نمونه جامع حرف الف:
#آزمایشبابیماریوفقر
🌸 امیر المؤمنین امام علی علیهالسلام، بیمار بودند که گروهی از مردم، به دیدار ایشان رفتند.
از امام علی پرسیدند:
❓ «ای امیرالمؤمنین! چگونهای؟»
🌸 امام علی علیهالسلام فرمودند:
«صبح کردم در حالی که به شَر، دچار شدهام».
❓با تعجب گفتند:
«سبحان اللّه! کسی چون شما، چنین میگوید؟»
🌸 امام علی علیه السلام فرمودند:
«خداوند متعال -در آیه ۳۵ سوره الانبیاء- فرموده است:
{وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ}
{و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش میکنیم؛ و سرانجام به سوی ما بازگردانده میشوید}
🔹 همانا منظور از خیر، تندرستی و توانگری؛ و مراد از شَر، بیماری و نداری است؛ جهت آزمایش و امتحانِ آدمیان».
📚 الدعوات، صفحه ۱۶۸
📚 بحارالانوار، جلد ۷۸، صفحه ۲۰۸، روایت۲۵
https://eitaa.com/joinchat/2734096489C435fd6ae4f
💢موضوع:ناامید
💠آیه
یا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخیهِ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ؛ اى پسران من، بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید نباشید، زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نا امید نمىشود.»» (87 سوره یوسف)
💠روایت
پیامبراکرم (ص) فرمود: امید و آرزو رحمت است براى امت من و اگر آرزو نبود ما در بچهاش را شیر نمىداد و باغبان نهالى نمىکاشت؛ الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِی وَ لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا رَضَعَتْ وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً.» (أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص295)
💠داستان
آهنگری سکته مغزی کرده بود و به واسطه آن بخش سمت راست بدنش فلج شده بود. او چون خانه نشین شده بود. دائم گریه می کرد و هر وقت کسی احوالش را می پرسید بلافاصله بغضش می ترکید و زار زار در احوال خود می گریست. سرانجام خانواده مرد دست به دامان شیوانا شدند و از او خواستند تا مرد آهنگر را دلداری دهد و با او صحبت کند.
شیوانا به خانه مرد رفت و کنار بسترش نشست و احوالش را پرسید. طبق معمول مرد آهنگر شروع به گریه نمود. شیوانا بی اعتنا به گریه مرد شروع به نقل داستانی کرد. او گفت: «روزی یکی از فرماندهان شجاع ارتش امپراتور برای جنگ با دشمن به جبهه نبرد رفت و همان روز اول در اثر اصابت شمشیر دست راستش را از دست داد. فرمانده امپراتور را به درمانگاه بردند و زخمش را با آتش سوزاندند تا عفونت نکند. یک ماه بعد او از بستر برخاست و دوباره به جبهه رفت. چند روز بعد در اثر اصابت تیری پای راستش از کار افتاد. اما او تسلیم نشد و سربازانش را مجبور کرد که سوار بر گاری او را به خط مقدم جنگ ببرند و در همان خط اول نبرد با بدن نیمه کاره اش کل عملیات را راهبری کرد تا ارتش را به پیروزی رساند.»
شیوانا سپس ساکت شد و دوباره رو به آهنگر کرد و به او گفت: «خوب دوباره از تو می پرسم حالت چطور است!؟»اینبار آهنگر بدون اینکه گریه و زاری کند با لبخند سری تکان داد و گفت: «حق با شماست! من بدنم نیستم! پس خوبم!» و آنگاه به پسرش گفت که گاری را آماده کند چون می خواهد با همان وضع نیمه فلج به مغازه آهنگری اش برود.
=========================
کپی متن همراه با لینک جایز است
https://eitaa.com/joinchat/250413120Cd32e25768c
https://eitaa.com/dastanhayghorany