eitaa logo
کانال 📚داستان یا پند📚
1.1هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
35.3هزار ویدیو
123 فایل
کارکانال:رمان و داستانک،سلام و صبح بخیر،پیامهای امام زمانی عج، کلیپ طنز،سخنان پندی،سیاسی، هنری و مداحی پیامها به مناسبتها بستگی دارد. مطالبی که با لینک کانال دیگران است با همان لینک آزاده بقیه مطالب آزاده @Dastanyapand
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_شصت_چهارم🎬: اینک ساخت کشتی تقریبا تکمیل ش
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 📚روایت انسان 🔖قسمت_شصت_ششم🎬: گویی قیامت کبری برپا شده بود، از زمین بر آسمان و از آسمان بر زمین رودهای خروشان آب با شدت هرچه تمام جاری شده بود و مردمی که بیرون از کشتی نجات بودند هراسان و سراسیمه برای اینکه جای امنی پیدا کنند به این سو و آن سو می دویدند، بین آن مردم زن و مرد و پیر و جوان بودند اما نشانی از کودکان نبود، چرا که با عدالت خدا سازگار نبود کودکانی را که نمی توانند خوب از بد تشخیص دهند را عذاب نماید و اراده خداوند بران تعلق گرفته بود که از چهل سال قبلا از شروع طوفان دیگر هیچ زنی باردار نشد و هیچ کودکی پا به کره خاکی ننهاد و کوچکترین و کم سن و سال ترین مردم آن زمان بیش از چهل سال عمر داشتند. حضرت نوح قبل از سوار شدن بر کشتی، به امر خدا به کوهی در بکه که پیکر حضرت آدم در آنجا دفن بود رفت و تابوت حضرت ادم را از دل زمین بیرون آورد و سوار بر کشتی نمود، او مأموریت یافته بود که بعد از پایان طوفان پیکر حضرت ادم را در جایی که خداوند امر می کند، دفن نماید. زمان، زمان عذابی دردناک بود و در این بحبوحهٔ عذاب، باز هم مهر خداوند جوشیدن گرفت و نوح از بالای عرشهٔ کشتی رو به کسانی که هنوز در بین آب ها دست و پا میزدند و به دنبال کوه و تپه ای برای در امان ماندن از آبهای خروشان بودند، نمود و فرمود: ای مردم، تا زنده اید و هنوز فرصت دارید به خداوند یگانه ایمان آورید و به کشتی نجات وارد شوید که هر کس در این کشتی جای گیرد، از عذاب خداوند و این طوفان سهمگین در امان خواهد بود، اما مردم کافر که یک عمر سرکشی کرده بودند گوش شنوایی برای شنیدن حرف حق نداشتند. این زمان بود که چشم نوح به پسرش افتاد که در حال دویدن بود و می خواست به کوه بزرگی پناه ببرد تا از طوفان در امان باشد. این در حالی بود که همگان شاهد نزول اتفاقات کاملا غیر عادی بودند اما باز هم حاضر نبودند به اله نوح پناهنده شوند و می خواستند به الهه های دیگر پناه ببرند و ریشه این مساله لج بازی و تکبر درونی آن ها بود. حضرت نوح فرزندش را صدا زد و فرمود: ای کنعان! بیا تو هم چون سام و دیگر برادرانت بر کشتی نجات سوار شو تا جان سالم به در ببری و با ما باش و با گروه کافران مباش. فرزند نوح به او پاسخ داد که من می خواهم به کوه پناهنده شوم و به خدای تو پناه نمی آورم. حضرت نوح با تاسفی در کلامش در پاسخ به او فرمود: امروز هیچ کس از عذاب خدا در امان نیست مگر کسانی که سوار بر کشتی شوند. آن انسان های کافر، همگی می دانستند که کشتی، نماد نجات و موضوع و ابزار نجات است اما نمی خواستند توسط خدای نوح نجات بیابند. در همان حالتی که نوح با فرزندش صحبت می کرد ناگهان موجی از آب رسید و پسر نوح را در برگرفت و پسر نوح همراه با موج به اعماق آب فرو رفت و طعم مرگ را چشید. نوح اندوهگین شد و رو به درگاه خداوند عرض کرد که: پروردگارا مگر نفرموده بودی که من و اهلم نجات می یابیم؟ فرزند من نیز جزو اهل من بود و تو نیز احکم الحاکمین هستی! علت غرق شدن فرزند من چیست؟ خداوند متعال فرمود: فرزند تو جزو اهل تو نیست! به صرف آن که خون تو در رگ های او جاریست او اهل تو نمی شود، بلکه اهل یک انسان صالح کسی است که اهل عمل صالح باشد. ای نوح! فرزند تو اهل عمل صالح نبود و اهل تو نمی باشد. و براستی آن چیزی که عامل اصلی برادری و فرزندی ایمانی است وراثت و ژنتیک نمی باشد و مرز جغرافیایی نمی تواند برادری ایمانی را قید بزند. چه بسا کسانی که در مرزهای دیگری قرار دارند نسبت به نزدیکان مان به ما نزدیکتر باشند و از لحاظ ایمانی با آن ها قرابت بیشتری داشته باشیم. و در آخر خداوند متعال به نوح تشر می زند که من تو را نصیحت می کنم که از جاهلان نباشی. و نوح هم دیگر اعتراضی نکرد و خاموش شد،حال همه جا را داشت آب فرا میگرفت و ابلیس که خوب میدانست هر کس در کشتی نباشد محکوم به فناست، به نحوی وارد کشتی شد و در طبقه حیوانات پشت سر حیوانات خودش را پنهان نمود تا نابود نشود چرا که اراده خداوند بر ان قرار گرفته بود که تمام موجودات روی زمین که به کشتی پناه نیاورده بودند، از بین بروند. حالا طوفان در حال شدت گرفتن بود و موج هایی که هرکدام شان به اندازه کوه بزرگی بود به سوی کشتی می آمدند اما این کشتی در پناه حصن حصین کلمات الهی بود و هیچ آسیبی نمی دید. از آن روز تا به حال کشتی نماد نجات است و به همین خاطر در بسیاری از روایات، پیامبر اکرم اهل بیت خودش را به کشتی نوح تشبیه کرده است و فرمود: مثل اهل بیت من در میان شما همانند کشتی نوح است. هیچ کوهی بلندتر و هیچ حصنی محکم تر و امن تر از اهل بیت وجود ندارد. کسی که می خواهد از هر عذاب و بلایی ایمن باشد باید وارد این کشتی و این حصن محکم بشود. و اصلا سرّ اصلی نجات دهندگی کشتی نوح نیز همین کلمات الهی بودند. قسمت_شصت_هفتم🎬:
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_شصت_چهارم🎬: اینک ساخت کشتی تقریبا تکمیل ش
از زمین و آسمان نهرهای آب با شدت و همراه با طوفانی شدید روان بود و کشتی نجات نوح، همان که در پناه حصن حصین خداوند که چیزی جز همان کلمات مقدسی که باعث پذیرش توبه حضرت آدم نبود، در حرکت بود، حالا هر آنکس که اهل نجات بود در این کشتی عظیم سوار شده بود. این کشتی بیش از ششصد متر طول و چهارصد متر عرض و چهل متر ارتفاع داشت، کشتی بزرگی که به مثابه شهر زندگان روی زمین بود و با توسل به کلمات مقدس و ذکر«بسم الله مجراها و مرساها» ی حضرت نوح حرکت می کرد و جهت آن مشخص می شد. در حدیث است که بیش از چهل روز درهای آسمان و چشمه های جوشان زمین باریدن گرفته بود، بیش از چهل روز خورشید و ماه پوشیده شده بود و جز ظلمت و تاریکی چیزی قابل مشاهده نبود، حضرت نوح دو دانهٔ درخشان و نورانی همراه داشت که یکی به نشانه خورشید و یکی به نشانه ماه بود و از روی نور این دو دانه اوقات شب و روز و وقت نماز را مشخص می کرد. کشتی با سرعت در تاریکی در میان موج های سهمگین به پیش می رفت، گاهی با موجی کج میشد و دوباره با ذکر کلمات مقدس تعادلش را به دست می آورد، چهل روز تاریکی و بارش رودهای خروشان از آسمان و زمین باعث شده بود که گروه نجات یافته در کشتی مدام در اضطرار باشند و یکسره ذکر خدا را بر لب داشته باشند گویی این اضطرار و توسل به حصن حصین می بایست باشد تا در حافظه بشریت باقی مانده در روی زمین، حک شود که قدرت مطلق فقط و فقط از آن خداوند است و نجات هم در سایه توسل به انوار الهی که کسی جز پنج نور مقدس نبودند صورت می گرفت. آنقدر آب از آسمان باریده و از زمین جوشیده بود که تمام سطح زمین، حتی کوه های مرتفع و سربه فلک کشیده زیر عمق عظیمی ازآب فرو رفته بودند و کشتی نجات به آسمان رسیده بود و در این هنگام بود که ابلیس هم با ترفندی وارد کشتی شد و در پشت حیوانات پناه گرفت تا زنده بماند، یعنی هیچ نوع موجودی به جز برخی آبزیان، در روی زمین زنده نمی ماند حتی ابلیس که از اجنه بود. کشتی پیش میرفت تا اینکه به بکه رسید و مردم همگان دیدند زمین مملو از آبهای طغیان گر بود به جز نقطه ای از زمین که آن را«بیت عتیق» یا همان کعبه می نامیدند، آب از چندین متر مانده به کعبه موج میشد به جهت مخالف کعبه بر میگشت و دور تا دور خانه خدا خالی از آب بود و این معجزه ای بود تا منزلت خانه خدا به چشم همگان کشیده شود، کشتی نوح چندین بار خانه کعبه را طواف کرد، گویی این مناسک باید همیشه و هر زمان انجام شود و ما فراموش نکنیم که جز گرد خانه خدا گرد هیچ اله و بتی دیگر نگردیم. کشتی نجات، کعبه را طواف نمود و سپس دوباره در بین موج ها گم شد و به راهی که خداوند اراده کرده بود به پیش می رفت تا مومنین الفبای ایمان را به ترتیبی که خداوند می خواست به چشم ببینند. ... ✏️به قلم:ط_حسینی 🌕✨🍎✨🌕✨🍎✨🌕 برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐🍎
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_شصت_ششم🎬: گویی قیامت کبری برپا شده بود، ا
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 📚روایت انسان 🔖قسمت_شصت_هشتم🎬: از زمین و آسمان آب می جوشید و گویی این جوشش را پایانی نبود، زمین و آسمان تار شده بود و کور سو نوری یافت نمی شد، ناگهان در این هنگامه کشتی در دام گردابی سهمگین افتاد، انگار آبها بی قرارشده بودند و بی قرارتر از همیشه به بدنه کشتی می خوردند و این امواج ترس و وحشتی شدید را در دل ساکنان کشتی انداخته بود، گویی آبها نوید قیامت را میدادند، مردم به این سو و آن سو میدویدند و از ته قلب خدا را به یاری می طلبیدند اما آبها آرام نمی گرفتند و شاید می خواستند عمق بغضشان را به چشم بنی بشر بکشند. مردم هراسان به دور نوح جمع شدند و دست به دامان نوح انداختند و یکی از میان جمع با ترسی در صدایش فریاد برآورد: ای نبی خدا! این زمان آبها را چه شده؟! چرا چنین طغیان کرده اند؟! شما را به خدا قسم، دوباره آن رمز و راز مقدس را بر زبان جاری کنید، تا کشتی آرام گیرد. نوح به روی عرشه کشتی آمد و با زبان سریانی به خدا عرضه داشت: یارحمان اتقن(ای خدا! رحم کن) در این هنگام به اذن خدا، جبرئیل با لباس مشکی عزا بر روی عرشه کشتی فرود آمد و فرمود: ای پیامبر خدا! می دانید چرا آبها چنین در اضطرابند؟! براستی شما در بالای سرزمینی قرار دارید که «کربلا» نام دارد، در این مکان طوفانی عظیم تر از طوفان تو به پا خواهد شد و فرزند رسول خدا را تشنه لب می کشند و به جای آب، خون خداست که در این سرزمین می جوشد. نوح که قبلا در زمان ساخت کشتی از این واقعه با خبر شده بود، بر سر و سینه زنان در حالیکه باران اشک چشمانش به شدت هر چه تمام باریدن گرفته بود رو به مؤمنین کرد و فرمود: ای قوم نجات یافته من! آیا می دانید چرا در این زمان و این مکان آبها بی قرارند؟! گویی می خواهند ما را از واقعه ای بزرگ خبر دار کنند مردم همه سراپا گوش شده بودند تا بدانند دلیل این تلاطم چیست و نوح اینچنین ادامه داد: نام سرزمینی که بر فراز آن قرار داریم نینواست و آنجا را کربلا می خوانند، بدانید که آخرین پیامبران ، همو که خود و اهلش همان کلمات مقدسی هستند که در همه حال باعث نجات بنی بشرند، محمدبن عبدالله است از نسل او دوازده نور مقدس به وجود می آید که هادیان و امامان تمام بشریتند و اما مردم آن زمانه هم گاهی بی وفا می شوند و اهل عذاب... نواده محمد که نامش حسین است را در همین سرزمین، درحالیکه از وطنش دور است و کنار دو نهر آب در حالیکه تشنه لب است او را می کشند و به همین قناعت نمی کنند و این نور مقدس قبل از شهادتش، کشته شدن تک تک یاران و فرزندان و اهلش را به چشم خویش می بیند، او باید بدن ارباً اربای فرزند جوانش را بر روی دست خویشتن ببیند، او باید با دست مبارک تیر از چشم برادر نازنینش در آورد او دستان بریده علمدار سپاهش را به دور از تن او می بیند، او صدای العطش طفلانش را باید بشنود و برای جرعه ای آب، کودک شش ماهه اش را در جلوی سپاه دشمن به روی دست بالا می آورد و دشمن سنگدل به جای آب، تیر سه شعبه به گلوی فرزند شیره خواره حسین می زند، نوح روضه حسین و یارانش را می خواند و مومنین بر سر و سینه زنان برای نواده رسول آخرین عزاداری می کردند. نوح گفت و گفت و گفت و رسید به آنجا که فرمود: ای مردم بدانید که نواده رسول خاتم، همان که پنجمین کلمه از کلمات مقدس است را در حالیکه زنده است از قفا سر می برند، او زنده زنده ذبح می شود... نوح به اینجای روضه که رسید گویی زمین و آسمان تاب شنیدن این مصیبت، از کف داده بود، امواج متلاطم تر از قبل نمود می کرد و مردم بی توجه به موج های سهمگین، بر حسین اشک میریختند و ناگهان صدایی از جمع بلند شد: بس است یا نبی خدا! ما را طاقت شنیدن نیست...ما که سنگ و چوب خوردن شما را دیدیم....ما که بیهوشی و خون پاک شما را که از بدنتان جاری شده بود دیدیم، گمان نمی کردیم مصیبتی بالاتر از این باشد و اینک تاب شنیدن اینهمه مصیبت و روضه را نداریم...خدا به داد دل مادر حسین برسد خدا به داد دل اهل بیت حسین برسد خدا به داد دل زینب برسد که از بالای آن تل باید دست و پا زدن امامش، عشقش ، برادرش و تمام هستی اش را ببیند. روضه جان گرفته بود و حالا نه تنها نوح روضه می خواند بلکه هر کدام از مومنین برای خود روضه خوان شده بودند، صدای« یاحسین» از عرشه کشتی به آسمان بلند بود و در این هنگام گرداب آرام گرفت و آب از تلاطم افتاد. حالا تمام اهل کشتی می دانستند که کل اتفاقات این عالم، توسط همان پنج نور مقدس رقم می خورد، درست است که این کشتی، کشتی نجات است اما همگان می دانند که علت نجاتشان چیزی جز محمد و آل محمد نمی باشد.
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_شصت_ششم🎬: گویی قیامت کبری برپا شده بود، ا
قسمت_شصت_نهم🎬: باز هم رودهای خروشان از زمین و آسمان می جوشید، الان همه جای سطح زمین را آب گرفته بود و دیگر هیچ جنبنده و حتی گیاه و درختی در روی زمین نبود، هر چه بود همه آب بود و آب و کوه های سر به فلک کشیده در زیر انبوهی از آب پنهان شده بود و سطح آب به آسمان رسیده بود. پس از چهل روز انگار اراده خداوند بر این تعلق گرفته بود که طوفان پایان یابد، پس باران قطع شد و اشعه های خورشید پس از چهل روز ظلمت و تاریکی نمایان شد و از طرف پروردگار به زمین فرمان داده شد که آب های خودش را فرو ببرد و هر آنچه که از دل زمین بیرون زده است، باز فرو خورد و در لایه های زیرین زمین انباشته گردد و به آسمان دستور داده شد که از باریدن متوقف شود. هنگامی که زمین آب های جوشیده شده توسط خودش را فرو برد، آب هایی که از آسمان نازل شده بود بر روی زمین باقی ماند و از آنجائیکه امکان بازگشت این حجم از آب یکباره به آسمان موجود نبود، پس این آبها به امر خداوند دریاهای زیادی را بر روی زمین به وجود آوردند. حال که هوا صاف و آفتابی شده بود و خبری از امواج و طوفان دهشتناک نبود، این سفینه نجات باید جایی فرود می آمد، پس کشتی نوح بر روی کوه جودی فرود آمد اما به هنگام فرود آمدن ضربه شدیدی به کشتی وارد شد این ضربه که ناگهانی و بی خبر بر بدنه کشتی وارد شد، دوباره هول و هراسی در دل ساکنان کشتی انداخت و موجب ترس نجات یافتگان از عذاب خداوند، شد. در این هنگام حضرت نوح باز هم به عرشه کشتی رفت و با زبان سریانی عرض کرد: بارد قنی (خدایا رحم کن) و سپس رویش را به آسمان نمود و دستانش را به درگاه خداوند بالا برد و بازهم رموز عشق را تکرار کرد و به کلمات الهی متوسل شد تا از این خطر نیز نجات یابند. در این هنگام از طرف خداوند به نوح نبی ندا داده شد: ای نوح! شما و اهالی کشتی نجات با سلامتی و با برکاتی که از طرف خداوند بر تو و فرزندان و کسانی که همراهت هستند نازل می شود پیاده و از کشتی خارج شوید. با نزول این امر، مردم که تازه متوجه موضوع شده بودند با رویی گشاده و صورتی خندان از کشتی پیاده شدند و این پیاده شدن شروع دوباره زندگی بر روی زمین بود. کشتی نوح در منطقه بین النهرین فرود آمد و حیات برای دومین بار در روی کرهٔ خاکی از نقطه صفر آغاز شد..... ... ✏️به قلم:ط_حسینی 🌕✨🍎✨🌕✨🍎✨🌕 برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐🍎
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_شصت_هشتم🎬: از زمین و آسمان آب می جوشید و
ابلیس نگاهی به حضرت نوح کرد و با اینکه او منبع تفاخر و تکبر بود اما از حضرت نوح تشکر کرد و گفت: ای نوح! من از تو بسیار سپاسگزارم که قومت را نفرین کردی و آنها به عذاب خدا دچار شدند و جمیع کافرین از صحنه گیتی محو شدند چرا که من می بایست بسیار تلاش می کردم تا انسان های کافر را تا آخر عمرشان در ضلالت نگه می داشتم و مانع توبه کردن آن ها شوم و چه بسا این ما بین کسی از خواب غفلت بیدار می شد و به راه راست برمیگشت و تمام تلاش من دود میشد و بر هوا میرفت اما تو با نفرینت به عمر همه آن ها خاتمه دادی و زحمت مرا کم کردی. سپس لبخند کریهی زد به نوح گفت: برای این خدمتی که به من کردی، می خواهم چند پند به تو بیاموزم. حضرت نوح که خوب ابلیس و دسیسه هایش را می شناخت، برای اینکه از این حیله ها دوری نماید از خداوند اجازه خواست که آیا به سخنان ابلیس گوش بدهد یا ندهد؟ و خداوند نیز به او فرمود که به این سخنان شیطان گوش فرا بدهد. شیطان به حضرت نوح گفت: می خواهم پرده از چند راز و رمز بردارم که اگر بنی بشر بر این راز واقف شوند و طوری عمل کنند که رضایت خدا در آن باشد، هرگز در دام من نمی افتند و آن چند خصلت است که ریشه تمام بدی ها و بدبختی های شما انسان هاست. اول آن که از «حسادت» بپرهیز چرا که حسادت کاری با من کرد که من تبدیل به شیطان بشوم. دوم آن که از «حرص» برحذر باش چرا که تو را از بهشت الهی بیرون می کند همانگونه که پدرت آدم را از بهشت الهی بیرون ساخت. این دو ویژگی مذموم فقط دو ویژگی فردی نیستند بلکه می توانند وارد یک تمدن شوندو یک تمدن بر اساس حرص یا حسادت شکل بگیرد. و کاش و ای کاش این دو توصیه ابلیس را اینک ما توجه می کردیم که اگر از آنها بر حذر بودیم اینک دنیایمان به این شکل نبود چرا که در تمدنی که بر اساس حرص شکل می گیرد انسان ها از آغاز روز به دنبال انباشت سرمایه و ساخت و سازهای بیشتر و زر اندوزی بیشتر هستند. زندگی انسان مدرن امروزی کاملا بر اساس محوریت حرص و طمع شکل گرفته است. امروزه حرص به دنیا عامل تحرک و حرکت شده است و ما متاسفانه به راهی میرویم که ابلیس برایمان محیا کرده و بی توجه به ندای فطرتمان زندگی می کنیم. البته به نظر می رسد که حضرت نوح پس از طوفان درگیری خاصی را با مومنین نداشته اند و نسل بعد از طوفان همگی از فرزندان نوح و اهل نوح گسترش یافته است. به همین خاطر نوح نبی را پدر دوم بشریت خطاب می کنند. ... ✏️به قلم:ط_حسینی 🌕✨🍎✨🌕✨🍎✨🌕 برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐🍎
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_شصت_هشتم🎬: از زمین و آسمان آب می جوشید و
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد🎬: اینک زندگی دوباره بر روی زمین در منطقه بین النهرین آغاز شده بود و حیات برای دومین بار از نقطه صفر آغاز شد. این زندگی دوباره ما را به سالیان اول خلقت میبرد و ذهنمان را به زمان هبوط اولیه انسان بر روی زمین می کشانید و همان زمان که حضرت آدم از بهشت بر روی زمین فرود آمد و در تایید این حرف، فرمایش خداوند است که خطاب به نوح می گوید: اهبط یعنی هبوط کن. پس اینجا ما در نقطه ای از تاریخ بشریت قرار داریم که هبوط دوم و شروع دوم است. اما این هبوط با هبوط اولیه بسیار متفاوت است چرا که اولین هبوط با دو انسان مومن شکل گرفت اما در هبوط دوم با هشتاد نفر از مومنینی که همراه نوح نبی بودند اتفاق افتاد، پس سیر دعوت انبیاء یک گام رو به جلو بوده است و اما در هبوط دوم مومنین، تجربه دشمنی شیطان را دارند و او را می شناسند و سکه های بدل او را دیده اند، نماد های ساخته دست ابلیس را به چشم خویش دیده و سخنان ابلیس را از زبان مریدان ابلیس شنیده اند و لمس کرده اند و از دست ظالمانی که ابلیس بر آنها مسلط بوده رنج ها کشیده اند، سابقه اختلاط با کفار و حکومت های ابلیسی را در خاطر دارند و نسبت به قبل تصویر روشن تری از ابلیس و وسوسه های او دارند و به نوعی آگاهند و می دانند که دشمن اول و آخر آنها ابلیس است و باید جلوی او و حیله هایش ایستاد تا جامعه دوباره به انحطاط نرود و قومی که دچار عذاب الهی شده اند نتیجه فرمانبرداری از ابلیس بود و اجازه ندهند که آن واقعه دوباره تکرار شود و چقدر تاریخ در حال تکرار است و کاش بنی بشر از این تکرارها درس گیرند و به این تکرارها عادت نکنند. هشتاد نفری که همراه نوح از کشتی پیاده شدند شهری را ساختند که به شهر هشتادنفر (مدینه ثمانون) معروف شد و تمدن بشری برای دومین بار از مدینه ثمانون جان گرفت. البته حضرت نوح مرکز شروع تمدن جدید را در مسجد کوفه قرار داد و آن جا را به عنوان مرکز ایمان و هدایت بنی بشر برگزید و به امر پروردگار تابوت حضرت آدم را به نجف منتقل کرد و در همانجا دفن نمود، انگار از همان ازل نوشته شده بود که کوفه و نجف یکی از نقاط برگزیده زمین باشد، چرا که در روایات آمده، حضرت ولی عصر ارواحنا فداه که چکیده انبیاء و اوصیای الهی ست نیز حکومت حقهٔ اسلام و الله را به مرکزیت کوفه پایه ریزی می نماید. قسمت_هفتاد_یکم🎬: حضرت نوح حکومتش را از جایی آغاز کرد که مکان مسجد کوفه بود و این عظمتی ست که خداوند اراده کرده به این مکان ببخشد و به همین خاطر مسجد کوفه را قبه الاسلام می نامند چرا که اولین جایی بود که پس از طوفان، اسلام به معنای تسلیم دربرابر پروردگار و هدایت انبیاء از آن جا منتشر شده است و در آخرالازمان هم مقدر شده که اسلام ناب محمدی از همین مکان به کل جهان منتشر گردد. حالا بنی بشر دوباره بر روی زمین جای گرفتند، حضرت نوح شروع به کشت و کار نمود، او قبل از طوفان از هر اصله درخت یکی همراه خود به کشتی نجات برده بود و اینک میبایست حیات را در روی زمین جانی دیگر بخشد و درختان مختلف را در زمین حاصلخیزی که به مدد پروردگار حاصلخیزتر از قبل شده بود، کاشت. مؤمنین همراه با خانواده شان هر کدام در جایی از زمین ساکن شدند و فرزندان نوح که سام و حام و یافث بودند در بین مومنین حضور داشتند و آنها نیز پس از طوفان هرکدام شان به نقطه ای از زمین رفته و حیات انسانی را در نقطه ای از زمین منتشر کردند و خواست خدا بود که حیات در روی زمین توسط مؤمنینی که با امتحان های زیاد در طی سالیان سال، گلچین شده بودند، ادامه یابد و البته ناگفته نماند که شیطان هم جزو نجات یافتگان از طوفان بزرگ بود چرا که خداوند تا روزی معلوم به او مهلت زندگی کردن داده بود و از عدالت خداوندبه دور بود که خُلف وعده نماید و اساسا اگر ابلیس از بین برود فرض امتحان های بعدی انسان ها بی معنا خواهد بود، پس ابلیس و ابلیسیان باید باشند که تمام بنی بشر در قرن ها و عصرهای مختلف در بوتهٔ آزمایش قرار گیرند و ایمانشان تقویت شود و همانا این ابتلاها انسان را می سازد و شالوده وجودی او را محکم میسازد و او را در مسیر حق و کمال که همان رسیدن به ذات اقدس الهی ست قرار می دهد. هرچند الان مومنین با کوله باری از تجربه حیات پیش از طوفان زندگی دوباره را آغاز می کنند، اما ابلیس هم تجربیات بسیاری را کسب کرده که برای گمراهی و ضلالت پس از طوفان می تواند از آن ها استفاده کند و به نوعی برنامه هایش را بروز رسانی کرده و حیله هایی نو، متناسب با بشر پیش رو، بکار خواهد بست تا به آن عهدش وفا کند و مانع خوشبختی و کمال و سعادت فرزندان آدم شود. حالا که زندگی در روی زمین جانی دیگر گرفته بود، روزی از روزها حضرت نوح مشغول کشت و کار بود که ابلیس در مقابلش قرار گرفت
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد🎬: اینک زندگی دوباره بر روی زمین در
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد_دوم🎬: حالا زندگی نو و تازه، با تجربیاتی بسیار زیاد در روی زمین شکل گرفته بود و هر روز بر جمعیت زمین افزوده می شد و بیشتر جمعیت زمین از نسل دختر و پسران نوح و مقربان او بودند. نسلی که تجربه حیله های شیطان و سالها حکومترانی کسانی که ابلیس در جانشان نفوذ کرده بود را به عینه دیده بودند، مومنینی که از کفر و بت و بت پرستی گریزان بودند و همگی خداوند یکتا را می پرستیدند. نوح در بین این قوم به راحتی زندگی می کرد و دیگر نگران این نبود که قومش از صراط مستقیم منحرف شده اند، چون این قوم مومنین مخلص بودند که بارها و بارها سرافراز از امتحان الهی بیرون آمده بودند و نوح با خیالی آسوده روز و روزگار می گذراند. حالا با وجود این قوم با بصیرت کار ابلیس بسیار سخت شده بود، گویی راه نفوذی در دلهای مؤمنین نمی یافت، پس ابلیس دست به کار شد و حیله ای نو زد، او لشکری تشکیل داد و برای هر فوج سرباز، امیری منصوب کرد و سرکرده هر گروه وظایفی خاص را بر عهده داشت تا بار دیگر ابلیس بتواند بر دلهای بنی بشر سروری کند و آنها را از راه حق و پیامبران الهی منحرف سازد. ابلیس مشغول تعلیم جنود خود بود و نوح هم به تربیت قومش می پرداخت، روزگار بر همین منوال می گذشت و حضرت نوح تقریبا به پایان عمر شریفش نزدیک شده بود و اراده خداوند بر آن تعلق گرفته بود که حضرت نوح را به ملکوت فرا خواند و در جوار رحمت خود جای دهد. حالا که پایان عمر حضرت نوح فرا رسیده بود، جناب عزرائیل برای قبض روح ایشان به ارض خاکی تشریف آوردند نزدیک ظهر بود و حضرت نوح در آفتاب نشسته بود، عزرائیل پیش روی او ایستاد و پیغام خدا را به او رساند، در این هنگام حضرت نوح از عزرائیل خواست تا به او اجازه دهد که به سوی سایه برود. عزارئیل چشمی گفت و به او فرصت داد تا از آفتاب به سایه رود و پس از آن که نوح نبی درون سایه قرار گرفت، عزرائیل از او پرسید: ای نوح نبی! شما یکی از بنی بشر هستید که طولانی ترین عمر را در روی زمین داشتید حالا که چنین است به من بگو که عمر دنیا را چگونه یافتی؟ حضرت نوح لبخندی زد و پاسخ داد: به خدا قسم! تمام عمر دنیا به اندازه همین زمانی بود که از آفتاب به سایه آمدم. در این حال بود که عزرائیل روح ایشان را قبض کرد و بدن او توسط فرزندانش در مکانی که از پیش تعیین شده بود و خداوند مقدر کرده بود که بدن ایشان در آن مکان دفن شود، دفن شد درست همان مکانی که بدن مطهر حضرت آدم نیز پیش از طوفان به امر خدا توسط حضرت نوح از بکه خارج شده بود و توسط خود نوح نبی در این مکان دفن شده بود و قرن ها بعد، همگان شاهد بودند بدن مطهر امیرالمومنین علی بن ابیطالب، دومین کلمه از کلمات مقدس در آنجا دفن شد...قسمت_هفتاد_چهارم🎬: دومین سردار سپاه ابلیس «هفاف» نام دارد، این ابلیسک در بیابان ها و مکان های تاریک وجود دارد و باعث ایجاد ترس در دل بنی بشر می شود و انسان را می ترساند. وظیفه مومنین آن است که هنگام ترس، به خدا پناه ببرند و با یاد او آرام شوند اما هفاف با تصرفاتی که در وهم و خیال آن ها می کند باعث می شود که آنها یاد خدا را فراموش کنندو دچار وهم و ترس ناشی از آن شوند. به هر مقدار ی که هفاف بتواند انسان مومن را برای لحظاتی از یاد خدا منصرف کند، پیروز میدان شده است، پس برای اینکه به دام این سردار شیطانی نیافتیم، لازم است همیشه و همه جا ذکر خدا بر لب داشته باشیم و از وهم و تخیل کناره گیری کنیم. سومین سردار سپاه ابلیس «زلنبور » نام دارد، زلنبور ماموریست که در بازار پرسه می زند تا در آن جا ایجاد انحراف کند. زلنبور به همراه سربازانش از اول صبح وارد بازار می شود و با ایجاد وسوسه در انسان ها آن ها را ترغیب به قسم دروغ و حرص و طمع می کند و انحرافاتی را در مسائل مالی و معاملاتی مثل کم فروشی و غش در معامله ایجاد می کند، این شیطان از همه پرکارتر است و به نظر میرسد در جامعه امروزی از بقیه سرداران شیطان در عملکرد موفق تر از باقی همقطارانش بوده است چرا که شیطان انسان ها را از فقر و نداری می ترساند و همین ترس از فقر باعث می شود که انسان دست به فحشاو گناه بزند.یأمرکم بالفحشاء در این فضا اگر انسانی پاک بماند حبیب و دوست خداست. چهارمین سردار شیطان «صَ بَر» نامیده میشود و وظیفه ی این شیطان، نوحه بر باطل و ایجاد بی بصیرتی در انسان های عزادار است. گاهی انسان وقتی عزیزی را از دست می دهد از شدت غم و ناراحتی سخنان باطلی را بر زبان جاری می کند که این سخنان مطابق با وسوسه های «ص بر»است.
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد🎬: اینک زندگی دوباره بر روی زمین در
در ادبیات مومنین، مرگ حق است و فنا و نابودی به حساب نمی آید و روزگار و ملک الموت همگی ماموران انجام وظیفه الهی هستند. اگر می خواهیم برای شخصی که از دنیا رفته است عزا بگیریم بهتر آن است که در مجلس عزا برای اهل بیت روضه خوانی شود نه برای شخص متوفی؛ در این صورت ثواب این عزاداری و روضه به روح آن میت هم می رسد. اشکی که انسان در عزاداری ها می ریزد بر دو نوع است: اشک سرد و اشک گرم. اشکی که در عزای اهل بیت می ریزیم اشک گرم است که پس از آن انسان احساس سبکباری و فرح پیدا می کند و اشک سرد آن است که بر غیر مصیبت های اهل بیت می ریزیم که هیچ منفعتی برای ما ندارد و گاهی هم باعث خسران می شود. پنجمین سردار ابلیس «ابیض» نام دارد، این سردار ابلیس مامور ایجاد خشم و عصبانیت بی جا در انسان است. گاهی اوقات انسان در برخوردهایش، بخاطر یک مساله کوچک دچار خشم و غضب افراطی می شود و بی دلیل خشمگین می شود و این ابلیس با بهره برداری از این فرصت در بین مردم ایجاد دشمنی و کینه می کند؛ در آن لحظه هر برخورد یا عکس العملی ممکن است از انسان سر بزند، یعنی در هنگام خشم مدام کنار گوش انسان وز وز می کند که فلانی را بزن، فحاشی کن و همه جا را متشنج کن و بدانید این حرکات، تلقینات ابیض است، پس هنگام عصبانیت همان کن که اهل بیت علیهم السلام فرمودند، اگر ایستاده ای بنشین و اگر نشسته ای لیوانی آب سرد بخور و صلواتی بفرست تا ابیض ازشما دور شود. ششمین سردار شیطان «اعور» نام دارد و وظیفه این شیطان ایجاد شهوت در بین زنان و مردان است و همان شیطانی است که بر برصیصای عابد ظاهر شد و او را به انحراف کشاند. این شیطان در ابتدا شهوت فرد را تحریک می کند و در قدم های بعدی او را وسوسه می کند تا نسبت به آن مساله شهوت آمیز کنجکاوی کند و ذهن و فکرش را درگیر کند. پس از آن شروع به تزیین و زیبا سازی نسبت به آن مساله شهوت آمیز در ذهن انسان می کند،( یزینن لهم فی الارض) و پس از این انسان آماده است تا در ذهنش آن گناه تزیین شده را انجام دهد و مرتکب گناه ذهنی شود و بی شک این گناه ذهنی پیش زمینه گناه عملی خواهد بود. و این اتفاق باعث می شود تا حالت دفاعی انسان نسبت به آن گناه از بین برود و به نوعی قبح و زشتی آن گناه در پیش چشم فرد می ریزد و در زمان مناسب در عالم واقع نیز مرتکب آ ن گناه بشود. تمام این مراحل برای یک انسان به صورت تدریجی و مرحله به مرحله اتفاق می افتد. انسان هایی که به مجالس گناه یا راه های انحرافی کشیده می شوند بخاطر تجربه قبلی آن مجلس و آن گناه نیست بلکه بخاطر تبلیغاتی است که از اطرافیانش شنیده است و تحت تاثیر آن ها قرار گرفته است. دو عبارت در قرآن کریم آمده که مربوط به روابط شهوانی پنهانی است؛ عبارت "متخذی اخدان" و "متخذات ... ✏️به قلم:ط_حسینی 🌕✨🍎✨🌕✨🍎✨🌕 برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐🍎
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد_دوم🎬: حالا زندگی نو و تازه، با تجرب
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد_چهارم🎬: دومین سردار سپاه ابلیس «هفاف» نام دارد، این ابلیسک در بیابان ها و مکان های تاریک وجود دارد و باعث ایجاد ترس در دل بنی بشر می شود و انسان را می ترساند. وظیفه مومنین آن است که هنگام ترس، به خدا پناه ببرند و با یاد او آرام شوند اما هفاف با تصرفاتی که در وهم و خیال آن ها می کند باعث می شود که آنها یاد خدا را فراموش کنندو دچار وهم و ترس ناشی از آن شوند. به هر مقدار ی که هفاف بتواند انسان مومن را برای لحظاتی از یاد خدا منصرف کند، پیروز میدان شده است، پس برای اینکه به دام این سردار شیطانی نیافتیم، لازم است همیشه و همه جا ذکر خدا بر لب داشته باشیم و از وهم و تخیل کناره گیری کنیم. سومین سردار سپاه ابلیس «زلنبور » نام دارد، زلنبور ماموریست که در بازار پرسه می زند تا در آن جا ایجاد انحراف کند. زلنبور به همراه سربازانش از اول صبح وارد بازار می شود و با ایجاد وسوسه در انسان ها آن ها را ترغیب به قسم دروغ و حرص و طمع می کند و انحرافاتی را در مسائل مالی و معاملاتی مثل کم فروشی و غش در معامله ایجاد می کند، این شیطان از همه پرکارتر است و به نظر میرسد در جامعه امروزی از بقیه سرداران شیطان در عملکرد موفق تر از باقی همقطارانش بوده است چرا که شیطان انسان ها را از فقر و نداری می ترساند و همین ترس از فقر باعث می شود که انسان دست به فحشاو گناه بزند.یأمرکم بالفحشاء در این فضا اگر انسانی پاک بماند حبیب و دوست خداست. چهارمین سردار شیطان «صَ بَر» نامیده میشود و وظیفه ی این شیطان، نوحه بر باطل و ایجاد بی بصیرتی در انسان های عزادار است. گاهی انسان وقتی عزیزی را از دست می دهد از شدت غم و ناراحتی سخنان باطلی را بر زبان جاری می کند که این سخنان مطابق با وسوسه های «ص بر»است. در ادبیات مومنین، مرگ حق است و فنا و نابودی به حساب نمی آید و روزگار و ملک الموت همگی ماموران انجام وظیفه الهی هستند. اگر می خواهیم برای شخصی که از دنیا رفته است عزا بگیریم بهتر آن است که در مجلس عزا برای اهل بیت روضه خوانی شود نه برای شخص متوفی؛ در این صورت ثواب این عزاداری و روضه به روح آن میت هم می رسد. اشکی که انسان در عزاداری ها می ریزد بر دو نوع است: اشک سرد و اشک گرم. اشکی که در عزای اهل بیت می ریزیم اشک گرم است که پس از آن انسان احساس سبکباری و فرح پیدا می کند و اشک سرد آن است که بر غیر مصیبت های اهل بیت می ریزیم که هیچ منفعتی برای ما ندارد و گاهی هم باعث خسران می شود. پنجمین سردار ابلیس «ابیض» نام دارد، این سردار ابلیس مامور ایجاد خشم و عصبانیت بی جا در انسان است. گاهی اوقات انسان در برخوردهایش، بخاطر یک مساله کوچک دچار خشم و غضب افراطی می شود و بی دلیل خشمگین می شود و این ابلیس با بهره برداری از این فرصت در بین مردم ایجاد دشمنی و کینه می کند؛ در آن لحظه هر برخورد یا عکس العملی ممکن است از انسان سر بزند، یعنی در هنگام خشم مدام کنار گوش انسان وز وز می کند که فلانی را بزن، فحاشی کن و همه جا را متشنج کن و بدانید این حرکات، تلقینات ابیض است، پس هنگام عصبانیت همان کن که اهل بیت علیهم السلام فرمودند، اگر ایستاده ای بنشین و اگر نشسته ای لیوانی آب سرد بخور و صلواتی بفرست تا ابیض ازشما دور شود. ششمین سردار شیطان «اعور» نام دارد و وظیفه این شیطان ایجاد شهوت در بین زنان و مردان است و همان شیطانی است که بر برصیصای عابد ظاهر شد و او را به انحراف کشاند. این شیطان در ابتدا شهوت فرد را تحریک می کند و در قدم های بعدی او را وسوسه می کند تا نسبت به آن مساله شهوت آمیز کنجکاوی کند و ذهن و فکرش را درگیر کند. پس از آن شروع به تزیین و زیبا سازی نسبت به آن مساله شهوت آمیز در ذهن انسان می کند،( یزینن لهم فی الارض) و پس از این انسان آماده است تا در ذهنش آن گناه تزیین شده را انجام دهد و مرتکب گناه ذهنی شود و بی شک این گناه ذهنی پیش زمینه گناه عملی خواهد بود. و این اتفاق باعث می شود تا حالت دفاعی انسان نسبت به آن گناه از بین برود و به نوعی قبح و زشتی آن گناه در پیش چشم فرد می ریزد و در زمان مناسب در عالم واقع نیز مرتکب آ ن گناه بشود. تمام این مراحل برای یک انسان به صورت تدریجی و مرحله به مرحله اتفاق می افتد. انسان هایی که به مجالس گناه یا راه های انحرافی کشیده می شوند بخاطر تجربه قبلی آن مجلس و آن گناه نیست بلکه بخاطر تبلیغاتی است که از اطرافیانش شنیده است و تحت تاثیر آن ها قرار گرفته است. دو عبارت در قرآن کریم آمده که مربوط به روابط شهوانی پنهانی است؛ عبارت "متخذی اخدان" و "متخذات قسمت_هفتاد_پنجم🎬:
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد_دوم🎬: حالا زندگی نو و تازه، با تجرب
تا این قسمت از داستان به جایی رسیدیم که حضرت نوح از دنیا رفتند و پیامبری به حضرت سام رسید و در این اثناء ابلیس که خوب می دانست پس از نوح قرار است چه اتفاقی بیافتد و خداوند برنامه ای عظیم برای بشریت دارد، پس علاج واقعه قبل از وقوع کرد و سپاهیانی تشکیل داد و بر هر فوج سپاهش ، سرداری منصوب کرد که هر سردار مختص ایجاد انحراف بنی بشر در موضوعی خاص بود، یعنی ابلیس با برنامه ای مدون به جنگ با برنامه خدا و سعادت بنی بشر میرود در مقابل صف سرداران ابلیس و تلاش هایی که ابلیس برای گمراهی انسان ها انجام می دهد. خداوند متعال جنود خیر و ملائکه و فطرت را برای هدایت انسان قرار داده است و تعداد جنود خیر الهی در عالم به قدری زیاد است که قدرت شیطان در مقابل آن ها واقعا ضعیف به حساب می آید.(ان کید الشیطان کان ضعیفا) اما با این وجود ابلیس از انحراف بنی بشر ناامید نمی شود و به تربیت سردارانش می پردازد، تا اینجای کار با شش سردار ابلیس آشنا شدیم حال به سراغ هفتمین سردار او می رویم. نام سردار هفتم ابلیس«داسم» است فعالیت این سردار ابلیس در محوطه خانه و خانواده است و مختص روابط بین زوجین می باشد، وظیفه ی این شیطان، بر هم زدن آرامش زوجین و ایجاد تنش و اختلاف بین آن هاست. ابلیس کاملا آگاه است که خداوند در همان ابتدای کار جامعهٔ بشری را بر پایهٔ خانواده و زوجیت بنا کرده و تیر سمی ترکشش را به سمت این کانون الهی روانه می کند تا با پاشیدن این هستهٔ اصلی و مرکزی آفرینش، جامعه بشری را منحرف کند و از هم بپاشاند، او به دنبال هر گونه بهانه ای می گردد تا بتواند رابطه بین همسران را خراب کند و اهل خانه را به جان یکدیگر بیندازد. به همین خاطر در روایات متعدد تاکید شده که انسان هنگام ورود به خانه که مرکزی الهی هست، باید بسم الله گفته و با لبخند وارد خانه شوند. حتی روانشناسی نوین هم به این امر اهتمام دارند و روانشناسان می گویند اگر در مدت زمان چهل و پنج دقیقه اول ورود به خانه زوجین یکدیگر را تحمل کنند، روابط به صورت عادی و آرام ادامه پیدا خواهد کرد. اگر بتوانیم رابطه خانوادگی مان را به بهترین شکل مدیریت کنیم و خانواده را که منبع ارامش زوجین و فرزندانشان هستند از تنش دور گردانیم این سردار بد طینت ابلیس، داسم را نا امید کرده ایم. بارها گفته ایم و باز هم می گوییم که تکرار این تکرارها در ذهنتان بنشیند و باعث آگاهی شما گردد تا در دام ابلیس گرفتار نشوید از آن جایی که اصلی ترین سلول تشکیل دهنده جامعه خانواده است پس کسی که بتواند این بنیان مهم را خراب کند کار بسیار مهمی را انجام داده است. زن و شوهری که در محیط خانوادگی شان رابطه خوبی داشته باشند باعث می شوند که این سردار ابلیس و به تبعش خود ابلیس نا امید شود و چنین شخصی در بیرون محیط خانه اگر بهترین دام ها و شیرین ترین سفره های گناه برایش پهن شود به سمت آن ها کشیده نمی شود چرا که گرسنه نیست و سیر است. برخی از عملیات های دیگر سرداران ابلیس متوقف بر نتیجه عملیات داسم است که اگر بتواند رابطه خانوادگی را خراب کند بقیه سرداران می توانند عملیات خودشان را انجام دهند به این ترتیب اگر شما جلوی فتنه ای را که داسم قرار است در قلب آرامش زندگی تان برپا کند، بگیرید و سفت و سخت جلوی این ابلیسک بایستید، خیلی از فتنه ها و شیطان های دیگر را که چشم طمع به خانواده و شکستن شما در این وادی دارند را از خود ناامید می کنید و آنها نمی توانند وارد عملیات بعدی شیطانی شوند یا به زبانی دیگر، اگر زن و شوهری بتوانند داسم را ناامید کنند زیر بنای کار باقی شیاطین را نیز خراب کرده اند. این که در برخی از روایات آمده است "اگر کسی ازدواج کند همانا دو سوم دینش را حفظ کرده است" به همین خاطر است. پس هر مومن بالله باید توجه خاصی به هسته اولیه جامعه مومنین که همان خانواده اش می باشد داشته باشد و از هر گونه تشنج و پرخاش در این وادی مقدس بپرهیزد و بدانید و آگاه باشید که هر فتنه ای در این هسته، وزوزی است از طرف داسم پس با عملکرد زیبایتان پوزه این ابلیسک را به خاک مالید و لبخند به لبان حجت زنده خدا در روی زمین بنشانید.. با ما همراه باشید با ادامه معرفی اتاق عملیات ابلیس... ... ✏️به قلم:ط_حسینی 🌕✨🍎✨🌕✨🍎✨🌕 برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐🍎
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد_چهارم🎬: دومین سردار سپاه ابلیس «
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد_ششم🎬: هشتمین سردار شیطان «مطوش» نام دارد و وظیفه این سردار ابلیس انتشار دادن اخبار کذب و دروغی است که توسط خودش جعل شده است و یا به زبان ساده تر و قابل فهم تر همین یک کلاغ، چهل کلاغی که میگویند زیر سر مطوش است، مطوش در زمان حال بسیار پرکار است، زیرا هم در فضای واقعی عده ای را اغفال می کند و هم در فضای مجازی بر طبل شایعات می کوبد و عده ای را از راه به در می کند و متاسفانه بعضی از انسان ها خواسته و شاید هم ناخواسته به سربازی این سردار ابلیس در می آیند‌ سرعت انتشار شایعه ها و اخبار جعلی در جامعه بیش از اخبار حقیقی است چرا که تلاش یک سردار ابلیسی پشت این قضیه است تا به سرعت اخبار کذب را در جامعه منتشر کند. و این به ما گوشزد می کند که انسان نباید هرچیزی را به صرف آنکه می شنود فورا منتشر کند؛ در روایت داریم که برای دروغ گویی همین بس است که هرچیزی را که می شنوی بر زبان بیاوری و منتشر کنی. انسان نباید بدون تحقیق خبری را منتشر کند و موجب انتشار شایعه در جامعه شود و هر کس در این وادی قدم زند، بی شک سربازی از سپاه مطوش است. نهمین سردار ابلیس «قنذر» نامیده می شود، این سردار ابلیس مامور بی غیرت ساختن انسان هاست و این کار را با هر ابزاری که بتواند انجام می دهد. مثلا ممکن است این کار را با موسیقی حرام یا فضای مجازی و ماهواره انجام دهد. در روایت داریم که اگر کسی چهل روز پشت سرهم موسیقی حرام گوش کند بی غیرت می شود و در این زمانه اسباب زیادی برای بی غیرت کردن مومنین فراهم شده که هوشیاری ما را می طلبد، برای نمونه تزریق هورمون خوکی به بهانه رشد انواع مرغ و دام به آنها باعث می شود که این هورمون در بدن مصرف کننده این گوشت ها وارد شود، خوک در بین حیوانات نماد بی غیرتی ست و وارد شدن هورمون خوکی به بدن انسان او را کم کم بی غیرت می کند و کسانی که صحنه گردان این حیله ها که بی شک از طرف دشمنند، هستند، آنها جز جنود قنذر می باشند. بی غیرت شدن، اساس خانواده را سست می کند و باعث فروپاشی خانواده می شود. چرا که غیرت باعث استحکام خانواده است و باعث می شود که انسان به طرف مقابلش اهمیت بدهد. غیرت یعنی آن که طرف مقابل برایت مهم باشد و هنگامی که این حس به طرف مقابل منتقل شود روابط بین اعضای خانواده محکم تر می شود. حالا اگر عملیات این شخص موفقیت آمیز بود و از طرف دیگر داسم نیز در حال انجام عملیات است پس این فرد با یک تشنگی زیاد وارد جامعه می شود و به راحتی با وسوسه یک شیطان کوچک هم منحرف می شود... ... ✏️به قلم:ط_حسینی 🌕✨🍎✨🌕✨🍎✨🌕 برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐🍎
کانال 📚داستان یا پند📚
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 #داسـتان_یا_پنـد 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد_ششم🎬: هشتمین سردار شیطان «مطوش» نا
📖﷽⃟჻ᭂ࿐☆🍎 🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎🌕🍎 📚 📚روایت انسان 🔖قسمت_هفتاد_هفتم🎬: در این قسمت می رسیم به دهمین سردار ابلیس که «دهار» نام دارد، این سردارشیطانی مامور آزار دادن مومنان در خواب است. این شیطان با ایجاد کابوس های ترسناک و تخیلات وحشتناک ذهن افراد را درگیر می کند، اگر شما زمانی در خواب درگیر کابوس ها و در بیداری در خیال همان کابوس دست و پا می زنید بدانید که دهار به شما چشم طمع دارد این ابلیسک گاهی اوقات تصاویر زنان نامحرم را در خواب به انسان نشان می دهد و او را وسوسه می کند تا در بیداری بتواند از آن ها استفاده کند و ادامه آن وسوسه ها را محقق کند. با درگیر شدن ذهن انسان به آنچه که در خواب دیده راه برای وسوسه سایر سرداران ابلیس در بیداری باز می شود و به نوعی دهار راه صاف کن بقیه همکاران شیطانی اش هست و این ابلیسک ها چنان منظم و با هماهنگی هم کار را پیش میبرند که به مخیله ما خطور نمی کند. تصاویری که انسان در طول روز می بیند در تخیلات و خواب های او موثر است. پس لازم است که انسان در طول بیداری ورودی های چشم و قلب خودش را کنترل کند و چه زیبا گفته اند که اولین تیر زهرآگین شیطان از چشم شلیک می شود. برای آن که تاثیر این شیطان در خواب بر روی انسان کم شود انجام دادن برخی از اعمال عبادی قبل از خواب مثل وضو گرفتن، خواندن سوره توحید، صلوات فرستادن و این قبیل کارها بسیار مهم است، انسانی که با وضو بخوابد و قبل از خواب سوره توحید و صلوات و ذکرهای وارد شده را تلاوت کند، بی شک این ابلیس را از خود ناامید کرده و عملا ترفندهای دهار را بر روی خود بی اثر می نماید. در روایتی نقل شده که ابلیس از کسانی که بر پیامبر خاتم با صدای بلند صلوات می فرستند، ترسی در دل دارد و از آنها بیزار است و به اقرار ابلیس است که می گوید: کسانی که بر رسول خاتم صلوات میفرستند رایحهٔ خوبی از طرفشان ساطع می شود که این رایحه باعث آزار و فراری دادن شیطان است و یکی دیگر از کارهایی که باعث فراری دادن جنود شیطان می شود، برپایی نماز اول وقت است، به این ترتیب کسی که نمازش را اول وقت به جا می آورد سردارن ابلیس را از خود ناامید کرده و سعادت خویش را تضمین می کند. باید متذکر شویم که ابلیس با جمیع سردارانش از همه طرف و از همه جهت به انسان حمله می‌کند تا بالاخره در نقطه ای او را زمین گیر کند و منحرف سازد و به این انحراف قناعت نمی کند و پس از منحرف کردن شخص در موضوعی که نقطه ضعف ان شخص است، سعی می کند با ترفندهای مختلف افسار آن شخص را به دست گیرد و به قول معروف بر آن شخص سوار شود و آنزمان است که آن شخص به هر طرف که ابلیس اراده کند پیش می رود. توصیه های زیادی مبنی بر استغاثه شده است، البته ما انسان ها عادت کرده ایم استغاثه را بیشتر در امور دنیوی ، مادی و نهایت در زمان بیماری به کار میبریم در صورتیکه که می باید استغاثه و کمک گرفتن از اهل بیت علیهم السلام را در همین امور معنوی که حساس ترین هستند و سعادت و شقاوت زندگی ابدی ما را در پی دارند انجام دهیم. حال به سراغ یازدهمین سردار ابلیس می رویم. ... ✏️به قلم:ط_حسینی 🌕✨🍎✨🌕✨🍎✨🌕 برای سلامتی امام زمان و نائبش صلوات @Dastanyapand 📚⃟✍჻ᭂ࿐🍎