1⃣اولين فعاليت ذهن، تصويربرداری از واقعيات و نگهداری اين تصاوير در حافظه است (#تصوراوليه)
2⃣مرحلهدوم، برقراركردن رابطه بين مفاهيم موجود يا از پيش دانسته شده است(#فهماوليه)؛ در اين قسمت فرد با درك رابطه معلومات خود با ديگر موضوعات، میخواهد دست به عمل بزند و از معلومات خود برای جهت دهی و اثرگذاری در فعاليتهای عملی خود استفاده كند، در اينجا 3⃣سومینمرحلهفهم كه برقرار كردن رابطه با عمل است محقق میشود (#فهمكاربردی).
وقتی محتوياتذهنی و فكری به عالمعمل و تجربه وارد شد بايد خود را با قوانينحاكم بر هستی هماهنگ كند وگرنه قابل استفاده نخواهد بود و در موقعيتخيالی خود باقی میماند. ضرورت هماهنگی با قوانينخلقت سبب میشود كه آنچه در ذهن بی عيب و نقص ديده میشد، در بسياری از موارد مشكل ساز بشود و نقائص يا ضررهايی را از خود بروز دهد و عمل انسان را با شكست مواجه سازد، بروز اينگونه ناهنجاریها و نقائص، ذهن را به سوی بازنگری نسبت به محتوای فكر سوق میدهد، اين بازنگری كه با انجام عمليات تجزيهوتحليل اجزاء و ارتباطات آنها صورت میپذيرد ، 4⃣مرحلهچهارمفهم را شكل میدهد كه تشخيصرابطه میان اجزاءموضوع با يكديگر و رابطه اجزاء با كلِموضوع است (#فهمتحليلی)؛ در بسياری از موارد پس از تجزيه موضوع به اجزاء تشكيل دهنده آن و تحليل روابط بين اجزاء، اجزاء و ارتباطات جديدی شناخته میشوند كه بايد با يكديگر تركيب شوند و يك كل را تشكيل دهند، تا تصور صحيحی از موضوع به دست آيد (#فهمتركيبی).
#نظريّاتوبرنامهها، #فهمهایتركيبی ای هستند كه درصدد عرضه واقعيتها میباشند امّا كراراً میبينيم كه مبتلا به خطا و اشتباه میشوند، برای اينكه بتوان به يك فكر يا عقيده اعتماد كرد و سرمايههای وجودی را برای آن مصرف نمود بايد بتوان آنها را اثبات و رقیب آن را نقد كرد و در نهايت، ارزشيابی و قضاوتی را در مورد آنها به انجام رساند، تلاش برای تشخيص رابطه يا عدم رابطه موضوع با واقعيتها و معادلات موجود در هستی 5⃣مرحلهپنجمفهم را تشكيل میدهد (#فهماستدلالیونقادانه).
رشد در زندگی و حركت در چرخه حياتی كه متصل به عوالم غير مادی و ملكوتی است، نياز به اطلاع از #حقايقجديد در همین دنيا و حقايق عوالم مافوق دارد در غير اين صورت نهايت تلاش انسان برای يك زندگی سرگردان و لحظهای سپری خواهد شد، تلاش برای كشف #رابطههاینهفته و جديد در هستی 6⃣مرحلهششمفهم را محقق میكند (#فهمخلاق).
جدول زير ارائه دهنده #مراحلفهموشاخصههای قابل تشخيص و اندازهگيری از آنها است:
(ایده اولیه این جدول متخذ از «#بلوم» در طبقهبندی اهداف آموزشی است اما این جدول براساس #روندتولیدمعرفت در #معرفتشناسی مبتنی بر فلسفه اسلام بازتولید شده است.)
ردیف سطح فهم نمادهای تشخيص و اندازهگيری
پیشنیاز تصور اوليه
(سطح حافظهای)
فرد بتواند به ياد بياورد، مشخص كند، تمیز بدهد، نشان بدهد، تعيين كند، تعريف كند.
۱ فهم اوليه
(سطح ادراكی)
بتواند به بيان خود مطلب را بازگو كند، ترجمه كند، تنظيم كند، نتيجه بگيرد، شكل آن را بكشد، توضيح دهد.
۲ فهم كاربردی
(سطح كاربردی)
بتواند استفاده كند، رابطه برقرار كند، انتقال بدهد، تعمیم بدهد، طبقهبندی كند، توصيه كند.
۳ فهم تحليلی
(سطح تجزيه و تركيب)
بتواند مقايسه كند، حذف و اضافه كند، كشف كند، تحقيق كند، سازماندهی كند، طراحی كند.
۴ فهم استدلالی
(سطح نقد و ارزيابی)
بتواند استدلال كند، تصمیم بگيرد، نقد كند، قضاوت كند، ارزيابی نمايد.
۵ فهم شهودی
(سطح توليد و خلق)
حدس بزند، نظريه بدهد، توليد كند، استنباط كند، ابداع نمايد.
روش دستيابی به سطوح فهم و ادراک
فهم اوليه وقتی حاصل میشود كه فرد رابطه بین حداقل دو مفهوم اصلی موجود در گزاره مربوطه را تشخيص دهد؛ مثلا جمله «روح، مجرد است» وقتی فهم میشود که ذهن منظور از کلمه «روح» و کلمه «مجرد» را بداند و رابطه بین آن دو را برقرار کند و مفهوم سومِ «تجرد روح، یا غیرمادی بودن روح انسان» را تولید نماید.
فهم اولیه، همانطور که از عنوانش پیداست هدف نیست؛ بلکه کشف اثری که بر این مطلب بار میشود، هدف است پس باید ارتقاء یابد.
فهم کاربردی وقتی حاصل میشود که فرد رابطه بین مطلب و اثرش در خارج را تشخیص دهد. چراکه علم برای زندگی است، ما میآموزيم تا روح از محدوديتها خارج شود و به پهنه بیانتهای هستی متصل شود، ما میآموزيم تا به جهانهای برتر و فراسوی ديد مادی دست يابيم و ابديت خود را بسازيم. انسانها میخواهند به كمال برسند پس بايد نيازها و نواقص خود را برطرف كنند. امّا چگونه؟