eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.7هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
4.4هزار ویدیو
106 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام با عرض معذرت ، يه حرفي ميزنم به یه نفری داخل همين گروه چون خودش ميدونه کيه اسم نميبرم، نه حال و حوصله ي دعوا دارم نه ميخوام بحثي پيش بياد فقط خودش بدونه و يادش باشه که هرچند دوس ندارم لحن تند و تهديد آميزي داشته باشم ولي تکرار اين کار باعث ميشه که واسش دردسر درست بشه منم مجبور ميشم طور ديگه برخورد کنم و اين بحث رو واسه هميشه جمع کنم، اصلا چه دليلي داره؟ مثلا واسه چي اينکار رو ميکني؟ ميخواي چي رو ثابت کنی بااين کارت؟ بخدا درست نيست، والله صحيح نيست، عواقب خوبی هم نداره، آخه روشن گذاشتن لامپ اضافه اونم تو ساعت اوج مصرف برق؟! درسته این؟ یعنی خداییش این درسته عزیزم؟! لطفا دیگه اين کاررا نکن وگرنه مجبور میشم به بابا برقی خبر بدم ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
هوای شهر بهاری ولی غم انگیز است بهار اگر تو نباشی شبیه پائیز است دلم هوای تو کرده چه میشود آیی؟ ببین که کاسه صبرم ز غصه لبریز است عنایتی ، کرمی ، یا محول الاحوال که حال و روز گدایت ترحم انگیز است قسم به عصمت زهرا کسی که در قلبش ولایت تو ندارد فقیر و بی چیز است به انتظار قدومت مسافر زهرا ببین که جمعه به جمعه گدا سحرخیز است بیا که داغ فراق تو می کشد ما را بیا که چشم من از دوری تو خونریز است به عالمی نفروشم دمی ز حالم را که انتظار فرج قیمتی ترین چیز است شنیده ام که به سختی جدا شدند از هم در شکسته که با مادرت گلاویز است یگانه مرهم یاس شکسته سینه بیا غریب خسته دل و زائر مدینه بیا ✍ 👉 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨پندهای شیطان ✨ روزي حضرت موسي براي مناجات به كوه طور مي رفت و شيطان هم در پي او رفت. يكي از فرشتگان شيطان را نهيب زد و گفت: از دنبال موسي برگرد كه او كليم خداست مگر اميد داري كه بتواني او را بفريبي؟ شيطان گفت: آري. چنان كه پدر او حضرت آدم را به خوردن گندم فريفتم از موسي هم اميد دارم كه چنين شود حضرت موسي متوجه شد. شيطان گفت: اي موسي كليم مي خواهي تو را شش پند بياموزم؟ حضرت موسي فرمود: خير. من احتياج ندارم از من دور شو. جبرئيل نازل شد و گفت: ای موسی صبر کن و گوش بده ، او الان نمیخواهد که تو را فریب دهد. موسی ایستاد و فرمود هر چه میخواهی بگو، شيطان گفت: آن شش پند اين است: اول: در وقت دادن صدقه به يادم باش و زود صدقه بده كه ممكن است زود پشيمانت كنم گرچه آن صدقه كم و كوچك باشد چون ممكن است همان صدقه كم تو را از هلاكت نجات دهد و از خطر حفظ نمايد. دوم: اي موسي با زن بيگانه و نامحرم خلوت نكن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فريفته و به فتنه مي اندازم و وادار به زنا مي كنم. سوم : اي موسي در حال غضب به يادم باش زيرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار مي نمايم و آرزو مي كنم كه اولاد آدم غضب كند تا من مقصودم را عملي سازم. چهارم: چيزهايي كه خداوند ازآنها نهي كرده نزديك نشو چون هر كس به آنها نزديك شود من او را به حرام و گناه مي اندازم. پنجم : در دل خود فكر گناه وكار خلاف راه مده چون اگر من دلي را چرکین ديدم به طرف صاحبش دست دراز میکنم و او را اغوا میکنم، تا آن کار خلاف را انجام دهد. ششم: تا خواست كه ششم را بگويد جبرئيل حضرت موسي(ع) را نهيب زد و فرمود: اي موسي حركت كن و گوش مده كه او مي خواهد در نصيحت ششم تو را بفريبد. لذا موسي حركت كرد و رفت. شيطان فرياد زد و گفت: واي بر من پنج موعظه را كه اساس كارم در آنها بود شنيد و رفت مي ترسم كه آنها را به ديگران بگويد و آنان هدايت شوند. من مي خواستم پس از پنج کلمه حق، او را به دام اندازم و او و ديگران را فريب دهم ولي از دستم رفت. 📚برگرفته ازکتاب داستان راستان ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
توي بيمارستان فيروز آبادي دستيار دکتر مظفري بودم. روزي از روزها دکتر مظفري ناغافل صدايم کرد اتاق عمل و پيرمردي را نشان‌دادن که بايد پايش را بعلت عفونت مي بريديم. دکتر گفت که اين بار من نظارت مي کنم و شما عمل مي کنيد. به مچ پاي بيمار اشاره کردم که يعني از اينجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر... بالاي مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... بالاي زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... تا اينکه وقتي به بالاي ران رسيدم دکتر گفت که از اينجا ببر. عفونت از اين جا بالاتر نرفته. لحن و عبارت " برو بالاتر " خاطره بسيار تلخي را در من زنده ميكرد. خيلي تلخ. دوران کودکي همزمان با اشغال ايران توسط متفقين در محله پامنار زندگي مي کرديم. قحطي شده بود و گندم ناياب بود و نانوايي ها تعطيل. مردم ايران و تهران به شدت عذاب و گرسنگي مي کشيدند که داستانش را همه ميدانند. عده اي هم بودند که به هر قيمتي بود ارزاق شان را تهيه مي کردند و عده اي از خدا بي خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگي مردم سودجويي مي کردند. شبي پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسايه مان که دلال بود و گندم و جو مي فروخت برويم و کمي از او گندم يا جو بخريم تا از گرسنگي نميريم. پدرم هر قيمتي که مي گفت همسايه دلال ما با لحن خاصي مي گفت: برو بالاتر... برو بالاتر... بعد از به هوش آمدن پيرمرد براي ديدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتي از حال و روزش پرسيدم گفت : - بچه پامنار بودم. گندم و جو مي فروختم. خيلي سال پيش. قبل از اينکه در شاه عبدالعظيم ساکن بشم... ديگر تحمل بقيه صحبت‌هايش را نداشتم. خود را به حياط بيمارستان رساندم. من باور داشتم که از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو ز جو اما به هيچ وجه انتظار نداشتم که چنين مکافاتي را به چشمم ببينم. "دکترمرتضي عبدالوهابي "استاد آناتومي دانشگاه تهران ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
📸به تو از دور سلام ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
موسی و شیطان.mp3
4.47M
داستان موسی و شیطان با لهجه شیرین ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
مامور کنترل مواد مخدر به يک دامداري در ايالت تکزاس امريکا مي رود و به صاحب سالخورده ي آن مي گويد: بايد دامداري ات را براي جلوگيري از کشت مواد مخدربازديد کنم." دامدار، با اشاره به بخشي از مرتع ، مي گويد: "باشه، ولي اونجا نرو.". مامور فرياد مي زنه:"آقا! من از طرف دولت فدرال اختيار دارم." بعد هم دستش را مي برد و از جيب پشتش نشان خود را بيرون مي کشد و با افتخار نشان دامدار مي دهد و اضافه مي کند: "اينو مي بيني؟ اين نشان به اين معناست که من اجازه دارم هرجا دلم مي خواد برم..در هر منطقه يي... بدون پرسش و پاسخ. حالي ات شد؟ ميفهمي؟" دامدار محترمانه سري تکان مي دهد، پوزش مي خواهد و دنبال کارش مي رود کمي بعد، دامدار پير فريادهاي بلند مي شنود و مي بيند که ماموراز ترس گاو بزرگ وحشي که هرلحظه به او نزديک تر مي شود، دوان دوان فرار مي کند. به نظر مي رسد که مامور راه فراري ندارد و قبل از اين که به منطقه ي امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت ميکند، باسرعت خود را به نرده ها مي رساند واز ته دل فرياد مي کشد:" نشان. نشانت را نشانش بده !" ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🔴🔶حضور در میدان فضای مجازی مقام معظم رهبری: اگر از فضای مجازی غافل شویم، اگر نیروهای مؤمن و انقلابی، این میدان را خالی کنند، مطمئناً ضربه خواهیم خورد. هر کس به‌اندازه وسع و توان و هنر خود باید در این میدان حضور یابد. ۱_گاهی انسان حرف حق را می‌تواند با استدلال قوی و با زبان شیوا و هنرمندانه بیان کند که این حرف به گوش و چشم هزاران و شاید میلیون‌ها مخاطب برسد. ۲_گاهی شاید ما حرفی برای گفتن نداشته باشیم، اما می‌توانیم انعکاس کارهای خوب و هنری دیگران در فضای مجازی بشویم. ۳_گاهی با یک‌کلام، یک جمله می‌توانیم باعث تقویت روحیه جناح مؤمن انقلابی فعال در فضای مجازی بشویم. به اعتقاد من، امروزه ذکر مستحبی بعد از نماز ما، کار فرهنگی و جهادی در فضای مجازی است. #متن_نوشت ــــــــــــــــ #داناب (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
امام رضا(ع):باقیمانده این ماه(شعبان)این دعا را زیاد بخوان اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْه‏ 📚 @dastanak_ir
عابد و شیطان.mp3
4.81M
داستان عابد و شیطان با لهجه شیرین ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🚨 تصویری از مرحوم آیت الله گلپایگانی مرجع تقلید شیعیان در حال تقسیم غذای خود با های رنگی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🔘 داستان واقعی چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر). آونروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود. راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم. هیچی نگفت و فقط گوش میکرد. صحبتم تموم که شد گفت یه قضیه‌ای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود. گفتم بفرمایید. برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده می‌نویسم. 🔹یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود. وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند. از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود. گفتم چطور شده، مسافر گفت: ۸ بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند. من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن. 🔹این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت. مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص می‌خورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود). حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم. سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن. چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه. 🔹من سر پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمی‌دونست. خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!! دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم. من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم. تازه اونموقع فهمید که من سرپرستار بخشم. اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد. گفتم دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری. تو فکر رفت و لبخند زد. من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده. رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود! حکمت خدا دو طرفه بود. هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد. همیشه بدشانسی بد شانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم. ⚡️اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم. من هم به حکمت خدا فکر کردم. ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
✍شهید دکتر چمران میگفت: توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود ...سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛ اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد ... رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم ... 🌷اما روحم شفا پیدا کرد🌷 چه مریضی لذت بخشی ... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
من از این نفس از این بی سر پا خسته شدم خودم از دست خودم آه خدا خسته شدم اینکه هر روز بیایم تو مرا عفو کنی بروم باز خطا پشت خطا خسته شدم من از این چشم که جز تو همه را می بیند از همین کوری و این منظره ها خسته شدم به همه وعدۀ جبران محبت دادم جز تو ای خوب، از این رسم وفا خسته شدم لا اقل کاش دمی شکر گذارت بودم من از این لال زبانی به خدا خسته شدم ای که ناگفته همه حاجت ما رادادی قسمتم کن بروم کرببلا خسته شدم ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
💡 حکم روزه ماه رمضان هنگام شیوع بیماری کرونا مطابق با فتاوای امام خامنه‌ای 🔻 دفتر استفتائات امام خامنه‌ای حکم روزه ماه رمضان هنگام شیوع بیماری کرونا را مطابق با فتاوای ایشان منتشر کرد. متن پرسش و پاسخ به شرح زیر است. 🔰 سؤال: در شرایط کنونی که بیماری کرونا شیوع پیدا کرده است، روزه گرفتن در ماه رمضان چه حکمی دارد؟ 📚 پاسخ: روزه به عنوان یک تکلیف الهی در حقیقت نعمت خاص خداوند بر بندگان است و از پایه های تکامل و اعتلاء روحی انسان به شمار می رود و بر امت های پیشین نیز واجب بوده است. از آثار روزه پدید آمدن حالت معنوی و صفای باطن، تقوای فردی و اجتماعی، تقویت اراده و روحیه مقاومت در برابر سختی هاست و نقش آن در سلامت جسم انسان نیز روشن است و خداوند اجر عظیمی برای روزه داران قرار داده است. روزه از ضروریات دین و ارکان شریعت اسلام است و ترک روزه ماه مبارک رمضان جایز نیست مگر آنکه فرد، گمان عقلایی پیدا کند که روزه گرفتن موجب: ایجاد بیماری و یا تشدید بیماری و یا افزایش طول بیماری و تأخیر در سلامتی می شود. در این موارد روزه ساقط ولی قضای آن لازم است. بدیهی است در صورتی که این اطمینان از گفته پزشک متخصص و متدین نیز به دست آید، کفایت می کند. بنابراین اگر فردی نسبت به امور یاد شده خوف و نگرانی داشته و این خوف منشأ عقلایی داشته باشد، روزه ساقط ولی قضای آن لازم است. منبع: کانال رسمی مقام معظم رهبری 🚩 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنا فيما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فيما بَقِىَ مِنْهُ ــــــــــــــــ #داناب (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
در اتاق نشسته بودم كه از سوراخ شيشه شكسته‌اى زنبورى به درون آمد و سپس پروازهاى اكتشافى را شروع كرد و بعد هم براى بازگشت آماده شد، اما به هر طرف كه مى‌رفت با شكست روبه‌رو مى‌گرديد. به شيشه مى‌خورد و به زمين مى‌افتاد تا اين كه ضربه‌ى كفشى راحتش كرد. اين درس من بود كه هنگام گرفتارى خود را به هر طرف نكوبم، بلكه به راه بازگشت فكر كنم و آن را بيابم و خود را خلاص كنم. استاد علی صفایی حائری 📚 مسؤوليت و سازندگى، ص۱۰۹ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🔹 یک حدیث #ناب ــــــــــــــــ #داناب (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | غروب جمعه تقصیر شما نیست که تصویر شما نیست من آینه ای پر شده از گرد و غبارم یا أَبَانَا اسْتَغْفِرْلَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
-آیت الله جوادی آملی(حفظه الله) 🌹در فضیلت روزه همین بس که انسان شبیه فرشته می شود، چون فرشته غذا نمی‌خواهد، نه اینکه حالا در رنج باشد و در زحمت قرار بگیرد، اصلاً نیازی به غذا و آب ندارد؛ این شوق در همین دعاهای ماه مبارک رمضان هست، ما در دعای روز نهم ماه مبارک رمضان است عرض می‌کنیم: «بِمَحَبَّتِکَ‏ یا أَمَلَ‏ الْمُشْتاقِینَ» خدایا! به دوستی تو قسم، ای کسی که آرزوی مشتاقانی! در غم و شادی احتیاج بدن به آب و غذا بسیار کم است. اگر کسی به یاد بهشت است و اگر کسی به یاد جهنم است واقعاً بدن آب نمی‌خواهد، واقعاً بدن غذا نمی‌خواهد. ⭐ در روایات دارد که روزه‌دار در دو حال خوشحال است: یکی «عِنْدَ إِفْطَارِهِ» و یکی هم «عِنْدَ لِقَاءِ اللَّهِ». غالب شما روزه داران، آن لذّتی که در حال افطار دارید هرگز در طول سال در هنگام ناهار ندارید. چرا در هنگام افطار لذّت می‌برید؟ برای خوردن است یا احساس می‌کنید وظیفه‌ای باید انجام می‌دادید و دادید؟! چقدر انسان روزه‌دار در حال افطار خوشحال است! با اینکه غذا، غذای سادهای است و خیلی هم احتیاج به غذا ندارد، اما خیلی خوشحال است و میگوید من خدا را شاکرم که وظیفه‌ام را انجام دادم. معلوم می‌شود روح ما با یک سلسله امور دیگری علاقه‌مند است. ⭐بنابراین فرصت فَکّ رهن رسیده است که ما آزاد شویم. یکی از بهترین نعمت‌ها، نعمت آزادی است و این ماه، ماه آزادی است. انسان طرزی زندگی کند که گرفتار چشم و گوش نباشد، این بهترین راه است که انسان فَکّ رهن شده باشد، و از قیود دنیویی آزاد بشود و از آن طرف هم خوشحال است که دستور دینی را انجام داده است. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
اخلاق در تمدن غرب: شهید آوینی درباره وضعیت اخلاق در دنیای غرب می نویسد: «اخلاق هم در دنیای جدید تابع یک نظام تربیتی تکنولوژیک است که همه را همسان و فارغ از خودآگاهی، فردیت و تشخص، در خدمت یک حکومت جهانی بار می آورد. نظام تکنولوژیک، نظامی شقاوت آمیز است و فرد انسانی در آن، نه به مثابه یک انسان صاحب روح و جسم و عقل و عواطف، بل به مثابه شیئی که می تواند نقص خط تولید را با دست، پا، چشم، گوش، یا مغز خود جبران کند، وجود دارد.... در جهان امروز، انسان برای خود شأن قانون گذاری قایل است و قانون را به جای احکام شریعت نشانده است. گناه مبدل به جرم شده و عقاب دنیایی دارد. حریم گناه فرو ریخته و تقدس دین، به قانون یا علم تفویض شده است. در چنین جهانی، ... هیچ بنیان ثابتی برای اخلاق نمی تواند صورت ببندد». مجله گلبرگ فرودین 1384، شماره 61 سیری در اندیشه های شهید آوینی(شهادت سید مرتضی آوینی و روز هنر انقلاب اسلامی) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
رفته بود . قرار داشت با پوتین، تا رئیس جمهور برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. و اقامه اش را گفت، صدایش ‌پیچید توی سالن، بعد هم ایستاد به نماز! همه نگاهش ‌می‌کردند. می‌گفت در طول عمرش همچین لذتی از نبرده بوده. پایان نماز پیشانی‌اش را گذاشت روی مهر. به خدای خودش ‌گفت: «خدایا این بود کرامت تو ، یه روزی توی کاخ کرملین برای نقشه ‌می کشیدند ، حالا منِ اومدم اینجا نماز خوندم.» راوی: ابراهیم شهریاری 📚 سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران ص ۱۰۹ شادی روح 🌹سردار بزرگ حاج قاسم سلیمانی صلوات ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🔰 امام نترسیدن از قدرتها را به همه ما یاد داد خاطره رهبر انقلاب از ملاقات با امام در قم به همراه مرحوم هاشمی و بنی صدر برای تعیین وضعیت جاسوسهای آمریکایی 🔻 رهبر انقلاب در سخنان زنده تلویزیونی در پایان محفل انس با قرآن کریم: قرآن میفرماید از دشمنان نترسید، خدای متعال را عبادت بکنید، اعتماد به خدا بکنید و در مقابل دشمن، محکم بِایستید، دشمن را میتوانید به عقب برانید. این ترساننده‌ی از افراد ظالم که انسانها را میگوید بترسید از این و از آن، از این قدرتها بترسید، خود این ترساننده شیطان است. ما مشاهده میکنیم در طول تاریخ هم کسانی که از این قدرتها ترسیدند، اینها هستند که دچار آزمونهای سخت و تلخِ زندگی شدند. امروز قدرتهای اسلامی، دولتهای اسلامی، ملاحظه‌ی قدرتهای ظالمِ دنیا را میکنند، از آنها میترسند و قدرت خودشان را ندیده میگیرند، نتیجه این میشود که توی سرشان میخورد. امام (رضوان اللّه علیه) این نترسیدن از قدرتها را به همه‌ی ما یاد داد، که از قدرتهای ظالم و زورگو نترسید. من فراموش نمیکنم در سال 58 آن وقتی که این جاسوسهای آمریکایی و جاسوس‌خانه‌ی آمریکایی را جوانهای ما گرفته بودند، بعضی‌ها فشار می‌آوردند به شورای انقلاب که اینها را بگویید آزاد کنند. ما سه نفر از شورای انقلاب رفتیم قم ــ آن وقت امام قم بودند ــ بنده و مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی و بنی‌صدر رفتیم خدمت امام که از امام بپرسیم چه کار کنیم. گفتیم آقا این جوری است؛ فشار می‌آورند که اینها را هر چه زودتر آزاد کنید. امام رو کردند به ما گفتند از آمریکا میترسید؟ بنده عرض کردم نخیر، نمیترسیم؛ گفتند پس نمیخواهد ولشان کنید. واقعش هم همین بود؛ یعنی اگر چنانچه کسی قرار بود از آمریکا بترسد و ملاحظه بکند، نتایج بسیار تلخی را آن روز عاید کشور میکرد. ۹۹/۲/۶ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🔹🔹 دو معمای جالب قرآنی هرکی اینا را جواب خیییییلی بالااااست؛ 1⃣ معمای ۱ خم چونگون گشت یکی قطره ریخت هوش زمدهوش محبت گذشت 2⃣ معمای ۲ ایوب یتیم را بگیر و بنشان نزدیک مسافری که بیمار بود ▶️ پاسخ تا ساعاتی دیگر در ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
راهنمایی: پاسخ، اسم دو تا از انبیاء الهی است، اینم راهنمایی، خوبه؟