eitaa logo
داستان نویس نوجوان
323 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
54 ویدیو
3 فایل
تجربه خوب نوشتن! کانال پشتیبان داستان نویس نوجوان آموزش آنلاین داستان نویسی، قابلیت ارسال داستان، برگزار کننده مسابقات داستان نویسی dastannevis.com ارتباط با ما: @ashkanhasebi آدرس ایمیل پشتیبانی: support@dastannevis.com
مشاهده در ایتا
دانلود
تعهد ترولوپ‌وار آرتور کریستال می‌گوید: «رمان‌نوشتن، انگیزه و تعهد «ترولوپ»وار می‌خواهد.» «ترولوپ» در داستان نویسی عادات عجیبی داشت. او به طور متوسط هر روز قبل از صرف صبحانه هزار کلمه از داستانش را می‌نوشت. استیون کینگ گفته است: ترولوپ کارمند شرکت پست بریتانیا بود. (او در واقع مخترع صندوق پست است!)و هر روز صبح دو ساعت و نیم برای نوشتن وقت می‌گذاشت. این برنامه نفوذناپذیر و استوار بود. اگر در پایان دو ساعت و نیم در پایان یک جمله بود، آن جمله را نیمه‌تمام رها می‌کرد تا صبح فردا. اگر احیاناً به پایان نگارش یکی از آن رمان‌های سنگین‌وزن ششصد صفحه‌ای معروفش می‌رسید و هنوز یک ربع از زمانش باقی مانده بود، واژه «پایان» را می‌نوشت؛ دست‌نویس مربوط به آن کتاب را کنار می‌گذاشت و مشغول کار بر روی کتاب بعدی‌اش می‌شد.» در اتوبیوگرافی‌اش مهمترین رسالت یک رمان نویس را ایجاد فضایی مناسب برای برقراری رابطه‌ای واقعی بین خواننده و قهرمان های داستان می‌داند. فضایی که گفتار، کردار و صفات قهرمانان داستان را به مانند یک انسان واقعی باورکردنی کند. برای ورود به دنیای نوشتن، باید تهعد و ارادهٔ ترولوپ‌ را مدنظر داشته‌باشیم. چون این چیزی است که نوشتن از ما می‌خواهد و در این راه سخت به آن نیاز داریم. dastannevis.com
دربارهٔ لحظه‌ای بنویسید که تغییری ایجاد شده است. تجربه‌هایی را نشانمان بدهید که به طریقی تغییرتان داده‌اند. بعضی از رخدادهای زندگی عظیم‌اند، اما لزوماً تغییرتان نمی‌دهند. اخراج می‌شوید، ترکتان می‌کنند، بیمار می‌شوید، یا جفا می‌بینید. این تجربه‌ها بی‌تردید شرایط‌تان را عوض می‌کنند و عمیقاً بر شما اثر می‌گذارند، و به همین سبب حس می‌کنید معنایی دارند. اما آیا برای خواننده هم همان‌قدر معنا دارند؟ خیلی از رویدادهای ناراحت‌کننده در دسته‌ی «بالاخره پیش می‌آید»ها قرار می‌گیرند. ممکن است در تلاش برای نوشتن درباره‌ی آن‌ها وقت زیادی را تلف کنید. چند وقتی خون خون‌تان را می‌خورد و یادداشت‌هایی می‌نویسید. اتفاق عظیمی به نظرتان می‌رسد، و عظیم هم هست. اما قربانیِ بی‌عدالتی بودن، قصه نیست. همتای ادبیِ با ماشین به کسی زدن و در رفتن است. شما همان شما می‌مانید، فقط کج‌خلق‌تر، تلخ‌تر و در مهمانی‌ها کم‌نشاط‌تر. شش ماه است که شما و برادرتان با هم حرف نزده‌اید. بعد، او می‌میرد. وقتی چهارده‌ساله بودید آزارِ جنسی می‌دیدید ولی مادرتان هیچ کاری نمی‌کرد که جلویش گرفته شود. سال‌ها فکر و ذکرتان کسی بوده است که در نهایت فهمیده‌اید آدمِ چندش‌آوری است (ما خواننده‌ها در همان صفحه‌ی دوم این را فهمیده‌ایم). بگذارید از رخدادهای اثرگذاری که با وجودِ اثرگذاری‌شان، نشانی از تغییر ندارند مثالی بزنم: خواهرم نورا برایم تعریف کرد که در شهر تایپه در خیابان فرعیِ تاریکی تاکسی گرفت تا به جلسه‌ای کاری در یک هتل برود، اما راننده اما راننده ناگهان از ماشین بیرون پرید و پا به فرار گذاشت. نورا با چمدان و ساک آبی‌رنگ کوچکش در تاکسیِ خالی تنها ماند. حتی نمی‌توانست تابلوهای خیابان‌ها را بخواند و هیچ نمی‌دانست کجاست. اما دست آخر، بی‌این‌که زیاد دردسر بکشد، راه برگشت به هتل را پیدا کرد. روزی از او پرسیدم «این تجربه تغییرت داد؟» جواب داد «فهمیدم اگه لازم باشه می‌تونم گلیمم رو از آب بیرون بکشم.» پرسیدم «قبل از این‌که سوار اون تاکسی بشی، فکر می‌کردی نمی‌تونی گلیمت رو از آب بیرون بکشی؟» گفت «خب، نه. همیشه فکر می‌کردم می‌تونم.» تغییری در کار نبود. بعد از آن تجربه، او همان آدمِ با اعتمادبه‌نفسی بود که قبلش هم بود. هیچ‌ چیز تازه‌ای درباره‌ی خودش کشف نکرده بود. این‌که در کافه‌ای در نیویورک به میک جَگِر برخورده‌اید هیجان‌انگیز است، اما کشمکش کجاست؟ تغییرتان کجاست؟ نقاط تغییر (نقاط عطف، نقاط یادگیری) را در زندگی‌تان پیدا کنید. این‌طوری، مادهٔ خامتان را خواهید یافت. حواس‌تان باشد که موضوع تغییر شرایط نیست؛ بلکه باید از تغییر در خودتان حرف بزنید. نویسنده: اَدایر لارا مترجم: الهام شوشتری‌زاده dastannevis.com
تسلیم نشوید و اعتقاد سرسختانه‌تان را به اینکه داستانی ارزشمند برای گفتن دارید، از دست ندهید. توماس کلارک dastannevis.com
میان‌داستان عالی گرچه اولین کلمه تا آخرین کلمه هر داستانی، اهمیت حیاتی دارد، بخش میانی داستان دارای اهمیتی ویژه است. قهرمان داستان به چه موضوعی باید اهمیت بدهد؟ چیزی که او برای به دست آوردن یا حفظ کردن آن، اهمیت زیادی قائل است، در این بخش داستان قرار دارد. این چیز می‌تواند به دست آوردن یا حفظ قلب همسر محبوبش یا محل مخفی ماهیگیریش باشد. این موضوع باید برای خواننده قابل قبول باشد،‌ به علاوه نباید آن را دفعتا مطرح کنید. بلکه به طورمکرر به خاطر خواننده بیاورید که چگونه آن موضوع برای شادی شخصیت اصلی شما، حیاتی است. به این ترتیب آنها این موضوع را به خاطر خواهند داشت. شما اهمیت موضوع را در میانه داستان جا می اندازید. اما چگونه این کار را می‌کنید؟ صرفا با گفتن اینکه، امر فوق برای شخصیت مهم است،این کار را نجام نمی‌دهید؛ بلکه حوادث را طوری ترتیب می‌دهید که آن را نشان دهند و ثابت نمایند. یعنی طراحی رفتار مناسب برای شخصیت اصلی، در قطعات میانی داستان، بیشتر می‌تواند منظورتان را برآورده سازد تا گذاردن حرفهایی در دهان او. مردی را در نظر بگیرید که اسب مورد علاقه‌اش به داخل یک نهر خروشان افتاده است. اگر او با وحشت فریاد بکشد، ‌بیشتر تحت تأثیر علاقه‌اش به حیوان قرار می‌گیریم یا اگر به دنبال اسب به رغم به خطر افتادن حتمی زندگی‌اش خودش را به داخل آب بیندازد؟ قطعات قوی و پر رنگ و حوادثی برای ساختن میانه داستان در بیشتر موارد، حاصل طراحی و نشا کردن و پرورش دادن می‌باشد و پس از مدت‌های طولانی، سرانجام روزی به صورت چیزهایی از جنس تجارب، تلاش‌ها و قضاوت‌های شخصی، ظاهر خواهند شد. یا ممکن است زاییدهٔ یک لحظه الهام از آسمان در ضمیر آگاهتان باشد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد دربرابر فرشته اختصاصی خویش کرنش کنید و بیشتر از پیش کار کنید. زیرا میانهٔ داستان بسیار مهم هستند و چندان بیراهه نیست اگر آنها را قلب هر داستانی بدانید. جایی که داستان نیرو و عمق می‌یابد و در طی آن زنده و جاندار می‌شود. د.و. سواین 📚 فنون آموزش داستان کوتاه ترجمه و گرداوری: رضا فر dastannevis.com
هیچ نوع دوستی‌ای سریع‌تر و پایدارتر از دوستی میان افرادی که عاشق کتابهای مشابه‌ هستند، وجود ندارد. ایروینگ استون dastannevis.com
سه قاعده برای غنی ساختن داستان شما باید بسیار بیشتر روی ارتباط زبانی و مکالمه تکیه کنید، زیرا توصیف بیش از حد و داستانسرایی بیش از اندازه، درباره اشخاص داستان،‌ سنگین و خسته کننده است و مشابه با زندگی واقعی. تا زمانی که اشخاص داستان عملا صحبت نکنند، خواننده آنها را واقعا نمی‌شناسد. وقتی به وسیله مکالمه، شخصیت پردازی می‌کنید در واقع داستان را تقویت و محکم می سازید. با در نظر گرفتن نکته فوق، این سه قاعده را برای مکالمهٔ مؤثر مورد توجه قرار دهید: قاعده اول: مکالمه باید چیزهایی درباره شخصیت و احساسات شخص داستان به خواننده بگوید. احوالپرسی های معمولی، خداحافظی‌ها و صحبت های بی اهمیت درباره هوا خیلی کم می‌تواند این قاعده را برآورده کند البته از آن قطع امید هم نکنید و در جای خوداستفاده کنید. قاعده دوم: مکالمه باید طرح را جلو ببرد. حرفهای شخصیت ها باید احساسات ، روابطشان با یکدیگر و نقشی را که در طرح بازی می‌کنند، تقویت کند و در جهت تشدید کشمکش و تنش داستان باشند. قاعده سوم: مکالمه باید هر شخص داستانی را متمایز از دیگر شخصیت ها معرفی کند. هر یک از ما متفاوت به نظر می‌رسیم. کلمات، اصطلاحات، حس تعبیرها، لهجه، سبک صحبت و افعال متفاوتی به کار می‌بریم. اینکه چه می‌گوییم و چگونه می‌گوییم منعکس کننده این است که ما واقعا چه کسی هستیم و اوضاع و احوال ما و سیستم ارزشی ما، گویش و گفتار ما را تعریف و تبیین می‌کند. رابین کار 📚فنون آموزش داستان کوتاه ترجمه و گردآوری: رضا فرد dastannevis.com
۲۵ اکتبر روز جهانی هنرمند است. این روز برای ارج نهادن به افرادی است که با تخیل و خلاقیت‌شان دنیاهای جدیدی را به ما نشان می‌دهند و زندگی را با رنگ، تصویر، کلمات، آوا و موسیقی زیباتر می‌کنند. مردم آن است که دین است و هنر جامه او نه یکی بی هنر و فضل که دیباش قباست 👤ناصر خسرو + روز جهانی هنرمند رو به تک تک مردم عزیزمون که تونستن تو این چندسال هنرمندانه ادای حال خوبا رو در بیارن تبریک عرض میکنم! dastannevis.com
لحن نویسنده حتی از خودِ نوشته‌ (با تمام استدلال‌ها، استنادها، نکته‌سنجی‌ها و غیره) مهم‌تر است. این‌که چه‌قدر طعنه‌زن است، یا شوخ، یا فروتن، یا عصبانی، یا طلب‌کار، یا در موضع‌ خودبرتربین،‌ و مانند این‌ها، به نظرم مهم‌تر است از آنچه می‌گوید. منش و شخصیت نویسنده، یا اصولاً آن‌چه او در اساس هست،‌ در لحنش نهفته است. dastannevis.com
جمله‌ای کلیدی داریم که می‌گوید هیچ داستانی یتیم نیست. یعنی امکان ندارد تو الان چیزی را بنویسی که صد در صد از خودت باشد. حتماً چیزی از آثاری که قبلاً خوانده‌ای در آن هست. چه‌طور ممکن است نویسنده ایرانی‌ داستان بنویسد، اما اوج و فرود داستانی را از فردوسی یاد نگیرد؟ چه‌طور ممکن است بیهقی نخواند یا جوامع‌الحکایات نخواند و افسانه‌ها و اسطوره‌های کشورش را نشناسد؟ محمد محمدعلی dastannevis.com
▪️علوفه حیوانات مدام کم و کمتر می‌شد. همه به جان هم افتاده بودند. حالا دیگر ادای احترام به یادبودِ موسس مزرعه نه به‌خاطر احترام و اعتقاد که فقط از سر اجبار و ترس بود. گوسفندان بیشتری به کشتارگاه برده می‌شدند و صاحب مزرعه مدام از دسیسه‌های دشمن خونخوار ی به نام "گرگ" به‌عنوان منشا و باعث و بانی تمامی مشکلات مزرعه سخن می‌گفت. dastannevis.com
گفتگو با پرنده‌های درخت زندگی‌مان یادداشت روزانه «زندگی هر فرد دفتر خاطراتی است که قصد دارد در آن داستان‌هایی بنویسد و صادقانه و خالصانه‌ترین لحظۀ زندگی او زمانی است که ارزش این قصه‌ها را با ارزش‌هایی که قول داده عملی کند مقایسه کند.» جی.ام. بری زندگی شلوغ است. شما وقتی ندارید که هم‌زمان بر جنبه‌های مختلف زندگی تمرکز کنید. این کار خسته‌کننده ‌است و در واقع مؤثر هم نیست. نوشتن ‌روزانه ساختن عادتی اساسی است که باعث ایجاد زنجیره‌ای از سایر عادت‌های خوب می‌شود و می‌تواند به‌سرعت تمام جنبه‌های زندگی‌تان را تغییر دهد. یاداشت روزانه ده دقیقه‌ای، استعداد و ظرفیت خلاقیت شما را افزایش می‌دهد: گرگ مک کیون نویسندۀ کتاب اصل‌گرایی توصیه می‌کند به‌مراتب کمتر از آن‌چه می‌خواهید بنویسید، حداکثر چند جمله یا پاراگراف. با این امر از فرسودگی اجتناب کنید. ده دقیقه بعد از بیدار شدن: تحقیقات ثابت کرده مغز به‌ویژه قشر پیش پیشانی بلافاصله بعد از بیداری در فعالانه‌ترین حالت قرار دارد و خلاق است. ذهن ناخودآگاه شما زمانی که خواب بودید، کاملاً در حالت سرگردانی ذهن قرار داشت و نوشتن می‌تواند با خلاقیت بین بخش‌های مختلف مغز ارتباط برقرار کند. جاشوآ وایتزکین، نابغۀ سابق شطرنج و قهرمان تای چی، برخلاف ۸۰ درصد افراد ۱۸ تا ۴۴ ساله که تا پانزده دقیقه بعد از بیدار شدن موبایل خود را چک می‌کنند، به مکان ساکتی می‌رود، مراقبه می‌کند و به نوشتن در دفتر یادداشت و برنامه‌ریزی خود مشغول می‌شود. هنگام یادداشت و برنامه‌ریزی، وایتزکین فکر خود را رها کرده و هرآن‌چه را به ذهنش می‌رسد یادداشت می‌کند. این روشی است که با آن به سطح بالاتری از شفافیت، یادگیری و خلاقیت و نوآوری دست پیدا می‌کند و آن را هوش شفاف می‌نامد. dastannevis.com
ملت عشق - قسمت شصت و هشتم - داستان نویس نوجوان.mp3
11.76M
🌙 🔹 ملت عشق ❤️ 🔸 قسمت شصت و هشتم (بخش چهارم: آتش - قسمت پنجم: متعصب، قونیه، شوال ۶۴۳) 📕 پرفروش‌ترین کتاب‌ رمان در ترکیه و ایران تهیه اختصاصی در داستان نویس نوجوان داستان نویس نوجوان 😎
داستان: ز مثل زمستان نویسنده: سید محمد رحمانی برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇 https://dastannevis.com/14117/ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ شما هم میتونید از طریق این لینک داستان هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃: https://dstn.ir/story/
🔹 گل و نوروز (خواجوی کرمانی) - بهترین داستان های کوتاه دنیا در زمان‌های قدیم پادشاهی ثروتمند بوده که این پادشاه با وجود فراوانی ثروت، فرزندی نداشته؛ با نذر و نیاز در اولین روز سال جدید صاحب پسری می‌شود که نام آن را نوروز می‌گذارد... 🔸 خلاصه این داستان را در مجله داستان نویس نوجوان بخوانید: https://dstn.ir/pzf4Pz مجله داستان نویس نوجوان 📙
«آنی ارنو» برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۲ شد. آکادمی سوئدی نوبل برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۲۲ را اعلام کرد و به این ترتیب «آنی ارنو» نویسنده ۸۲ساله فرانسوی را برای «برای شجاعت و تیزهوشی واقع‌بینانه‌ای که به واسطه آن ریشه‌ها، بیگانگی‌ها و محدودیت‌های جمعی حافظه شخصی را کشف می‌کند» شایسته دریافت جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۲ معرفی کرده است... 🔸 متن کامل این خبر را در مجله داستان نویس نوجوان بخوانید: https://dstn.ir/WKDAKT مجله داستان نویس نوجوان 📙
اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶ چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ dastannevis.com
نوشتن خاطرات روزانه یا ماجراجویی شخصی شما خاطره نویسی به‌طور مستمر، موجب پیشرفت تدریجی شما را در نوشتن می‌شود و پخته‌شدن قلم‌تان را به‌وضوح حس می‌کنید. بهتر است، روزی ۱۵ تا ۲۰ دقیقه را صرف نوشتن بكنید. بسیاری از كسانی كه خاطرات یا یادداشت‌های روزانه می‌نویسند بیشتر به جای توجه به ادراك و برداشت خودشان از حوادث، به درج خود حادثه اكتفا می‌كنند. اما اگر به نوشتن ادامه دهید، مطالب بیشتری می‌نویسید و به جنبه‌های شخصتیی بیشتری از خود می‌رسید. بهترین زمان برای شروع، همین لحظه‌ای است که در آن قرار گرفته‌اید، از همین لحظات که در آن قرار دارید بنویسید! موضوع اصلی یادداشت‌های روزانه هم نظرهای شخصی و خصوصی درباره‌ موضوعاتی‌ که به آن علاقه دارید همچون غذا؛ سفر؛ مدرسه؛ رؤیاها؛ دوستان؛خانواده است. اما بهترین خاطره نویسی‌ها آن هایی هستند كه محرمانه تلقی می‌شوند. با آن كه شیوه خاصی برای نوشتن خاطرات وجود ندارد، معیارهایی هست كه می‌تواند به شما كمك كند : ۱. برای شروع نوشتن خاطرات روزانه می‌توانید با پرسشی شروع كنید. مثلاً امروز من چگونه بود و چگونه گذشت؟ یا در حال حاضر چه اندیشه‌ای در سر دارم؟ ۲. تاریخ نوشته‌های خود را مشخص كنید. هر یك از نوشته‌های خود را با تاریخ روز و ماه و سال مشخص نمایید. ۳.سانسور نكنید. آن چه را به ذهنتان می‌رسد، بدون ویرایش اندیشه به روی كاغذ بیاورید. ذهنیات خود را سانسور نكنید، بگذارید به همان شكلی كه هستند از نوك قلم شما به روی كاغذ بیایند. ۴.بگذارید افكارتان آزادانه به هر سمت كه می‌خواهند جاری شوند. مجبور نیستید كه همیشه عبارات خود را به شكل جملات كامل و بندهای مشخص بنویسید. آن چه را در ذهن دارید به روی كاغذ بیاورید و بعد آنها را به هر شكلی كه می‌خواهید، دربیاورید. ۵. مكان خلوت. به لحاظ نظری مطالب دفترچه خاطرات را می‌توانید در هر جایی بنویسید. اما داشتن مكان دنج و خلوت، سببی است تا خودافشایی بیشتری بكنید. مكانی بیابید كه بتوانید آن جا را مكان ویژه خود در نظر بگیرید. فضاهای باز نیز فرصتی است تا ذهن انبساط پیدا كند. اگر هوا به گونه ای است كه می توانید مدتی در فضای بیرون بنشینید، درختی پیدا كنید ساحلی، دامنه ی كوهی، روی چمن ها و علف ها بد نیست. این مكان را از آن خود بدانید. در مواقعی می توانید این مكان را با موسیقی درمانی تركیب كنید. این گونه ذهن آزادتری پیدا می كنید. توجه داشته باشید كه درج خاطرات روزانه اقدامی به منظور تقویت رابطه شما با خود شماست و هر رابطه‌ای معمولا با مقدمه، اطلاعات پس زمینه و پرسش و پاسخ شروع می شود. dastannevis.com
گفتگو با پرنده‌های درخت زندگی‌مان یادداشت روزانه «زندگی هر فرد دفتر خاطراتی است که قصد دارد در آن داستان‌هایی بنویسد و صادقانه و خالصانه‌ترین لحظۀ زندگی او زمانی است که ارزش این قصه‌ها را با ارزش‌هایی که قول داده عملی کند مقایسه کند.» جی.ام. بری زندگی شلوغ است. شما وقتی ندارید که هم‌زمان بر جنبه‌های مختلف زندگی تمرکز کنید. این کار خسته‌کننده ‌است و در واقع مؤثر هم نیست. نوشتن ‌روزانه ساختن عادتی اساسی است که باعث ایجاد زنجیره‌ای از سایر عادت‌های خوب می‌شود و می‌تواند به‌سرعت تمام جنبه‌های زندگی‌تان را تغییر دهد. یاداشت روزانه ده دقیقه‌ای، استعداد و ظرفیت خلاقیت شما را افزایش می‌دهد: گرگ مک کیون نویسندۀ کتاب اصل‌گرایی توصیه می‌کند به‌مراتب کمتر از آن‌چه می‌خواهید بنویسید، حداکثر چند جمله یا پاراگراف. با این امر از فرسودگی اجتناب کنید. ده دقیقه بعد از بیدار شدن: تحقیقات ثابت کرده مغز به‌ویژه قشر پیش پیشانی بلافاصله بعد از بیداری در فعالانه‌ترین حالت قرار دارد و خلاق است. ذهن ناخودآگاه شما زمانی که خواب بودید، کاملاً در حالت سرگردانی ذهن قرار داشت و نوشتن می‌تواند با خلاقیت بین بخش‌های مختلف مغز ارتباط برقرار کند. جاشوآ وایتزکین، نابغۀ سابق شطرنج و قهرمان تای چی، برخلاف ۸۰ درصد افراد ۱۸ تا ۴۴ ساله که تا پانزده دقیقه بعد از بیدار شدن موبایل خود را چک می‌کنند، به مکان ساکتی می‌رود، مراقبه می‌کند و به نوشتن در دفتر یادداشت و برنامه‌ریزی خود مشغول می‌شود. هنگام یادداشت و برنامه‌ریزی، وایتزکین فکر خود را رها کرده و هرآن‌چه را به ذهنش می‌رسد یادداشت می‌کند. این روشی است که با آن به سطح بالاتری از شفافیت، یادگیری و خلاقیت و نوآوری دست پیدا می‌کند و آن را هوش شفاف می‌نامد. dastannevis.com
تجربه خواندن زمانی کتابی تصوراتم از نوشتن را تغییر داد و به من کمک کرد تا در نوشتن دست از محافظه‌کاری بردارم. این کتاب «پستچی» چیستا یثربی بود. روزی که خواندن آن را به پایان رساندم داستان‌هایی درباره آدمهای پیرامونم نوشتم و با جسارت بیشتری از آنها حرف زدم. به گفتهٔ مری هیگینز کلارک: «اگر کسی با من غیر دوستانه رفتار کند، من فقط او را در کتاب بعدی‌ام قربانی می‌کنم.» خواندن این کتاب یک آموزه مهم برای نویسنده دارد: برای نوشتن لازم است دست از محافظه‌کاری برداریم و به آدمها و رفتارهایشان از وجهی دیگر نگاه کنیم. چنانکه استیون کینگ زمانی گفته بود: «اگر می‌خواهید به صادقانه‌ترین شکل ممکن بنویسید، بدانید که دیگر عضویت شما در جامعه آداب‌دانان به پایان رسیده است.» *نکته این است ‌که کتاب پستچی زمانی باعث تغییر نگرش من شد؛ کتاب متحول کننده هر فرد با دیگری فرق دارد. بنابراین به‌سفر در جهان کتاب‌ها بپردازید و کتاب‌های کلیدی خودتان را پیدا کنید؛ کتابی‌هایی که باعث وسعت دیدتان بشود و تجربه های تازه‌ در اختیارتان قرار بدهد. ✍️ معصومه حامی‌دوست dastannevis.com
چگونه با امروز و فردا کردن در نوشتن، خلاقانه برخورد کنیم؟ ونه گات نوشتن رمان «سلاخ‌خانه شماره پنج»، را سالها به تعویق انداخته بود و برای نگارش آن امروز و فردا می‌کرد. او سرانجام مشکل خود را بدین صورت حل کرد: او مضمون اصلی رمان را مشکلی قرار داد که نویسنده بدان گرفتار آمده است. نویسنده قادر نبود داستان رمان خود را روایت کند و آن را روی کاغذ بیاورد. بنابراین او عملی خلاقانه در روایت داستان انجام داد: داستان را از سراینده داستان و گرفتاری‌های آن جدا نکرد. هرمان هسه در رمان «سفر به شرق» هم مضمون مهم و اصلی رمانش را، مشکل نوشتن قرار می‌دهد. داستان‌ها و مقالات زیادی با این روش نوشته شده‌اند. این شگردی خلاقانه،‌ برای بیان موضوعاتی است که گفتن از آنها برایتان دشوار است یا وقتی است که هیچ موضوعی برای گفتن پیدا نمی‌کنید. در ادبیات معاصر شیوه اعتراف بسیار رایج است: چند تا از موضوعاتی را که نوشتن از آنها برایتان دشوار است، انتخاب کنید و با اعتراف به سختی و دشواری گفتن از آنها و یا بیان این نکته که هیچ موضوعی درباره آن به ذهن‌تان خطور نمی‌کند، شروع به نوشتن کنید. dastannevis.com
خرد تئاتری می‌گوید: «هر سطر در یک نمایش، یا باید طرح را جلو ببرد و‌ شخصیت را تکامل دهد، یا اینکه تمسخر خوانندگان را به همراه بیاورد.» ناشر یک مجله‌،‌ عادت داشت این نصیحت را به نویسنده‌ها بکند:«اگر می‌خواهید غروب آفتاب را توصیف کنید ، این کار را در زیر نویس انجام دهید! نگذارید در مسیر داستان قرار بگیرد.» دایت. و. سواین dastannevis.com
اگر نمی‌توانیم داستان را شروع کنیم‌ چه ‌راه‌حلی وجود دارد؟ بسیاری وقتها شما ایده ی خوبی برای نوشتن دارید. گاهی اما ایده هم به ذهنتان نمی آید. در هر حال اصلا انگار واژه ها یادتان نیست و نمیتوانید بنویسید. در اینصورت این مراحل را انجام دهید. شما دچار بیماری کاغذ سفید شده اید. در نویسندگی این حالت ناتوانی در نوشتن را کاغذ سفید می‌گویند. 1. یک کتاب بردارید. هر کتابی 2. تصادفی یک صفحه را باز کنید. 3. یک پاراگراف بخوانید و یک اسم پیدا کنید. مثلا جوراب .. درخت .. 4. اسم را بالای صفحه بنویسید 5. حالا هر چه به ذهنتان آمد در مورد آن اسم بنویسید 6. اگر در مرحله ی اول هیچ ننوشتید بروید کارهای معمولی خودتان را انجام دهید. ذهن شما درگیر این کلمه و اسم است. بعد از چند ساعت دوباره تلاش کنید 7. ذهن هر انسانی خود به خود به سمت روایت می رود. نوشتن در مورد آن اسم را ادامه بدهید حتما تبدیل به یک روایت می‌شود. الان شما یک چیزی نوشته اید. خوب نیست. ولی از ننوشتن خیلی بهتر است و حال خوشی دارید. نظام الدین مقدسی dastannevis.com
دل نوشته! وقتی در جاده های تاریک و باریک قلبم ، گم شده بودم و باریکه نور کم رنگی از اشعه ‌ی خورشید ، لابه‌لای برگ های تیغ مانند درخت های سر به فلک کشیده عبور می کرد ، نگاهم به رویاها و آرزو هایم افتاد که کم کم در تاریکی محو می شدن ... . تنهایی مانند باد طوفانی در قلبم زوزه می کشید و هر لحظه احساسم به اطرافم کم تر می شد . اشک سوزش دردناکی را در گونه هایم ایجاد کرده بود ، همه‌ چی از بین می رفت و در تاریکی غرق می شد . خاطره ها هر کدام به نوبت مانند گل‌هایی که در زمستان روییدن ، پژمرده شدند . آه ها خار شدند و دورم پیچیدند و درحالی که زانوی غم بغل کرده بودم ؛ صدایی آشنا به گوشم خورد . صدایی از گوشه های دور ذهنم . صدایی شبیه به گریه یا ... . فریاد های گلویی که بغض او را گرفته بود . این ... . این صدا صدای من بود ! اما این صدا گریه نمی کرد این صدا می خندید !! آری ، می خندید اما چرا ؟؟ کم کم تصویر آن در ذهنم نقش می بست که لبخند تلخی روی لب هایم نشست . تصویر نوزادی که سخت در حال گریه کردن بود با قرار گرفتن در آغوش مادرش آرام گرفته و شروع به خندیدن کرد . گرمی را که مادر به نوزادش می بخشید را احساس می کردم . خاطرات این نوزاد را یکی یکی به یاد آوردم . خنده ها و گریه هایش ، شکست ها و پیروزی هایش ، خانواده و دوست هایش ، همه و همه را به یاد آوردم . همه‌ی این خاطره ها در قلبم سبز شدند و خورشید امید بر آنها طلوع کرد . خار ها در هم شکستند و روشنایی از هر سو تابید . احساس شادی مرا در بر گرفت . فهمیدم که رویا ها گرچه در خواب دیده می شوند اما فقط در بیداری می توان آنها را به حقیقت تبدیل کرد . فهمیدم که زندگی با همه‌ی سختی هایش پلی است برای عبور به آخرت . فهمیدم که انسان های موفق بیشتر از انسان هایی که موفق نشدند ، شکست خوردند ! با این تفاوت که آنها پس از سقوط دوباره بلند شدند . در این هنگام نگاهی دوباره به دور دست ها انداختم . رویا ها هنوز سر جای خود منتظرم بودند . تصمیم گرفتم هرطور شده خود را به آن ها برسانم . این طور شد که ... . طولانی ترین شب زندگی خود را ، در راه رسیدن به رویاها ، گذراندم ! dastannevis.com