eitaa logo
گنجینه داستان معبر شهدا
213 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
515 ویدیو
6 فایل
داستانهای اخلاقی - معرفتی - شهدایی - برای آموختن راه زندگی سالم کانال معبرشهدا https://eitaa.com/mabareshohada ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان تحول از🗣 زبان خود شهيد🌹🌹: 😱"تمـاشـای "شنـای دختـران 😱 یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند. یکی از بزرگترها گفت : ➖احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم🚶‍♂️ راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم 👀به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم .😯☹️ همان جا پشت درخت مخفی شدم …🌳 می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. 👿 پشت آن درخت🌳 وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .🏊‍♂️ همان جا خدا را صدا زدم و گفتم : ➖خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم. از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود 😭 یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود : ➖هرکس برای خداگریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم : ➖ازین به بعد برای خدا گریه میکنم..😭 حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم : ➖ یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند : ➖سبوحٌ قدوس و ربّنا وربّ الملائکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🔓 در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای📖 که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد . 📝در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه الشریف ) را زیارت کردم.. 📚کتاب عارفانه شهادت 💐شادی ارواح طیبه شهدا 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐 ↶【‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺─╯ ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯