eitaa logo
داستان زیبا
168 دنبال‌کننده
163 عکس
222 ویدیو
52 فایل
داستان زیبا داستان های معصومین داستان های کوتاه داستان های مستند و علما وشهدا و .. کانال دیگر ما:قرآن وسنت، @ghoranvasonat کانال روانشناسی @ravan110
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 🌕 🌕 ☘️من از نمازم را شروع کرده بودم و با های پدر و مادرم همیشه در داشتم.کمتر روزی پیش می‌آمد که نماز صبحم شود. ☘اگر یک روز خدای نکرده نماز صبحم می‌شد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم. این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را همیشه می دادم. ☘ وقتی آن (؛ )یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه رفت، یاد حدیثی افتادم که علیه السلام فرمودند: 🔻 چیزی که مورد قرار می گیرد است‌.اگر نماز شود بقیه قبول می شود و اگر نماز رد شود... ☘خوشحال شدم به صفحه اول کتاب نگاه کردم، از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کارها حتی ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که 🔻فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یَرَهُ یعنی چی! ☘هرچی که ما اینجا کرده بودیم آنها نوشته بودند. درداخل این کتاب ، در کنار هر وجود داشت. وقتی به آن خیره می شدیم مثل به در می آمد، درست مثل قسمت ویدئو در موبایل های جدید فیلم آن می‌کردیم با تمام جزئیات. ❌یعنی در با را هم می‌دیدیم لذا نمی شد هیچ کدام از این کارها را کرد. ❌غیر از حتی های ما شده بود.آنها همه‌چیز را نوشته بودند. جای هیچگونه اعتراضی نبود، تمام اعمال ثبت بود. هیچ حرفی هم نمیشد زد... ☘اما خوشحال بودم که از کودکی همیشه همراه پدرم در مسجد و هیئت بودم و خودم را از همین حالا در بهترین می دیدم! ☘همینطور که به صفحه اول نگاه می‌کردم و به اعمال خودم می کردم یک دفعه دیدم یکی یکی خوبم در حال شدن است!! ❌ صفحه ای که پر از اعمال خوب بود ناگهان تبدیل به کاغذ سفید شده بود! با عصبانیت به آقایی که پشت میز نشسته بود گفتم: چرا اینها شد؟مگه من این همه کارهای ام؟ ☘گفت:بله درسته،اما همان روز غیبت یکی از دوستانت را کردی.اعمال خوب شما به او منتقل شد. 🔥با عصبانیت گفتم چرا، چرا همه اعمال من؟؟ او هم غیرمستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر که می فرماید: 👇 در، به پای سرعت اثر در بنده نمی رسد. ✍رفتم صفحه بعد. ☘آن روز هم پر از خوب بود،نماز اول وقت مسجد، بسیج، هیئت،رضایت پدر مادر و.. تمام اعمال خوب، مورد تایید من بود. ☘آن زمان دوران مقدس بود و خیلی ها مثل من بچه مثبت بودند،خیلی از کارهای که کرده بودم تماماً برای من یادآوری می شد،اما با تعجب به یکباره مشاهده کردم که دوباره تمام اعمال من در حال شدن است! ❗️گفتم: این دفعه چرا! من که در این روز نکردم؟ ☘جوان گفت: یکی از رفقای مذهبیت را مسخره کردی،این عمل باعث شد. سپس بدون اینکه حرفی بزند آیه ۳۹ سوره یاسین برایم یادآوری شد: 🔥 روز قیامت برای کنندگان روز بزرگی است. "یا حَسرَةً عَلَی الْعِبادِ ما یَاتِیهِم مِن رَسولٍ اِلّا کانوا بِهِ یَسْتَهْزِون" ☘خوب به یاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد. من خیلی اهل و گذاشتن بودم. با خودم گفتم اگه اینطور باشه که خیلی اوضاع من ...! ✍ادامه دارد ۰۰۰۰۰ •┈┈••❥•🌺⁩•⁦⁦❥••┈┈• ╔═🦋🌿════╗ @dastane313 ╚════🌿🦋═╝
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹 🌕🌕 ☘خیلی ناراحت بودم،ای کاش کسی بود که می‌توانستم گناهانم را گردن او بیاندازم و اعمال خوبش را بگیرم. اما هرچی میگذشت میشد.. ☘جوان پشت میز ادامه داد: وقتی اعمال شما بوی بدهد پیش خدا هیچ ندارد. اعمال خالصت را نشان بده تا کارت سریع حل شود. ☘ همانطور که با را ورق می زدم ناگهان دیدم بالای صفحه با خط درشت نوشته شده: ❌🔅نجات یک انسان🔅❌ خوب به یاد داشتم که ماجرا چیست. به خودم افتخار کردم وگفتم: خدا را این کار را برای خدا انجام دادم. ☘ ماجرا از این قرار بود که یک روز در دوران جوانی با دوستانم برای شنا کردن اطراف سد زاینده رود رفته بودیم. رودخانه پر از آب بود. ☘ناگهان صدای جیغ و داد یک زن و مرد همه را میخکوب کرد. یک پسر بچه داخل آب افتاده بود و دست و پا میزد. ☘ من شنا و نجات بلد بودم. آماده شدم که به داخل آب بروم اما رفقایم شدن آنها گفتند اینجا نزدیک سد است و خطرناک... ☘ اما یک لحظه با خودم گفتم: فقط برای خدا و پریدم توی آب. خدا را که توانستم این بچه را نجات بدهم .او را به آوردم و با کمک بیرون آمدیم. ☘پدر و مادرش از من تشکر کردند و شماره تماس و آدرس من را گرفتند. این خیلی خوب در پیشگاه خدا ثبت شده بود.خوشحال بودم که یه با پیدا کردم. ☘اما یکباره کردم که این عمل خالصانه هم در حال پاک شده است!! ❗️ با ناراحتی گفتم:مگر نگفتی فقط کارهایی که خالصانه برای خدا باشد می‌شود؟؟ من این کار را فقط برای خدا انجام دادم،پس چرا دارد پاک میشود؟؟ ☘️جوان لبخندی زد و گفت: درست می‌گویی اما شما در مسیر برگشت به سمت خانه با خودت چه گفتی؟ ☘یکباره فیلم آن را دیدم.. نیت درونی من بود! من با خودم می گفتم: خیلی کار مهمی کردم.. اگر جای پدر و مادر این بچه بودم به همه خبر می دادم که یک جوان به خاطر فرزند ما خودش را به خطر انداخت. ☘اگر من جای مسئولین استان بودم یک تهیه می‌کردم و مراسم ویژه می گرفتم اصلا باید خبرنگاری ها و روزنامه ها با من مصاحبه کنند.. ☘خلاصه فردای آن روز تمام این اتفاقات افتاد، روزنامه‌ها با من مصاحبه کردند. استاندار همراه با خانواده آن بچه به دیدنم آمد و یک برای من آوردند. ☘جوان پشت میز گفت: اول برای خدا کار کردی اما بعد خرابش کردی! آرزوی اجر دنیایی کردی و را هم گرفتی درسته؟ گفتم راست می گویی.. همه اینها درست است. بعد با گفتم: چه کار کنم دستم خیلی خالیه. ☘️جوان پشت میز گفت:خیلی ها کارهایشان را برای خدا انجام می‌دهند اما باید کنند تا آخر این را حفظ کنند. بعضی ها کارهای را در همان دنیا می‌کنند! •┈┈••❥•🌺⁩•⁦⁦❥••┈┈• ╔═🦋🌿════╗ @dastane313 ╚════🌿🦋═╝
امام صادق (ع) با گروهي از ياران، در سفر حج، در نقطه اي از سرزمين منا نشسته و مشغول تناول انگور بودند که سائلي آمد و کمک خواست. امام ع مقداري انگور برداشت و خواست به سائل بدهد، اما او قبول نکرد و گفت: «به من پول بدهيد.» امام (ع) ديگر به او چيزي نداد و فرمودند: «خداوند وسعت رزقت دهد.» آن سائل رفت و طولي نکشيد که سائل ديگري آمد و کمک خواست و امام (ع) کمی‌انگور به او داد. سائل انگور را گرفت و گفت: «سپاس خداوند عالم را که به من روزي رساند.» امام (ع)با شنيدن اين جمله، هر دو مشت را پر از انگور کرد و به او داد؛ سائل براي بار دوم خدا را شکر کرد؛ در اين حال امام (ع) به يکي از همراهانش، رو کرد و فرمود: «چقدر پول همراهت هست؟» او حدود بيست درهم پول داشت که همه را به امر امام (ع) به سائل داد و براي سومين بار او شکر و سپاس پروردگار را نمود. و گفت: «سپاس منحصراً براي خداست، خدايا! همه اين نعمت ها از توست و شريکي براي تو نيست.» امام صادق (ع) بعد از شنيدن اين جمله، پيراهن خويش را از تن بدر آورد و به وي داد؛ سائل پس از حمد و سپاس خدا، جمله‌اي تشکرآميز نسبت به خود امام (ع) به زبان آورد و امام صادق (ع) ديگر چيزي به وي نداد و او رفت. ياران و اصحاب که در آنجا نشسته بودند، گفتند: «ما چنين استنباط کرديم که اگر سائل همچنان به شکر و سپاس خداوند ادامه مي داد، باز هم امام (ع)به او کمک مي کرد، ولي چون لحن خود را تغيير داد و از خود امام تمجيد و سپاسگزاري کرد، ديگر کمک ادامه نيافت.». ( الكافي ج : 4 ص : 49)اینطور اهل بیت غرق در خدا بودند و اظهار وجود نمی‌کردند. همه فعلشان فعل الهی است. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir