eitaa logo
رضا داوری اردکانی
312 دنبال‌کننده
3 عکس
2 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر در دوران قبل از تجدد بشر در وضع و موضع خاص به خشونت دست می یازیده است، در جهان تجدد، آدمی هستی خود را در برابر جهانی می یابد که باید آن را رام و مطیع سازد. درست بگویم بشر از آغاز عصر جدید خود را چنان یافته است که گویی هیچ نسبت و تعلقی به طبیعت و جهان طبیعی موجود ندارد بلکه این جهان باید به تسخیر و تصرف او درآید. این اصل عام و فراگیری است که گرچه بنیادش در فلسفه دکارت نهاده شده است اختصاص به هیچ فلسفه ای ندارد و میان همه حوزه های فلسفه و حتی سیاست جدید مشترک است. فلسفه، سیاست و خشونت صفحه 6 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
آدمی با علم بر طبیعت مستولی می شود یعنی علم نه صورت طبیعت بلکه صورت بخش آن است. آدمی به جهان و سیاست و معاملات و روابط صورت می دهد. او همه چیز را می سازد و مگر تعبیر تولید علم در بین ما و در همه جهان در زمره مشهورترین تعابیر نیست؟ اگر علم گزارش نفس الامر و روگرفت یا بازنمایی امر موجود بود تولید آن وجهی نداشت. فلسفه، سیاست و خشونت صفحه 6 و 7 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
دکارت که فلسفه اش متضمن اصول راهنمای جهان جدید است میان انسان (به عنوان روان) و طبیعت (به عنوان جوهر مادّی و جسم) قائل به تباین شد. این تباین یک مشکل منطقی پیش آورد که دکارت چندان وقعی به آن نگذاشت زیرا او قضیه را می بایست با ظهور اراده به دگرگون کردن جهان و ساختن اشیاء حل کند. فلسفه، سیاست و خشونت صفحه 7 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
در تاریخ فلسفه از دکارت تا سارتر علم از تسخیر و تصرف جهان و رخنه کردن در وجود فی نفسه منفک نبوده است. در این جهان آدمی هم دیگر حیوان ناطق نیست. نیچه در این تعریف، جنس و فصل را جابه‌جا کرده و انسان را ناطق حیوان خوانده است. حیوان ناطق جهان را با عقل می شناسد و بر وفق آن عمل می کند. ناطق حیوان عقل را در خدمت ساختن و دگرگون کردن جهان در می آورد. فلسفه، سیاست و خشونت صفحه 7 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
درست است که در زبان دکارت، هگل، نیچه و به خصوص کانت کمتر خشونت حس می کنیم و گاهی اصلا آن را نمی یابیم اما این زبان آرام و متین و باوقار، فلسفه وصف آدم و عالمی است که جهان طبیعت را با خشونت رام می کند و با علم و قانون، ساخته و پرداخته او نظام می یابد. فلسفه، سیاست و خشونت صفحه 7 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
می گویند بشر در برابر طبیعت و خشونت طبیعی حق دارد که خشونت کند و وقتی پیشرفت علم و بهبود زندگی بشر موقوف به آن است، چرا نکند؟ اولا این پاسخ بوی رسمیت دادن به خشونت می دهد و سخن این یا آن شخص نیست بلکه سخن جهان علم و تکنولوژی جدید است. ثانیا باید توجه شود که مطلب تسخیر طبیعت یک برنامه طراحی شده برای یک کشور و ملت خاص نیست بلکه یک اندیشه جهانی است. اینجا حادثه ای روی داده است که بنیانگذار جهان جدید و آغاز تحول بزرگی در وجود آدمی شده و او را به موجود سازنده و افزارساز تحویل کرده و همه استعدادهای نظری و اخلاقی و سیاستش او را در خدمت افزارسازی درآورده است. ثالثا وقتی بنای کار جهان بر تسخیر و تصرف استوار شود چه بسا که در نظر یک فیلسوف زاهد الهی هم بشر به همین صفت و صورت ظاهر شود. فلسفه، سیاست و خشونت صفحه 7 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
نظارت بر تن و جان آدمی نه فقط در عصر ما اعمال می شود بلکه شرایط امکان آن نیز در همین زمان فراهم شده است. درک این مطلب آسان نیست و در سیاست و ایدئولوژی معمولا این معنی پذیرفته نمی شود بلکه عواملی درکارند تا مورد غفلت قرار گیرد و تفاوت نمی کند که این سیاست لیبرال دموکراسی باشد یا نازیسم هيتلری و مارکسیسم روسی. فلسفه، سیاست و خشونت صفحه 8 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
در عالمی که طراحی آن کم و بیش از قرن پانزدهم شروع شد (اگر طرح فلسفه یونانی را فعلا درنظر نیاوریم) و در اواخر قرن هجدهم بصورت نظم سیاسی و حقوقی و اجتماعی تحقق یافت، آدمیان و اشیا کم و بیش به نحو یکسان مورد قهر و خشونت قرار گرفته اند و مگر خشونت شایع و رایج در سراسر جهان نیاز به اثبات دارد؟ فلسفه، سیاست و خشونت صفحه 8 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
شب قدر اختصاص به نزول کلام الله ندارد. اگر غیر از این بود که یک بار اتفاق افتاده بود و گفته شده بود که قرآن در آن شب نازل شده و تمام می‌شد. اگر شب قدر ادامه دارد همه‌ی آدمیان شب قدر دارند و هنرمندان به تحقیق که شب قدر دارند و در شب قدر است که آنچه را که باید بیابند می‌یابند. ای صبا امشبم مدد فرمای که سحرگه شکفتنم هوس است این شکفتگی در شب قدر صورت می‌گیرد. khabaronline.ir/xLXH 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
ممکن است ساده لوحانه بگویند امثال استالین و هیتلر مسئول خشونت اند و اگر این ها نبودند روسیه و آلمان و همه جهان به این همه مصیبت دچار نمی شدند. سیاست استالین و هیتلر سیاست خشن و خشونت لجام گسیخته و بی آزرم بود و شاید این بی آزرمی در خشونت مثال خشونت تلقی شود و هر خشونتی در جنب آن چیزی به حساب نیاید ولی بی آزرمی در خشونت هم مرتبه ای یا وجهی از خشونت و افراط و لجام گسیختگی در اعمال خشونت است نه اینکه بنیانگذاری خشونت باشد زیرا وجود خشونت را در تاریخ به دشواری می توان انکار کرد و چگونه خشونتی که همه جا بر آفتاب افتاده است، انکار شود؟ 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
غیر از اینان که در طلب سیاست عاری از خشونت بوده‌اند، گروه‌هایی از معتقدان به لیبرالیسم، خشونت را مسأله‌ای صرفاً سیاسی تلقی می‌کنند و می‌پندارند که جهان به‌تدریج به سوی آزادی می‌رود و با بسط علم و فرهنگ، خشونت هم کم‌کم از روی زمین محو می‌شود اما همه لیبرال دموکرات‌ها این اندازه صادق نیستند بلکه این قبیل آراء در گفته‌ها و نوشته‌های لیبرال‌های عجول، کم عمق و آزادی‌خواهان جهان توسعه نیافته، بیشتر یافت می‌شود. صاحبان این گفته‌ها و نوشته‌ها نظم لیبرال دموکراسی را با خودکامگی‌های عصر جدید که غالباً ترکیبی از استبداد قدیم و سیاست‌های امنیتی جدید است قیاس می‌کند و چون خشونت عریان را می‌بینند خشونت پنهان از چشمان شان دور می‌ماند... 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
در جهانی که از انواع خشونت پر شده، درک و فهم مردمان ضعیف و چشم‌ و گوش‌ شان علیل شده و زبان‌ شان به تکرار حرف‌های قالبی عادت کرده‌است. عجیب نیست که صورت‌هایی از خشونت به چشم نیاید و شناخته نشود. در این وضع که جهان جدید با تلقی خشونت به‌ عنوان رفتار عادی قدری به جهان قبل‌ از تجدد شبیه شده‌است. فهم و یافت خشونت و مقابله با آن به دشواری اتفاق می‌افتد. فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 9 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
مارکس که کمون پاریس را در نظر داشت با تصور و تصویر شنا کردن در دریای خون غرق وجد و نشاط شد بود. خشونت قابله و مامای انقلاب‌ها و تاریخ تحولات تاریخی است. علاوه بر مارکس، ژرژ سورل و کارل اشمیت هم ستایشگران خشونت‌اند این‌همه تحسین خشونت قصد ستایش دیکتاتوری پرولتاریا را نداشته‌اند ولی شاید پیام‌آور خشونتی بودند که زیر نام عدل صورت گرفت و عدل را بدنام کرد. تا آن‌جا که اصحاب لیبرال‌دموکراسی برای‌اینکه از طرح عدل شانه خالی کنند خشونتی را که به‌نام عدل صورت‌گرفته است دستاویز و دلیل اعراض از طرح عدالت دانستند در این اواخر هم اگر مثلاً در آثار راولز طرح صلح میان لیبرال دموکراسی و عدالت به میان آمد عدالت چیزی بیش‌از یک پناهگاه و سیر برای مقابله با مشکلات و خطرهایی که آزادی را تهدید می‌کرد و می‌کند نبود. فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 10 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
صورت سیاسی تجدد با اندیشه آزادی و وجهی تازه از دموکراسی تحقق یافت. سوسیالیسم هم راهی انگاشته می‌شد که در آن آدمی می‌بایست بر بیگانه گشتگی خود و ظلم طبقات حاکم فائق آید. اما اگر در مواردی این سیر به عین بیگانه گشتگی و قهر و سلب همه حقوق مؤدی شد ازآن‌رو بود که گمان می‌رفت کاری را که موجود خودآگاه بشر شبه متعالی کانت نتوانسته بود انجام دهد به‌دست پرولتاریا و با پراکسیس مارکس انجام می‌پذیرد. فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 10 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
عدالت در جایی‌که پوشش و دستاویز خشونت باشد دو جلوه‌ی بسیار مهم در زبان دارد یکی اینکه زبان را پر از دروغ می‌کند و دیگر این‌که خشکی و تصنع را بر زبان حاکم می‌سازد. فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 11 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
سیاست‌مداران و شخصیت‌های سیاسی نیستند که دروغ و خشونت را با خود به عرصه سیاست می‌آورند بلکه دروغ و خشونت به‌ مقام سیاست تعلق دارد و چون سیاست‌ها متفاوت است دروغ‌ها هم متفاوت می‌شود. فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 12 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
خشونت در خاص ترین معانی آن وادارکردن مردمان به انجام دادن کارهایی است که نمی‌خواهند انجام دهند و گفتن سخنانی که نمی‌خواهند بگویند یعنی در خشونت قسر و قهر و اجبار وجود دارد. آیا خشونت به این معنی به یک تاریخ یا به یک قوم خاص تعلق دارند؟ فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 13 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
بشر محدود در حدود معین نمی‌شود و در میان موجودات تنها اوست که از حد تجاوز نمی‌کند دانشمند هم گاهی که از حد علمی درمی‌گذرد و در وادی ناآشنا قرار می‌گیرد حکم آشنا و ناآشنا را یکی می‌گیرد و سخنان شبه فلسفه می بافد چنان‌که اشاره شد این اشتباه منشأ زیان و خرابی بزرگ نمی‌شود مگر آن‌که فضل علمی و فلسفی و ادبی بخواهد تکلیف علم و ادب و فلسفه و اخلاق و سیاست و دین را معین کند. این امر و وضع بیشتر در زمان غلبه ایدئولوژی امکان دارد و در زمان ما نشانه غلبه ایدئولوژی بر همه شئون وجود و زندگی آدمی است. فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 22 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
تا زمانی‌که دروغ باید خشونت را بپوشاند تمایز میان راست و دروغ برای همه و گاهی حتی برای گویندگان هم آسان نیست زیرا دروغ شباهت بسیار به راست دارد و بسیاری از مردمان وقتی آن را می‌شنوند شاید به صرافت طبع، آن را راست بیانگارند و تأیید کنند مثلاً وقتی یک سیاست‌مدار اروپایی و امریکایی عَلَم داعیه احقاق حقوق بشر برمی‌دارد کم‌وبیش و حتی شاید بسیاری این داعیه را می‌پسندند و می‌پذیرند اما وقتی استالین اعلام می‌کرد که تولستوی و زینوویف و بخارین به آرمان پرولتاریا خیانت کرده‌اند به یک اعتبار دروغ نمی‌گفت زیرا گفته او خلاف هیچ امر واقعی نبود سخن استالین یک فرمان بود: فرمان نابود کردن و کشتن. این‌جا زبان عین خشونت می‌شود و مصیبت یا (خشونت موقت تاریخ) این است که کسانی نه‌فقط آن را می‌پذیرند بلکه با خرسندی از آن استقبال می‌کنند و گروه‌هایی ممکن است متعجب شوند و عده‌ای هم البته به خود می‌لرزند... فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 13 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
1984 جرج اورول را در نظر آوریم که در آن مردم چنان تربیت می‌شوند که باید بپذیرند که جنگ، صلح است. بردگی، آزادی است و ظلم، عدل است این‌ها دروغ نیست بلکه زبان موجودی است در هیئت و شمایل آدمی که آموخته است جز راست نگوید و ظلم را زشت بداند و دوستدار خلق باشد این موجود در کنار این‌همه محاسن عیبی هم دارد و آن این‌که نمی‌داند راستی و عدل و دوستی چیست و نیاز به تمیز و تشخیص هم ندارد زیرا هر جا لازم باشد موارد و مصادیق راستی و دوستی و دادگری را به او نشان می‌دهند تا از آن‌ها دفاع کند یا آن‌ها را بستاید و دیگر اهمیت ندارد که آن‌چه را به‌نام داد یا حقیقت به او نشان می‌دهند چه باشد و دوستدار و هواخواه نام و لفظ است مضمون آن هرچه می‌خواهد باشد فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 12 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
چه کنیم که حتی کانت خشونت را امری طبیعی و منشاء نیروی محرکی می‌دانست که در برابر خشونت طبیعی می‌ایستد و آن را مهار می‌کند... رأی کانت در نظر من بسیار اهمیت دارد زیرا او فیلسوف جهان تجدد و طراح و آموزگار اخلاق در این جهان است این‌که او خشونت را امری ضروری برای مقابله با قهر طبیعت بداند به‌طورکلی و به‌خصوص در این مقام بیشتر قابل تأمل است... فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 14 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
اینشتاین در نامه‌ای که به فروید نوشت از او پرسید آیا در مقابل فاجعه جنگ راه نجاتی برای بشر وجود دارد؟ فیزیکدان بزرگ اولا آگاه بود که او در زمینه صلح و جنگ و خشونت صاحب‌نظر نیست ثانیاً می‌خواست از وقوع فاجعه‌ای که پشت در خانه ایستاده بود جلوگیری کند که متأسفانه سعی او و دوستانش به‌جایی نرسید و فاجعه‌ای که بیمناک آن بودند اتفاق افتاد. او فکر می‌کرد که علم باید در خدمت انسان و بهبود زندگی او باشد و از آن سوءاستفاده نشود اما خود نیز عاقبت مثل بسیاری دیگر برای مقابله با خشونت، خشونت را پیشنهاد کرد فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 14 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
ستایشگران خشونت معتقدند که نه‌فقط خشونت در تاریخ بشر از میان نمی‌رود بلکه شرط لازم تحول و پیشرفت است. کسان دیگری هم هستند که ریشه خشونت را در وجود بشر می‌بینند اما تعدیل و راه بردن آن را غیرممکن نمی‌دانند. فروید در پاسخ به دعوت اینشتاین برای پیوستن به مدافعان صلح‌نامه درخشان پر از طنز نوشت و بر وجود غریزه جنگ‌طلبی و خشونت تأکید کرد و هرچند که حفظ صلح را ممکن دانست، دعوت را نپذیرفت... در میان صاحب‌نظرانی که من می‌شناسم این رأی به‌طورکلی بیشتر موردقبول است و مگر نه این‌که اسپینوزا و هابز و سارتر دیگری را دشمن و گرگ و دوزخ می‌دانستند... فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 13 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
دشواری و پیچیدگیِ مسئله جنگ و خشونت جز با تأمل در تاریخ و وجود بشر درک نمی‌شود. البته سیاست رسمی (لااقل درصد سال اخیر) هرگز علاقه‌ای به تحقیق دراین‌باره نشان نداده و با مسلم انگاشتن این قول هابزی که بر طبق آن جنگ در فکر و ذهن آدمیان پدید می‌آید تأمل در این باب را غیرلازم دانسته و کار صلح و جنگ را به دست مردمان و به‌خصوص سیاست‌مداران سپرده است. استالین در یکی از پیام‌هایش که طبق معمول به‌عنوان رهبر داهی زحمتکشان جهان صادر شد گفت که اگر مردم جهان‌خوار صلح را به دست گیرند و تا پایان از آن دفاع کنند صلح حفظ خواهد شد این سخن نه دروغ بود و نادرست حتی قابل انکار هم نبود اما یاوه و بی‌معنی بود و برای گوش‌هایی به زبان آمده بود که گوینده، صاحبان آن‌ها را آدم‌های ماشینی خوب و حرف شنو و... می‌خواست. فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 14 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir
خوش‌بینان لیبرال دموکرات مخالف خشونت وقتی از خشونت و خشونت گران شکایت می‌کنند نیم‌نگاهی هم به تبلیغات دارند اما در مقام تبلیغات‌چی حرف نمی‌زنند بلکه از جهان، صرفاً ظاهر آن را می‌شناسند و چون به آزادی علاقه‌ای دارند و آن را به معنی همه‌چیز ممکن است می‌پندارند خشونت را محصول اراده اشخاص یا نتیجه آرا و عقاید آنان می‌دانند. هابز فکر می‌کرد که چون دیگران در اندیشه تجاوز و تعدی هستند پس من باید پیش‌دستی کنم به او اشکال کردند که یک امر واقعی را به تصور و توهم تحویل کرده‌است چنین تحویلی در حوزه آمپیریسم عیب نیست اما این تصور و توهم از توهم و تصور کسانی که فکر می‌کنند باید انگشت در جهان کرد و خشونت و خشونت ساز را پیدا کرد و او را به‌سزای نیت یا عمل زشت و ناپسندش رساند بیشتر غیرواقعی و وهمی است. فلسفه، سیاست، خشونت صفحه 15 🔻کانال دکتر رضا داوری اردکانی ▪️@davari_ir