eitaa logo
داستان کوتاه📚☕
924 دنبال‌کننده
389 عکس
35 ویدیو
4 فایل
کپی برداری با ذکر آدرس کانال بلا مانع است. سال تاسیس: آذر 1398 ارسال داستان و ارتباط با ادمین: @admindastan تبلیغات و تبادل: @tablighat_arzaan
مشاهده در ایتا
دانلود
کوتاه 📚🖌📖 موضوع : انگیزشی، اعتقادی، طنز مرد ماهیگیر دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند . یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهیگیری نمی دانست . هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت ، آنرا در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند ، اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریا پرتاب می کرد . ماهیگیر با تجربه از اینکه می دید آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد بسیار متعجب بود . لذا پس از مدتی از او پرسید... - چرا ماهی ها به این بزرگی را به دریا پرت میکنی؟ مرد جواب داد : آخر تابه من کوچک است !!! گاهی ما نیز همانند همان این مرد، شانس های بزرگ، شغل های بزرگ، رویاهای بزرگ و فرصت های بزرگی را که خداوند به ما ارزانی می دارد را قبول نمی کنیم. چون ایمانمان کم است. ما به یک مرد که تنها نیازش تهیه یک تابه بزرگتر بود می خندیم، اما نمی دانیم که تنها نیاز ما نیز ، آنست که ایمانمان را افزایش دهیم. خداوند هیچگاه چیزی را که شایسته آن نباشی به تو نمی دهد. این بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار می دهد استفاده کنی . هیچ چیز برای خدا غیر ممکن نیست . به خدایت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است ، به مشکلاتت بگو که چقدر خدایت بزرگ است . 👈صفحه ما را به دوستان خود معرفی کنید.
کوتاه 📚🖌📖 موضوع : اخلاقی، تربیتی گام بعدی! مرد جواني كه مي خواست راه موفقيت را طي كند به سراغ استاد رفت.... استاد خردمند گفت: تا يك سال به هر كس كه به تو حمله كرد و دشنام داد، پول بده. به مدت يك سال هر كس به جوان حمله مي كرد. جوان به او پول مي داد. آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعدي را بياموزد. استاد گفت: به شهر برو و برايم غذا بخر. همين كه مرد رفت استاد خود را به شكل يك گدا درآورد و از راه ميانبر كنار دروازه شهر رفت. وقتي مرد جوان رسيد ، استاد شروع كرد به توهين كردن به او جوان به گدا گفت: عالي است! يك سال مجبور بودم به هر كس كه به من توهين مي كرد پول بدهم، اما حالا مي توانم مجاني فحش بشنوم، بدون آنكه پولي خرج بكنم. استاد وقتي صحبت جوان را شنيد خود را به او نشان داد و گفت: براي گام بعدي آماده اي چون ياد گرفتي به روي مشكلات بخندي! 👈صفحه ما را به دوستان خود معرفی کنید.
﷽ پیله و پروانه شخصی تلاش پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا می کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه اش ضعیف و بال هایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و از جثه او محافظت کند اما چنین نشد. در واقع پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد. و هرگز نتوانست با بال هایش پرواز کند. آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد. 👈گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر می کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم. به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هر گز نمی توانستیم پرواز کنیم. ┈••✾◾️◼️⬛️◼️◾️✾•┈ •✾▪ @dastankoutah▪️ ✾•