هم میبینندت و هم قادر به دیدنت نیستند.هم صدایت را میشنوند و هم نمیشوند.هم حالت را درک میکنند و هم درکی از شرایطت ندارند.
شاید این وضعیت، جذابترین بخش از فواید نویسنده شدن است.
وقتی اهل نوشتن باشی، کلمات را تسلیم عقایدت میکنی.انگار وظیفهی قلبت میشود هجی کردن واژهها و دلت آرام و آهسته کلمات را دیکته میکند و تو مینویسی.
البته داریم نویسندگانی که عقایدشان را تسلیم واژهها میکنند.
واژههایی که از پل اعتقاد رد میشوند ایمان مستقر را توصیف میکنند؛ اما کلماتی که در پس تزلزل عقاید برکاغذ هویدا میشوند، ایمان مستودع را به یاد میآورند.
نوشتن میتواند تو را جسور کند همانگونه که قادر است از تو یک ترسوی تمام عیار بسازد.
نوشتن میتواند شجاعتت را فریاد کشد و تو با صراحت تمام، واژهها را به استخدام درآوری؛ اما نوشتن نیز می تواند از تو آدم بُزدلی بسازد که هربار از پس واژهای سرک میکشد و دوباره خودش را مخفی میکند.
نوشتن میتواند اثباتت را رقم بزند و یا حتی انکارت را.
پس ببین چه مینویسی، چگونه مینویسی و چرا مینویسی؟
#روز_نوشت
#بی_وقت_نوشت
#نوشتن
https://eitaa.com/roznevesht