلنوشته_هایی برای #حمایت از مردم مظلوم #فلسطین
یا اُماه...
یا اَبَتاه...
یا أخی...
یا اُختی...
یا...
تازه زبان باز کرده بود!
هربار یا اُماه میگفت دل زنی قنج میرفت.
هربار یا ابتاه میگفت صدای دست زدن مردی میآمد.
زبانی شیرین داشت و با نمک
اما اینبار تلخ بود و رنجور
تلخ بود و غمبار
دیگر قنج دل مادرش رو حس نمیکرد!
تنها دل لرزان و گریان بینندگان رسانهها همراهش بود!
دیگر صدای دست زدن پدر را نمیشنید!
تنها صدای صوت خمپاره و ترکیدن بمب را میشنید!
گریه میکرد و جیغ میزد
یک دم میگفت یا اُماه، یا أبتاه
اما باز هم....😭😭😭
دوروبرش را نگاه میکرد شاید کوه استوار پدر را ببیند، شاید آغوش مادر را حس کند اما دریغ دریغ دریغ 😭😭😭
هیچ کس دوروبرش نبود
لرزان و تنها خواست خم شود و ضجه بزند که چشمش افتاد به پستانکی که مادر با نوار دور گردنش انداخته بود.
چارهای نبود پناه برد به پستانک 😭
گرد و غبار رویش نشسته بود اما بوی دستان پر مهر پدر و مادر را میداد😭
گذاشت در دهانش، گریه نکرد، انگار پدر و مادر کنارش بودند، پشت و پناه خوبی یافته بود، رد پایی بود از آنان که دیگر نبودند😭😭😭
نویسنده: سرکار خانم حسینی
#غزه_تنها_نیست.
داستانا|داستان نویسی آسان✍️
https://eitaa.com/joinchat/2253455521Cfdb4b19f67