eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.1هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
عالم آل محمد .mp3
3.65M
چرا به امام رضا علیه‌السلام عالم آل محمد ص گفته می‌شود ؟ 🎙 حجت‌الاسلام دکتر 📚درس‌ها و سخنرانی‌ها👇 ✅ @ghorbanimoghadam_ir
همیشه فکر کرده‌ام که امیرکبیر در چه زمان و دوره‌ای امیرِ کبیر شد! در دورانی به غایت سخت... در دورانی که دخالت کشورهای خارجی و بی‌کفایتی مسئولین زیادی در داخل ایران موج می‌زد. بی‌نظمی و بی‌برنامگی و ضعف امنیت داخلی و نبود برنامه‌های علمی فرهنگی و... در دورانی که تک و تنها بود... نشانش هم همان شد که اجماع کردند برای حذفش از سیاستمداری و اداره کشور و حتی به این هم اکتفا نکردند و در سرزمین خودش ترورش کردند... اما جالب است که نگفت این مملکت دیگر درست بشو نیست. یا من یک نفری چه کاری از دستم مگه بر می‌آید؟! یا اینها لیاقت وجود مرا ندارند و من بروم خارج جایی که قدر من را بدانند... بجای فرو رفتن در نقش قربانی، تلاش‌ها کرد برای ارتقا شخصیت و تخصص خودش. بدون وجود امکانات مالی و اعتباری خانوادگی و اجتماعی. امیر کبیر برای همهٔ غرزن‌های ناله کنِ بی‌هدف و انگیزه با بهانه همیشگی شرایط بیرونی، می‌تواند الگو و اسوهٔ بزرگی بشود. امیر کبیر این مرد بزرگ تاریخ ایران، که برای همه قابل قدردانی و احترام است، راه هر بهانه‌ای را برای نداشتن هدف و برنامه، تلاش جدی نکردن و اثرگذاری نداشتن بر همه بسته است. امروز که شرایط از هر نظر هزار برابر بهتر از گذشته تاریخ ایران است. کارها می‌شود کرد... زمان نسبی است. همه ۲۴ ساعت زمان داریم اما یکی می‌شود امیرکبیر که در سه سال چه کارهای بنیادینی می‌کند. جالب است که دغدغه رشد جوانان ایرانی را داشته و استدلال و ایده جالبی داشته. می گفته بجای اینکه ۲۰ نفر از جوانانمان را هزینه کنیم و بفرستیم خارج، ۲۰ متخصص خارجی بیاوریم و استخدام کنیم که ۲۰۰ جوان ما را در داخل کشور آموزش دهد! چقدر انسان با برخی انسان‌های دیگر در خصوص طرز فکر می‌تواند متفاوت باشد! یعنی هم جوانان را در کشور حفظ کند. هم وقتی تو استادی را استخدام می‌کنی عزت با دانشجوی تو در وطن خودش است. اما وقتی دانشجوی تو به خارج می‌رود عزت و اعتبار برای آن کشور و آن استادان است... اعتماد به نفس کدام جوانان بیشتر می‌شود؟ تک تک ما هم می‌توانیم برای ثبتِ ناممان در تاریخ ایران و جهان، کاری کنیم و البته که نیت، ثبتِ نام نیست. یعنی فرصت داریم کارهای بزرگ و ارزشمندی برای آب و خاک خود کنیم که ارزش بخاطر سپاری ما را داشته باشد. برای عزت و تعالی و سربلندی کشوری که نان و نمکش را خوردیم تا رشد و نمو کنیم، خط و نشان نکشیم، دائما معترض نباشیم، با ادای روشنفکری، نقدها و بررسی‌ها نکنیم اما عملا هیچ خروجی و دستاورد ارزشمندی برای میهن خود نداشته باشیم. طلبکار نباشیم. وظیفه شناسی کنیم. بگوییم من هم جنسی از جنس امیرکبیرِ زمان خود خواهم شد... @DasTanaK_ir | داناب 👈
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
🔆 شرکت فاخر جامه رو‌میشناسید؟؟ 🔷 همون که اخیرا به عنوان کسب و کار برتر در حوزه ی تولید پوشاک « ایرانی ، اسلامی » تو برنامه میدون شبکه ۳ سیما معرفی شد .. ✅ کت شلوار مقاومت « لبنانی » ✅ انواع پیراهن دیپلمات و رسمی ✅ انواع شلوار و تیشرت ✅ چادر و مانتو ✅ محصولات زمستانه ✅ پوشاک مردانه ، زنانه ، بچگانه ⭕ تولید و عرضه مستقیم و بدون واسطه گروه صنعتی فاخر جامه ایرانیان تولید کننده مد و پوشاک ایرانی اسلامی « حمایت از تولید ایرانی » کانال رسمی فاخر جامه https://eitaa.com/joinchat/3024420866C674f967f8e
هدایت شده از تارینو
🧚‍♂️🧚‍♂️🧚‍♂️🧚‍♂️ «ممنونم» رفت و آمد زیاد مردم را می دیدم.ولی مدتها بود در این گوشه ی تنگ و کسالت بار اسیر بودم روزها و شب ها با بی حوصلگی میگذشت گویی خودم با خودم قهر بودم. دلم میخواست مثل بقیه غمگین داخل می‌شدم و با دلی آرام از آنجا خارج می شدم.ولی... تا اینکه روزی دختر بچه ای زیبا با مادرش از کنار من می‌گذشت. که یک دفعه پایش لغزید.من هول شدم،فریاد زدم: مواظب باش، مواظب باش ولی او نقش زمین شد. بطری آبی هم که در دستش داشت از دستش رها شد و محکم به دیوار خورد. آب قمقمه به سرعت بیرون ریخت.من وحشت کردم. آب سمت من می آمد. خودم را به دیوار چسباندم. ولی آب من را با خودش از آن گوشه کند و تا وسط چارچوب در برد. کمی عصبانی شدم.تمام بدنم خیس آب شده بود. با دستم آب روی تنم را کمی کنار زدم. کمی بعد، پیرمردی به سمت من آمد و با پایش بدون اینکه بخواهد، من را مسافت زیادی پرتاب کرد. با صورت روی زمین و روی سنگ های زیبای آنجا ولو شدم. سرم گیج می رفت، قفسه سینه ام درد گرفته بود.سرم را بلند کردم. هنوز منگ بودم که الان کجا هستم؟ که ناگهان پسری جوان با قدی بلند، موهای فر شده و پوششی عجیب و غریب من را با کشیدن کوله اش به روی زمین با خود برد. هرچه تلاش کردم که با اون نروم، نشد کمی جلوتر، لبه ی برآمده ی دری بزرگ دیده می‌شد. خوشحال شدم. حالا دیگر نمی توانست من را به زور با خود ببرد. ولی در کمال تعجب دیدم، به لبه ی در که رسید، کوله اش را بر شانه اش انداخت. من که داخل بند کوله گیر کرده بودم به ناچار بر دوشش سوار شدم و با او رفتم. محکم با دست هایم به کمرش کوبیدم : «لعنتی من رو بزار زمین، منو کجا میبری؟ با اون قیافه ی عجیبت، آهای با توام کَری؟ ولی هیچ فایده ای نداشت. چند متری جلو رفت و بعد روی فرشی نشست و شروع به خواندن کتاب کوچکی کرد. خودم را به سختی از بند کوله رها کردم و روی قالی افتادم: «آخی... وای چقدر روز بدیه!! خسته شده بودم. چشمانم را بستم تا کمی بخوابم. لحظاتی بعد، با صدای چندین مرد، بیدار شدم : «من اینو لول می کنم، شما اون یکی رو بردار. دِ دست بجنبون دیگه... از جایم کنده شدم. خواستم از روی قالی فرار کنم. تلو تلو خوران، خودم را به لبه ی قالی رساندم. ولی مردی با لباس سرمه ای، آستینش را به سمت من آورد و من اتفاقی داخل آستینش افتادم: «وای خدای من... این چه شانسیه من دارم؟ مرد آنقدر دستش را تکان می داد که داشتم بالا می‌آوردم : «تو رو سر جدت بذار من برم.» ولی هیچ فایده ای نداشت. دستش کمی پایین آمد. جمعیت زیادی از انجا دیده می شد.به دست مرد چوب نرمی بود که با آن به شانه های مردم میزد. _اینجا کجاس؟ چه بوی خوبی!چه حس دلنشینی! دست مرد پایین و پایین تر آمد و من قِل خوردم و روی سر یک نفر دیگر افتادم. بالا را نگاه کردم.من از آستین مردی که بالای چهار پایه بود افتاده بودم. مردی که روی سرش افتادم، کمی کم مو بود. خودم را به دوشاخه ی مویش سفت چسبیدم. میان این جمعیت نمی شد حتی درست نفس کشید. آن مرد با سختی زیاد خودش را به کنار پنجره ای زیبا رساند. سرش را بر روی پنجره گذاشت و به پهنای صورت شروع به گریه کردن، کرد. فضای داخل آن پنجره چقدر زیبا بود. چراغ های سبز و بوی عطری دل انگیز. موهای مرد را رها کردم و خودم را مانند برگ خزان به داخل پنجره انداختم. وسط یک دنیا پول افتادم. از کم تا زیاد، از کهنه تا نو . به روبرو نگاه کردم، این است غریب طوس؟ برای دیدار او بود که این همه روزانه آدم ها می آمدند و می رفتند؟ مِهر او را مدت ها در دلم داشتم،کسی که غصه های مردم را پیش خودش نگه می‌داشت و روی لب هایشان خنده را نقاشی می کرد. با چشمهای پر از اشک، آرامگاهش را نگاه کردم : «ممنونم که امید یه سنگریزم ناامید نکردی، از میون لولای در، تا اینجا آوردیش. شاهی به خدا برای تو کمه، خیلی کم... ✍️ به قلم: سرکار خانم آمنه خلیلی ــــــــــــــــ (تاری‌نو_نوایی‌نو_ مسیری‌نو) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ https://eitaa.com/joinchat/1481703603C5cfc0c80a6 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🧚‍♂️🧚‍♂️🧚‍♂️🧚‍♂️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین فیلم رنگی از حرم امام رضا (ع) 👈 این فیلم کوتاه بخشی از مستند Double Joumey است که ادعا شده در سال ۱۳۱۸ خورشیدی (۸۲ سال قبل) توسط یک گردشگر سوئیسی به نام الامایارد ضبط شده است. این گردشگر سوئیسی در میان شراره‌های جنگ جهانی دوم به همراه دوستش راهی شرق می‌شود و با یک ماشین سواری از راه افغانستان خود را به ایران می‌رساند و با دوربینی که زیر لباسش پنهان کرده بود، وارد حرم می‌گردد؛ آنگاه اولین فیلم رنگی از حرم امام رضا (ع) را در تاریخ ثبت می‌کند. گفته می‌شود که صدای گوینده فیلم، مربوط به ایرِن ژاکوب (Irène Jacob) هنرپیشه سوئیسی تبار فرانسه است که بعدا صدایش روی فیلم قرار گرفته است. @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌جوانان بوشهر دستگاهی اختراع کرده اند که می تواند از یک تن زباله، 45 درصد بنزین، 45 درصدگازوئیل و 7 درصد گاز و 3درصد مقطر اب تولید می کند. این دستگاه شگفت انگیز توجه قدرتهای بزرگ را برانگیخته است ... ♦️نامه هایی از کشورهای دیگر دارند که خواستار این فناوری جدید هستند @DasTanaK_ir | داناب 👈
😍😍🔴🔴🔴🔴با لباسای اینجا خاص باش خوش سلیقه‌ها زود بیاین⭕🔴👆 لباسای شیک خونگی تا مجلسی👆😍😍 🔴 رایگان درب منزل متناسب با هر ای😍 با 😳 🔴قیمت ها مناسب با چند سال سابقه فروش آنلاین 😍😍😍👍👍 https://eitaa.com/joinchat/2639593508Cc53a9fda66 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توجه و عنایت حضرت امام رضا خیلی عام است و همه را مورد توجه قرار میدهند. باید با حضرت امام رئوف بسیار مانوس شویم و سیستم مشهد رفتنمان را نیز عوض کنیم. باید مهمترین خواسته مان از حضرت رضا عضویت ما در کاروان رایات سود باشد. کاروانی که قبل از ظهور، با ریاست حضرت عیسی و فرماندهی نظامی شعیب بن صالح از مشهد حرکت میکند و در شام با سپاه سفیانی درگیر میشود و مآلاً سفیانی و دجّال به دست حضرت عیسی کشته میشوند. سپاه رایات سود آنگاه به مکه رفته و با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه بیعت کرده، سپس حضرت ولی عصر ارواحنافداه اعلام ظهور می نمایند. اعضای سپاه رایات سود توسط حضرت امام رضا انتخاب میشوند. البته اگر ما را بپذیرند، ما را تربیت کرده آماده عضویت در آن سپاه میکنند. حرکت سپاه رایات سود از مشهد مقدس سخنی عارفانه از مرحوم استاد رضوان الله علیه @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷امام‌رضا در زِندان (دوربین مخفی) 🔸به زِندانی که هیچ کَس و کاری نداره میگن: یک نفر ضامنت شده. زندانی با تعجب جواب میده: من که هیچ کَسو ندارم🥺 @DasTanaK_ir | داناب 👈
https://eitaa.com/mrvarid1 چگونه نور و برکت وارد زندگی خود کنیم؟ 💥💫💥💫💥💫💥💫💥 🍃ضرورت پرهیز از بدگمانی🍃 شایسته نیست به سخنی که از دهان کسی خارج شد،گمان بد ببری،چرا که برای آن برداشت نیکویی نیز می توان داشت. https://eitaa.com/mrvarid1 وارد کانال شوید تا ببینید👇 https://eitaa.com/mrvarid1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
🍏 📍چه مزایا و معایبی دارند؟ 📍آیا آسیب دیجیتال‌درمان‌میشود ؟ 📍 چیست؟ 📍کودکم از جلوی تلویزیون بوده، مثل کودکان شده. 📍تفاوت کودک و کودک دارای گفتاردرمانی هدف👈عضوشوید https://eitaa.com/joinchat/2807365994C629ed9a004
✳️ برای داشتن نظم و كارايی بيشتر در كار روزانه ۳ نكته مهم را بخاطر بسپارید: 1⃣ قبل ظهر كارهای مهم را انجام دهيد. آمارها نشان می‌دهد اکثر تيم‌های پيشرو این گونه‌اند. همچنين مي توانيد از ناهار خود نيز لذت ببريد زيرا كارهای مهم را انجام داده ايد. 2⃣ پروژه‌های بزرگ را به قسمت‌های كوچک تقسيم كنيد و قسمت‌های بزرگ و طولانی تر را زودتر انجام دهيد. 3⃣ وظايف مشابه را به صورت همزمان انجام دهيد. ذهن شما روي كارهايی كه تكرار می شوند موفق تر عمل مي كند. شما مي توانيد با انجام پروژه هاي مشابه بصورت همزمان بکار خود سرعت دهيد. @DasTanaK_ir | داناب 👈
امام صادق(ع): جهان از يك جرثومه (اصل و ریشه بنیادین) بوجود آمد و آن جرثومه دارای دو قطب متضاد شد و سبب پيدايش ذره گرديد و آنگاه ماده بوجود آمد و ماده تنوع پيدا كرد و تنوع ماده ناشی از كمی يا زيادی ذرات آنها میباشد! -امام شناسی- ج18 - ص154 🗣محمد هولمز🇮🇷 @DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚛️ درخواست عجیب صدام از ایران! استاد خسرو معتضد در کمتر از ۲ دقیقه، یک ناشنیده تاریخی را نقل می‌کند. @DasTanaK_ir | داناب 👈
💠 اسماعیل‌طلا کیست؟ 💠 چرا سقاخانه حرم به نام او مشهور است؟ 🌸 سقاخانه معمولاً ظروف سنگی بزرگی بود که آب آشامیدنی را در آن‌ها می‌ریختند و پیاله‌هایی را با زنجیر به آن‌ها می‌بستند. 🌸 از میان سقاخانه‌هایی که وجود دارد، سقاخانه «اسماعیل طلا»ی صحن کهنه حرم رضوی یکی از معروف‌ترین و قدیمی‌ترین آن‌هاست. ⛏ سنگ بنای این سقاخانه را نادرشاه افشار گذاشت و یکی از فرماندهان فتحعلی‌شاه، بهای روکش طلای آن را مهیا کرد. ✅ نادرشاه و سنگ اول بنای سقاخانه حضرت 💎 ماجرای سقاخانه حرم مطهر از آنجا آغاز می‌شود که بین سال‌های ۱۱۴۴ تا ۱۱۴۵ه.ق به دستور نادرشاه افشار، سنگابی یکپارچه از سنگ مرمر در صحن عتیق نصب شد. این سنگاب را که از جنگ هرات به غنیمت گرفته شده بود، در کنار جوی آبی که از چشمه گیلاس (گلسب) تا صحن حرم کشیده شده بود، نصب کردند تا مردم برای رفع تشنگی از آب درون آن که سه کُر گنجایش داشت، استفاده کنند. ✅ اسماعیل طلا کیست؟ ✨ این سقاخانه سال‌ها بعد، به دست یکی از سرداران فتحعلی شاه با روکشی از طلا تزئین شد. 🎁 ماجرا از این قرار بود که در زمان این شاه قاجار از طرف يكی از دولت‌های خارجی بسته‌ای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد. ☝️🏻 «اسماعيل‌خان» كه جزء ملتزمين بود استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود، چرا که احتمال سوء قصد را نمی توان از نظر دور داشت. 💣 اتفاقا هنگام باز كردن، بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد. 🏆 فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سردار اسماعيل‌خان سكه‌های طلا به او مرحمت شود. چنين كردند و اسماعيل خان معروف به «زر ريز خان» شد. 🔆 او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایه‌های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود. از آن زمان این سقاخانه را به «سقاخانه اسماعیل طلا» می‌شناسند. @DasTanaK_ir | داناب 👈
🔴 نامه ی شهید محسن حججی به امام رضا (ع)... 🔹بسم الله النور، النور... 🔹به: انیس النفوس، شمس الشموس، مولا علی ابن موسی الرضا(ع) از :غلام رو سیاه، گنهکار 🔹سلام اقای خوبم 🔹از آخرین باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی می گذرد؛ و حال که در صحن و سرایت هستم سرتاپا شوق و شعف دارم. 🔹یادم هست دفعه قبل خواسته های زیادی از شما داشتم؛ الان که خوب فکر میکنم به همه ی خواسته هایم رسیده ام. شغل سپاه، عروسی، جور شدن زندگی و... ممنونم آقای خوبم، ممنون... 🔹دو روز پیش كه با لباس سبز پاسداری به حرمت قدم گذاشتم چقدر لذت بردم؛ باورم نمیشود؛ همه اینها را از کرم و بزرگی شما میدانم. 🔹مولای من، با ورود به سپاه دریچه ای جدید از زندگی به روی من باز شد؛ اگر روزی هزار بار شکر خدا را بگویم باز هم کم است؛ ارباب من، از لذت های دنیوی هرآنچه که باید می چشیدم را چشیدم... 🔹حال، بی صبرانه مشتاق چشیدنی لذتی اخروی هستم؛ لذتی که نهایتش رضای خداست... 🔹یا رضا، تو را به پدر بزرگوارت موسی بن جعفر(ع) قسم، تو را به فرزند عزیزت جواد الائمه قسم، تو را به خواهر گرامی ات فاطمه معصومه قسم، ضامن من شوید... 🔹آقا جان دوست دارم همانند علی اکبر(ع) در جوانی شهدِ شیرین شهادت را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت کنم. 🔹فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم؛ مولای من، بر من منت بگذار و جواز شهادتم را امضاء کن. 🔹امشب شام دوشنبه است؛ می گویند دوشنبه ها و پنج شنبه ها پرونده اعمال ما می رود دست صاحبمان ولی عصر(ع)... 🔹آقای من، تو را به مادرت زهرا(س) قسم، شهادت نامه ام را با امضای خودت مزین کن. 🔹آرزو دارم امشب پرونده ام به همراه جواز شهادتم به دست امام زمان(ع) برسد؛ بدون شک با دیدن امضای ضمانت شما، ولی عصر(ع) هم امضاء می کند. 🔹گرچه سرتا پا گناهم، رو سیاهم ضامنم باش ای رضا مانند آهو دِه پناهم... آقای من... مرا از درگاهت ناامید نکن الهی رضاً برضاک لامعبود سواک 🔹دوشنبه/ سه شنبه ٩۴/۵/۶ حرم امام رضا(ع)/ رواق الاجابه ٣۴: ۰۱ بامداد "محسن حججی" ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
8 ضرب‌ المثل‌ مدیریتی عجیب از سراسر دنیا: •جامایکا: قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو "دهن گنده" تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن. •هاییتی: اگر میخواهی جوجه ‌هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخم‌مرغ ها بخواب. تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار. •لاتین: یک خرگوش احمق، برای لانه‌ی خود سه ورودی تعبیه می‌کند. تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم می‌کند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آن‌ها ببندی •آفریقا: هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است. تفسیر: معادل فارسی‌اش می‌شود، اگر در دیده‌ی مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی. •روسی: بشکه‌ خالی بلندترین صدا را ایجاد می‌کند. تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد. •اسپانیا: برای پختن یک املت خوشمزه ، حداقل باید یک تخم‌ مرغ شکست. تفسیر: بدون صرف هزینه به نتیجه‌ مطلوب دست نخواهی یافت •روسی: هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزوماً آشپز ماهری نیست. تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست. •ژاپنی : اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی پس هلش بده بره بالا تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🌹اگر زنان چادری می‌خواستند نشانشان می‌دادم عرقی که در فصل گرما بخاطر حفظ حجاب می‌ریزند دانه دانه‌اش خورشید است. شما خورشید خدا هستید و سه جا برای او نور می‌شود ... آیت الله بهاءالدینی @DasTanaK_ir | داناب 👈
💠 وعده بهشت به همسایه ابوبصیر ابوبصیر می گوید : یکی از اعوان و عمال سلاطین جور در همسایگی من زندگی می کرد. اموالی را از راه حرام به دست آورده بود ، منزلش مرکز فساد و عیش و نوش و لهو و رقص و غنا بود و من در مجاورت او در رنج و عذاب بودم و راه چاره ای نمی یافتم . بارها او را نصیحت کردم ولی سودی نداشت . تا این که سرانجام روزی زیاد اصرار کردم تا شاید برگردد ، به من گفت : فلانی ! من اسیر و گرفتار شیطان شده ام ، به عیش و نوش و گناه عادت کرده ام و نمی توانم ترک کنم . بیمارم ولی نمی توانم خودم را معالجه کنم . تو برای من همسایه خوبی هستی و من همسایه ای بدم . چه کنم اسیر هوا و هوسم ، و راه نجاتی نمی یابم. وقتی خدمت امام صادق (ع ) رسیدی احوال مرا بر آن حضرت عرضه بدار ، شاید برایم راه نجاتی سراغ داشته باشد . ابوبصیر می گوید : از سخن آن مرد متاءثر شدم . صبر کردم تا چندی بعد که از کوفه به قصد زیارت امام صادق (ع ) به مدینه رفتم . وقتی خدمت امام شرفیاب شدم ، احوال همسایه و سخنانش را برای آن حضرت بیان کردم فرمود : آنگاه که به کوفه برگشتی ، آن مرد به دیدن تو می آید . به او بگو : جعفر بن محمد گفت : «اخرج مما انت فیه و انا اضمن لک الجنة ؛ از گناهانت دست بردار که من بهشت را برای تو ضامن می شوم» ابوبصیر می گوید : بعد از این که کارهایم را انجام دادم به کوفه برگشتم . مردم به دیدنم می آمدند و در این میان مرد همسایه نیز به دیدنم آمد . بعد از احوال پرسی ، خواست بیرون برود ، اشاره کردم بمان با تو کاری دارم . وقتی منزل خلوت شد به او گفتم : من احوال تو را به حضرت صادق (ع ) عرض کردم . فرمود : وقتی به کوفه برگشتی سلام مرا به او برسان و بگو که تو از گناه دست بردار و من بهشت را برایت تضمین می کنم . پیام کوتاه امام آنچنان بر قلب آن مرد نشست که شروع به گریه کرد . بعد از آن ، به من گفت : فلانی ! تو را به خدا سوگند جعفر بن محمد چنین گفت ؟ من قسم خوردم که پیام مذکور عین سخن امام است. گفت : همین سخن مرا کافی است. این را بگفت و از منزل بیرون رفت. تا چند روز دیگر از او خبری نداشتم . روزی برایم پیغام فرستاد که به نزد من بیا با تو کاری دارم . دعوتش را اجابت کردم و به در خانه اش رفتم از پشت در مرا صدا زد و گفت : ای ابابصیر ! تمام اموال حرامی را که به دست آورده بودم به صاحبانش رد کردم حتی لباسهایم را نیز دادم و الآن برهنه و عریان پشت در هستم . ای ابابصیر ! من به دستور امام صادق (ع ) عمل کردم و از تمام گناهان دست کشیدم. ابوبصیر می گوید : از توبه و دگرگونی مرد همسایه خشنود شدم و از تأثیر کلام امام به شگفتی افتادم ، به منزل باز گشته ، مقداری لباس و غذا تهیه کردم و برایش بردم چندی بعد باز مرا خواست ، به منزلش رفتم دیدم بیمار و علیل است . تا مدتی بیمار بود و من مدتی او را عیادت و احوال پرسی و پرستاری می کردم ، ولی معالجات سودی نداشت. تا این که روزی حالش بسیار بد شد و به حالت احتضار در آمد . بر بالینش نشسته بودم و او در حال جان دادن بود . ناگاه به هوش آمد و گفت : ای ابوبصیر ! امام جعفر صادق (ع ) به وعده اش وفا کرد . این را گفت و دنیا را وداع نمود. بعد از چندی به سفر حج مشرف شدم و خدمت امام صادق (ع ) رسیدم یک پایم در دالان و پای دیگرم در صحن خانه بود که امام صادق (ع ) فرمود : ای ابوبصیر ! ما درباره همسایه تو ، به وعده خودمان وفا کردیم و بهشت را که برایش ضامن شده بودیم، دادیم!! ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
وصیت نامه شهید ناصر الدین باغانی.mp3
35.21M
🎙وصیتنامه شهید ناصر باغانی 🌸 رهبر حکیم انقلاب: 🔹جا دارد وصیت نامه این جوانِ مومنِ پرشورِ از جان گذشته ی ۲۰ ساله ی سبزواری بار خوانده شود. بنده مکرر خوانده ام @DasTanaK_ir | داناب 👈