eitaa logo
داستان کوتاه📚☕
923 دنبال‌کننده
389 عکس
35 ویدیو
4 فایل
کپی برداری با ذکر آدرس کانال بلا مانع است. سال تاسیس: آذر 1398 ارسال داستان و ارتباط با ادمین: @admindastan تبلیغات و تبادل: @tablighat_arzaan
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ پذیرایی از مهمان ابوذر در خیمه خود در بیابان بود . ڪه مهمانانی ناشناس و خسته از گرما وارد شده و به او پناه آوردند. ابوذر به یڪی از آنها گفت: برو و شتری نیڪ برای ذبح بیاور ڪه مهمان حبیب خداست. مرد مهمان بیرون رفته، دید ، ابوذر بیش از 4 شتر ندارد. دلش سوخت و شتر لاغری را آورد. ابوذر شتر را دید و گفت: چرا شتر لاغر را آوردی ؟ مهمان گفت: بقیه را گذاشتم برای روزی ڪه به آن احتیاج داری. ابوذر تبسمی ڪرد و گفت: بالاترین نیازم روزی است ڪه در قبر مرا گذاشته اند و به عمل خیر محتاجم. و چه عمل خیری بالاتر از این ڪه مهمان و دوست خدا را شاد ڪنم. برخیز و چاق ترین شتر را بیاور. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ •✾📚 @dastankoutah 📚✾•