eitaa logo
داستان نویس نوجوان
322 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
54 ویدیو
3 فایل
تجربه خوب نوشتن! کانال پشتیبان داستان نویس نوجوان آموزش آنلاین داستان نویسی، قابلیت ارسال داستان، برگزار کننده مسابقات داستان نویسی dastannevis.com ارتباط با ما: @ashkanhasebi آدرس ایمیل پشتیبانی: support@dastannevis.com
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍁🍂 ☘️🌹بسیار زیبا و خواندنی و قابل تامل و اندیشه☘️🌹 "سیمای دو زن" "شیرین و لیلی" در خمسه نظامی گنجوی داستان‌های عاشقانه‌ٔ «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون»، هردو سرودهٔ «نظامی گنجوی» سراینده‌ ٔ توانمند ایرانی هستند. منظومه‌ٔ «خسرو و شیرین» داستان عاشقانه‌ای است در ایران باستان و یادی است از معشوقه‌ ی در جوانی از کف رفته‌ ی نظامی به نام «آفاق». به نحوی که در این هشتصد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید. و «لیلی و مجنون» داستان دلدادگی دو جوان است در دیارِ عرب. نظامی در آغازِ هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است. نظامی نا‌خوداگاه در «لیلی و مجنون» به ترسیم چهره‌ ی زن در دیار عرب و در «خسرو و شیرین» به نمایاندن چهره ی زن در ایرانِ باستان پرداخته است. لیلی، پرورده‌ ی جامعه‌ای است که دلبستگی را مقدمه‌ ی انحرافی می‌پندارد که نتیجه‌اش سقوط حتمی در جهنم وحشت‌انگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقه‌ای رد و بدل کنند. اما در دیارِ شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بی‌آلایش مرد و زن نیست و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است. دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب می‌نشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون می‌تازد و کسی متعرض او نمی‌شود. اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار. نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم است. گناه دیگرش زیبایی‌ست. در نظام قبیله‌ای، مرگ و زندگی او در قبضه‌ٔ استبداد مردان است. پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر می‌شود، دخترک بی گناه را از مکتب باز می گیرد و در حصار خانه زندانی‌اش می‌کند و زندانبانش‌، زن فلک‌زده‌ای است به نام مادر که به فرمان شفاعت‌ناپذیر شوهر مجبور است رابطه‌ ی دخترش را با جهانِ خارج قطع کند. و سرانجام همین قدرت بی انعطافِ پدر در مقابل زر و سیم و اسب و اشترِ ابن السلام تسلیم می شود و بی هیچ نظر خواهی و مشورتی دخترک را بدو می سپارد - و به عبارتی بهتر بدو می فروشد- و در خروش بوق و کرنا ، ناله های مظلومانه ی لیلی را فرو پوشانند و او را روانه ی حرمسرای شوهری کنند که اندک آشنایی و پیوند علاقه ای با وی ندارد. اما فضای داستان «خسرو و شیرین» متفاوت است. دنیای شیرین، دنیای بی‌پروایی‌هاست. شیرین، دست‌پرورده‌ ی زنی است که به گفته‌ی نظامی: «ز مردان بیشتر دارد سترگی». شیرین، دختر ورزشکارِ نشاط‌طلبِ طبیعت‌دوستی است که بر اسبی زمانه‌گرد برمی‌نشیند و با جماعتی از دختران هم‌سن و سال خود که: «ز برقع نیستشان بر روی بندی» و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی می‌رود. دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعی‌ترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست. شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب می‌تازد، به گردش و تفریح می‌پردازد، مذاکره می‌کند، شرط و شروط می‌گذارد و امتیاز می‌گیرد و در همه‌حال پاکدامنی خود را پاس می‌دارد. و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب خانه‌اش باز می‌گیرند و در خانه زندانی‌اش می‌کنند و به شوهر نادیده‌ٔ نامطبوعی می‌دهندش، بی‌آنکه اعتراضی بکند. این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیله‌ای عرب و جایگاه زن در ایران. قسمتی از کتاب سیمای دو زن، به کوشش: زنده یاد نشر نو ، ۱۳۶۷ dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
شاهنامه - قسمت ۷۲ - داستان نویس نوجوان.mp3
3.1M
🌙 🔹 شاهنامه 🔸 قسمت ۷۲ 🎙 راوی: ایران‌دخت داستان نویس نوجوان 😎
اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ dastannevis.com
بگذار رویاهایت، هر کجا که می خواهند تو را با خود ببرند. فراموش نکن که ابتدای هر داستانی، از یک سفر ذهنی شروع می شود...! dastannevis.com
پشت‌ سر هر نویسنده‌ی موفق می‌توانی صد نویسنده‌ی دیگر را پیدا کنی که کتاب‌هایشان هرگز به فروش نمی‌رسد. پشت‌ سر آن‌ها هم صد نویسنده‌ی دیگر هست که ناشری پیدا نکرده‌اند. پشت‌ سر آن‌ها هم باز صد نفر دیگر که دست‌نوشته‌های ناتمام‌شان روی تاقچه خاک می‌خورد، و پشت‌ سر آن‌ها هم باز صد نفر دیگر هست که رویای این را دارند که روزی کتابی بنویسند. 🖌 📙 dastannevis.com
🔮سکه اردوان دوم، هشتمین شاه اشکانی 📌دوران: ١٢۵ تا ١٢٢ پیش از میلاد ✏️شرحی کوتاه بر زندگی او dastannevis.com
📔او عموی فرهاد دوم بود و پس از کشته شدن او به دست سکاها بر تخت شاهی نشست. 📕اردوان دوم مجبور به ادامه مقابله با قوم یوئه‌چی شد. این قوم بر اثر فشار هونها به سوی ایران رانده شده بودند. 📕بر اثر فشار آنها، دولت باختر به هند منتقل گردید، بعد از شصت سال منقرض شد و یوئه‌چی‌ها در باختر دولتی تأسیس کردند که در تاریخ موسوم به کوشان است. 📒اردوان دوم در سال ١٢٢ پیش از میلاد در جنگ با یوئه‌چی‌ها زخم برداشت و بر اثر آن زخم درگذشت. dastannevis.com
💕🌸💕 ویژگی های نثر ادبی نثر یکی از حوزه های گسترده و عظیم ادب فارسی است که ابعاد، ویژگی ها و تحولات آن به اندازه شعر بررسی و مطالعه نشده است. نثر در لغت به معنی پراکندگی و پراکندن و در اصطلاح سخنی است که مقید به وزن و قافیه نباشد. در اینگونه سخن، سخن در نظام خواندن با خواننده، در رابطه ای خیال انگیز قرار می گیرد، آن چنان که با خواندن متن، دنیای خیالی شگفت انگیزی در ذهن خواننده باز آفریده می شود. ازشاخه های مهم نثر، نثر شاعرانه (ادبی) و قطعه ادبی است. این دو نوع نثر در نهان ما کاربرد فراوان یافته اند و بخشی از آثار مهم امروز به این گونه نثر تعلق دارند. در نثر شاعرانه حال و هوای نثر، مفاهیم منطقی و گزارشی و حقایق غیر شعری جامه قافیه (سجع) و صناعات شعری را به تن کرده است. مثل کلیله و دمنه نصرالله منشی و مرزبان نامه سعدالدین وراوینی در ادب فارسی. ویژگی های نثر ادبی : 1- جز موضوع، واژه و عبارت نیز مقصود نویسنده اند؛ گاه درنگ در واژه ها و رنگ و آهنگ بخشیدن به عبارات آن قدر برای نویسنده مهم می شود که همپای موضوع و حتی پر رنگ تر از آن، مدار و محور قلم نویسنده قرار می گیرد. 2- خواننده در برخورد با نثر ادبی و شاعرانه، درگیر روابط و شبکه های زیبا شناسانه متن می شود. یعنی در عین پرداختن به موضوع (مقصد)، راه را نیز فراموش نمی کند. 3- نثر ادبی و شاعرانه، اگر معتدل و هنرمندانه باشد یعنی نویسنده به تکلف و تصنع در استفاده از آرایه های ادبی نیفتد، بر کشش و جاذبه متن می افزاید و خستگی و ملال را از خواننده می زداید. در نثر شاعرانه امروز، گیرایی باعث می شود که گاه یک اثر یا کتاب، خواندنی تر شود و خواننده هم چون مسافری که از جاده ای سر سبز با چشم اندازهای زیبا می گذرد و طول راه را احساس نمی کند. تفاوت نثر ادبی دیروز و نثر ادبی امروز : بخش مهم و درخشانی از ادبیات گذشته ما دارای نثر ادبی و شاعرانه هستند. آثار نثر گذشته که با شاخصه مسجع بودن شناخته می شوند و نثری شاعرانه دارند به چند دسته کلی تقسیم می شوند: 1- نثرهای تعلیمی مانند گلستان 2- نثرهای داستانی مانند کلیله و دمنه و مرزبان نامه 3- مقامات مانند مقامات حمیدی 4- نثرهای صوفیانه مانند تذکرة الاولیا 5 - نثرهای تاریخی مانند جهانگشای جوینی نثر ادبی دیروز سرشار از سجع، جناس، ایهام و دیگر آرایه های بدیعی در کنار آرایه های بیانی مانند تشبیه و استعاره و مجاز و کنایه است. اما نثر ادبی امروز به بهره گیری از عناصر شاعرانه و آرایه های ادبی نه به شیوه ی نثر ادبی دیروز ، با ساخت و بافتی روان، به طرح موضوع می پردازد. در نثر ادبی امروز ، سجع تکیه گاه جدی نویسنده نیست. اگر هم در سیر نوشته، سجعی دیده شود بسیار طبیعی به کار می رود. استفاده از سجع در روزگار ما عمدتاً در نوشته های طنزآمیز رواج دارد. نثر ادبی امروز با بهره گیری از واژه های خوش آهنگ، تصویرهای بدیع و بافت و ساختی روان و زیبا و تاثیرگذار ، با مخاطب ارتباط برقرار می کند. نمونه ای از نثر ادبی : کویر! کویر نه تنها نیستان من و ما است که نیستان ملت ما است و روح و اندیشه و مذهب و عرفان و ادب و بینش و زندگی و سرشت و سرگذشت و سرنوشت ما همه است. کویر! این تاریخی که در صورت جغرافیا ظاهر شده است. این عظمت بیکرانه مرموزی که نومید و خاموش، خود را به تسلیم، پهن بر خاک افکنده است. خشک، بی آبی و آبادی ای، بی قله مغرور بلندی، بی زمزمه شاد جویباری ،... چشم ها را با دست سایه می کنند تا کویر نبیند، نبیند که می بیند. نداند که می داند! گاه طوفانی بر می خیزد و خاک بر افلاک می افشاند و آسمان را تیره می دارد و روستاها را بر می آشوبد و چون فروکش می کند، از آن پس، باز چهره کویر، همچنان که بود ... @dastannevisenojavan
کسانی که به میل خود در ظلمات چمباته زده‌اند، نیازی به روشنایی ندارند! 📕 ✍️ dastannevis.com
⭕️ رفتار ﻣﺮﺩﯼ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺩﻭ ﺭﺍهی ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ! ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ، ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺩﺍﯼ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻗﺮﺑﺎﻥ، ﺍﺯ ﭼﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺭﻓﺖ؟ ‏ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻭﺯﯾﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻧﺰﺩ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺩﺍﯼ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ، ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟ ﺳﭙﺲ ﺳﺮﺑﺎﺯﻱ ﻧﺰﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺁﻣﺪ، ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺯﺩ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺍﺣﻤﻖ، ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﺪﺍﻣﺴﺖ؟؟؟ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﮐﺮﺩ. ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ؟ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺳﻮﻭﺍﻝ ﮐﺮﺩ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ. ﻣﺮﺩ ﺩﻭﻡ ﻭﺯﯾﺮ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺳﻮﻡ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯼ؟ ﻣﮕﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻧﯿﺴﺘﯽ؟ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ … ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺩﺍﯼ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﮐﺮﺩ… ﻭﻟﯽ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﯼ ﺍﺯ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﮐﺘﮏ ﺯﺩ. ✅ ﻃﺮﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﻭﺳﺖ... ﻧﻪ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ... ﻭ ﻧﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺯﺷﺘﯽ... ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﺧﻼق و ادب اوست. dastannevis.com
ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺑﻪ ﺣﺞ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ‌ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺷﺸﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﺎﺟﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﻣﮕﺮ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ، ﮐﻔﺸﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﻣﺸﻖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﯿﺎﻣﺪ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪ ﺩﻣﺸﻖ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﻣﻮﻓﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﻩ‌ﺩﻭﺯﯼ ‏(ﭘﯿﻨﻪ‌ﺩﻭﺯﯼ، ﺗﻌﻤﯿﺮ ﻭ ﻭﺻﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻔﺶ‌ﻫﺎﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ‏) می‌‌کند. ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺑﻪ ﺣﺞ ﻧﺮﻓﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ‌ی ﺣﺠﺎﺝ ﻓﻘﻂ ﺣﺞ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ. ﮔﻔﺖ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺣﺞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺎﺭﻩ‌ﺩﻭﺯﯼ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻋﺰﻡ ﺣﺞ ﮐﺮﺩﻡ. عیالم ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ‌ی ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺑﻮﯼ ﻃﻌﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺁﻣﺪ. ﻣﺮﺍ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻃﻌﺎﻡ ﺑﺴﺘﺎﻥ. ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ. ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻫﻔﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ‌ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﺮﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺩﯾﺪﻡ. ﭘﺎﺭﻩ‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻃﻌﺎﻡ ﺳﺎﺧﺘﻢ. ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻝ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻡ ﺁﺗﺸﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﺁﻥ ﺳﯿﺼﺪ ﺩﺭهم ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺑﺪﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻔﻘﻪ‌ی ﺍﻃﻔﺎﻝ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺣﺞ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ. dastannevis.com
💕🌸💕 📗چطور بنویسیم؟ از فاطمه قاسمی منش نوشتن به اندازه حرف زدن ساده است، اگر دقت داشته باشیم می بینیم آنهایی که خوب حرف می زنند خوب هم می توانند بنویسند، به شرط اینکه بدانند نویسندگی نیز مانند حرف زدن چندان کار سختی نیست. خیلی ها وقتی می خواهند در مورد یک چیز بنویسند مدت زیادی فکر می کنند که از کجا شروع کنند. آن ها می توانند ماجرایی را برای کسی تعریف کنند بعد همان طور آن ماجرا را روی کاغذ بیاورند و در نهایت آن را با صدای بلند برای کسی بخوانند؛ در واقع با این کار جرأت نوشتن را در خودشان بالا می برند. وقتی متن یا ماجرایی نوشته می شود بعد از نوشتن باید آن را ویرایش کرد و جمله های اضافه را که در زیبایی ماجرا تأثیری ندارند کنار گذاشت و همچنین لهجه و جمله هایی که در روند موضوع اثری ندارند حذف کرد. جمله ها باید از ترکیب درستی پیروی کنند تا زیبا و دلنشین باشند ..... dastannevis.com
💕🌸💕 💦💦💦 چرا پشت مسافر آب می‌ریزند؟ در زمان حمله اعراب به ایران، "هرمزان" سردار ایرانی، فرمانده لشگر خوزستان بعلت خیانت اسیر شد و قبل از آنکه خلیفه او را بکشد، آب برای نوشیدن درخواست کرد اما آنرا ننوشید و در جواب خلیفه گفت میترسم حین نوشیدن آب مرا بکشند. خلیفه گفت تا این آب را ننوشی تو را نخواهم کشت. هرمزان بی‌درنگ آب را روی زمین ریخت و اینگونه جان خود را خرید! فلسفه آب ریختن پشت سر مسافر از اینجا آمده یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می‌شود تا مسافر برود و سالم بماند! @dastannevisenojavan
🌻🍃🌾 📕داستان در دبستانی،معلمی به بچه ها گفت آرزوهاشونو بنویسن . اون نوشته های بچه ها رو جمع کرد و به خونه برد . یکی از برگه‌ها ؛ معلم رو خیلی متاثر کرد . در همون اثنای خوندن بود که همسرش وارد شد و دید که اشک از چشمای خانمش جاریه . پرسید، چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی ؟ زن جواب داد، این انشا را بخوان؛ امروز یکی از شاگردانم نوشته . گفتم آرزوهایشان را بنویسند و اون اینجوری نوشته . مرد کاغذ را برداشت و خواند. متن انشا اینگونه بود: "خدایا، می‌خواهم آرزویی داشته باشم که مثل همیشه نباشد؛ مخصوص است. می‌خواهم که مرا به تلویزیون تبدیل کنی.می‌خواهم که جایش را بگیرم. جای تلویزیونی را که در منزل داریم بگیرم. می‌خواهم که جایی مخصوص خودم داشته باشم و خانواده‌ام اطراف من حلقه بزنند.می‌خواهم وقتی که حرف می‌زنم مرا جدّی بگیرند؛ می‌خواهم که مرکز توجّه باشم و بی آن که سؤالی بپرسند یا حرفم را قطع کنند بگذارند حرفم را بزنم. دلم می‌خواهد همانطور که وقتی تلویزیون خراب است و به آن می‌رسند، به من هم برسند و توجّه کنند. دلم می‌خواهد پدرم، وقتی از سر کار برمی‌گردد، حتّی وقتی که خسته است، قدری با من باشد. و مادرم، وقتی غمگین و ناراحت است، به جای بی‌توجّهی، به سوی من بیاید. و دوست دارم، برادرانم برای این که با من باشند با یکدیگر دعوا کنند ... دوست دارم خانواده هر از گاهی همه چیز را کنار بگذارند و فقط وقتشان را با من بگذرانند. و نکتۀ آخر که اهمّیتش کمتر از بقیه نیست این که مرا تلویزیونی کن تا بتوانم آنها را خوشحال و سرگرم کنم. خدایا، فکر نکنم زیاد چیزی از تو خواسته باشم. فقط دوست دارم مثل هر تلویزیونی زندگی کنم." انشا به پایان رسید. مرد نگاهی به همسرش کرد و گفت، "عجب پدر و مادر وحشتناکی‌اند!" زن سرش را بالا گرفت و گفت، "این انشا را دخترمان نوشته" dastannevis.com
برای اینکه شاهد پیشرفت خودت در نوشتن باشی هر روز پیش از شروع نوشتن، داستانی انتخاب کن و بخوان. سپس یک صفحه بنویس و این کار را به مدت سی روز ادامه بده. آنچه در درجه اول اهمیت دارد انجام یک برنامه منظم ولو کوتاه است. dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
توصیف داستانی گاه پیش می‌آید که کلمه‌ای را ده‌ها بار عوض بکنم اما راضی‌ام نکند و ماهها طول بکشد تا آن کلمه‌ای را بیابم که مطلوبست. هر کسی که با زبان درگیر است به این مصیبت دچار است. در مورد صفت‌ها هم به طور کلی تلاشم این است که اگر بتوانم کارهای تازه‌ای بکنم. مثلاْ در رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند» یکجا راوی دارد از یک عراقی حرف می‌زند. بجای آنکه مثلاْ بگوید« این هم بدتر از خود ما مستبد است» یا «این هم از همان خمیر مزخرفی ساخته شده که خود ما»، آمده‌ام و مفهوم هر دو جمله را ادغام کرده‌ام در جمله ای کوتاه که اصلاْ با کلمات دیگری ساخته شده: «این هم گلش مثل گل خود ماست». خب می بینم ما «خوشگل» را داریم «بدگل» را هم داریم. می گویم چرا نباید از خود « گل» استفاده های تازه تری بکنیم؟ اینطوری هم جمله کوتاه تر می شود هم تازه تر. و اما در مورد « توصیف ها»، من نمی دانم الان در ایران چه چیزی کلیشه شده. اما گمان می کنم هر نویسنده ای که اهل جستجوست و نمی خواهد پا جای پای دیگران بگذارد، در مورد « توصیف» هم خودش معیارهائی برای کلیشه دارد که گاه ممکن است کاملاْ شخصی هم باشند. شخصاْ تلاشم اینست که تا می توانم از توصیف های ابداع شده توسط دیگران بپرهیزم. من وقتی می بینم نویسنده ای هنوز هم می نویسد « خانه های تو سری خورده» به خودم می گویم ای بابا این که پس از پنجاه سال هنوز هم دارد جهان را با چشم های هدایت می بیند. نویسنده باید دید خودش از جهان را به ما نشان بدهد. یا می نویسند «سیگارش را گیراند» یا« وقتی می خندید لپ هاش چال می افتاد». براستی فقط همین یک شکل خنده در جهان وجود دارد؟ خب، خیلی از این کلیشه های مشهور معمولاْ ارث نویسندگان مشهور است که می رسد به نویسندگان تازه کار یا نویسندگانی که فاقد قدرت ابداع اند. اما از این که بگذریم، گاهی فرار از کلیشه ها آسان نیست. فقط آدم باید مواظب باشد. شخصاْ تلاشم اینست که در توصیف ها به نگاه شخصی خودم برسم. اما دیده ام که همین تلاش برای رسیدن به یک نوع توصیف تازه هم گاهی آدم را صاف می اندازد توی دامن کلیشه ی دیگری. گیریم کلیشه ای که ممکن است ابداع خود آدم باشد( پارادوکس بدی نشد). در رمان ۲۹۰ صفحه ای «چاه بابل» یکی دو توصیف هست که از این دست است. در «همنوایی شبانه...» هم یک جائی هست که می گویم « عطوفتی سوزان در چشمانش شعله می کشید». نیتی که پشت این توصیف هست خیر است: گفتن چند جمله در یک جمله. اما نتیجه‌اش (بنا به سلیقه ی شخصی خودم) شده است یک کلیشه. خب، بازنویسی رمان هم برای همین چیزهاست. برای دیدن جاهائی که، به قول نابوکف، با پوشال پر شده اند و حالا باید آنقدر آدم جان بکند تا از بتون پر بشوند. منتها کلیشه ها هم، مثل اشتباهات املایی و انشایی گاهی ممکن است از چشم نویسنده پنهان بمانند. رضا قاسمی نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇 dastannevis.com
راه دستیابی به ایده‌های خوب این است که ایده‌های زیادی بدست آورید و عقاید بد را دور بریزید. لینوس پائولینگ انیشتین هم گفته است: «اگر در ابتدا این ایده مضحک نیست، پس دیگر امیدی به آن نیست.» dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
دو برادر بودند كه يكي از آنها معتاد و ديگري مردي متشخص و موفق بود ! براي همه معما بود كه چرا اين دو برادر كه هر دو در يك خانواده و با يك شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتي متفاوت داشته اند؟ از برادرِ معتاد، علت را پرسيدند. پاسخ داد: علت اصلي شكست من، پدرم بوده است! او هم يك معتاد بود. خانواده اش را كتك مي زد و زندگي بدي داشت. چه توقعي از من داريد؟ من هم مانند او شده ام. از برادر موفق دليل موفقيتش را پرسيدند. در كمال ناباوري او گفت: علت موفقيت من پدرم است ! من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگي اش را مي ديدم و سعي كردم كه از آن رفتارها درس بگيرم و كارهاي شايسته اي جايگزين آن ها كنم. طرز نگاه هر کس به زندگی، دنیای او را می سازد. dastannevis.com نظرتان را برایمان کامنت کنید! 👇
ملت عشق - قسمت شصت و یکم - داستان نویس نوجوان.mp3
7.91M
🌙 🔹 ملت عشق ❤️ 🔸 قسمت شصت و یکم (بخش سوم: باد - قسمت بیست و ششم: گل کویر، قونیه، رمضان ۶۴۳) 📕 پرفروش‌ترین کتاب‌ رمان در ترکیه و ایران تهیه اختصاصی در داستان نویس نوجوان داستان نویس نوجوان 😎
نوجوانان و والدین محترم اگر شما یک نوجوان هستین یا فرزند نوجوانی دارین که در فاصله سنی ۱۵ تا ۱۸ سال و در مقطع تحصیلی دهم، یازدهم و دوازدهم می باشد و از قرار گرفتن در موقعیت های زیر اضطراب دارد و اجتناب می کند، در صورت تمایل برای بهبود عملکرد و ارتقای مهارت های اجتماعی نوجوان خود به شماره واتساپ و ایمیل زیر پیام دهید. این برنامه پژوهشی-درمانی، به صورت رایگان بوده و زیر نظر اساتید روانشناسی دانشگاه علم و فرهنگ و شاهد می باشد. موقعیت ها عبارتند از: ۱.استفاده از تلفن در اماکن عمومی ۲.شرکت در فعالیت های گروهی ۳.خوردن در مکان های عمومی ۴.صحبت با افراد مراجع قدرت ۵.مهمانی رفتن ۶.نگاه کردن، تلفن زدن، صحبت کردن یا مخالفت کردن با کسی که او را خوب نمی شناسید. ۷.وارد شدن به اتاقی که دیگران از قبل در آن نشسته اند. ۸.مرکز توجه بودن یا در معرض نگاه دیگران کار کردن ۹.در جلسه صحبت کردن ۱۰.بازگرداندن جنس خریداری شده به مغازه. ۱۱.مقاومت در مقابل یک فروشنده سمج یا چانه زنی برای تخفیف در صورتی که نوجوان شما از قرار گرفتن در موقعیت های فوق اجتناب می کند لطفا با شماره و ایمیل زیر تماس بگیرید. از همکاری شما سپاسگزارم اسماعیل خوش نظر Telegram: @Ekhoshnazar cellphone: 09351857530 E.mail: es.khoshnazar@yahoo.com
اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ dastannevis.com