فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این یمنیا کلا یجا دیگه زندگی میکنن
📚 @DasTanaK_ir | داناب
🟢 نماز شب اول دفن را برای شهید عباس نیلفروشان چگونه بخوانیم؟
🟡 نماز لَیلَةُ الدّفن یا نماز شب اول قبر، از نمازهای مستحبی که نماز هدیه و نماز وحشت نیز نامیده میشود، برای میت در شب اول قبر (از اول شب تا صبح) میخوانند.
🔹نظر آیتالله خامنهای: مستحب است در شب اول قبر دو رکعت نماز وحشت براى میت بخوانند. و دستور آن این است که در رکعت اول بعد از حمد، یک مرتبه آیةالکرسى و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره «انا انزلناه» بخوانند، و بعداز سلام نماز بگویند: «اللهم صل على محمد و آل محمد و ابعث ثوابها الى قبر فلان بن فلان» و به جاى کلمه فلان، اسم میت و پدرش را بگویند (عباس بن مرتضی)
🔹نماز لیله الدفن را در هر موقع از شب اول قبر مىشود خواند، ولى بهتر است در اول شب بعداز نماز عشا خوانده شود.
📚 @DasTanaK_ir | داناب
🟢 آرزوی انسان مثل ژنراتور قطار است
🟡 وقتی کسی بخواهد خودش را سنجش کند، ببیند چه آرزویی دارد، برای چه آرزویی زندگی میکند، چه آرزویی زندگی او را میچرخاند؟ آرزوی انسان مثل ژنراتور قطار است. گاهی به این قطار، چهل پنجاه واگن وصل میکنند. این ماشینی که جلو قطار است، همۀ اینها را با هم میبَرد. آرزو برای انسان مثل ماشین قطار است. بقیه چیزها واگنهایی است که به آن وصل میشود. وقتی انسان میبیند آرزویش این است که خدایا مرا بیامرز؛ این آرزو، آرزوی اخروی است. آرزویش این است که خدا از او راضی شود و در آخرت روسفید بشود. این فرد، ماشین قطارش به سمت خدا حرکت میکند و اعمال دیگر را به همین سمت دنبال خودش میکشد.
اما اگر انسان آرزویش این است که مشهور شود، در رفاه باشد، در دنیا عزیز شود، اینها چون برمیگردد به دنیا، ماشین قطارِ انسان رو به دنیا میرود و همه اعمال، دنبال او حرکت میکند.
💬 آیتالله حائری شیرازی
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یحیی سنوار
🟢 من این جمله از امام علی را خوب به خاطرم سپرده ام که گفت:
🟡 دو روز در زندگی انسان هست، روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست، و روزی که مرگ سرنوشت تو ست.
در روز اول هیچ کس نمی تواند به تو آسیبی برساند و در روز دوم هیچ کس نمی تواند تو را نجات دهد...
📚 @DasTanaK_ir | داناب
🕊 کمک #فوری برای پیوند کلیه کودک بیمار
🏮این دختر بچه 4 ساله مبتلا به بیماری کلیوی است و سریعا باید پیوند کلیه بشود پدرشان کارگر و توان تامین هزینه های فرزندشان را ندارد.
🍃 برای تامین هزینه درمانی این کودک معصوم، با هر مبلغی که #توان دارید سهیم باشید؛
🔹شماره کارت #رسمی و قانونی به نام گروه جهادی حضرت زین العابدین ( ع) و شبا هیئت مذهبی قمر منیر بنی هاشم (ع)
●
6037997750014749●IR
840690082101102230186001کد دستوری👈
*6655*1*60#🏮لینک کانال 👈 @charityi313 🔶 ارتباط با ادمین و ارسال فیش واریزی @charity12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️نظر سرکار خانوم دکتر الوند در مورد درمانی برای سفیدی موها
🔺توصیه ایی که نباید از دستش داد✅
⬅️برای دریافت اطلاعات تکمیلی روی لینک زیر کلیک کنید👇👇
https://1ta100.ir/qu-ads/2809
https://1ta100.ir/qu-ads/2809
🟡 غارنشین منفیگرا
🟢 ذهن ما اینگونه عمل میکند: وقتی با یک تصادف رانندگی یا اخبار بد مواجه میشود، همه حواس ما را متوجه این اتفاق میکند و واکنشی شدید و عمیق از خود نشان میدهد ولی اگر با اتفاقی دلچسب یا اخبار خوب روبهرو شود، به سادگی از کنار آن گذر میکند. اگر دقت کرده باشید، یک اتفاق بد کافی است که همه تمرکز ما از کار، روابط اجتماعی، سلامت و خوشحالیمان به هم بریزد. درگیریهای روانی و ذهنی پس از اشتباهی که مرتکب میشوید بسیار عمیقتر از حس رضایت پس از انجام یک کار خوب است. اتفاقات بد علاوه بر تاثیر گستردهای که در مغز دارند، رفتار، تصمیمات و روابط ما را شدیداً تحتتاثیر قرار میدهند. این هم یکی از خطاهای مغز ماست، ارزش زیادی برای خبرها و اتفاقات بد قائل است، خبرها و اتفاقات خوب را دستکم میگیرد و ناخوشایندیها و ناگواریها را به دقت و با جزئیات به خاطر میسپارد و به آسانی از کنار خوشیها و شادیها میگذرد. این عملکرد مغز ناشی از یک خطای ذهنی است که آن را سوگیری «منفیگرایی» مینامند.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
🟡 #اینفوگرافی با یحیی سنوار آشنا شوید
📚 @DasTanaK_ir | داناب
هدایت شده از کانال رسمی استاد جواد حیدری
دعای امام زمان برای ظهور.mp3
5.85M
🌹 چشم به راه 🌹
✅ چرا امام زمان که مستجاب الدعوه هستند، برای ظهورشان دعا نمی کنند❓
🎤جواد حیدری
📻 پخش شده از شبکه ی رادیویی اصفهان
#مهدویت
#ظهور
#دعا
🇮🇷کانال رسمی استاد جواد حیدری👇
https://eitaa.com/joinchat/4071489550C59c970ae1b
🟡 روایتی از لحظه شهادت یحیی السنوار از زبان فرمانده اسرائیلی
🟢 فرمانده گردانی که شهید یحیی السنوار را به شهادت رسانده بود، روایتی از لحظات آخر عمر شریف یحیی السنوار را بیان کرد که نشان میدهد این رهبر فلسطینی تا لحظه آخر دست از مبارزه نکشیده بود.
🔹 فرمانده گردانی که شهید یحیی السنوار را به شهادت رسانده بود به رادیو ارتش اسرائیل گفت: یحیی سنوار قبل و بعد از اینکه هر دو بازویش زخمی شود، به سمت نیروهای ما چند نارنجک پرتاب کرد.
این فرمانده اسرائیلی همچنین گفت که یکی از نظامیان این رژیم در پی تیراندازی شهید یحیی سنوار و همراهش به شدت زخمی شده است.
🔹ارتش اسرائیل نیز ساعتی پیش گفته بود که قبل از شلیک تانک به سمت ساختمانی که شهید یحیی السنوار در آن قرار داشت، این شهید به سمت نظامیان اسرائیلی دو نارنجک پرتاب کرده بود.
🔹ارتش اشغالگر اسرائیل روز گذشته در بیانیهای اعلام کرد نظامیان این رژیم نه در یک عملیات از پیش برنامهریزیشده، بلکه بهصورت تصادفی در درگیری با گروههای مقاومت فلسطین در منطقه «تل السلطان» در جنوب نوار غزه یحیی السنوار رئیس دفتر سیاسی حماس را به شهادت رساندهاند.
🟡 برخلاف ادعاهای پیشین رژیم صهیونیستی درباره استفاده سنوار از اسرا به عنوان سپر انسانی، «گلگتز» رادیو ارتش اسرائیل اعلام کرد یحیی السنوار در حالی که لباس نظامی به تن داشت و در خط مقدم با نظامیان اسرائیلی میجنگید به شهادت رسید.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
استوری صاحب خانهای که یحیی السنوار در داخل آن به شهادت رسید: باعث افتخار ماست که در خانه ما شهید شدی، ای أبو ابراهیم، خانه و جان ما و هر چه داریم فدای تو باد.
📚 @DasTanaK_ir | داناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 فیلم رشادت شهید سنوار در آخرین لحظات عمر بی نهایت شبیه به این سکناس است.
🟡 حتماً ببینید و برای دیگران هم ارسال کنید 👌
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هدایت شده از پاتوق گفتگو
بسمه تعالی
👈 دلنوشته یکی از مراجعین پاتوق گفتگوی گلستان شهدا
۲۶مهر۱۴۰۳
✅من دیروز واقعاًمیخواستم دوبار اقدام به خودکشی انجام بدم
ولی یک چیزی مانعم شد
تا امروز به گلستان شهدا پناه آوردم خلاصه مشکلات،طی اتفاقاتی که سه ماه گذشته برام افتاده واقعاً خودمو باخته بودم و داشتم به خاطر مسائل مالی نزول میکردم
تا امشب به طور اتفاقی در پاتوق گفتگو با سفیر امید آشنا شدم
صحبتها و نکات و نصیحتهای ایشون واقعاً مثل نور امیدی دل منو روشن کرد
و چشم و گوشم را باز کرد
و واقعاً من را از خود کشی و نزول کردن منصرف کرد
صحبتهای ایشون به قدری تاثیرگذار بود که من تا آخر عمر به یادشونم و دعاگوی ایشان هستم
#دلنوشته
#گلستان شهدا
https://eitaa.com/patoghejavan
کانال پاتوق گفتگو درایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞| اصفهانیها دِینشان را به لبنانیها ادا کردند
📝 حکایت سه یار اصفهانی که در راه قدس جانشان را فدا کردند، داستان شنیدنی مردمان شهر را از زبان محمود فروزبخش پژوهشگر اصفهانی بشنوید...
#شهید_نیلفروشان
#شهید_حجازی
#شهید_زاهدی
📚 @DasTanaK_ir | داناب
📣📣مژده....... مژده📣📣
📢وبینار کاملا رایگان ریاضی📢
✅ ریاضی هفتم
✅ ریاضی هشتم
✅ ریاضی نهم
این پیام رو بفرستید برای دانش آموزان متوسطه اول تا از دوره ها و آموزش های رایگان استفاده کنن و پایه ریاضی خودشون رو تقویت کنن.
~~~~
✔️ وبینار رایگان جمع بندی فصل اول ریاضی نهم
✔️ وبینار رایگان جمع بندی فصل اول ریاضی هشتم
✔️ وبینار رایگان جمع بندی فصل اول ریاضی هفتم
~~~~
شرط ثبت نام در وبینارهای رایگان؛
1⃣ عضویت در کانال ایتا؛
@riazi_asan_iran
2⃣ دریافت لینک وبینار از طریق ارسال درخواست به آیدی زیر؛
@admin_riazi
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
@riazi_asan_iran
🟢 فرزند شهید زاهدی:شهید زاهدی در رویایی صادقه(دو هفته قبل از شهادت شهید رئیسی) که علائمی متقن داشت به من گفتند بزرگانی در راه آزادی قدس شهید خواهند شد و راه ظهور با خون باز میشود.
🟡 ایشان انفجار در جنگل را به من نشان دادند و به من فهماندند که در آن یکی از بزرگان مقاومت شهید میشود.
📚 @DasTanaK_ir | داناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 یه فیلمی منتشر شده و نشون میده
پهپاد لبنانی قبل از اصابت به اقامتگاه نتانیاهو از کنار یه بالگرد اسراییلی گذشته☺️
📚 @DasTanaK_ir | داناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 کلیپ طنز منتشر شده توسط کاربران فضای مجازی از لحظه رویایی آپاچی اسرائیلی و پهپاد حزب الله
😂😂
📚 @DasTanaK_ir | داناب
🔰نجات و هدایت یک مسیحی به خاطر دستگیری کردن از مردم
🟢 در زمان مرحوم والد- مرحوم آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی- یک روز ظهر که از دفتر خارج شدم، یک آقای خیلی موقرِ کت و شلواری که ساک کوچکی در دستش بود تا من را دید، گفت: با شما کاری دارم، عرض کردم: من خستهام صبح تا حالا دفتر بودم، عصر مجددا برمیگردم در خدمتتان هستم. گفت: کار من خیلی ضروری است، خواهش میکنم حرفم را بشنوید. برگشتم و گفتم: فرمایش شما چیست؟ گفت: من مسیحی و تکنسینِ نصبِ موتورِ چاههای عمیق هستم. الآن برای ۱۵ چاه در کرج قرارداد بسته و روزها آن جا هستم, برای نصب این موتورها. سه شب پیش در عالم رؤیا یک بانویی که روبند برصورتش داشت به من گفتند: صلوات بفرست! گفتم من مسیحی هستم و صلوات، مال مسلمانهاست. تا این را گفتم، حضرت رفت. فردا شب هم عین همین قضیه تکرار شد منتهی همراه یک بانوی دیگر، من فهمیدم این بانویی که شب قبل و امشب آمده همین بانویی است که در قم مدفون است، باز هم فرمودند: صلوات بفرست! و من همان جواب را دادم و ایشان رفتند، شب سوم امام خمینی به خوابم آمد و با تشر فرمودند: میخواهند هدایتت کنند، متوجه نمیشوی؟ گفتم چکار کنم؟ گفتند: برو قم و مسلمان شو، بیبی آمده تو را مسلمان کند! آن آقا گفت من در عالم رؤیا آمدم پیش شما شهادتینم را گفتم، الآن هم آمدم بگویم چکار کنم؟ وضع مالی من بسیار عالی است، گفتم: فعلاً شهادتین را بخوان!
دو سه روز هم نگهش داشتیم و نماز و برخی احکام ضروری را یادش دادیم.
آن روز من به آن مسیحی گفتم تو در زندگیات چه کار کردهای که حضرت این چنین هدایتت فرموده؟ گفت: سرم به کار خودم هست و کاری به کسی ندارم، گفتم نه، یک کاری کردهای. کمی فکر کرد و گفت: من یک کاری انجام میدهم که حتی بچههایم هم خبر ندارند، شبهای شنبه و یکشنبه که تعطیل هستیم، عقب ماشینم را پر از خوار و بار و چای و روغن میکنم و میروم انتهای حلبیآباد تهران و آن را درب خانهها میگذارم و میروم، گفتم: علت همین است، شما از مردم دستگیری کردهای و خدا هم به وسیله حضرت معصومه از تو دستگیری کرد!
ببینید چه چیزی از هدایت بالاتر است، در نمازهایمان میخوانیم «اهدنا الصراط المستقیم» باید جلوی ضریح حضرت دو زانو بنشینیم و تضرع کنیم مبادا ۶۰ ساله شویم و یک وقت غیر المغضوب علیهم و لا الضالین باشیم.
سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا، نشر سامان دانش، به نقل از:
خبرگزاری شفقنا، آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی، ۱۴۰۳/۷/۲۳
📚 @DasTanaK_ir | داناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر آمریکایی خطاب به یحیی سنوار: ای کاش میتوانستم دستانت را بفشارم.
📚 @DasTanaK_ir | داناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خشم و ناراحتی شدید خبرنگار اینترنشنال از حضور سردار قاآنی در تلویزیون 😂😂😂
📚 @DasTanaK_ir | داناب
#ضرب_المثل
ما همه کردیم کار خویش را
ای بقربانت بجنبان ریش را
سلطان محمود به طور ناشناس از کاخش بیرون آمده تا در شهر بگردد و ببیند اوضاع و احوال مملکت از چه قرار است که با گروهی از دزدان برخورد می کند و به آنها می گوید من هم مثل شما دزد هستم.
آن دزدان هریک هنری دارند و از شاه می پرسند که هنر تو چیست؟
شاه می گوید هنر من درریش من است.
سلطان محمود با علاقه پرسید: خیلی دلم میخواهد هنرهای شما را بدانم. مثلاً خود تو بگو ببینم چه هنری داری؟
مرد قوی هیکل لبخندی زد وبا غرور گفت: هنر من در زور و بازوی من است! من میتوانم بدون هیچ وسیله ای در هر کجا که بخواهم تونلی حفرکنم و از هر کجا که بخواهم سر در بیاورم!
دزد دیگری که کنار مرد قوی هکیل نشسته بود گفت: هنر من در گوش های من نهفته است!
سلطان محمود با تعجب گفت: گوش که جز شنیدن کار دیگری نمیتواند بکند! مرد لبخندی زد و گفت: گوشهای من میتوانند بفهمند که سگها در موقع پارس کردن چه میگویند؟!
دزد دیگر رو به سلطان کرد و گفت: هنر من در چشمهای من است. اگر من کسی را در سیاهی شب ببینم، در روز هم میتوانم او را بشناسم.
دزد دیگر در حالی که به بینی اش اشاره میکرد گفت:
من هم میتوانم بوی طلا و جواهر را از روی خاک تشخیص دهم.
سلطان محمود لبخندی زد و گفت: هنر من در ریش من است!
که اگر آنرا از روی رحمت بجنبانم، مجرمان از زندان آزاد می شوند.
رئیس دزدها گفت: عجب هنر خوبی داری! ما دزد هستیم و بالاخره روزی سر و کارمان به زندان و جلاد خواهد افتاد.
این خاصیت ریش تو خیلی به درد خواهد خورد. سپس همگی به سوی قصر سلطان به راه افتادند.
وقتی به نزدیکی آنجا رسیدند. سگهای قصر شروع به پارس کردند. دزدی که گوشهای حساسی داشت، ایستاد و با خنده گفت "سلطان" با ماست.
سلطان گفت:شاید راست میگوید!
رئیس دزدها خنده ی بلندی کرد و گفت: حتماً سلطان محمود هم خود تو هستی؟!
دزدی که بینی حساسی داشت به نقطه ای در روی زمین اشاره کرد و به رئیسشان گفت: بوی طلاهای خزانه به مشامم میرسد. اگر اینجا را بکنی یک راست از خزانه ی قصر سر در میآوریم.
رئیس دزدها با سرعتی باور نکردنی شروع به کندن زمین کرد. دزدی که با بینی بوی طلاها را حس می کرد، او را راهنمایی میکرد تا از کدام سو حفر کنند.
بالاخره پس از مدتی کندن و جلو رفتن، از خزانه ی قصر سر در آوردند.
برق طلا و جواهرات خزانه، چشم همه شان را خیره کرده بود.
سلطان محمود گفت: بگذارید من بیرون بروم و نگهبانی بدهم. اگر ماموری به اینجا نزدیک شد، شما را خبر میکنم .
سلطان محمود از خزانه بیرون رفت. به سرعت لباسهایش را عوض کرد و به نگهبانان خزانه گفت که چند دزد در آنجا هستند. نگهبانها هم آمدند و دزدها را دستگیر کردند.
صبح روز بعد، گروه دزدها را به محضر سلطان آوردند تا در آنجا محاکمه شوند.
دزدی که چشمهایی تیزبین داشت. تا چشمش به سلطان افتاد، او را شناخت. رو به دوستانش کرد و گفت: این همان مردی است که دیشب با ما همراه شد. خدای من! او سلطان محمود بوده است!
همه ی دزدها با تعجب و حیرت به چهره ی سلطان خیره شدند. سلطان فقط لبخندی میزد و چیزی نمی گفت.
قاضی، محاکمه را آغاز کرد و سرانجام حکم داد که گردن هر چهار دزد باید زده شود .
رییس دزدها رو به سلطان کرد و گفت:
ما همه کردیم کار خویش را
ای بقربانت بجنبان ریش را
یعنی وقت آن است که شما هنرت را نشان دهی و ریشت را بجنبانی. سلطان محمود چنین کرد و بخشیده شدند.
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b