eitaa logo
گنجینه داستان معبر شهدا
215 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
503 ویدیو
6 فایل
داستانهای اخلاقی - معرفتی - شهدایی - برای آموختن راه زندگی سالم کانال معبرشهدا https://eitaa.com/mabareshohada ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 ۴ روز چهارم روضه، صاحبخانه با حالت اندوه کنارِ در ایستاده بود میرزا از راه که رسید، گفت: خواهرها روضه‌ی امروز کمی فرق می‌کند، روضه‌ی کسی که مثل ما بود ⛅️ پر از تیرگی... اما پاک پاک شد... کاروان سیدالشهدا 🐫 به منطقه ذوحُسم که رسید، با لشکر حر بن یزید ریاحی روبرو شد حر، با هزار لشگر... خواهرها اینجا امام (علیه السلام) به حر فرمودند به دعوت کوفیان 🍁 راهی این سفر شده‌اند و اگر آنها از دعوت خود پشیمانند، برمیگردیم حر اما تحت فرمان ابن‌زیاد بود، نگذاشت... شاید او آن وقت که به امام (علیه السلام ) سپر بر خاک انداخته 🍃 با التماس می‌گفت: آقا... .... مرا ببخش... به این فکر می‌کرد که در ذوحسم، چه آتشی به قلب دختران و خواهر امام (علیه السلام ) انداخته ⚡️ صدای بیتابی زنان روضه شنیده می‌شد میرزا با چشمهای بارانی گفت: یا اباعبدلله چه می‌شود ما را هم مثل حُر سر به راه کنید... ما را هم بیاورید توی کاروان خودتون... صدای گریه خانومها بلند شد میرزا روضه را تمام کرد: 💔💔 🌸 ڪلیڪ ڪنید 👇 📥 🍃🌸🍃 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃