پیش از آنکه روز آغاز شود
کتاب را باز میکنم. کتاب جدیدی نیست. «شش یادداشت برای هزارهٔ بعدی ایتالو کالوینو». پیش از این بارها خواندمش.
در حین ورق زدن، غوغای گنجشگها را میشنوم. ساعت شش صبح است. ورق زدن کتاب در نور رازآمیز صبحگاهی حس خوبی دارد. چهل دقیقه میخوانم. چهل دقیقه قبل از اینکه برنامه روزانهام را شروع کنم. چهل دقیقه قبل از اینکه جهان با شتابش آغاز شود. بعد کتاب را میبندم.
تا ساعت ده به کار اصلیام میپردازم. مشغول بازنویسی کتابم میشوم. بعد از این روز با شتاب پیش میرود. دغدغهها، کلاسها، مشغلههای خانوادگی و ... اما اینها دیگر مرا از پا درنمیآورد چون به عنوان یکنویسنده کارهای اصلی را انجام دادهام. کافی است لابه لای کارها و برنامهها چند بیست دقیقه دیگر هم برای خواندن و نوشتن بگذارم؛ آن وقت بهرهام را از آن روز گرفتهام. دیگر سرعت دیوانه وار زمان ملولم نمیکند و میتوانم خوشی را تجربه کنم.
خیلی از شما دوستان پرسیدهاید چطور برای خواندن وقت پیدا کنیم؟
نیم ساعت زودتر از آنکه برنامه روزانهتان شروع شود، از خواب بیدار شوید و کتاب بخوانید. خواندن در ساعات خلوت صبح، تجربهٔ بینظیری است و زمان محدود بیست تا چهل دقیقهای که برای اینکار در نظر میگیرید، برای ادامه خواندن مشتاق نگهتان میدارد.
dastannevis.com
💫
زندگی کنید برای رویاهایی که منتظر حقیقی شدن به دست شما هستند.
شما فرصتی برای بودن دارید ،
پس ساکت ننشینید.
بگذارید همه بدانند که شما با تمام توانایی ها و کاستی ها شاهکار زندگی خودتانید.
کافی است لحظات گذشته را رها کرده و برای ثانیه های آینده زندگی کنید.
چون رویاهایتان آنجاست و شما فقط و فقط یکبار فرصت زندگی کردن دارید.
dastannevis.com
کاشف دنیای جدید
«مهم نیست در دنیای خارج چه میگذرد، بلکه مهم چگونگی تشریح کیفیات برای خواننده است.»
مارک تواین
حتما کتاب «سفرهای مارکو پولو» را خواندهاید، چرا مارکو در میان انبوه سفیران، مورد توجه خاص قوبیلای قاآن بود؟ چه چیز او را مورد ستایش خان میکرد و موجب میشد تا در نظرش فردی خردمند و با فراست جلوه کند؟
در واقع آنچه مارکو را در نظر قوبیلای قاآنارزشمند میکرد دقتش در بازگو کردن جزییات وقایع سفرهایش بود.
سفیران دیگر در حد رفع تکلیف به گزارش سیاسی و مالی میپرداختند مارکو اما در سفرهایش به روایات کهن هر سرزمین توجه میکرد و از سرزمینها و مردمانش برای پادشاه قصه میگفت.
به همین خاطر گزارش سفرهای او همواره آمیزهای دلفریب از افسانه، افشاگریهای شگفت، حقایق، شرححالها و بصیرتی زیرکانه بود.
باید گفت راوی سفرهای مارکو پولو، بیش از هر چیز از مجموع دیدهها و شنیدهها، برای به هیجان آوردن مخاطبش استفاده میکرد و این کلید اصلی یک روایت جذاب و دلنشین است.
آیا شما هم میتوانید از میان آنچه میبینید و میشنوید، دنیای جدیدی برای مخاطبتان تصویر کنید و روایتی زیرکانه و هیجان آور از آن ارائه دهید؟
dastannevis.com
اگر عقاید خود را با تفکر و مطالعه به دست بیاورید ؛ کسی نمیتواند به آنها توهین کند.
اگر کسی چیزی بر خلافشان بگوید عصبانی نمیشوید؛
یا میخندید یا به فکر فرو میروید ...
#برتراند_راسل
dastannevis.com
#حکایت
- روباهی از شتری پرسید: «عمق این رودخانه چه اندازه است؟»
شتر جواب داد: «تا زانو.»
ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا میزد به شتر گفت: «تو که گفتی تا زانو!»
شتر جواب داد: «بله، تا زانوی من، نه زانوی تو.»
هنگامی که از کسی مشورت میگیریم یا راهنمایی میخواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما" هر تجربهای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست./
dastannevis.com
تعهد ترولوپوار
آرتور کریستال میگوید: «رماننوشتن، انگیزه و تعهد «ترولوپ»وار میخواهد.»
«ترولوپ» در داستان نویسی عادات عجیبی داشت. او به طور متوسط هر روز قبل از صرف صبحانه هزار کلمه از داستانش را مینوشت.
استیون کینگ گفته است:
ترولوپ کارمند شرکت پست بریتانیا بود. (او در واقع مخترع صندوق پست است!)و هر روز صبح دو ساعت و نیم برای نوشتن وقت میگذاشت. این برنامه نفوذناپذیر و استوار بود. اگر در پایان دو ساعت و نیم در پایان یک جمله بود، آن جمله را نیمهتمام رها میکرد تا صبح فردا. اگر احیاناً به پایان نگارش یکی از آن رمانهای سنگینوزن ششصد صفحهای معروفش میرسید و هنوز یک ربع از زمانش باقی مانده بود، واژه «پایان» را مینوشت؛ دستنویس مربوط به آن کتاب را کنار میگذاشت و مشغول کار بر روی کتاب بعدیاش میشد.»
در اتوبیوگرافیاش مهمترین رسالت یک رمان نویس را ایجاد فضایی مناسب برای برقراری رابطهای واقعی بین خواننده و قهرمان های داستان میداند. فضایی که گفتار، کردار و صفات قهرمانان داستان را به مانند یک انسان واقعی باورکردنی کند.
برای ورود به دنیای نوشتن، باید تهعد و ارادهٔ ترولوپ را مدنظر داشتهباشیم. چون این چیزی است که نوشتن از ما میخواهد و در این راه سخت به آن نیاز داریم.
dastannevis.com
دربارهٔ لحظهای بنویسید که تغییری ایجاد شده است.
تجربههایی را نشانمان بدهید که به طریقی تغییرتان دادهاند. بعضی از رخدادهای زندگی عظیماند، اما لزوماً تغییرتان نمیدهند. اخراج میشوید، ترکتان میکنند، بیمار میشوید، یا جفا میبینید. این تجربهها بیتردید شرایطتان را عوض میکنند و عمیقاً بر شما اثر میگذارند، و به همین سبب حس میکنید معنایی دارند. اما آیا برای خواننده هم همانقدر معنا دارند؟ خیلی از رویدادهای ناراحتکننده در دستهی «بالاخره پیش میآید»ها قرار میگیرند. ممکن است در تلاش برای نوشتن دربارهی آنها وقت زیادی را تلف کنید.
چند وقتی خون خونتان را میخورد و یادداشتهایی مینویسید. اتفاق عظیمی به نظرتان میرسد، و عظیم هم هست. اما قربانیِ بیعدالتی بودن، قصه نیست. همتای ادبیِ با ماشین به کسی زدن و در رفتن است. شما همان شما میمانید، فقط کجخلقتر، تلختر و در مهمانیها کمنشاطتر.
شش ماه است که شما و برادرتان با هم حرف نزدهاید. بعد، او میمیرد. وقتی چهاردهساله بودید آزارِ جنسی میدیدید ولی مادرتان هیچ کاری نمیکرد که جلویش گرفته شود. سالها فکر و ذکرتان کسی بوده است که در نهایت فهمیدهاید آدمِ چندشآوری است (ما خوانندهها در همان صفحهی دوم این را فهمیدهایم). بگذارید از رخدادهای اثرگذاری که با وجودِ اثرگذاریشان، نشانی از تغییر ندارند مثالی بزنم:
خواهرم نورا برایم تعریف کرد که در شهر تایپه در خیابان فرعیِ تاریکی تاکسی گرفت تا به جلسهای کاری در یک هتل برود، اما راننده اما راننده ناگهان از ماشین بیرون پرید و پا به فرار گذاشت. نورا با چمدان و ساک آبیرنگ کوچکش در تاکسیِ خالی تنها ماند. حتی نمیتوانست تابلوهای خیابانها را بخواند و هیچ نمیدانست کجاست. اما دست آخر، بیاینکه زیاد دردسر بکشد، راه برگشت به هتل را پیدا کرد.
روزی از او پرسیدم «این تجربه تغییرت داد؟»
جواب داد «فهمیدم اگه لازم باشه میتونم گلیمم رو از آب بیرون بکشم.»
پرسیدم «قبل از اینکه سوار اون تاکسی بشی، فکر میکردی نمیتونی گلیمت رو از آب بیرون بکشی؟»
گفت «خب، نه. همیشه فکر میکردم میتونم.» تغییری در کار نبود. بعد از آن تجربه، او همان آدمِ با اعتمادبهنفسی بود که قبلش هم بود. هیچ چیز تازهای دربارهی خودش کشف نکرده بود.
اینکه در کافهای در نیویورک به میک جَگِر برخوردهاید هیجانانگیز است، اما کشمکش کجاست؟ تغییرتان کجاست؟ نقاط تغییر (نقاط عطف، نقاط یادگیری) را در زندگیتان پیدا کنید. اینطوری، مادهٔ خامتان را خواهید یافت. حواستان باشد که موضوع تغییر شرایط نیست؛ بلکه باید از تغییر در خودتان حرف بزنید.
نویسنده: اَدایر لارا
مترجم: الهام شوشتریزاده
dastannevis.com
تسلیم نشوید و اعتقاد سرسختانهتان را به اینکه داستانی ارزشمند برای گفتن دارید، از دست ندهید.
توماس کلارک
dastannevis.com
میانداستان عالی
گرچه اولین کلمه تا آخرین کلمه هر داستانی، اهمیت حیاتی دارد، بخش میانی داستان دارای اهمیتی ویژه است. قهرمان داستان به چه موضوعی باید اهمیت بدهد؟ چیزی که او برای به دست آوردن یا حفظ کردن آن، اهمیت زیادی قائل است، در این بخش داستان قرار دارد. این چیز میتواند به دست آوردن یا حفظ قلب همسر محبوبش یا محل مخفی ماهیگیریش باشد.
این موضوع باید برای خواننده قابل قبول باشد، به علاوه نباید آن را دفعتا مطرح کنید. بلکه به طورمکرر به خاطر خواننده بیاورید که چگونه آن موضوع برای شادی شخصیت اصلی شما، حیاتی است. به این ترتیب آنها این موضوع را به خاطر خواهند داشت. شما اهمیت موضوع را در میانه داستان جا می اندازید. اما چگونه این کار را میکنید؟ صرفا با گفتن اینکه، امر فوق برای شخصیت مهم است،این کار را نجام نمیدهید؛ بلکه حوادث را طوری ترتیب میدهید که آن را نشان دهند و ثابت نمایند.
یعنی طراحی رفتار مناسب برای شخصیت اصلی، در قطعات میانی داستان، بیشتر میتواند منظورتان را برآورده سازد تا گذاردن حرفهایی در دهان او.
مردی را در نظر بگیرید که اسب مورد علاقهاش به داخل یک نهر خروشان افتاده است. اگر او با وحشت فریاد بکشد، بیشتر تحت تأثیر علاقهاش به حیوان قرار میگیریم یا اگر به دنبال اسب به رغم به خطر افتادن حتمی زندگیاش خودش را به داخل آب بیندازد؟
قطعات قوی و پر رنگ و حوادثی برای ساختن میانه داستان در بیشتر موارد، حاصل طراحی و نشا کردن و پرورش دادن میباشد و پس از مدتهای طولانی، سرانجام روزی به صورت چیزهایی از جنس تجارب، تلاشها و قضاوتهای شخصی، ظاهر خواهند شد. یا ممکن است زاییدهٔ یک لحظه الهام از آسمان در ضمیر آگاهتان باشد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد دربرابر فرشته اختصاصی خویش کرنش کنید و بیشتر از پیش کار کنید.
زیرا میانهٔ داستان بسیار مهم هستند و چندان بیراهه نیست اگر آنها را قلب هر داستانی بدانید. جایی که داستان نیرو و عمق مییابد و در طی آن زنده و جاندار میشود.
د.و. سواین
📚 فنون آموزش داستان کوتاه
ترجمه و گرداوری: رضا فر
dastannevis.com
هیچ نوع دوستیای سریعتر و پایدارتر از دوستی میان افرادی که عاشق کتابهای مشابه هستند، وجود ندارد.
ایروینگ استون
dastannevis.com
سه قاعده برای غنی ساختن داستان
شما باید بسیار بیشتر روی ارتباط زبانی و مکالمه تکیه کنید، زیرا توصیف بیش از حد و داستانسرایی بیش از اندازه، درباره اشخاص داستان، سنگین و خسته کننده است و مشابه با زندگی واقعی. تا زمانی که اشخاص داستان عملا صحبت نکنند، خواننده آنها را واقعا نمیشناسد. وقتی به وسیله مکالمه، شخصیت پردازی میکنید در واقع داستان را تقویت و محکم می سازید. با در نظر گرفتن نکته فوق، این سه قاعده را برای مکالمهٔ مؤثر مورد توجه قرار دهید:
قاعده اول: مکالمه باید چیزهایی درباره شخصیت و احساسات شخص داستان به خواننده بگوید. احوالپرسی های معمولی، خداحافظیها و صحبت های بی اهمیت درباره هوا خیلی کم میتواند این قاعده را برآورده کند البته از آن قطع امید هم نکنید و در جای خوداستفاده کنید.
قاعده دوم: مکالمه باید طرح را جلو ببرد. حرفهای شخصیت ها باید احساسات ، روابطشان با یکدیگر و نقشی را که در طرح بازی میکنند، تقویت کند و در جهت تشدید کشمکش و تنش داستان باشند.
قاعده سوم: مکالمه باید هر شخص داستانی را متمایز از دیگر شخصیت ها معرفی کند. هر یک از ما متفاوت به نظر میرسیم. کلمات، اصطلاحات، حس تعبیرها، لهجه، سبک صحبت و افعال متفاوتی به کار میبریم. اینکه چه میگوییم و چگونه میگوییم منعکس کننده این است که ما واقعا چه کسی هستیم و اوضاع و احوال ما و سیستم ارزشی ما، گویش و گفتار ما را تعریف و تبیین میکند.
رابین کار
📚فنون آموزش داستان کوتاه
ترجمه و گردآوری: رضا فرد
dastannevis.com
۲۵ اکتبر روز جهانی هنرمند است.
این روز برای ارج نهادن به افرادی است که با تخیل و خلاقیتشان دنیاهای جدیدی را به ما نشان میدهند و زندگی را با رنگ، تصویر، کلمات، آوا و موسیقی زیباتر میکنند.
مردم آن است که دین است و هنر جامه او
نه یکی بی هنر و فضل که دیباش قباست
👤ناصر خسرو
+ روز جهانی هنرمند رو به تک تک مردم عزیزمون که تونستن تو این چندسال هنرمندانه ادای حال خوبا رو در بیارن تبریک عرض میکنم!
dastannevis.com
لحن نویسنده حتی از خودِ نوشته (با تمام استدلالها، استنادها، نکتهسنجیها و غیره) مهمتر است. اینکه چهقدر طعنهزن است، یا شوخ، یا فروتن، یا عصبانی، یا طلبکار، یا در موضع خودبرتربین، و مانند اینها، به نظرم مهمتر است از آنچه میگوید. منش و شخصیت نویسنده، یا اصولاً آنچه او در اساس هست، در لحنش نهفته است.
dastannevis.com
جملهای کلیدی داریم که میگوید هیچ داستانی یتیم نیست. یعنی امکان ندارد تو الان چیزی را بنویسی که صد در صد از خودت باشد. حتماً چیزی از آثاری که قبلاً خواندهای در آن هست. چهطور ممکن است نویسنده ایرانی داستان بنویسد، اما اوج و فرود داستانی را از فردوسی یاد نگیرد؟ چهطور ممکن است بیهقی نخواند یا جوامعالحکایات نخواند و افسانهها و اسطورههای کشورش را نشناسد؟
محمد محمدعلی
dastannevis.com
▪️علوفه حیوانات مدام کم و کمتر میشد.
همه به جان هم افتاده بودند.
حالا دیگر ادای احترام به یادبودِ موسس مزرعه نه بهخاطر احترام و اعتقاد که فقط از سر اجبار و ترس بود.
گوسفندان بیشتری به کشتارگاه برده میشدند و صاحب مزرعه مدام از دسیسههای دشمن خونخوار ی به نام "گرگ" بهعنوان منشا و باعث و بانی تمامی مشکلات مزرعه سخن میگفت.
#قلعهی_حیوانات
#جورج_اورول
dastannevis.com
گفتگو با پرندههای درخت زندگیمان
یادداشت روزانه
«زندگی هر فرد دفتر خاطراتی است که قصد دارد در آن داستانهایی بنویسد و صادقانه و خالصانهترین لحظۀ زندگی او زمانی است که ارزش این قصهها را با ارزشهایی که قول داده عملی کند مقایسه کند.» جی.ام. بری
زندگی شلوغ است. شما وقتی ندارید که همزمان بر جنبههای مختلف زندگی تمرکز کنید. این کار خستهکننده است و در واقع مؤثر هم نیست. نوشتن روزانه ساختن عادتی اساسی است که باعث ایجاد زنجیرهای از سایر عادتهای خوب میشود و میتواند بهسرعت تمام جنبههای زندگیتان را تغییر دهد. یاداشت روزانه ده دقیقهای، استعداد و ظرفیت خلاقیت شما را افزایش میدهد:
گرگ مک کیون نویسندۀ کتاب اصلگرایی توصیه میکند بهمراتب کمتر از آنچه میخواهید بنویسید، حداکثر چند جمله یا پاراگراف. با این امر از فرسودگی اجتناب کنید.
ده دقیقه بعد از بیدار شدن:
تحقیقات ثابت کرده مغز بهویژه قشر پیش پیشانی بلافاصله بعد از بیداری در فعالانهترین حالت قرار دارد و خلاق است. ذهن ناخودآگاه شما زمانی که خواب بودید، کاملاً در حالت سرگردانی ذهن قرار داشت و نوشتن میتواند با خلاقیت بین بخشهای مختلف مغز ارتباط برقرار کند.
جاشوآ وایتزکین، نابغۀ سابق شطرنج و قهرمان تای چی، برخلاف ۸۰ درصد افراد ۱۸ تا ۴۴ ساله که تا پانزده دقیقه بعد از بیدار شدن موبایل خود را چک میکنند، به مکان ساکتی میرود، مراقبه میکند و به نوشتن در دفتر یادداشت و برنامهریزی خود مشغول میشود. هنگام یادداشت و برنامهریزی، وایتزکین فکر خود را رها کرده و هرآنچه را به ذهنش میرسد یادداشت میکند. این روشی است که با آن به سطح بالاتری از شفافیت، یادگیری و خلاقیت و نوآوری دست پیدا میکند و آن را هوش شفاف مینامد.
dastannevis.com
ملت عشق - قسمت شصت و هشتم - داستان نویس نوجوان.mp3
11.76M
#داستان_شبانه 🌙
🔹 ملت عشق ❤️
🔸 قسمت شصت و هشتم (بخش چهارم: آتش - قسمت پنجم: متعصب، قونیه، شوال ۶۴۳)
📕 پرفروشترین کتاب رمان در ترکیه و ایران
تهیه اختصاصی در داستان نویس نوجوان
داستان نویس نوجوان 😎
داستان: ز مثل زمستان
نویسنده: سید محمد رحمانی
برای خواندن این نوشته، از لینک زیر اقدام کنید! 😉👇
https://dastannevis.com/14117/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما هم میتونید از طریق این لینک داستان هاتون رو ارسال کنید تا براتون رایگان توی سایت منتشر کنیم 😃:
https://dstn.ir/story/
🔹 گل و نوروز (خواجوی کرمانی) - بهترین داستان های کوتاه دنیا
در زمانهای قدیم پادشاهی ثروتمند بوده که این پادشاه با وجود فراوانی ثروت، فرزندی نداشته؛ با نذر و نیاز در اولین روز سال جدید صاحب پسری میشود که نام آن را نوروز میگذارد...
🔸 خلاصه این داستان را در مجله داستان نویس نوجوان بخوانید:
https://dstn.ir/pzf4Pz
مجله داستان نویس نوجوان 📙
«آنی ارنو» برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۲ شد.
آکادمی سوئدی نوبل برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۲۲ را اعلام کرد و به این ترتیب «آنی ارنو» نویسنده ۸۲ساله فرانسوی را برای «برای شجاعت و تیزهوشی واقعبینانهای که به واسطه آن ریشهها، بیگانگیها و محدودیتهای جمعی حافظه شخصی را کشف میکند» شایسته دریافت جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۲ معرفی کرده است...
🔸 متن کامل این خبر را در مجله داستان نویس نوجوان بخوانید:
https://dstn.ir/WKDAKT
مجله داستان نویس نوجوان 📙
#داستان_نویس_نوجوان اولین رسانه اطلاع رسانی آموزش داستان نوجوان از سال ۱۳۹۶
چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱
dastannevis.com
نوشتن خاطرات روزانه یا ماجراجویی شخصی شما
خاطره نویسی بهطور مستمر، موجب پیشرفت تدریجی شما را در نوشتن میشود و پختهشدن قلمتان را بهوضوح حس میکنید. بهتر است، روزی ۱۵ تا ۲۰ دقیقه را صرف نوشتن بكنید. بسیاری از كسانی كه خاطرات یا یادداشتهای روزانه مینویسند بیشتر به جای توجه به ادراك و برداشت خودشان از حوادث، به درج خود حادثه اكتفا میكنند. اما اگر به نوشتن ادامه دهید، مطالب بیشتری مینویسید و به جنبههای شخصتیی بیشتری از خود میرسید.
بهترین زمان برای شروع، همین لحظهای است که در آن قرار گرفتهاید، از همین لحظات که در آن قرار دارید بنویسید! موضوع اصلی یادداشتهای روزانه هم نظرهای شخصی و خصوصی درباره موضوعاتی که به آن علاقه دارید همچون غذا؛ سفر؛ مدرسه؛ رؤیاها؛ دوستان؛خانواده است.
اما بهترین خاطره نویسیها آن هایی هستند كه محرمانه تلقی میشوند. با آن كه شیوه خاصی برای نوشتن خاطرات وجود ندارد، معیارهایی هست كه میتواند به شما كمك كند :
۱. برای شروع نوشتن خاطرات روزانه میتوانید با پرسشی شروع كنید. مثلاً امروز من چگونه بود و چگونه گذشت؟ یا در حال حاضر چه اندیشهای در سر دارم؟
۲. تاریخ نوشتههای خود را مشخص كنید. هر یك از نوشتههای خود را با تاریخ روز و ماه و سال مشخص نمایید.
۳.سانسور نكنید. آن چه را به ذهنتان میرسد، بدون ویرایش اندیشه به روی كاغذ بیاورید. ذهنیات خود را سانسور نكنید، بگذارید به همان شكلی كه هستند از نوك قلم شما به روی كاغذ بیایند.
۴.بگذارید افكارتان آزادانه به هر سمت كه میخواهند جاری شوند. مجبور نیستید كه همیشه عبارات خود را به شكل جملات كامل و بندهای مشخص بنویسید. آن چه را در ذهن دارید به روی كاغذ بیاورید و بعد آنها را به هر شكلی كه میخواهید، دربیاورید.
۵. مكان خلوت. به لحاظ نظری مطالب دفترچه خاطرات را میتوانید در هر جایی بنویسید. اما داشتن مكان دنج و خلوت، سببی است تا خودافشایی بیشتری بكنید. مكانی بیابید كه بتوانید آن جا را مكان ویژه خود در نظر بگیرید. فضاهای باز نیز فرصتی است تا ذهن انبساط پیدا كند. اگر هوا به گونه ای است كه می توانید مدتی در فضای بیرون بنشینید، درختی پیدا كنید ساحلی، دامنه ی كوهی، روی چمن ها و علف ها بد نیست. این مكان را از آن خود بدانید. در مواقعی می توانید این مكان را با موسیقی درمانی تركیب كنید. این گونه ذهن آزادتری پیدا می كنید.
توجه داشته باشید كه درج خاطرات روزانه اقدامی به منظور تقویت رابطه شما با خود شماست و هر رابطهای معمولا با مقدمه، اطلاعات پس زمینه و پرسش و پاسخ شروع می شود.
dastannevis.com