🥁 دوره مجازی اقامه نماز پیش از دبستان، دبستان و دبیرستان
♦️ ویژه معلمان و مربیان آموزش و پرورش
🧐 آشنایی با روشهای جذب دانش آموزان به نماز و ارتقای سطح نماز
🌷 ۴ جلسه
☘ شنبه و چهارشنبه
🗓 شروع دوره: ۴ تیرماه
🌐 [ثبتنام کنید](http://quranetratschool.ir/?p=8789)
#اطلاعیه #مدرسه_تزکیه_تعلیم #پیش_دبستان #دبستان #دبیرستان
🕋 مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت(ع) دانشگاه تهران
🔻 ما را در رسانه ها دنبال کنید:
[سایت](www.QuranEtratSchool.ir) | [بله](ble.ir/quranetratschool) | [سروش](sapp.ir/quranetratschool) | [ایتا](eitaa.ir/quranetratschool) | [روبیکا](rubika.ir/QuranEtratSchool) | [آپارات](aparat.com/quranetratschool) | [اینستاگرام](instagram.com/quranetratschool)
@QuranEtratSchool
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ا🌹﷽🌹ا
*سلام دوست نوجووونم* 👐
میدونم دلت میخواد کارهای بزرگ کنی اما احساس میکنی کمک میخوای تا بتونی!
گاهی دلگیر میشی و گوشی برای شنیدن میخوای!
گاهی میخوای راجع به ابهامات ذهنی ات بیشتر بدونی!
امام زمان رو یادت نره
*هر روز با یه سلام و سپردن خودت به ایشون* 😉
#دوره.سوم.رشد
#دبیرستان
@davat_namaz
⁉️ * اقامه نماز بالاتر است یا اعتقاد به ولایت امیرالمومنین علیه السلام؟
💠 آیت الله العظمی بهجت رضوان الله علیه: از حدیث «کُلُّ شَی ءٍ مِنْ عَمَلِک تَبَعٌ لِصَلاتِکَ ؛ تمام اعمال تو تابع نمازت میباشد» * (وسائلالشیعه، ج۴، ص۱۶۱)
🔹معلوم میشود که *نماز از همه اعمال عبادی بالاتر* است.
💠 اگرچه از حدیث * « لَمْ ینادَ بِشَیءٍ کَما نُودِی بِالْوِلایةِ به هیچچیز به اندازه ولایت فرا خوانده نشده است» * (وسائلالشیعة، ج۱، ص۱۷) استفاده میشود که *ولایت* از بین عبادات خَمْس (نماز، روزه، زکات، حج و ولایت) از همه بالاتر است.
📚صدای سخن عشق؛ حکمت ها و حکایت های نماز از زبان آیت الله بهجت
#سه.شنبه
#دبیرستان
#دوره.سوم.رشد
@davat_namaz
☎️ *تماسی از طرف خدا! *
بحث ها حسابی داغ شده بود و با قدرت و جدیت ادامه داشت. ناگهان شهید رجایی رو کرد به حاضران و برای آنکه اهمیت موضوع مورد نظرش را اثبات کند، پرسشی را طرح کرد:
💭 اگر الان به من اعلام کنند که از طرف مقامات بالا تماس گرفته اند و من برای کار مهمی باید بیست دقیقه با آنان مکالمه کنم، شما اجازه می دهید جلسه را موقّتاً ترک کنم و دوباره برگردم؟
💬 همه با تعجب جواب دادند: این چه فرمایشی است جناب نخست وزیر! شما اختیار دارید. خوب کار مهمی است لابد، بروید جواب تماس را بدهید؛ بعد ما در خدمت شما هستیم.
😇 شهید رجایی لبخندی زد و گفت: الان دستگاه *بیسیم الهی* (اذان) خبر داده وقت ادای *فریضة ظهر* است. *ما الان باید این مأموریت را انجام بدهیم و آن را مهمترین کار خود بدانیم* . رجایی این حرف را زد و بلند شد و به نماز ایستاد. دیگران هم پشت سر او به نماز ایستادند.
📚 قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص
#نماز_شهدا
#دوره_سوم_رشد
#دبیرستان
@davat_namaz
💠تاجر خرمایی که هرگز ضرر نمی کند
حکایت چنین است که ...
تاجری دمشقی همیشه به دوستانش می گفت که من در زندگی ام هرگز تجارتی نکرده ام که در آن زیان کنم حتی برای یک بار !
دوستانش به او می خندیدند و می گفتند که چنین چیزی ممکن نیست که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی ...
تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید تا به آنها نشان دهد که راست می گوید .. او از دوستانش خواست که چیزی محال و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد ..
دوستانش به او گفتند : اگر راست می گویی به عراق برو و خرما ببر و بفروش و در این امر موفق شو زیرا که آنجا خرما مثل خاک صحرا زیاد است و کسی خرمای تو را نمی خواهد .. تاجر قبول کرد و خرمایی که از عراق آمده بود را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد ..
آورده اند که در آن هنگام خلیفه عراق برای تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود .. زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست که در شمال عراق قرار دارد و به خاطر طبیعت زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشته اند زیرا در سرما وگرما همچون بهار است
دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت از سفر گم کرده بود ، پس گریه کنان شکایت پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است .. خلیفه دستور به پیدا کردنش داد .. وبه ساکنان بغداد گفت هرکس گردنبند دخترش را بیابد پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد و دختر خود را به او خواهد داد ..
تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید مردم را دید که دیوانه وار همه جا را می گردند ... از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است ؟!
آنها نیز ماجرا را تعریف کردند و بزرگشان گفت : متاسفانه فراموش کردیم برای راه خود توشه و غذایی بیاوریم و اکنون راه بازگشت نداریم تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم زیرا مردم از ما سبقت می گیرند و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند ..
پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد و گفت : من به شما خرما می فروشم ...
مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند ...و او گفت : هاااا ... من برنده شدم در مبارزه با دوستانم ...
این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است !!
این سخن بسیار عجیب بود زیرا که عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت !
بنابراین خلیفه او را طلبید و ماجرا را از او سؤال کرد ؛
پس تاجر گفت :
هنگامی که کودکی بودم، یتیم شدم و مادرم توانایی کاری نداشت ، من از همان کودکی کار می کردم و به مادرم رسیدگی می کردم ، و نان زندگی مان را در می آوردم .. در حالیکه پنج سال داشتم ... و کارم را ادامه دادم و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم ..
و مادرم را اجل دریافت ... او دستانش را بلند کرد و دعا کرد که خداوند مرا موفق گرداند و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم در دین و دنیایم .. و ازدواج مرا از خانه حاکمان میسر گرداند و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند ...
دراین هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه تعریف می کرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید !
خلیفه تبسمی کرد ، تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته به دستان خود نگاه کرد دانست که این گردنبند دختر خلیفه است پس آن را برگرداند و دانست که از دعای مادرش بوده است ...
اینچنین بود که برای اولین بار خرما از دمشق برای فروش وارد عراق شد .. و او نیز داماد خلیفه گشت !!
سبحان الله از دعای مستجاب مادر!
*نوجوان عزیزم که دنبال موفقیتی! درسته درس خوندن خوبه ولی علاوه بر اون راز و رمز های زیادی برای موفقیت وجود داره* 😉
#دوره_سوم_رشد
#نوجوان
#دبیرستان
@davat_namaz