#مفاهیمکلیدی
#هویتمدرنیتهوپستمدرنیسم
خانه > دانشنامه > مفاهیم کلیدی > هویت مدرنیته و پست مدرنیسم
آرشیو, دانشنامه, مفاهیم کلیدی
هویت مدرنیته و پست مدرنیسم
15 دقیقه خواندن
275
هویت مدرنیته و پست مدرنیسم
هویت مدرنیته و غرب دانشنامه عبدالحمید واسطی
فهرست
موضوع بحث
مسأله بحث
پیش فرضها
فرضیه بحث
تبیین بحث
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث
متن روایت اول کتاب مکاسب محرمه
موضوع بحث
«هویت مدرنیته و پُست مدرنیسم»، «هویت تکنولوژی»، «هویت جهانیسازی»
مسأله بحث
تغییرات زندگی بشر در جغرافیای غرب، از قرن ۱۸ به بعد، چه بود؟ به چه دلیل اتفاق افتاد و آیا رشد و توسعه آن، سعادت نهایی بشر را فراهم میسازد و آیا برای دیگر جوامع بشری قابل توصیه است؟
پیش فرضها
فرضیه بحث
مدرنیته = فرهنگ حاصل از تمرکز بر «عقل ابزاری» + «فردمحوری حداکثری»
تکنولوژی = تلاش برای حداکثرسازی تسلط بر طبیعت با ابزارسازی + اعتماد به قدرت «ابزار»، برای رفع نیازهای انسان
جهانیسازی = تلاش برای فراگیر شدن فرهنگ لیبرال دموکراسی + گسترش حداکثری ابزارهای ارتباطی
پُستمدرنیسم = عبور از قواعد و قوانین جهانشمول و حرکت به سوی حقایق موازی با هم (هم در عرصه معرفت، هم در عرصه روش)
تبیین بحث
مدرنیته از کلمه «مد» به معنی تمایل به ایدهآل گرفته شده است و به معنی گریز از چهارچوبهای کلیشهای که سد راه تحول افکار هستند میباشد. (از «بودلر» به نقل جهانبگلو درکتاب مدرنها)
“زندگی مدرن” زندگیای است كه براساس كاركردِ”تمركز بر عقل ابزاری” تعریف میشود (عقلی كه از راه حسّ و تجربه برای تسلط بر طبيعت و انسان به هدف دستيابی به منابع رفع نيازهای: فيزيولوژيكی، امنيتی، جنسی و عاطفی، ارتباط اجتماعی بهكار ميرود.)
مدرنیته = نظامی از اندیشهها و ارزشها که به پیدایش فردگرایی در جهان انجامید. (تعریف جهانبگلو)؛ مدرنیته تنها تمدنی است که به فرد به مثابه موجود مستقل و خودمختار بها میدهد.
این فرهنگ،از قرن ۱۸ ميلادی به بعد در اروپا و امريكای شمالی پديد آمده و به ساير مناطق جهان گسترش يافته است و سبب ايجاد شتاب در پنج مورد زير شده است:
۱.كشف قدرتهای نهفته در طبيعت، ۲.ابزارسازی، ۳.گسترش ارتباطات و تعاملات جهانی، ۴.ساختارها و نهادهای جمعی، ۵.تنوع در روشها و محصولات فكری و مادی.
بنیادهای مدرنیته پنج عنصر است: ۱. تغییر محور جهان از خدا به انسان ۲. تغییر منبع تهیه قوانین از ادیان به عقل بشری ۳. تغییر روش موجه کشف حقایق از عقل به تجربه ۴. تغییر از همزیستی با طبیعت، به تلاش برای ابزارسازی به هدف تسلط بر طبیعت ۵. تغییر ارزشها از جمعی به ارزشهای فردی
تمركز بر عقل ابزاری لوازمی به وجود آورد كه عبارتند از: فرهنگ شهرنشینی سكولار، دموكراسی ليبرال، فردگرايی، انسانمحوری، فرهنگ تكنولوژيك، اقتصاد و تجارت آزاد جهانی، حقوق بشر لائيك، آموزش عينی و تجربی، قرار گرفتن هنر به جای معنویت
عقلانیسازی از علم به سیاست سرایت کرد و دولت به عنوان نهادی تعیین کننده و حافظ قراردادهای اجتماعی تلقی شد. مفهوم «قانون» تحول پیدا کرد و از آنچه خدا گفته است به «آنچه برای جامعه مفید است» تبدیل شد و سبب عبور از قانون ماورائی و متولیان ماورایی شد. کانت، رهایی از جزمگرایی را وارد فلسفه کرد و عصر مدرنیته وارد فلسفه شد و تکنولوژی باعث شد تا مدرنیته وارد زندگی مردم شود و مردم احساس کنند برای رفع نیازهایشان، احتیاجی به خدا و ادیان ندارند.
فرآیند «مدرنیته» و گسترش ابزارهای ارتباطی، سبب تولد مفهوم «جهانیسازی» گردید. جهانیشدن حداقل دارای چهار بُعد زیر است:
بُعد سیاسی = کثرتگرایی منجر به دموکراسی، بُعد فرهنگی = کثرتگرایی منجر به پلورالیزم، بُعد اقتصادی = کثرتگرایی منجر به لیبرالیسم و بازار آزاد سرمایه و کالا، بُعد رسانهای = کثرتگرایی منجر به شخصیسازی برنامهها (اقتباس از سخنان آقای دکتر بلخاری)
امتداد «مدرنیته» و مشکلات معرفتشناختی و روششناختی آن، سبب بروز اندیشههای «پُستمدرن» گردید؛ اندیشههایی که به طور مطلق هر گونه قطعیت را انکار میکند و به حقایق موازی با هم معتقد است و هر گونه سرشت یا ساختار یا قاعده از پیشتعیین شده و جهانشمول را طرد مینماید. این گونه اندیشه سبب حداکثرسازی «فردگرایی» شده و از عقلانیت پایه به «عاطفههای فردی» تغییر مبنا داده است.