هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
#خبر_فوری #اطلاعیه_بسیار_مهم
برای اولین بار در کشور، آموزش تخصصی مداحی و ذکر مصیبت به صورت ترمیک، با روش تدریس معکوس 📕
💠 آموزش کاملا تخصصی در بخش های مختلف مداحی:
🔷️ روضه خوانی 🔶دعاخوانی
🔷️ صداسازی 🔶️ردیف های آوازی
🔷️ مقتل شناسی 🔶️نوحه و سرود
🔷️ فیش نویسی 🔶️شعرشناسی
✅ ویژه برادران و خواهران
✅ بزرگسال و نوجوان
💠 کاملا غیرحضوری و بدون محدودیت مکانی
❌ برگزاری کلاس در بستر پیشرفته آموزشگاهی LMS
🔴❗با اعطای مدرک رسمی تاییدیه سازمان تبلیغات اسلامی
😍🌺 تخفیف شهریه فوق العاده ویژه طلاب و خانواده طلاب
🔘 جهت کسب اطلاعات بیشتر، #ثبت_نام و اطلاع از شهریه دوره، وارد کانال زیر شوید👇
🌐 https://eitaa.com/joinchat/3585409024C29a819a057
داناب (داستانک+نکاتناب)
مرگ بر صدامِ درونِ من!! 📚 @DasTanaK_ir
خاطرهای از حجتالاسلام دکتر آقاتهرانی
🔹شهید مصطفی ردانیپور طلبه بود، فرمانده هم بود، زمانی فرمانده لشکر امام حسین(ع) و زمانی فرمانده لشکر 14 و مدتی نیز فرمانده قرارگاه خاتم(ص) بود، بچه زرنگ و طلبه پرنشاط و پرشوری بود.
یکی از کارهای بسیار خوبی که شهید ردانیپور میکرد این بود که پس از اینکه عملیات تمام میشد، تعدادی از فرماندهان جنگ مانند حاجهمت، شهید خرازی، شهید زینالدین را جمع میکرد و میآورد قم و به دیدار علما میبرد، خدمت علمایی مانند آیتالله بهجت، آیتالله بهاءالدینی، آیتالله مصباح، آیتالله مشکینی، آیتالله احمدی میانجی و آیتالله جوادی آملی میرفتند به این دلیل که نفس علما به فرماندهان بخورد و فرماندهان از جنگ بگویند و علما اگر وصیتی، امری یا نکتهای دارند به فرماندهان بگویند.
آیتالله بهجت، آقا مصطفی را خوب میشناخت، آقا مصطفی کسی بود که در خانه آقا رفتوآمد داشت، برای آیتالله بهجت خرید میکرد، اگر روضه در خانه آیتالله بهجت برگزار میشد، چایی درست میکرد، اگر قندی یا چیزی نیاز داشتند، آقامصطفی آن را میخرید.
بعد از عملیات فتحالمبین، فرماندهان که در محضر آیتالله بهجت نشستند، ایشان گفتند: «مصطفی، چهکار میخواهید بکنید؟»، مصطفی گفت که اجازه میدهید بگویم عملیات چطور بوده است؟ آیتالله بهجت فرمودند: «بله».
🔹آقامصطفی شروع کرد به گفتن که این قدر فتوحات داشتیم و این قدر رفتیم جلو و اسیران زیادی گرفتیم، همهاش از فتوحات و پیروزیهای فتحالمبین گفت، در اثر این گفتنها آهسته آهسته یک نوع غرور در میان فرماندهان دست میداد و خودشان را محکمتر میگرفتند، که این کار شده و الحمدلله ما این کار را کردیم، وقتی گفتنهای شهید ردانیپور تمام شد، آیتالله بهجت دوباره پرسید: «نگفتید میخواهید چیکار کنید؟ آخرش چیه؟» مصطفی گفت: «میخواهیم صدام را بکشیم»، آیتالله بهجت گفت: «هر کدام از ما یک صدام هستیم»، بچههایی که باقی ماندهاند هم این را میگویند که بعد از این حرف آیتالله بهجت غرور بچهها فروریخت.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @DasTanaK_ir
16.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅💠 حکم روزه زن باردار و شیرده
🔹 تولیدگر : زهره عنایتی
🔹 تولید محتوا: حجت الاسلام محمد قربانی مقدم
#احکام_روزه ۵
📚 @DasTanaK_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
❁﷽❁
⏺ جریان شناسی #نفوذ_یهود در مدرسه صحابه
🔸عمر بن خطاب رفیق شفیق یهود
🔸ارتباط های عائشه با یهود
🔸نفوذ ابوهریره و کعب الاحبار یهودی
🔸ابوحنیفه یهودی
⏹ با استناد به منابع درجه یک اهل سنت👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4078960660C5f75d2f1de
5.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 اسیر و برده هستی یا آزاد؟ چند راه تشخیصی ساده
📚 @DasTanaK_ir
🌀قدیمها که قلیان کشیدن مرسوم بود، گاهی ذغال گداخته از سر قلیان روی #قالی میافتاد و فرصت اینکه بروند و اَنبُر بیاورند، نبود؛ ناچار آن آتش را با دستشان برمیداشتند و دور میانداختند.
اگر کسی از تو غیبتی کرده یا نسبت ناروایی به تو داده، این آتش افتاده روی #دلت که از قالی گرانبهاتر است. تا بخواهی برایش ثابت کنی که تو تقصیرکار نبودهای، سوختهای! 💯
⚡️پس دعایش کن. اول خودت را نجات بده تا دلت بیشتر از این تاول نزند، بعدش خدا خودش میداند که چطور مسئله را حل کند⚡️.
💞همۀ کسانی را که از آنها #گله_دارید، مثل دانۀ تسبیح ردیف کنید و یکییکی #دعایشان_کنید. نخستین اثر این دعا این است که #حبه_آتشی را که در دلتان بوده، بیرون میاندازید.
🔹آیت الله حائری شیرازی
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
#داستانک
یک روز توی پیاده رو به طرف يكي از ميدانهاي بزرگ شهر می رفتم... از دور دیدم یك كارت پخش كن خیلی با كلاس، كاغذهای رنگی قشنگی دستشه ولی به هر كسی نمیده!
خانمها رو که کلا تحویل نمیگرفت و در مورد آقایون هم خیلی گزینشی رفتار میكرد معلوم بود فقط به كسانی كاغذ رو میداد كه مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند، اهل حروم كردن تبلیغات نبود ....
احساس كردم فكر میكنه هر كسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی گرون قیمت رو نداره، لابد فقط به آدمهای باكلاس و شیك پوش و با شخصیت میده! از كنجكاوی قلبم داشت میاومد توی دهنم...!!!
خدایا، نظر این تبلیغاتچی خوش تیپ و با كلاس راجع به من چی خواهد بود؟! آیا منو تائید می كنه؟!!
كفشهامو با پشت شلوارم پاك كردم تا مختصر گرد و خاكی كه روش نشسته بود پاك بشه و كفشم برق بزنه!
شكم مبارك رو دادم تو و در عین حال سعی كردم خودم رو كاملا بی تفاوت نشون بدم! دل تو دلم نبود. یعنی منو می پسنده؟ یعنی به من هم از این كاغذهای خوشگل میده...؟! همین طور كه سعی میكردم با بی تفاوتی از كنارش رد بشم با لبخند نگاهی بهم كرد و یک كاغذ رنگی به طرفم گرفت و گفت: آقای محترم! بفرمایید! قند تو دلم آب شد!
با لبخندی ظاهری و با حالتی که نشون بدم اصلا برام مهم نیست بهش گفتم: میگیرمش ولی الان وقت خوندنش رو ندارم! كاغذ رو گرفتم ...
چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی و اونقدر هول بودم كه داشتم با سر می رفتم توی كیك. وایسادم و با ولع تمام به كاغذ نگاه كردم،
نوشته بود:
.
.
.
.
.
دیگر نگران طاسی سر خود نباشید، پیوند مو با جدیدترین متد روز دنیا!!
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b