🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
وقتی حضرت نوح على بيّنا و آله و عليه السّلام کشتی را میساخت
هر روز عدهای به او میخندیدند
و نمیدانستند در سرزمین خشک که دریایی
هم در نزدیکی نیست چرا کشتی میسازد!؟
تا روزی رسید که آب از زمین جوشید
و موجهای بزرگ بوجود آمد
و از پیروانش خواست تا سوار بر کشتی شدند
و نوح به پسرش گفت:
يَابُنىَّ ارْكَب مَّعَنَا؛
پسرکم! بیا با ما سوار کشتی شو!
پسر گفت:
میروم بالای کوه تا از موجها در امان باشم.
نوح على بيّنا و آله و عليه السّلام گفت:
(قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِم)
امروز هيچ نگهدارندهای در برابر فرمان خدا نيست،
مگر آن كس را كه او رحم كند!
موج بین آن دو فاصله انداخت ...
و پسر غرق شد.....
🌎امروز که دنیا را امواج کوبنده
و درهم شکننده و مشکلات فراگرفته،
گویی صدای رسول خدا (صلّى الله عليه و آله و سلّم) را میشنویم
که میفرمایند:
🌟مثَل اهل بیتم، مَثَل کشتی نوح است
هر کس سوار شد نجات یافت.
هر که تخلف ورزید غرق شد.
و ما را به کشتی فرزندش صاحبالزمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف)
دعوت میکند...
و بانگ دلسوزانهی امام_عصر علیهالسلام را
که جا ماندگان را میخوانند:
🔸فرزندانم!
با من همراه شوید!
خطر نابود کنندهای در کمین است؛
🌟یادمان باشد!
لَاعَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِم
ما را جز امام عصر (عجّل الله تعالى فرجه الشّريف) پناهگاهی نیست.
مبادا همچون فرزند نوح با بی توجهی غرق شویم.
💖✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💖✨وآلِ مُحَمَّدٍ
💖✨وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
__╮به ما بپیوندید 】↷↶
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #درمحضرقرآن
سختی ها و خوشی ها جزئی از زندگی هستند...
مسلمان باشی یا کافر، ثروتمند باشی یا فقیر، رهبر باشی یا زیر دست، سختی ها، بیماری ها، #مرگ ها و ترس ها وجود خواهند داشت...
اما مهم، واکنش ما نسبت به اینهاست..
آیا راه صبر و شکیبایی را در پیش میگیریم یا به زمین و زمان بد میگوییم و با ناشکری و بی تابی، زندگی را بر خود سخت تر میکنیم؟
.ما برای خودمون صبر میکنیم، اما #خدا این صبر رو به بهترین وجه پاداش میده، تا بهمون بگه وقتی شما توی راه درست قدم بدارید، من همیشه کنارتونم، حتی با اینکه این کار، فقط و فقط به نفع خودتونه.
و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش مالها و جانها و میو ه ها آزمایش می کنیم.و مژده بده به صبر کنندگان.البقرة (155)
آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان برسد می گویند: ما از آن خداییم، و به سوی او باز می گردیم..البقرة (156) .
اینها هستند که درودها و رحمتی از پروردگارشان بر ایشان است و اینانند هدایت یافتگان.البقرة (157) .
--------------------------
╮به ما بپیوندید 】↷↶
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
📮نشر دهید، رسانه قرآن و عترت باشید 📡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥پلنگ در آخور گاو (محبت)
💥دکتر جواد فروغی (قاری قرآن)
به ما بپیوندید 】↷↶
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
📮نشر دهید، رسانه قرآن و عترت باشید 📡
📚"روزی چهار شمع در خانه ای تاریک روشن بودند"
اولین آنها که ایمان بود گفت:در این دور و زمانه مردم دیگر چندان ایمان ندارند و با گفتن این جمله خاموش شد.
شمع دومی که بخشش بود،گفت:در این زمانه مردم دیگر به هم کمک نمی کنند و بخشش از یاد مردم رفته است.و او هم خاموش شد.
شمع سوم که زندگی بود،گفت:مردم،دیگر به زندگی هم ایمان ندارند و با گفتن آن خاموش شد.در همین هنگام پسرکی وارد اتاق شد و شمع چهارم را برداشت و سه شمع دیگر را روشن کرد.
سه شمع دیگر از چهارمین شمع پرسیدند تو چه هستی؟
گفت:من امیدم.وقتی انسانها همه درها را به روی خود بسته می بینند من تمام چراغهای راهشان را روشن می کنم تا به راه زندگی خود ادامه دهند...
دوست خوب من:خوشبختی نگاه خداست،آرزو دارم،خداوند هرگز از تو چشم بر ندارد،و شعله شمع امیدت همواره روشن بماند...
آمیــــن🕯🌹
ه ما بپیوندید 】↷↶
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
دوست داشتن واقعی این نیست که بهش پیغام فدایت شوم دهی😕😕
و یا اینکه در خیابان ها و کافه هابا او که هنوز محرم تو نیست بنشینی☕️
و حرف های عاشقانه بزنی😍
دوست داشتن واقعی زمانیست که شما قدمی در زندگی واقعی برای داشتنش برداری 👏👏👏
با سعی و تلاش و کار کردن به او برسی و درب خانه اش را بزنی💐💐
و این پدر او باشد که دستان دخترش را در دست شما قرار دهد 🙌👫💍
اگر خود را مرد میدانی و احساست واقعی است بسم الله 😊
و اگر گرگی بدان روزی این گرگ به گله تو هم شبیخون خواهد زد🐺😉
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
ه ما بپیوندید 】↷↶
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
#داستانکوتاهطنز
🌹این بار اولت بود
یک ﺯن و شوهر، ﺳﻲ ﺍﻣﻴﻦ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﺸﻦ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ٣٠ ﺳﺎﻝ ﺣﺘﯽ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻭ ﻣﺸﺎﺟﺮﻩﺍﻱ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﻫﺎﯼ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺤﻠﯽ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺭﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﻨﻨﺪ. ﺳﺮﺩﺑﯿﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﮕﻪ: ﺁﻗﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﻤﮑﻨﻪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻪ: ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﻩ ﻋﺴﻞ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ﺧﻮﺵ ﺁﺏ ﻭ ﻫﻮﺍ . ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺐ ﺳﻮﺍﺭﯼ، ﺩﻭ ﺗﺎ ﺍﺳﺐ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﯾﻢ. ﺍﺳﺒﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺧﻮﺏ و آرام ﺑﻮﺩ. ﻭﻟﯽ ﺍﺳﺐ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺳﺮﮐﺶ ﺑﻮﺩ. ﺳﺮ ﺭﺍﻫﻤﻮﻥ ﺍسبی که همسرم سوار شده بود ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺯﯾﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺟﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺍﺳﺐ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : "ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻟﺖ ﺑﻮﺩ" ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻪ ﺍﺳﺐ ﮐﺮﺩ ﻭﮔﻔﺖ : "ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻣﺖ ﺑﻮﺩ!" ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺳﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺳﺐ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ؛ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺗﻔﻨﮕﺸﻮ ﺍﺯ کیفش ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺷﻠﯿﮏ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺍﺳﺐ ﺭﻭ ﮐﺸﺖ. من ﺳﺮ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺩﺍﺩ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﺭﻭﺍﻧﯽ؟ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺯﺩ ﺑﻪ ﺷﻮﻧﻪ ﺍﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻟﺖ ﺑﻮﺩ... ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ لحظه ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﭘﺎﯾﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﺷﺪ!😂
ما بپیوندید 】↷↶
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
🍃 #راه_حسینی
میگن
هر کی محبت شما رو
توی قلبش داشته باشه،
حضرت مادر،
یه طور دیگه دوستش دارند...
اما توی قلب ما
محبت، واژهی کوچکیه؛
وقتی ما با عشق شما
هر لحظه
نفس میکشیم...
💜 زندگی میکنیم...
یا حسین جان
🌙 امشب، شما رو
به حق مادر مظلومتون
قسم میدیم که
ما رو به کربلاتون برسونین . . .
#السلام_علی_الحسین_و
#علی_علی_ابن_الحسین
#و_علی_اولاد_الحسین_و
#علی_اصحاب_الحسین 🌸
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
ما بپیوندید 】↷↶
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
✨﷽✨
#ابراهیم_و_توانگر_بی_ادب
✍️نامش ابراهیم ادهم بود، همه شهر او را مرد خداشناس و نیکوکار می دانستند... او و چند نفر از دوستانش برای زیارت خانه خدا به مکه رفته بودند... دور کعبه شلوغ بود و همه دور آن طواف می کردند، برخی با کفش و برخی دیگر برای احترام بیشتر، بدون کفش طواف می کردند...
ابراهیم، ثروتمند مشهور مکه را دید که با اسب دارد طواف می کند، با خشم رو به او کرد و گفت: اینجا خانه خداست، تو اینجا هم دست از غرورت بر نمی داری و با اسب طواف می کنی؟؟! مرد ثروتمند رویش را برگرداند، البته او از یکی از خدمتکار های او شنید که می گفت: " به او محل نگذارید او به شما حسودی می کند"
مرد، وقتی اوضاع را اینطور دید، دیگر چیزی نگفت و ایام حج به پایان رسید و کاروان ها یکی یکی به شهر و دیار خود بازمیگشتند... ابراهیم در وسط راه دید مرد ثروتمند با پای پیاده و در خاک های داغ بیابان راه می رفت. از یکی از خدمتکار های او پرسید: " چه شده؟ چرا شما پیاده می روید؟" خدمتکار پاسخ داد: " از کاروان جا ماندیم و آنها جلوجلو رفتند و دزد ها هم به ما حمله کردند و هر چه داشتیم بردند، حتی غذا و اسب نیز برایمان نگذاشتند که به شهر خود برگردیم" مرد با خود فکر کرد و رو به مرد ثروتمند گفت: "هرکس در محضر خدا بی ادبی کند و در چنین جای مقدسی که همه پیاده و پا برهنه می روند، با اسب راه برود سزاوار این است که پایش را روی خاک داغ بیابان بگذارد..."
مرد ثروتمند شرمنده شد و سرش را پایین انداخت او نتیجه کارش را دیده بود و فهمید کارش اشتباه بوده و نتیجه بی ادبی اش را دیده است. ابراهیم هم وقتی دید او پشیمان است او را سوار بر اسب خود کرد و به او غذا داد...
📙جوامع الحکایات و قابوسنامه
ما بپیوندید 】↷↶
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
✨﷽✨
#پندانه
✍️نجاری بود که پادشاه قصد ازدواج با همسرش را کرده بود، برای این کار ابتدا باید نجار را از سر راهش برمیداشت؛ بالاخره پادشاه بهانهای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت: نجار را فردا اعدام کنید. نجار آن شب نتوانست بخوابد ...همسر نجار گفت: مانند هر شب بخواب، پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار. کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد ...
صبح صدای پای سربازان را شنيد ...چهرهاش دگرگون شد و با نااميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم ...با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند ...دو سرباز با تعجب گفتند: پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی ...چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت ...
همسرش لبخندی زد و گفت: مانند هر شب آرام بخواب، زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند. فکر زياد انسان را خسته میکند ... در حالیکه خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبيرکننده کارهاست.در هر شرایطی، امیدت را به خدا از دست نده و منتظر رحمت بیکرانش باش ...
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
میگن قدیما حیاطها درب نداشت
اگر درب داشت هیچوقت قفل نبود...
میدونید چرا قدیمیا اینقدر مخلص بودند؟
چرا اينقدر شاد بودن؟*
چرا اينقدر احساس تنهايی نميكردند؟
چرا زندگيها بركت داشت؟
چرا عمرشون طولانی بود؟...
چون تو کتاب ها دنبال ثواب نمیگشتند
که چی بخونند ثواب داره، دنبال عمل
کردن بودند. فقط یک کلام میگفتند:
خدایا به دادههایت شکر.
نمیگفتند تشنه رو آب بدید ثواب داره
میگفتند آب بدید به بچه که طاقت نداره
موقعی که غذا میپختند، نمیگفتند بدیم
به همسایه ثواب داره، میگفتند بو بلند
شده همسایه میلش میکشه
ببریم اونا هم بخورن.
موقعی که یکی مریض میشد نمیگفتن
این دعا رو بخونی خوب میشی، میرفتن
خونه طرف ظرفاشو میشستن جارو
میزدن، غذاشو میپختن که بچه هایش
غصه نخورن
اول و آخر کلامشون رحم و مهربانی بود.
به بچه عیدی میدادند، میگفتن دلشون
شاد میشه
به همسایه میرسیدن میگفتن همسایه
از خواهر و برادر به آدم نزدیکتره...
خدایا قلب ما را جلا بده که تو کتاب ها
دنبال ثواب نگردیم خودمان را اصلاح
کنیم و با عمل کردن به ثواب برسی
نه فقط با خواندن دعا...
مهربان باشیم
محبت کنیم بی منت...
خدایا عاقبت بخیرمان کن
🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
🌼🌸🍀🌼🌸🍀
جامعهای رو تصور کن، که هیچکس کوچکترین توجّه و کمکی به دیگری نکنه:
👈 حتّی به پدر و مادرش...
👈 حتّی به همسر و فرزندانش...
👈 حتّی به خواهر و برادرش...
خیلی وحشتناکه...😱😨😰
#قیامت اینطوریه...
👇👇👇👇👇👇
📖 يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا يَوْمًا لَّا يَجْزِي وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئًا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ (لقمان/۳۳)
💢 ﺍﻯ ﻣﺮﺩم! ﺗﻘﻮﺍﻯ ﺍﻟﻬﻰ ﭘﻴﺸﻪ ﻛﻨﻴﺪ..
💢 ﻭ ﺑﺘﺮﺳﻴﺪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻯ ﻛﻪ ﻧﻪ ﭘﺪﺭ ﻛﻴﻔﺮِ ﺍﻋﻤﺎﻝِ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ میکند، ﻭ ﻧﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﺯ ﻛﻴﻔﺮِ ﺍﻋﻤﺎﻝِ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ تحمل میکند..
💢 ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻭﻋﺪﻩ ﺍﻟﻬﻰ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻰِ ﺩﻧﻴﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻳﺒﺪ، ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺷﻴﻄﺎﻥِ ﻓﺮﻳﺒﻜﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛَﺮَمِ ﺧﺪﺍ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺳﺎﺯﺩ..
#تلنگر
🗣 اون روزی که دیگه حَسَب و نَسَب به کار نمیاد..
🗣 اون روزی که حتّی پدر و فرزند به داد همدیگه نمیرسند..
🗣 اون روزی که هر کس گرفتار اعمالِ خودشه، و به هیچکسِ دیگهای کاری نداره..
فقط یک چیز به درد میخوره:
👈 #تقوا و ترس از خدا.
🌴اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَاخْشَوْا...🌴
#↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
🌷✨﷽✨🌷
📜 حکایت آموزنده
💢 دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
🔰 20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم".
✅ تمام شرط عشق این است ما چشم بر عیوب ظاهری هم ببندیم
و موردهای حل شدنی را طبیبانه اصلاح کنیم
اگر عزیزان ما عیوبی دارند،مانیز دارای نقصهایی هستیم
زندگی را گوارا و زیبا کنیم با دیدن خوبیها و تقویت آنها...🌹
#↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
بنام خداوند رحمتگر و مهربان!که نام مبارکش آرام بخش دلهاست.
سلام الله علیکم🌹🌹🌹
خدایا!!
چتر رحمتت را
بر سر همه و دوستانم بازنگه دار
تا هرکجا ترسی هست به ایمان
هرکجا خشونت و آشوبی هست
به صلح و آرامش
هرکجا رنجشی هست به بخشش
و هرکجا ناامیدی هست
به امیدواری بسیار مبدل گردد !!
سلام به زندگی و به آهنگ خوش زندگی
که برای بودنش زنده ایم.
سلام بر همه و بر دوستان
صبح و روز قشنگ و زیباتون مبارک باد؛
درپناه حق روزتون رو با یه دنیا امید، تدبیر، عمل صالح ، توکل و آرامش الهی با یه بغل آرزوهای پسندیده آغاز کنید.
کمال و منتهای سعادت را براتون آرزومندم.
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
✨﷽✨ #داستان
✅#پادشاه و نوجوان
✍️یکی از پادشاهان به بیماری هولناکی که نام نبردن آن بیماری بهتر از نام بردنش است ، گرفتار گردید. گروه حکیمان و پزشکان یونان به اتفاق رأی گفتند : چنین بیماری ، دوا و درمانی ندارد مگر اینکه زهره (کیسه صفرا) یک انسان دارای چنین و چنان صفتی را بیاورند. پادشاه به مأمورانش فرمان داد تا به جستجوی مردی که دارای آن اوصاف و نشانه ها می باشد ، بپردازند و او را نزدش بیاورند. مأموران به جستجو پرداختند ، تا اینکه پسری (نوجوان) با را همان مشخصات و نشانه ها که حکیمان گفته بودند ، یافتند و نزد شاه آوردند. شاه پدر و مادر آن نوجوان را طلبید و ماجرا را به آنها گفت و انعام و پول زیادی به آنها داد و آنها به کشته شدن پسرشان راضی شدند. قاضی وقت نیز فتوا داد که : ریختن خون یک نفر از ملت به خاطر حفظ سلامتی شاه جایز است.
جلاد آماده شد که آن نوجوان را بکشد و زهره او را برای درمان شاه ، از بدنش درآورد. آن نوجوان در این حالت ، لبخندی زد و سر به سوی آسمان بلند نمود. شاه از او پرسید : در این حالت مرگ ، چرا خندیدی ؟ اینجا جای خنده نیست .نوجوان جواب داد : در چنین وقتی، پدر و مادر ناز فرزند را می گیرند و به حمایت از فرزند بر می خیزند و نزد قاضی رفته و از او برای نجات فرزند استمداد می کنند و از پیشگاه شاه دادخواهی می نمایند ، ولی اکنون در مورد من ، پدر و مادر به خاطر ثروت ناچیز دنیا ، به کشته شدنم رضایت داده اند و قاضی به کشتنم فتوا داده و شاه مصلحت خود را بر هلاکت من مقدم می دارد. کسی را جز خدا نداشتم که به من پناه دهد، از این رو به او پناهنده شدم.
سخنان نوجوان ، پادشاه را منقلب کرد و دلش به حال نوجوان سوخت و اشکش جاری شد و گفت : هلاکت من از ریختن خون بی گناهی مقدمتر و بهتر است. سر و چشم نوجوان را بوسید و او را در آغوش گرفت و به او نعمت بسیار بخشید و سپس آزادش کرد. لذا در آخر همان هفته شفا یافت .(و به پاداش احسانش رسید.)
همچنان در فکر آن بیتم که گفت
پیل بانی بر لب دریای نیل
زیر پایت گر بدانی حال مور
همچو حال تست زیر پای پیل
📚گلستان سعدی
#↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
🌺عهد با مادر
👌بسیار زیبا
🦋پسربچهای برای سفر به شهر بغداد آماده می شد تا در آنجا درس بخواند و علم بیاموزد...
مادرش به او چهل دینار سپرد تا آن را خرج کند، سپس به او گفت: فرزندم با من عهد کن که هیچگاه و در هیچ کاری دروغ نگویی⛔️
پسرک به او قول داد که چنین کند، آنگاه همراه قافله خارج شد و رفت...
هنگامی که در صحرا راه میسپردند، گروهی از دزدان به آنها یورش بردند و پول و اموال آنها را غارت کردند، سپس یکی از مزدوران گروه به پسرک نگاهی کرد و از او پرسید: آیا تو هم چیزی به همراه داری؟
پسر پاسخ داد: چهل دینار!!
دزد خندید و گمان کرد که پسر قصد شوخی دارد و یا دیوانه است
از این رو او را گرفت و نزد رهبرشان برد و او را از آنچه پیش آمده بود با خبر ساخت
رهبر دزدان گفت: پسرم چه چیزی تو را به راستگویی واداشت؟!
پسر گفت: من با مادرم پیمان بستم که راستگو باشم، حال بیم آن دارم که به عهدم خیانت کنم
رهبر سارقان از گفته پسر سخت متاثر شد و گفت: دارائیت را آشکار کردی تا مبادا به عهد خود با مادرت خیانت کنی و من بیم دارم که به عهدم با خداوند خیانت ورزم😔
آنگاه به دزدان دستور داد هر آنچه را که از قافله ستانده بودند بازگردانند، سپس رو به پسرک کرد و گفت: من با دست کوچک تو به آغوش خداوند بزرگ بازمیگردم و توبه می کنم..😔
دیگر دزدان نیز به رهبرشان گفتند: تو بزرگ ما در راهزنی بودی امروز بزرگ ما، در بازگشت به سوی پروردگار هستی آنگاه همگی توبه کردند...
📙 هم قصه هم پند
🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
#↶【به ما بپیوندید 】↷
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
✍️فقیر وارسته👌
🦋در روزی روزگاری، جوانی که سر و وضع فقیرانه ای داشت، به خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) رفت...
از قضا مرد ثروتمندی هم آنجا بود مرد فقیر کنار مرد ثروتمند نشست.
ثروتمند وقتی دید جوان فقیر کنارش نشسته، لباسش را جمع کرد
جوان از کار آن مرد ناراحت شد اما به روی خودش نیاورد، سوال خودش را پرسید و از آنجا رفت
بعد از رفتن جوان، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) از مرد ثروتمند پرسیدند: " چه چیزی باعث شد تو آن کار را انجام دهی؟ آیا ترسیدی از فقر او چیزی به تو برسد یا از ثروت تو به او؟؟ "
مرد ثروتمند کمی فکر کرد و با شرمندگی گفت:
" قبول دارم رفتارم زشت بود اکنون برای جبران کارم حاضرم نصف اموالم را به او بدهم "
حضرت کسی را فرستادند تا جوان فقیر را پیدا کند و به خانه بیاورد.
جوان آمد و حضرت ماجرا را برایش تعریف کردند و پرسیدند :" آیا این مال را از او قبول می کنی؟"
جوان پاسخ داد: " خیر! "
حضرت پرسیدند:" چرا؟ "
جوان گفت: " میترسم اگر آن بخشش را قبول کنم روزی به تکبری که او دچار شده دچار شوم، و دل کسی را بشکنم که حتی با بخشش نیمی از اموالم هم نتوانم آن را جبران کنم👌
📙کشکول شیخ بهایی
🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
#↶【به ما بپیوندید 】↷
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
💌 #یه_دعای_قشنگ #حتما_بخونین
وقتی کسی کاری رو بهت
سفارش میکنه،
🌿 چندتا حالت داره:
• یا اینکه اونو فقط دستور میبینی، که
به سختی انجامش میدی 😕
• یا اینکه میدونی اون کار، برات
خوبه، که حس بهتری بهش داری 😊
• یا اینکه اون کار رو خودت هم
دوست داری و با شوق انجامش میدی 😍
🔆 امام سجاد(علیه السلام )
اینطور دعا میکردند که:
... #لااحب_شیئا_من_سخطک
و #لااسخط_شیئا_من_رضاک
یعنی
🌸 خدایا یه کاری کن
که چیزی رو که تو دشمن میداری،
من حس خوبی بهش
نداشته باشم،
و هرچی
باعث خشنودی توست
من با قلبم دوستش داشته باشم . . . 💚💜💙
📗 صحیفه سجادیه. دعای بیست و یکم
🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
#↶【به ما بپیوندید 】↷
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
📜 حکایت آموزنده
🔺چرا زرافه فرزندش را لگد ميزند؟
وقتي فرزند زرافه متولد ميشود روي خاك
است و مادر بالاي سر او همانند يك برج
بلند است حدس بزنيد چكار ميكند؟
يك لگد محكم به بچه ميزند!!!!!!
بچه نميداند كه تازه دنيا آمده
فكر ميكند"كيست كه اينطور
محكم به او لگد ميزند!!!!
بچه زرافه تا درد را احساس كند
مادر لگد دوم را ميزند
بچه اگر كاري نكند لگد سوم را هم ميخورد
بچه زرافه شروع ميكند به بلند
شدن و روي پايش ايستادن
در همين حين كه كودك تلاش ميكند
روي پايش بايستد مادرلگد سوم را ميزند
بچه ميافتد و اينيار بلند شده و
شروع به دويدن ميكند!!!
و بعد مادر ميرود و بچه را به
آغوش ميكشد و ميبوسد
ميدانيد چرا زرافه اين كار را ميكند؟؟
چون گوشت بچه زرافه بسيار تازه و نرم است
لذا طعمه خوبيست براي شيرها و ديگر درندگان .
زرافه مادر نميتواند بچه را همانجا
رها كرده و برود برايش غذا تهيه كند
لذا يك لگد ميزند تا او را بلند
كرده و مجبور به بلند شدن كند
لگد دوم را ميزند كه به خاطرش
بياورد دوباره بلند شود
زندگي مثل زرافه مادر است
گاهي لگدهاي محكمي ميزند
شكست ميخوريم دوباره بايد بلند شويم
هميشه يادمان باشد
فقط زندگي نكنيم بلكه سعي كنيم در زندگي رشد كنيم و بزرگ شویم.
🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
#↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃
زنـدگی به سبـک شــــهدا
من که فرزندش بودم یک بار عصبانیتش را ندیدم ! همیشه مسائل کاری اش را همان جا سر کار میگذاشت و سر حال و با لبخند به خانه می آمد !
وقتی کار اشتباهی میکردم، صدایم میکرد و به اتاقش می برد. می نشستیم و بابا سوره والعصر را میخواند و بعد تذکر می داد! بیشتر هم به خاطر مامان تذکر می داد. خیلی روی احترام گذاشتن به مادرمان حساس بود!
شبی که دست من و همسرم را در دست هم قرار داد گفت: همیشه از هم گذشت کنید! به خاطر مسائل کوچک و بزرگ ، به خاطر مسائل مالی و چیزهای بی اهمیت زندگی تان را خراب نکنید!
همیشه خدا در نظر داشته باشید و نگذارید این مسائل شما را از هدف اصلی تان دور کند !
✅به نقل ازدختر بزرگوار صیاد شیرازی
#صیاد_دلها
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
🕊 #سالروز_شهادت
=💐شادی ارواح طیبه شهدا #صلوات
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌺🍃 @mabareshohada 🍃
🏝 بهمهمانیخدانزديکمیشویم🏝
سفره مهمانی خدا گسترده شده است.
فرشتهها
بغل بغل برکت و رحمت و مغفرت را
به زمين آورده اند.
«مهربان ترين»
سفره رحمتش را گشوده است،
با وجود همه اشتباهات ما،
سفرهای به وسعت ماه مبارک !
که سراسر دنيا را
از زمين تاعرش را فراگرفته است.
وقت آن شده است که ماه #رمضان را
در خانههايمان ميزبانی کنيم
وقت آن شده است که
برای اهل خانهمان خاطره خوبی
از ماه مبارک فراهم بياوريم
خاطرهای شبيه آنچه که
از ماه رمضانهای کودکیمان داريم،
خانه را پر از مهربانی و آرامش کنيم
و بگذاريم عطر ماه خدا در خانهمان بپيچد.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
#↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
📥ورُودبِه کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺🍃