eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.7هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5هزار ویدیو
109 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرمردی هنگام سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده بشه و آن را بردارد. در همان لحظه با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد. یکی از همسفرانش علت امر را پرسید. پیرمرد خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نماید. ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
🔻کرایه ماشین در سفر برای هر نفر چقدر تمام می‌شود؟ 🔹سفر اربعین رایگان نیست و نباید انتظار داشت همه هزینه‌ها در عراق نیز رایگان ارائه شود. یکی از مهم‌ترین هزینه‌ها در سفر اربعین کرایه ماشین‌ است که در تصویر بالا می توانید ببینید. 📚 @DasTanaK_ir
❣یک دقیقه مطالعه زنی به مشاور خانواده گفت: من و همسرم زندگی کم نظیری داریم؛ همه حسرت زندگی ما رو میخورند. سراسر محبّت؛ شادی؛ توجّه؛ گذشت و هماهنگی... امّا سؤالی از شوهرم پرسیدم که جواب او مرا سخت نگران کرده است. پرسیدم اگر من و مادرت در دریا همزمان در حال غرق شدن باشیم؛ چه کسی را نجات خواهی داد؟ و او بی‌درنگ جواب داد: معلوم است، مادرم را ؛ چون مرا بدنیا آورده و بزرگ کرده و زحمت‌های زیادی برایم کشیده! از آن روز تا حالا خیلی عصبی و ناراحتم به من بگویید چکار کنم؟ مشاور جواب داد: شنا یاد بگیرید! ــــــــــــــــ به جای بالا بردن انتظار خود از دیگران، توانایی خود را افزایش دهید... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
( اینجا کربلاست2) کاروان در کربلا اتراق کردن هوا به شدت گرم بود، صدای نفس نفس زدن اسب ها و بالا و
اینجا کربلاست۳ باد از حرکت ایستاده بود و وزیدن نداشت، گرما از زمین مثال رقصیدن امواج به سمت آسمان می رفت. رقیه میدید گروه های مختلف را، که گرد پدر جمع می شدند و او را تهدید می کردند. نمی دانست چرا.... گاهی دامان پدر را می گرفت و زیر چشمی، به اسب سوارانی که دور یا نزدیک می شدند نگاه می کرد. عمو عباس اصلا به حال خودش نبود. همه چیز انگار به هم ریخته بود. تا اینکه یک روز کسی به خیمه ها نزدیک شد که نامش حر بود. رقیه وقتی او و لشکریانش را دید به سمت قاسم پسرعمویش دوید، قاسم فقط نوجوانی بود که تازه پشت لبش سبز شده بود. با وحشت به سمت سواران نگاه می کرد و در همان حال رو به قاسم کرد و گفت: پسر عمو این ها چه کسانی هستند؟ قاسم با لبخندِ بی فروغی گفت : نگران نباشید. شما به داخل خیمه بروید. رقیه: بگو.... اینها که هستند؟؟ چرا اینقدر بی ادبند؟؟ مگر نمی دانند بابای ما حسین است؟ _چرا میدانند. _پس چرا؟ سپس با دستان کوچکش به لشکر حر اشاره کرد و در حالی که صدایش می لرزید ادامه داد: اینها آب را روی ما بسته اند، عمو عباس داشت به مردان می گفت، من با گوش خودم شنیدم. _ رقیه جان،اول خدا و بعد هم بزرگترین مبارزان و بزرگترین انسان ها کنار ما هستند، نترس خدا همه جا هست و مراقب ماست خدا یاریمان میکند. _الان من تشنه ام، قرار است از کجا آب بخوریم، من هیچ، علی اصغر کوچک چه؟ بدون آب چکار باید بکنیم؟ _ آب را باز می کنند. غصه نخورید. در همان حال که رقیه و قاسم با هم صحبت می کردند، ناگهان دست مهربانی بر شانه ی رقیه گذاشته شد. نگاهی رو به بالا انداخت و با شادی وصف ناپذیری گفت : بابا حسینم.... بابا حسین محکم رقیه را در آغوش گرفت، رقیه دست در محاسن پدر برد و گفت : غصه میخورید؟؟ بابا حسین: نه غصه ی چه چیز را؟؟ _ غصه بی آبی؟؟ _ آنجا را ببین، عمو عباس نمی گذارد تشنه بمانیم. میرود و آب می آورد، الان غصه ی چه چیز را بخورم؟؟ _ اینها که آمدند شما را می شناختند؟؟ _بله عزیز دلم می شناختند. _چرا اینقدر با شما بلند حرف میزدند؟ رقیه صدایش را پایین آورد و سرش را از خجالت به زیر انداخت و ادامه داد :چرا به شما حرفهای بد میزدند؟؟ _ای جان دلم، بابا حسین سخت تر از اینها را خواهد دید و توهم. رقیه ی من، محاسن پدر را الان که خالی از خضاب خون است در دستهای کوچکت بگیر و پدر را الان که هست سفت در آغوش بکش. آب به خیمه ها میرسد، آب را باز خواهند کرد. باد می وزد، روزهای کربلا تمام میشود، میگذرد، ولی چطور میگذرد؟؟ بابا حسین نفس عمیقی کشید و غم عجیبی در چهره اش نشست رقیه را به بغل گرفت و رو به قاسم گفت : 👇 ✍️ آمنه خلیلی ♻️ ادامه داد... ۳ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
بیشتر بیاموزید تا بیشتر بفهمید!! 📚 @DasTanaK_ir
در حال مسواک زدن باشی و یهو بین مسواک‌ها، چشمت به مسواک خودت بیفته. 🆔 @dastanak_ir
📚 زمان زیارت اربعین 💠 سؤال: آیا زیارت اربعین چند روز قبل یا بعد از روز اربعین، همان ثواب را دارد؟ ✅ جواب: انجام زیارت سید الشهداء (علیه السلام) در هر زمانی، مستحب و دارای ثواب عظیم است؛ ولی ثواب زیارت زمان خاص، مختص به انجام زیارت در همان زمان است؛ البته زیارت کردن قبل یا بعد از آن، به امید رسیدن به آن ثواب مخصوص، مانعی ندارد. 📚 @DasTanaK_ir
27.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاریخ پهلوی به زبان طنز با سری مجموعه ی تابیخ همراه باشید تا ببینید داستان از چه قراره | قسمت سوم 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زکریای رازی، اسطوره علم داروسازی رازی بنیانگذار شیوه نوین معاینه در بیمارستان‌ها هم هست؛ یعنی همون مدلی که با ورود به یک بیمارستان آموزشی باهاش مواجه میشید 📚 @DasTanaK_ir
علامه حسن‌زاده آملی ره: اعمالتان همانند یک پرنده از شمـا پرواز نمی‌کند که برود بلکه مطلق اعمالتان در جانتان می‌ماند و وقتی پرده ها کنار رود کتاب وجود خود را می‌بینید. 📚 @DasTanaK_ir
بوستان حدیث 📚 @DasTanaK_ir