eitaa logo
✨داستان‌ها و حکایات✨
58 دنبال‌کننده
254 عکس
51 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
@dastanha_18 باسلام عرض تسلیت ایام ضربت و شهادت مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع) دوستان خود رابه کانال داستانهی۱۸+ دعوت کنید. @dastanha_18
🏴 🏴 از کوچه های کوفه پدر را به خانه برد دل خون تر از امام حسن هیچ امام نیست... (علیه السلام) @dastanha_18
⚫️ سالروز ضربت خوردن امیرالمومنین (علیه السلام) را به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلیت عرض مینمائیم. (علیه السلام) 🏴 @dastanha_18
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌مداحی بسیار زیبا❌ (حیدر حیدر) 🗣 حاج محمود کریمی سالروز ضربت خوردن امیرالمومنین (علیه السلام) را تسلیت عرض مینمائیم 🏴 @dastanha_18
کانال ۱۸+ @dastanha_18 زودتر عضو شوید تا با هم در داستانهای زیبا ومتفاوت لحظاتی بر سفره خاطرات و ساعات به یادماندنی سیر داشته باشیم.🚗🚙🚕 @dastanha_18 @dastanha_18
غاده ؛همسر شهيد چمران مي گويد روزي دوستم به من گفت : \"غاده! در ازدواج تو یك چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می گرفتی، این بلند است، این كوتاه است... مثل این كه می خواستی یك نفر باشد كه سر و شكلش نقص نداشته باشد. حالا من تعجبم چه طور دكتر را كه سرش مو ندارد قبول كردی؟\" من گفتم: «مصطفی كچل نیست. تو اشتباه می كنی.» ... آن روز همین كه رسیدم به خانه، در را باز كردم و چشمم افتاد به مصطفی، شروع كردم به خندیدن. مصطفی پرسید «چرا می خندی؟» و من كه چشم هایم از خنده به اشك نشسته بود گفتم «مصطفی، تو كچلی؟ من نمی دانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع كرد به خندیدن ... . اینطور نباشد که اگر بر اثر معاشرت، اشکال و عیب و ایرادی در همسرتان مشاهده کردید، آن را بزرگ بشمارید و برای خودتان عقده و غصه کنید. رهبر انقلاب⇦ ۸۲/۲/۲۸ ✔بفرستین واسه بقیه↻💞 @dastanha_18 @dastanha_18
📚 چوپانی میکنی؟🍒 دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت : چرا به جای تحصیل علم ، چوپانی می کنی؟ چوپان در جواب گفت : آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام. دانشمند گفت : خلاصه دانشها چیست ؟ چوپان گفت : پنج چیز است : تا راست تمام نشده دروغ نگویم تا مال حلال تمام نشده ، حرام نخورم تا از عیب و گناه خود پاک نگردم ، عیب مردم نگویم. تا روزیِ خدا تمام نشده ، به در خانهٔ دیگری نروم. تا قدم به بهشت نگذاشته ام ، از هوای نفس و شیطان ، غافل نباشم. دانشمند گفت : حقاً که تمام علوم را دریافته ای ، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده است. 🍎🍎🍎 @dastanha_18 @dastanha_18
🌸🍃🌸🍃 گفتگوى جبرئيل با آدم عليه‏السلام‏ در روايت آمده: 👈آدم و حوا عليهماالسلام وقتى كه از بهشت دنيا اخراج شدند، در سرزمين مكه فرود آمدند، حضرت آدم عليه‏السلام بر كوه صفا در كنار كعبه، هبوط كرد و در آن جا سكونت گزيد و از اين رو آن كوه را صفا گويند كه آدم صفى الله (برگزيده خدا) در آن جا وارد شد. حضرت حوا عليهاالسلام بر روى كوه مَروه (كه نزديك كوه صفا است) فرود آمد و در آن جا سكونت گزيد. آن كوه را از اين رو مروه گويند كه مرئه (يعنى زن كه منظور حوّا باشد) در آن سكونت نمود. 🌧آدم عليه‏السلام چهل شبانه روز به سجده پرداخت و از فراق بهشت گريه كرد. جبرئيل نزد آدم عليه‏السلام آمد و گفت: اى آدم! آيا خداوند تو را با دست قدرت و مرحمتش نيافريد، و روح منسوب به خودش را در كالبد وجود تو ندميد، و فرشتگانش بر تو سجده نكردند؟! آدم گفت: آرى، خداوند اين گونه به من عنايت‏ها نمود. 🍀جبرئيل گفت: خداوند به تو فرمان داد كه از آن درخت مخصوص بهشت نخورى، چرا از آن خوردى؟ آدم عليه‏السلام گفت: اى جبرئيل! ابليس سوگند ياد كرد كه خيرخواه من است و گفت: از اين درخت بخورم. من تصور نمی‏كردم و گمان نمیبردم موجودى كه خدا او را آفريده، سوگند دروغ به خدا، ياد كند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹نشر حداکثری.. @dastanha_18 @dastanha_18
👌 کوتاه پند آموز مردی در خواب میدید .. 💭 داشت در جنگل‌های آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دائم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود. 💭 سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد. تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه ماری عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌شماری می‌کند. مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند. 💭 مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد. خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیواره‌ی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موش‌ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید. 💭 خواب ناراحت‌کننده‌ای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب می‌کرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است: شیری که دنبالت می‌کرد ملک الموت(عزراییل) بوده... چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است... طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است... و موش سفید و سیاهی که طناب را می‌خوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را می‌گیرند... 🔷مرد گفت ای شیخ پس جریان عسل چیست؟ گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب وکتاب را فراموش کرده ای.. @dastanha_18 @dastanha_18