10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از دیدن این نوجوان ها حال دلمون خوب میشه!!!😊😍😊😍
*میلاد با سعادت امام رضا سلام الله علیه مبارک باد*
#نوجوان
@davat_namaz
معرفی کتاب
کتاب میثم و شهر ترس های ممنوعه داستان پسر نوجوانی است که به همراه خانواده برای زندگی وارد شهر کوفه می شوند. کوفه ای که تازه تاسیس شده و حالا مرکز خلافت امیرالمومنین است. سال های بسیار حساسی در اسلام است. از سویی معاویه در شام بر علیه حکومت مرکزی سر اعتراض برداشته و از فرامین حضرت علی (علیه السلام) تمکین نمی کند و از سوی دیگر برخی افراد در زمان خلفا مال و ثروت به ناحقی جمع کرده اند و حالا باید این اموال به بیت المال بازگردد. در این دوران پرالتهاب میثم با برخی از یاران باوفا و حقیقی امیرالمومنین آشنا می گردد و درس های فراوانی از آنان می آموزد. این اثر که به قلم احمدرضا امیری سامانی نگاشته شده که با کتاب قدیس دیوانه برنده جایزه جلال آل احمد و کتاب سال جمهوری اسلامی شده است و حالا قلم توانمند خود را در یک ماجرای تاریخی برای مخاطب نوجوان به حرکت درآورده و این رمان جذاب و آموزنده را نوشته است. این کتاب حاوی اطلاعات بسیار خوب برای تمام کودکانی است که می خواهیم با معرفت و آگاهی نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) رشد پیدا کنند.
از سایت کتابرسان دات نت
#نوجوان
@davat_namaz
امام خمینی در پیامی که برای ملت ایران فرستاد در باره این شهید فرمود: رهبر ما آن طفل دوازده سالهاى است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید. به این ترتیب و با این کلمات، حسین و فداکاری و شجاعت او جاودانه شد.
#نوجوان
@davat_namaz
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#معلمانه
... گفتم بچه ها آماده شیم برای نماز
یکی از بچه ها از بین جمعیت گفت ... اصلا کی گفته خدا هست؟ من که میگم خدایی در کار نیست!
بعضی بچه ها سریع شروع به جواب دادن کردن، بعضی تو فکر فروع رفتن، تعداد کمی هم انگار بدشون نیومد!
نوجوان بودند و منتظر دست گرفتن یک سوژه جدید برای نمک پرانی!
بدون اینکه ذره ای هیجانی بشم با آرامش و لحن قبلی گفتم:
من خیلی از اجزای درونی بدنم رو نمیبینم، ولی کلی اتفاقات هست که میوفته تا غذایی که خوردم تبدیل به انرژی میشه تا حال راه رفتن داشته باشم!
لازم نیست ببینمشون تا بدونم هستند... از اثراتی که گذاشته میشه متوجه میشم!
گفت فقط باید خدا خودش بیاد جلوی چشم من بگه من خدا هستم تا قبول کنم!
با همون آرامش رو به همه بچه ها کردم و گفتم، خدا به ایمان داشتن ما نیازی نداره... این ماییم که به وجود خدایی که پر از علم و قدرته در زندگیمون نیازمندیم!
با خودم فکر کردم، یا نیاز به توجه زیاد داره، یا میخواد منو به چالش بکشه و عصبی کنه، یا اینکه واقعا تفکر انتزاعی نداره...
امیدوارم اولین و سومین حدسم اشتباه باشه!
#خاطرات.نماز.جماعت
#مدرسه
#نوجوان
@davat_namaz
... داشتم به پیشرفت و شکوفا شدن استعداد ها فکر میکردم... نه امروز! چند ماه و چند سالی بود!
چند وقت است مدام به محصول کارها و برنامه هایم فکر میکنم. اینکه کارهایم بالاخره نتیجه دهد و ثمره اش را ببینم! بالاخره ثمره دیدن به آدم نشاط می دهد!!!
تا اینکه دیروز مطلبی خواندم که مثل پتک افکارم را در هم کوبید! هنوز آثار ضربه اش روی ذهنم مانده!!!
این یک قانون است: *کسی که ظلم می کند، رشد و پیشرفتی برایش وجود ندارد! *
فکر اینجایش را نکرده بودم... حواسم جمع نیست که برای رسیدن به هدفم چه کسانی را زیرپا لِه میکنم؟! به چه کسانی آزار می رسانم؟! پنجه خشم ام روح لطیف چه کسانی را می خراشد؟
دلم می خواهد هایم چند نفر را افسرده و بدحال کرده؟!
آیا با این حساب باید پیشرفت کنم؟ باید شکوفا بشوم؟
نه! این قانون زندگی است!
... إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ...! آیه ۲۱ و ۱۲۵ سوره مبارکه انعام!
خدا رو شکر آن روز بعد از خواندن ۳ جزء از قرآن ، چشمم به این آیه افتاد!
مگر نه این است که من هر بار در نمازم از پرورش دهنده ی همه ی عالم، درخواست رشد و پیشرفت میکنم! * الحمدلله رب العالمین... اهدنا الصراط المستقیم*
#دوره_سوم_رشد
#نوجوان
@davat_namaz
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👏 *ببین مدیر مدرسه ی دبیرستانی در یزد چه طور دانش آموزان مدرسه رو به سمت نماز سوق داده!
💪 احسنت به این مرد بزرگ! *
🌐 برگرفته از کانال namaz_ir
#نوجوان
#دوره_سوم_رشد
@davat_namaz
💠تاجر خرمایی که هرگز ضرر نمی کند
حکایت چنین است که ...
تاجری دمشقی همیشه به دوستانش می گفت که من در زندگی ام هرگز تجارتی نکرده ام که در آن زیان کنم حتی برای یک بار !
دوستانش به او می خندیدند و می گفتند که چنین چیزی ممکن نیست که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی ...
تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید تا به آنها نشان دهد که راست می گوید .. او از دوستانش خواست که چیزی محال و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد ..
دوستانش به او گفتند : اگر راست می گویی به عراق برو و خرما ببر و بفروش و در این امر موفق شو زیرا که آنجا خرما مثل خاک صحرا زیاد است و کسی خرمای تو را نمی خواهد .. تاجر قبول کرد و خرمایی که از عراق آمده بود را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد ..
آورده اند که در آن هنگام خلیفه عراق برای تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود .. زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست که در شمال عراق قرار دارد و به خاطر طبیعت زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشته اند زیرا در سرما وگرما همچون بهار است
دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت از سفر گم کرده بود ، پس گریه کنان شکایت پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است .. خلیفه دستور به پیدا کردنش داد .. وبه ساکنان بغداد گفت هرکس گردنبند دخترش را بیابد پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد و دختر خود را به او خواهد داد ..
تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید مردم را دید که دیوانه وار همه جا را می گردند ... از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است ؟!
آنها نیز ماجرا را تعریف کردند و بزرگشان گفت : متاسفانه فراموش کردیم برای راه خود توشه و غذایی بیاوریم و اکنون راه بازگشت نداریم تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم زیرا مردم از ما سبقت می گیرند و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند ..
پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد و گفت : من به شما خرما می فروشم ...
مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند ...و او گفت : هاااا ... من برنده شدم در مبارزه با دوستانم ...
این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است !!
این سخن بسیار عجیب بود زیرا که عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت !
بنابراین خلیفه او را طلبید و ماجرا را از او سؤال کرد ؛
پس تاجر گفت :
هنگامی که کودکی بودم، یتیم شدم و مادرم توانایی کاری نداشت ، من از همان کودکی کار می کردم و به مادرم رسیدگی می کردم ، و نان زندگی مان را در می آوردم .. در حالیکه پنج سال داشتم ... و کارم را ادامه دادم و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم ..
و مادرم را اجل دریافت ... او دستانش را بلند کرد و دعا کرد که خداوند مرا موفق گرداند و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم در دین و دنیایم .. و ازدواج مرا از خانه حاکمان میسر گرداند و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند ...
دراین هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه تعریف می کرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید !
خلیفه تبسمی کرد ، تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته به دستان خود نگاه کرد دانست که این گردنبند دختر خلیفه است پس آن را برگرداند و دانست که از دعای مادرش بوده است ...
اینچنین بود که برای اولین بار خرما از دمشق برای فروش وارد عراق شد .. و او نیز داماد خلیفه گشت !!
سبحان الله از دعای مستجاب مادر!
*نوجوان عزیزم که دنبال موفقیتی! درسته درس خوندن خوبه ولی علاوه بر اون راز و رمز های زیادی برای موفقیت وجود داره* 😉
#دوره_سوم_رشد
#نوجوان
#دبیرستان
@davat_namaz
دشمن باید هم از این دخترای دهه هشتادی و نودی ایرانی بترسه!
فاطمه نظری دانشآموزی که در انفجار کرمان به شهادت رسید تازه نمازخون شده بوده و با دوستاش یک گروه میزنن که نماز اول وقت رو یاد هم بندازند!
بچه ها
مث فاطمه توبه کنیم
پنج هفته ای بارمونو بستیم
#نوجوان
#رهبرنوجوان
#دوره_سوم_رشد
@davat_namaz
🌞انجمن تخصصی کودک و رسانه🌞
🙋🏻♀️سلسله وبینارهای هفته کودک و هفته نوجوان🙋🏻♂️
🔻با عنوان: ارتقا کیفیت آثار رسانه ای کودک و نوجوان
با رویکرد تولیدات مشترک بین المللی
🔻موضوع این نشست: “ از وحی تا تصویر”
بررسی تولیدات رسانه ای بین المللی کودک، با محوریت قرآن کریم
🔹دبیر: حجت الاسلام حسین نطنزی
قائم مقام مدیر شبکه قرآن و معارف سیما
🔹کارشناس: جناب آقای احمدرضا اخوت
عضو علمی مدرسه دانشجویی قرآن و عترت
🕗تاریخ برگزاری: یکشنبه- ۸ مهرماه ۱۴۰۳- ازساعت ۲۰ تا ۲۲
🌐درگاه برگزاری:گوگل میت به نشانی:
https://meet.google.com/sza-teuj-zaz
لینک برای دسترسی آسان:
[گوگل میت](https://meet.google.com/sza-teuj-zaz)
انجمن تخصصی کودک و رسانه وبسایت:
https://koodak.tv/
#خردسال #کودک #نوجوان #رسانه #نشست_تخصصی #وبینار #آینده_سازان #رسانه #صیانت_از_حقوق_کودکان_در_عرصه_رسانه_ها #انجمن_تخصصی_کودک_و_رسانه #آثار_رسانه_ای_کودک #تولید_ات_رسانه_ای #تولیدات_بین_المللی #قرآن