eitaa logo
داستان مدرسه
678 دنبال‌کننده
536 عکس
333 ویدیو
165 فایل
جملات ادبی خاطرات مدرسه داستانهای مرتبط با مدرسه خلاصه عضو شو😉
مشاهده در ایتا
دانلود
D1739070T13566993(Web).mp3
6.74M
🎙| طنین آزادی 🔸در دل دانشگاه اردن، جوانان فلسطینی درگیر مبارزات سیاسی و اجتماعی می‌شوند... 🖼 قسمت سیزدهم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
خار و میخك - قسمت ۱۴.mp3
9.95M
🎙| از اردوگاه تا دانشگاه 🖼قسمت چهاردهم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
208_64492528314736.mp3
13.13M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔹تا حالا فکر کردین چرا قبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) مخفی هست؟! 🤔 🔸امام علی(ع) با گریه😭 فرمودند: ای فاطمه جان، همسرم با من سخن بگو... 🔹قصه قهرمان ها🔸 جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
💠 شغل زهرای مرضیه 📩 قسمت دوم فکر می کنید شغل‌ ایشان به فعالیت‌های داوطلبانه علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ختم می‌شد؟ نه! زهرای مرضیه سطحی از توان فکری و مدیریتی را داشت که پدرش مدیریت اقتصادی فدک، قطعه زمینی در خیبر را به او بدهد که پس از فتح خیبر به پیامبر تعلق گرفته بود و پیامبر آن را به حضرت زهرا بخشیده بود. که باید بدانیم این اقدام هم جنبه شرعی داشت و هم جنبه مادی و هم جنبه معنوی. جنبه شرعی اش این بود که طبق حکم الهی درباره غنائم بدون جنگ که در آیه ۶ سوره حشر هم به آن اشاره شده، اموال به دست آمده از این طریق به پیامبر تعلق دارد و پیامبر حق تصرف و تقسیم آن را دارد. و اما جنبه مادی و اجتماعی آن؛ تامین مالی اهل بیت! یکی از اهداف پیامبر از واگذاری فدک، تامین نیازهای مالی اهل بیت بود. نه برای کارهای شخصی! همه از کیفیت ساده زیستی این زندگی خاص خبر داشتند. پیامبر با واگذاری فدک، خواستند منبع درآمدی پایدار برای اهل بیت فراهم کنند تا بتوانند به امور خود و همچنین کمک به نیازمندان بپردازند. این مساله را خود پیامبر تاکید کرده بودند که این کمک مالی به فقرا و نیازمندان برسد و پس از واگذاری فدک، حضرت زهرا از این زمین به عنوان منبعی برای انجام کارهای خیریه و حمایت از مستضعفان بهره می‌برد. بماند که جنبه معنوی‌اش هم این بود که حضرت رسول با این حرکت می‌خواستند جایگاه ویژه ایشان را که نزد خداوند و حضرت در مقام پیامبری داشت به جامعه نشان دهند. که اولویت این واگذاری برای مسئولیت یک بانوی مومنه باشد! مدیریت اقتصادی توسط یک بانوی توانمند. بانویی که مادرش از بزرگترین تجار زمان خودش بود و تمام ثروتش را صرف برپایی حکومتی بر مبنای دین الهی کرده بود. این دختر چنان مادری بود... هوش سرشار اقتصادی نه برای پول روی پول جمع کردن و تفاخر کردن. برای شکوفایی استعدادهایش در مسیر خدمت به خداوند... و من فکر می‌کنم آیا هوشمندی و حکمت پیامبر جهت سپردن فدک به حضرت زهرا، فقط برای کمک به نیازمندان بود؟ یا برای کمک رسانی مالی که راه اسلام و گسترش آن ادامه یابد و شیعه آل محمد بتواند این مسیر را ادامه دهد؟ خیلی بیش از این می دانید و می دانیم و باید بنویسم. خیلی کوتاهی کردیم خیلی کم گذاشتیم. خیلی کم تلاش و تقلا کردیم. گاهی تصور اینکه سالیان سال زندگی کردم ولی ایشان را به عنوان نقطه غایی رشد و تعالی و موفقیت خود در همه ابعاد وجودی‌ام در نظر نگرفتم دیوانه ام می کند. یادم نمی آید... یادم نمی‌آید کدام معلم و مدرس و استاد دانشگاهی داشتیم که او را به عنوان ۵ بانوی برتر جهان معرفی کند که هیچ، بگوید هر زن برتر جهان را در طول تاریخ بشر تصور کن، در هر زمینه و جنبه قابل ارزشی که ستودنی باشد، فاطمه زهرا از او برتر بود. سروری می کرد. سیده زنان جهان نامگذاری شد و زمزمه شده که اگر هستی علتی برای پیدایش داشته باشد، بهانه خلقت کل آفرینش بوده است... و من از جنس او هستم... چه افتخاری... ✍🏻 تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران ☞⁠ ̄🇮🇷 ̄⁠☞⁩ ‌(⁠.⁠ ⁠❛⁠ ⁠ᴗ⁠ ⁠❛⁠.⁠)⁩ ➺   ◉━━━━━━─────── جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
⭕️چند جمله یواشکی با والدین والدین عزیز؛ اگر با کودکمان در این دوران بازی نکنیم، چه زمان دیگری باید بازی کنیم؟! اگر الان فرصت صحبت با او را از دست بدهیم چه زمان دیگری این فرصت را پیدا خواهیم کرد؟ همه ما اکنون پدران و مادرانی را مشاهده می کنیم که حسرت دوران کودکی خود را می خورند. اما متاسفانه برخی از آن ها را می بینیم که در حال ساخت فرصت صحبت با فرزند خود هستند. در صورتی که کودکی آن ها در چند قدمی شان در حال نفس کشیدن است. به جرات می گویم، اگر به موقع به نیازهای او رسیدگی کنیم، او یاد خواهد گرفت که گریه تنها راه رسیدن به نیازهایش نیست. زیرا زبان صحبت کردن با او را می دانیم. در غیر این صورت کودک ما خواهد فهمید که گریه راه رسیدن به خیلی از نیازهای اوست. تمام رفتارهای ما در آینده کودک ما تاثیرگذار است. ـــــــــــــــــــــــــ 🧑‍🎄جهت سفارش تبلیغ در مجموعه کانالهای بانوان و کودکان با ما در ارتباط باشید🧑‍🎄👌👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @Schoolteacher401 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @koodaks
کتابیوم.mp3
8.65M
🔸شگفت‌انگیز مثل مغز انسان… 🔸ما در واقعیت ساخته شده توسط مغز زندگی می‌کنیم. 🔹معرفی کتاب "مغز مبتلا به وسواس فکری عملی (OCD) خود را از نو سیم کشی کنید " نوشته کاترین پیتمن. 🔻کتابیوم 🎙️مروا کاظم زاده 📌رادیوم_شنبه تا چهارشنبه 9:00 الی 9:45 جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
26.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله المصور تقویم روز شنبه ۱۷آذر ۱۴٠۳🍂🌼 طراح: مینا قشلاقی🌱 التماس دعا🙏🌸🍃 ✅جهت انجام آزمون ضمن خدمت ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ltmsme
🧠 بپلتفرم های مفید دریافت مشاوره سلامت روان با هوش مصنوعی در جهان: 🇮🇷 ایران: 🔇 aramito.life 🇺🇸 آمریکا: ✅ woebothealth.com 🇮🇳 هند: ✅ wysa.com ✅جهت سفارش در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @tadriis_yar
بشنو و باور مکن شخصی از شخصی خواهش کرد صندوق شیشه‌ای را به دوش کشیده از پلکان بلندی به بالاخانه‌ای ببرد. آن شخص گفت: «برای من چه فایده دارد و چه اجرتم خواهی داد؟» صاحب صندوق گفت: «سه نصیحت به تو خواهم کرد که سرمایه‌ خیر دنیا و آخرتت باشد.» آن شخص قبول کرد و صندوق را حمل نمود‌. از دو پله که بالا رفت، ایستاد و گفت: «نصیحت اولی را بگو.» صاحب صندوق گفت: «اگر کسی گفت نسیه بهتر از نقد است بشنو و باور مکن.» حامل صندوق چند پله دیگر بالا رفت و گفت: «نصیحت دوم را بگو» گفت: «اگر کسی گفت پول سیاه بهتر از پول سفید است بشنو و باور مکن.» مجدداً آن شخص چند پله‌ای که بالا رفت ایستاد و گفت: «نصیحت سوم را بفرما.» گفت: «اگر کسی گفت نخودآب بهتر از چلو کباب است بشنو و باور مکن» حامل صندوق دو سه پله دیگر را که باقی‌مانده بود طی کرده، وقتی به آخرین پله رسید ایستاد و به صاحب صندوق گفت: «من هم می‌خواهم نصیحتی به تو بکنم!» گفت: «بگو» حامل شانه خود را از زیر بار تهی کرده صندوق افتاد و در اثنایِ افتادن و زمین خوردن آن گفت: «اگر کسی هم گفت در این صندوق یک شیشه سالم باقی‌مانده است، بشنو و باور مکن.» [داستان‌های امثال امینی، ص ۷۹] جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
26.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الواحد تقویم روز یکشنبه ۱۸آذر ۱۴٠۳🍂🌼 طراح: مینا قشلاقی🌱 التماس دعا🙏🌸🍃 ✅جهت انجام آزمون ضمن خدمت ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ltmsme
164_64515542964384.pdf
2M
⭕آموزش گام به گام تصویری فعال سازی دسترسی ساخت گروه برای معلمان در پلتفرم شاد ✅جهت انجام آزمون ضمن خدمت ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @ltmsme
📗📗 «مدیرمدرسه» شاید به جرأت بهترین اثر داستانی «جلال آل احمد» باشد. نویسنده‌ای ظلم‌ستیز که واقعیت‌های زندگی و زمانه خود را را با نظری انتقادی ارائه می‌کرد. مدیر مدرسه آیینه تمام نمای جامعه ای است که جلال آل احمد در آن زیسته است جامعه ای سراسر از رسوایی ها و ناملایمات اجتماعی که در این اثر نشان داده شده است. راوی داستان که از پس از ده سال تدریس از آموزگاری به تنگ آمده است، برای آسودگی خود و داشتن درآمد بیشتر و بی دردسر به مدیری دبستان رو می آورد، بی آنکه بداند چه دردسرهایی در پی خواهد داشت... جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
🔸 معرفی کتاب ( از امروز به بعد سعی میکنیم هر روز یک کتاب مفید به شما معرفی کنیم.) 📖 کتاب : خاک های نرم کوشک 👈🏻موضوع: کتاب «خاک‌های نرم کوشکم نوشتهٔ سعید عاکف، در حوزهٔ جنگ ایران و عراق است که زندگی‌نامه و خاطرات عبدالحسین برونسی، کشاورز و بنایی که به فرمانده تیپ ۱۸ جواد الائمه رسید را در قالب خاطراتی به نقل از خانواده و همرزمان این فرمانده شهید، روایت می‌کند. 🔹گزیده ای از بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی درباره شهید برونسی"... الان چند سالی است که کتاب‌هایی درباره‌ی سرداران و فرماندهان جنگ باب شده و می‌نویسند و بنده هم مشتری این کتاب‌هایم و می‌خوانم. با این‌که بعضی از این‌ها را من خودم از نزدیک می‌شناختم و آنچه را هم که نوشته، روایت‌های صادقانه است – این هم حالا آدم می‌تواند کم و بیش تشخیص دهد که کدام مبالغه‌آمیز است و کدام صادقانه است- بسیار تکان‌دهنده است. آدم می‌بیند این شخصیت‌های برجسته، حتی در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمده‌اند؛ این اوستا عبدالحسین بُرُنسی، یک جوان مشهدی بنّا که قبل از انقلاب یک بنا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشته‌اند و من توصیه می‌کنم و واقعاً دوست می‌دارم شماها بخوانید". جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
خاک های نرم کوشک.pdf
4.34M
🔸شما میتونید نسخه الکترونیکی این کتاب رو از کانال رادیو جوان دانلود کنید و از خوندن این کتاب لذت ببرید و با یکی از فرماندهان ایرانی بیشتر آشنا شوید... جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
27.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الوهاب تقویم روز دوشنبه ۱۹آذر ۱۴٠۳🍂🌼 طراح: مینا قشلاقی🌱 التماس دعا🙏🌸🍃 ✅جهت سفارش تبلیغات در مجموعه کانالهای تدریس یار ؛ @teacherschool ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @naghashi_ghese
من مربی پرورشی ام.pdf
5.24M
💠 برای مبلغین مربی پرورشی مناسب است 🔺 انواع شعر بازی معما و محتوای مناسب ⏰کانال پرورشی ایران حاوی مطالب آموزشی و فرهنگی 🧑‍💻 @Schoolteacher401 ↔️↔️↔️↔️↔️↔️↔️↔️ @madrese_yar
کتابیوم.mp3
10.59M
🔸ارتباط حیرت‌انگیز اضطراب و ترس!! 🔸ترس، واکنشی که بقای انسان را امکان‌پذیر کرده است… 🔹معرفی کتاب "نسل مضطرب" نوشته جاناتان هایت. 🔻کتابیوم 🎙️مروا کاظم زاده جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh
🔸 چند جمله از کتاب قیدار: 👈🏻آهسته، زیرِ لب می گوید: ــ این همه کتاب چیدم تو قفسه ی اتاقِ پشتیِ بالاخانه که بخوانم و آدم تان کنم، هیچ چیزی نشدید... یکی افیونی شد، یکی نعش شد، یکی بی مرام شد... کتابِ تو قفسه، فایده ندارد... کتاب باید برودِ توی رگ و پیِ این عمارت، بل که آدم شوید... 👈🏻آخرش نفهمیدی که همه ی حسابِ عالم، همان جوان مردی است... باقی ش سی چل کیلو گوشت و دنبه است. همین جوری آدمی زاد باد می کند! هروقت دیدی برده اندت بالا و دارند بادت می کنند، بدان که روزگار از دست آویزان ت کرده است به قناره که پوست ت را بکند... 👈🏻حضرتِ حق، بعضی را خودش هم عاشق است... عاشقیِ خدا توفیر دارد با عاشقیِ ما... خدا عاشقی است که حتا دوست ندارد، اسمِ معشوق ش را کسی بداند... به او می گوید، رجل! همین... مرد!... همین... می فرماید و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی... جای دیگر می فرماید و جاء رجل من اقصی المدینه یسعی، یعنی این دو تا رجل با هم فرق می کنند... هر دو از دور، از بیرونِ آبادی، دوان دوان، می آیند... اما اسم شان را حضرتِ حق نمی آورد... یکی می آید موسای نبی را نجات می دهد... قومِ بنی اسرائیل را در اصل نجات می دهد... دیگری هم قومی را از عذاب نجات می دهد... اسم ش چیست؟ اسم شان چیست؟ نمی دانیم... رجل است... معشوقِ حضرتِ حق است... اسمِ معشوق را که جار نمی زنند... حضرتِ حق، عاشقِ کسی اگر شد، پنهان ش می کند... کاش پیشِ حضرتِ حق، اسم نداشتیم، اما مرد بودیم... 👈🏻از زیارت نامه ی ارباب و "سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم" این جور برمی آید که پروردگارِ عالمیان رفیق بازها را بیش تر دوست دارد... قدرِ هم را بدانید. 👈🏻خوش نامی قدمِ اول است... از خوش نامی به بدنامی رسیدن، قدمِ بعدی بود... قدمِ آخر، گم نامی است... طوبا للغرباء! 👈🏻زن ها هم تو خوشی گریه می کنند، هم تو ناخوشی. هم تو شادی، هم تو غم... ما، مثلِ شما مرد نیستیم که اصلاً گریه نکنیم... ــ ما هم گریه می کنیم... اما زیرِ سیاهی... فقط زیرِ سیاهیِ هیأت... آن جا هم همین است. گریه می کنیم زار زار... هم برای خوشی ها و هم برای ناخوشی هامان... فهم ت بیجک گرفت شهلا؟... (کمی مکث می کند.) شهلاجان! 👈🏻جدیدی و قدیمی ندارد... هر کاری که رزقِ کسی را می دهد، نسب دارد به اسمِ رزاقِ حق جل جلاله... جملات ادبی🧑‍🌾 خاطرات مدرسه 👣 داستانهای مرتبط با مدرسه 🏠 در کانال داستان مدرسه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @dastankadeh