eitaa logo
بنیاد دعبل
389 دنبال‌کننده
969 عکس
113 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اجازه هست مرغ دل، کبوتر حرم شود و با فرشته های وحیِ عشق، هم قدم شود اجازه هست این کبوتر نشسته در حرم پر شکسته اش برای مدح تان قلم شود برای وصل آب و دانه نیست سر به زیری اش برای پایبوسی ات به اشتیاق خم شود در این حرم اگر که دَم شود نوای یا علی نوای یا اباالحسن نوای بازدم شود کنار خوان جامعه، دعا نمی کنم دگر زبان حاجتم همین دو دیده ی ترم شود منی که در تمام زندگی ابالجوادی ام خوشم گدای سامراییِ امام هادی ام چه نعمتی است در تمام عمر، سائلت شدن گدا و ریزه خوار معدن فضائلت شدن چه نعمتی است نذر مادرت سمانه کردن و به این طریق، موجبات شادی دلت شدن چه نعمتی است این که با اشاره ی نگاه تو غلام و پاسبان صبح و شام منزلت شدن چه نعمتی است هم چنان فداییان درگهت برای حفظ این حرم فدا و بِسملت شدن چه نعمتی است با تو بودن و مجاورت شدن چه نقمتی است بی تو بودن و مقابلت شدن همان ازل به روی لوح سینه، بیرقی زدم به روی آن نوشته ی "أمیری یانقی" زدم بخوان برای ما فراز قادَةَ الْهُداة را بخوان و زنده کن دوباره جان کائنات را هزار سیدالکریم از این قبیله زنده کن بخوان و شرح کن فراز سادَةَ الْوُلاة را شراب ناب عشق را بریز در سبوی مان خودت معرفی نما أئِمَةَالْدُعاة را بگو علی علی است شرط گفتن خدا خدا بیا نشان بده به ما حقیقت صلاة را حمایت بتول از ابوتراب را بگو عیان نما به خلق راز ذادَةَ الْحُماة را بدون تو، منِ غریبه آس و پاس می شوم قدم قدم کنار تو خداشناس می شوم دعای ما دعا نبود اگر نبود جامعه دعا گره گشا نبود اگر نبود جامعه کسی سراسر جهان، میان انس و جنیان مرید هل اتی نبود اگر نبود جامعه کنار چاه غالیان و صوفیان کسی دگر به راه، آشنا نبود، اگر نبود جامعه غروب جمعه های ما اسیرهای مبتلا به عشق، با صفا نبود اگر نبود جامعه خلاصه عرض می کنم میان اعتقاد ما خدا همین خدا نبود اگر نبود جامعه ازین طرف بخوان برام جامعه، از آن طرف بخوان زیارت غدیریه دوباره در نجف دعا که می کنی گناه خلق پاک می شود جهان بدون بودنت چه هولناک می شود خدا به خنده های بر لب تو شاد می شود خدا به خشم چهره ی تو خشمناک می شود به ریزه ناخنت قسم اگر کسی به ساحتت اهانتی کند، بدون شک هلاک می شود مرید مکتبت برای کسب نور معرفت به پای جامعه کبیره سینه چاک می شود در انتظار دیدن جمال توست سائلت در آن زمان که عاقبت، اسیر خاک می شود همین که هیچ کس کنار من نبود، می رسی همیشه دیر کرده ام ولی تو زود می رسی به دست خود به ما فقیرها پیاله می دهی شراب ناب و کهنه ی هزار ساله می دهی تو فکر اعتقاد مایی و به دست شیعیان برای جبر و اختیار هم رساله می دهی فدک نماد غربت علی و فاطمه شده به ما خبر ز غاصبان آن قباله می دهی تو حاضری خودت غریب باشی و حسین نه خودت کریمی و به کربلا حواله می دهی فقط دو هفته مانده تا بساط گریه بر حسین به ما دوباره رزق اشک و شور و ناله می دهی؟ به لطف تو اسیر شاه عالمیم تا ابد علم به دوش خیمه ی محرمیم تا ابد محمد جواد شیرازی @deabel
سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی‌اش ماه را شرمنده‌ی خود می‌کند زیبایی‌اش می‌چکد نهج البلاغه از لب پایینی‌اش می‌چکد آیات قرآن از لب بالایی‌اش لحظه لحظه خیر او حتماً به مردم می‌رسد آن کسی که«جامعه» بوده دم لالایی‌اش «جامعه» «عجِّل فرج» به‌به چه تلفیقی شده‌ست نسبت فرزندی‌اش با نسبت بابایی‌اش سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست یازده در ذکر بالا می‌رود کارایی‌اش نوکر اربابم و یک بخش از آقایی‌ام ریشه دارد بی برو برگرد در آقایی‌اش طعم توحید و امامت را به هم آمیخته نیمه‌ی مکّی او با نیم سامرّایی‌اش هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها روبراهت می‌کند یک استکان از چایی‌اش از حرم برگشته می‌داند که وقت بازگشت چایی دوم دوچندان می‌شود گیرایی‌اش چون که تنها می‌روی هرگز به سامرّا نرو چون خجالت می‌کشد تنهایی از تنهایی‌اش مهدی رحیمی @deabel
یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عرق شرم به پیشانی دفتر دارم شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران سید حمیدرضا برقعی @deabel
پشت میخانه نشستم غرق شور و شادی ام از خراب آباد این دل  در پی آبادی ام هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام من نخوردم غیر این درگاه نان سفره ای دلخوشم بر استخوانی که به دستت دادی ام جرعه جرعه معرفت نوشاندی ام از ساغرت  جرعه جرعه جامعه، از اول نوزادی ام برکت شیر حلال مادرم بوده اگر نیستم اهل سقیفه رهرو این وادی ام هرکه هستم، هرچه هستم، باسواد و بی سواد  نوکر حلقه به گوشم، نوکر ابن الجواد ای امام المتقین، ای هادی، ای حصن حصین نوکرت از تو، تو را می خواهد ای آقا همین هر کجا رو کرده ام دیدم جمال روی تو هر کجا رفتم تو بودی در یسار و در یمین خاک عالم ملک زهرا هست، پس باشد حرام بی ولای تو قدم برداشتن روی زمین پای درس و بحث تو شد حضرت عبدالعظیم یکه تاز مکتب معرفت و اهل یقین خادمی خانه ات با خضر و نوح و آدم است نوکری از نوکران تو شده روح الامین ذکر این آواره شد یا ایها الهادی مدد عاجزم از کار خود یا ایها الهادی مدد درس های اعتقادت را بیا از سر بگو  با زیارت جامعه امشب تو از حیدر بگو از امیرالمؤمنین، یعسوب دین، حبل المتین باز هم آقا بیا از ساغی کوثر بگو یکصد و پنجاه دفعه در غدیر خم بیا با زیارت نامه ات از خواجه ی قنبر بگو من یقین دارم که باشد آتش دوزخ حرام بر محبین علی در وادی محشر، بگو... ...عاشقت را می خری آنجا به عشق مرتضی؟ کی مرا هم می بری یک شب نجف، آخر بگو سامرایی می شوم بعد از زیارت در نجف پاک می آیم به پیشت با طهارت در نجف بر مشامم می رسد هر لحظه بوی سامرا بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا من همان عبد شما هستم که از شوق وصال سجده کردم سالیان سال سوی سامرا با شمیم و جذبه های سامرایی شما پروراندی در دل ما آرزوی سامرا تا ابد هستیم محتاج نگاه رحمتت ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا ما برای نوکری در ماه جانسوز حسین اشک می گیریم هر سال از سبوی سامرا اذن گریه می دهی بر روضه ی جدت حسین؟ می گذاری پا نهم در روضه ی جدت حسین؟ مهدى على قاسمى @deabel
🌷 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) : ☘ ساعت هاى آزار اين دنيـــا ، ساعت‏ هاى آزار آخـــرت را از میان می برد. 📚 نهج الفصاحه ، ح١٧١٩ ☀️ @deabel
سرچشمه فیض حی سرمد آمد آئینۀ نور حُسن احمد آمد تبریک به ثامن الحجج باید گفت چارم علی آل محمّد آمد *** گلنغمۀ شادی از منادی آمد از سوی مدینه بانگ شادی آمد با آمدن طنین بال جبریل عطر نفس امام هادی آمد سيدهاشم وفایی @deabel
بر لکنت زبان من آقا امان دهید. یا لطف کرده و به بیانم توان دهید. تا مدح یک فضیلتتان را بیان کنم. قدر تمام عمر جهانم زمان دهید. کار از کمیت لنگ غزل هم گذشته است. الفاظ قاصرند به الفاظ جان دهید. تا حق مطلب از سر ایمان ادا کنم. ابن سکیت نطق مرا در فشان دهید. بر ذوق کور من تب دریای ملتهب. سقفی بلند تر، ز خود آسمان دهید. از وحی در ثنای تو باید مدد گرفت. پس کوی جبرئیل امین را نشان دهید. تا دعبل و کمیت و فرزدق شوم به پات. شب تا سحر غزل بسرایم، غزل برات. بر شیر پرده جان بده دم را به هم بریز. بالاتر از مسیح عدم را به هم بریز. شعری بخوان که وقت هدایت گری شده. ارکان کفر و ظلم و ستم را به هم بریز. آقا اگر بناست دمی بی تو سر کنم. تقدیر من به لوح و قلم را به هم بریز. اصلا به دست های کریمت گل مرا. از نو سرشته، آب و گلم را به هم بریز. بر سائل درت نظری کن ز روی لطف. کل معادلات کرم را به هم بریز. آقای مهربان دلم با تبسمی. دریای پر تلاطم غم را به هم بریز. آرامش دلم دو جهان در پناه توست. کارم همیشه گیر نفوذ نگاه توست. انداخت گر چه کینه ی دشمن به زحمتت. یک ذره کم نشد به خدا از شرافتت. گردیده بارها متوکل ذلیل تو. بوده رفیع سایه ی دیوار عزتت. صد آسمان فرشته به شمشیر آخته. دارند چشم در پی فرمان حضرتت. راضی نشد دلت رسد آسیب بر عدوت. جوش و خروش داشت ز بس دیگ رحمتت. آورده دائما سر تعظیم را فرود. دنیای علم عالمیان پای حکمتت. اسلام رفت تا به دل قاره ی سیاه. از برکت درایت بسیار و همتت. نورت گرفته کشور دلها به جلوه ای. از بس شبیه حضرت زهرا به جلوه ای‌. از کفر محض با دمت ایمان درست کن. از زنگی سیاه مسلمان درست کن. در پای درس و بحث سراسر هدایتت. از وحشیان حقیقت انسان درست کن. از راز قلب مرد مسافر خبر بده. از او کسی شبیه به سلمان درست کن. ای حسرت بهشت خدا خاک پای تو. از دوزخ خرابه گلستان درست کن. یک خنده ی ملیح به لبهای خود نشان. قبله برای یوسف کنعان درست کن. با سطری از معارف والای حضرتت. راهی برای بینش قرآن درست کن. در وصف خوبی تو هزاران حکایت است. عشقت همان میان بر راه هدایت است. چون نوکری که خو کرده بر امیر خود. من را نما به نیمه نگاهی اسیر خود. تا جای دیگری نروم از درت، مرا. بر خانه ات الی الابدی کن فقیر خود. در باب معرفت تو مرا پای جامعه. بخشیده ای بصیرت و کردی بصیر خود. دست مرا بگیر و ببر تا غدیر خم. با سطری از زیارت اهل غدیر خود. اهل گناه بودم و با مهربانی ات. وا کرده ای تو پای مرا در مسیر خود. از سختی زمان گله ای نیست، شکر حق. خواندی مرا به خنده به مهمان پذیر خود. دل بسته ی کلامکم النورتان منم. در باب عشق وصله ی ناجورتان منم. دنیاست عبد خانه ی عبدالعظیم تو. محتاج دست های همیشه کریم تو. با اهدنا الصراط تو اهل هدایتم. با نور توست راه دلم مستقیم تو. این حس همیشه بوده به همراه من که هست. مشمول من عنایت و لطف قدیم تو در کاظمین، مدینه و قم، مشهد و نجف. شد تازه پای جامعه روح از نسیم تو. با جامعه، زیارت هر یک از اهل بیت. دارم سلام بر تو و قلب سلیم تو. حال و هوای گنبد سلطان که جای خود. دارد هوای گنبد تو یا کریم تو. نزدیک شد محرم شاه شهید دین. امضا بزن حواله ی دل را یک اربعین. رسول رشیدی راد @deabel
اَلمِنّهُ لله که نامت شده هادی منّت به محبانِ خود از جود نهادی حقا که گل فاطمه، فرزند جوادی این است نشاط و شعف و برکت و شادی سکان هدایت به کفِ هر که خدا داد از روز ازل قرعه بنام علی افتاد ما گم شده بودیم، تو رخسار نمودی دل را به نگاهی ز همان غمزه ربودی ما را به ره عشق گرفتار نمودی آغوش به احبابِ خود از مهر گشودی با فطرتِ مومن به تو دادیم سلامی والله امامی تو، امامی تو، امامی کِی از رخ ماه تو به خورشید رسیدیم از پرتو مهر تو به توحید رسیدیم در نور ولای تو به تمجید رسیدیم با مدح تو بر نابترین عید رسیدیم یعنی تو هدایتگر دلها به غدیری فرزند امیری و به میخانه امیری ای منطق تو شرح معمّایی حیدر تفسیرگرِ خطبه ی غرّای پیمبر هم خیر کثیری تو و هم معنی کوثر هم خُمّی و هم باده ای و هم مِی و ساغر ما مِی زده ی خُمّ غدیریم ز هادی هنگام سحر باده بگیریم ز هادی ناب است عجب از تو احادیث و روایات تاویل‌ِ حکیمانه ی هر سوره و آیات رفتار تو گفتار تو در باب زیارات این است که ما بر تو نمائیم مباهات با جامعه ی تو بشِناسیم علی را با متن غدیریّه سپاسیم علی را ای معرفت از علمِ تو سرریز علی جان دریای معارف ز تو لبریز علی جان گوشِ دلِ ما بر سخنت تیز علی جان لحنِ تو خوش آهنگ و دلاویز علی جان آهنگ نماز تو برَد هوش ز سرها بس راز و نیاز تو برَد هوش ز سرها ای سوز و گداز تو پر از نغمه ی معراج آگاه تو هستی ز سراپرده ی معراج هم آگهی از خنده و هم گریه ی معراج زیباست که ما را بدهی هدیه ی معراج آن هدیه،،، به آوای جلی حیدر کرار دلدار علی، یار علی، حیدر کرار هر جا که به معراج شده منزل احمد دیده ست جلوتر ز خودش جلوه ی سرمد دیده ست علی را همه جا هست موید یعنی که علی هست جلودار محمد آری بخدا مقصد و مقصود علی بود روزیکه نبود آیتی از بود علی بود این است تجلیِ هدایت به دو عالم هادیست که بر ما بدمَد روح دمادم با نام علی جلوه کند آن شهِ اعظم این است وفا و کرم و جودِ مسلم آرامِ دلِ فاطمه، آرامِ دلِ ماست ایام به یُمنَش همه بر کامِ دلِ ماست ما شیعه ی اِثنی عشرِ آل رسولیم فرمانبرِ فرماندهیِ امرِ‌ بتولیم با لطفِ چنین مادری از لطف قبولیم تا خون به رگِ ماست، سرِ عهد و اصولیم مائیم هدایت شده ی منبر هادی شیعه شده ی دستِ هدایتگر هادی تا پای چنین منبر پر فیض گدائیم هم نوکر آل علی و عبد خدائیم هم زائر با معرفت کرب و بلائیم آری بخدا خونجگرِ خون خدائیم خونی که به گودال از آن حنجره میریخت خونیست که از چشمِ حرم یکسره میریخت ایکاش که زینب تهِ گودال نمیدید جسم پسر فاطمه پامال نمیدید بر کشتنِ او اینهمه اقبال نمیدید او را ز رمق رفته و بی حال نمیدید ایکاش نمیدید سری بر سرِ نیزه خواهر چه کند ناله ی خود در برِ نیزه محمود ژولیده @deabel
دهمین چشمه ی جوشنده ی این آبادی آیه ی نور علی نور، حدیث شادی چارمین نام علی، صبر و وقار علوی خلق و خوی رضوی، معرفت سجادی هرکه گمراه شد از عشق، "فلا هادی له" هرکه دنبال شما بود، "و انت الهادی" کی شود مژده ی قدقامت فرزند تو را جبرئیل آرد و آید به مبارکبادی ای که باران به اشارات شما می بارد تشنه لب چشم به راهند هزاران وادی مهدی جهاندار @deabel
آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند دهمین پنجره را سمت خدا باز کند تا که یک پرده ، خدا را به من ابراز کند- جگر شیر بیارید که اعجاز کند دهمین مرتبه امروز، قیامت آمد علی آخر دنیای امامت آمد رد پایش همه جا قبله نما می سازد خطی از جامعه اش جامعه را می سازد خادم خانه اش از خاک، طلا می سازد کرمش نیز به شدت به گدا می سازد بی سبب نیست اگر عادتش احسان شده است نوه ی ارشد آقای خراسان شده است گوشه ی صحن عجب حال و هوایی دارم برسرم سایه ی ایوان طلایی دارم ازسر سفره ی او نان و نوایی دارم سامراییم و عادت به گدایی دارم سامرا ، کرب و بلایی به نظر می آید این دو شش گوشه به دنیا چقدر می آید مجید تال @deabel
برد پیمبر به شانه پای علی را تا که ببینند خلق جای علی را روز قیامت پناهگاه ندارد هرکه ندارد به دل ولای علی را در شب معراج می‌شنید پیمبر جای صدای خدا صدای علی را وجه خدا را ببین به صورت حیدر ای که ندیدی رخ خدای علی را از دو لب مرتضی کمیل چشیده... لذت شیرینی دعای علی را دست علی را به دست فاطمه دادند تا به ابد دارد او هوای علی را هست برازنده‌اش ردای خلافت فاطمه چون دوخته قبای علی را فاطمه تا آخرش کنار علی بود خواهر خونی ذوالفقار علی بود روشنی روز جلوه روی حیدر هست شب قدر بین گیسوی حیدر رو به علی سجده میکنند ملائک قبله و محراب هست ابروی حیدر تکیه به دستان مرتضی زده اسلام مظهر دست خداست بازوی حیدر کوه ترک خورد در جهاد ولیکن هیچ نلرزیده است زانوی حیدر هیچ گزندی نمیرسید به احمد جای نبی امن بود پهلوی حیدر پشت علی گرم بر حمایت زهراست دختر پیغمبر است بانوی حیدر خلق شد از هوی مرتضی دم عیسی زنده شود مرده از دم هوی حیدر گفت که میزان، علی‌است در صف محشر کار همه هست با ترازوی حیدر روز جزا سر در بهشت نوشته است هرکه محب علی‌است اهل بهشت است دست ملائک به دامن تو دخیل است خاک قدم های تو طلای اصیل است دوست مولا بزرگوار و عزیز است دشمن حیدر همیشه خار و ذلیل است راه تو تنها "صراط" راست حق است هرچه به غیر از تو راه هست "سبیل" است سرد شده با ولای‌ات آتش نمرود "حصن ولایت" نگاهبان خلیل است چشمه کُر دست توست ساقی کوثر چشمه‌ی فیض بقیه آب قلیل است جمع شده در علی صفات خداوند نام علی مظهر جلیل و جمیل است ذکر علی داروی مریضی روح است هرکه صدایت نزد حسود و بخیل است شأن تو هم شأن احمد است علی جان وصف تو وصف محمد است علی جان مستی نام تو را شراب ندارد ذکر کمالات تو حساب ندارد ذکر تو آرامش تمام قلوب است هیچکسی با تو اضطراب ندارد جار زدم عبد تو شدم همه مُردند حرف حسابی ما جواب ندارد گردن مارا بزن به دار نينداز رشته مو طاقت طناب ندارد محرم اسرار سر به مهر خدایی فاطمه چون پیش تو حجاب ندارد پلک زدی تا گناه خلق نبینی چشم خدا هیچ گاه خواب ندارد حد گناهکار اگر به دست تو باشد زانیه هم ترسی از عذاب ندارد شعر نگفتم که از تو اجر بگیرم شاعر تو کار با ثواب ندارد اجر من این است نوکر تو بمانم مدح تو را در تمام عمر بخوانم آرش براری @deabel
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو تو را خواندند بی‌همتا و رقصیدند در آتش علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی این‌چنینی تو زبان شاعرانت می‌شوم، می‌پرسم از خالق: چگونه آفریدت؟ کاین‌چنین شورآفرینی تو گواهی می‌دهد خاتم، که خاتم‌بخشِ عشّاقی الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگینی تو من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم: علیِ آسمان‌‌ها اوست، اعلای زمینی تو تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟ امینی تو؟ من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو فقط بر «لافتی الا علی» باید پناه آورد چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد اگر استاد پیکار یل ام‌البنینی تو امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو تو را با دست‌های بسته می‌بردند و می‌پرسم: دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟ فراری‌های خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو چه حکمت‌هاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل! که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو . «یمین» را می‌شمارم، تا صد و ده می‌رسم، یعنی: که معنای یمین، مولای اصحاب‌الیمینی تو تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی صراط‌المستقیمی تو، امام‌‌المتّقینی تو قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو تو شیر حق، تو کراری، ولی‌‌الله و قهاری درِ علم نبی و نفس ختم‌المرسلینی تو یداللهی و سیف‌الله،روح‌الله و سرّالله امین‌اللهی و یعسوبی و حبل‌المتینی تو مع‌الحقی و وجه‌الله، نورالله و عین‌الله چه می‌ماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو همه یک سو، تویی ساقی، تو در عین‌البقا، باقی علی! عین‌الحیاتی تو، علی! عین‌الیقینی تو خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟ چرا اینگونه شاها! با گدایان می‌نشینی تو؟ قاسم صرافان @deabel
دست‌هايت را که در دستش گرفت آرام شد تازه انگاری دلش راضی به اين اسلام شد دست‌هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت: مومنين!( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:) خوب می‌دانيد در دستانم اينک دست کيست؟ نام او عشق است، آری می‌شناسيدش :علی ست من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم با مددهای علی ابن ابی طالب شدم در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علی تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علی با خدا گفتم: علی، شب در حرا گفتم: علی تا پيام آمد بخوان «يا مصطفی»! گفتم: علی هر چه می‌گويم علی، انگار اللّهی ترم مرغ «او ادنی»ييم وقتی که با او می‌پرم مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ اليمين » وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الافِلين» دست او در دست من، يا دست من در دست اوست ساقی پيغمبران شد يا دل من مست اوست يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار آخرين پيغمبر دلداده‌ام در کيش او فکر می‌کردم که من عاشقترينم پيش او دختری دارم دلش دريای آرامش، ولی شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علی کوثری که ناز او را قلب جنت می‌کشيد ناگهان پروانه‌ شد دور سر حيدر ‌پريد روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علی از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علی رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پری می‌پرند و من ندارم چاره جز پيغمبری بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوی علی است ريسمان رستگاری تارِ گيسوی علی است من نبی‌اَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم» طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم» چهره‌اش مرآتِ «ياسين»، شانه‌هايش «مُحکمات» خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات» هر خط قرآنِ من، توصيفی از سيمای اوست هر که من مولای اويم، اين علی مولای اوست قاسم صرافان @deabel
اتّفاقی نبود می دانم، اتّفاقی که در غدیر افتاد دست مولا به سمت بالا رفت، سرِ نامردها به زیر افتاد همه دیدند عشق در کار است، دست بالای دست بسیار است همه دیدند اشک را وقتی سر زد از گونه امیر افتاد چه قدر ردّ پا که رفتند و باز از نیمه راه برگشتند بس که رفتند و بس که برگشتند چین به پیشانی کویر افتاد از بیابان گذشت لبّیکی که به طرزی عجیب کوفی بود آن قدر آشنا که در کوفه، لرزه بر کاسه های شیر افتاد دست خود را گذاشت بر زانو روی پایش بلند شد برکه عاقبت دستِ دست گیر علی توی دست غدیر گیر افتاد مهدی رحیمی @deabel
تا ملائک همگی دور علی چرخیدند حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند حاجیان که همگی منتظر حق بودند در بر احمد مختار علی را دیدند با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت چون که از برکت حیدر، همه را بخشیدند مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم اختران را طرف عرش خدا پاشیدند تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی دست او را همه ی آینه ها بوسیدند آسمان ها همگی خَم شده و مثل زمین روی خود را به کف پای علی ساییدند زائرانی که ز اخلاص به او رو کردند کوثر از دست خود فاطمه می نوشیدند یا علی بود که از عرش خدا می بارید نور مولا به سر ثانیه ها می بارید عاشقان تو علی، دل که به دریا بزنند این محال است که در شیعِگی ات جا بزنند بارها خواستهٔ قلب بهشت این بوده مثل ایوان تو در جنّت الاعلی بزنند عده ای که رخ ایوان شما را دیدند قید دیدار جنان حین تماشا بزنند قصد کردند ملائک همه در عید غدیر پرچم عشق تو را بر سر دل ها بزنند امر و دستور خدا بوده که باید عالَم بوسه بر خاک در حضرت مولا بزنند کاش می شد بشوم فرش حریم تو علی تا که زوّار تو بر فرق سرم پا بزنند مردمانی که به دنبال خدا می گردند باید آقا که درِ بیت شما را بزنند از غدیر تو به معراج رسیدیم علی کوثر از دست تو یک جرعه چشیدیم علی تو رسیدی که سرآغاز امامت بشود چشم تو معنی ایثار و رشادت بشود هر کسی دیده تو را لحظۀ شمشیر زدن تا ابد شیفتۀ درس شهامت بشود در مقام تو همین بس که در این راه دراز حضرت فاطمه حامی ولایت بشود عکس زهرا که به چشمان تو افتاد خدا بین چشمان تو با فاطمه رؤیت بشود مطمئنم که از این جمله خدا هم راضی ست باید از نام تو هر ثانیه صحبت بشود نوکری تو مدالی ست که زهرا داده آن قدر نذر نمودم که عنایت بشود همۀ حرف من این است شب عید غدیر دیدن صحن نجف کاش که قسمت بشود به خدا می رسد آن کس که تو را پیدا کرد زین جهت بود خداوند تو را مولا کرد من مریض توأم ای شاه شفا می خواهم بی سر و پایم و آقا سر و پا می خواهم منِ بیچاره چه دارم به تو تقدیم کنم تازه امشب سفر کرب و بلا می خواهم تا محرّم بشود چند شبی مانده هنوز روزی نوکری از دست شما می خواهم دامنت را دمی از دست من آقا نکشی بهر شالم نخی از کُنج عبا می خواهم التماست بکنم می کنی آقا نظری چادر سوختۀ فاطمه را می خواهم یک دعا کن که دل نوکر تو قرص شود کارم از کار گذشته ست دعا می خواهم روزیم را شب عید است کمی اشک بده راضی ام؛ اشک مرا هم ز همان مشک بده مهدی نظری @deabel
به یُمن حضرت دلبر خدا بر من کرامت کرد همین که نامش آوردم دعایم را اجابت کرد نه تنها من سرآغاز امورم " یاعلی " گفتم خدا هم " یاعلی " گفت و شروع امر خلقت کرد تمام انبیا هر جا گره بر کارشان افتاد دم " حیدر " گرفتند و خود مولا وساطت کرد پدر بعد از اذان در گوش من " نادعلی " خوانده همان " نادعلی " عمری از ایمانم حفاظت کرد به دل حب علی دارم، شده زهرا خریدارم خودم لایق نبودم که، ولی مادر محبت کرد گرفتار و پریشانم، سراپا غرق عصیانم دل ویران من را ساقی کوثر مرمت کرد نمی پرسد چرا مستی؟ نمی گوید برو پستی گدا هرقدر بد بوده علی بر او کرامت کرد به هجر او گرفتارم، به دل شور نجف دارم به هرکس که نجف رفته دل زارم حسادت کرد دوباره دیشبی در خواب دیدم زیر ایوانم دوباره این دل شیدای من میل زیارت کرد هوای نوکرانش را همیشه مرتضی دارد در اوج هر گرفتاری مرا راهیِ هیئت کرد . . به دست خاندان او فقط جود و کرم باشد علی باب الحوائج می شود شش ماهه هم باشد مرضیه نعیم امینی @deabel
☀️ امام صادق (علیه السلام) : 🌺 سه چیز است که اگر مؤمن از آنها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره‌مندی او از نعمت‌ها می‌شود: ⚜طول دادن رکوع و سجده ، ⚜ زیاد نشستن بر سر سفره‌ای که در آن دیگران را اطعام می‌کند ⚜و خوش رفتاری‌اش با خانواده. 📚 کافی، ج۴ ، ص۴۹ @deabel
دلاورمرد می خواهد از این باده ننوشیدن سپر را‌ روبروی تیغ ابرویش نپوشیدن بسان شیر شرزه بر صفوف خصم جوشیدن که دارد زهره ی آنکه جگر از عبدود گیرد به روی کفر شمشیر هوالله احد گیرد که هست این صف شکن یل شیرآهنکوه جز حیدر که هست این بیرق در آسمان نستوه جز حیدر که هست این در وجود مصطفی چون روح جز حیدر علی حُبّهُ جُنّه، قسیم النار و الجَنّه وصی مصطفی حقا، امام الانس والجِنّه به زیر باء بسم الله نقطه مرتضی باشد و این یعنی علی چیزی نمانده تا خدا باشد یداللهی که چون خالق به خلقت آشنا باشد کدامین مکتب توحید دینی اینچنین دارد فقط شیعه امیرالمومنینی اینچنین دارد زمین دیده است خاک زیر پاهایش گهر می شد به هر سنگی نظر می کرد عیسی وار زر می شد زمان جنگ با کفار اول او سپر می شد اگر چه شاه مردان، صف شکن؛ مولی الموالی بود دم سهم غنیمت جای او بد جور خالی بود علی شیر خدا بود از خطر کردن نمی ترسید به وقت فتنه ها می ایستاد اصلان نمی ترسید درون غار پیش مصطفی چون زن نمی ترسید خدا بر حیدر خود لا فتی الا علی گفته شب لیل المبیت آقای ما جای نبی خفته علی در خلوت قرب خدا با حق هم آغوش است حقیقت دور او همچون غلامی حلقه در گوش است زبیر و طلحه باشی، شمع بیت المال خاموش است علی اول خودش را با عدالت روبرو می کرد لباس و کفش او پاره اگر می شد رفو می کرد خدا می خواست مردم قیمتی باشند، جیفه نه نبی فرمود بعد از من غدیر آری، سقیفه نه علی خانه نشین و هر کسی باشد خلیفه نه مدینه با سقیفه دین خود را پای شرکش داد علی را هر که پس زد فاطمه فتوای شرکش داد امیر عظیمی @deabel
هو میکشیم جامِ علی را بیاورید امشب مِیِ مُدامِ علی را بیاورید تَرسم بنایِ میکده زیر و زِبَر شود ای وای اگر که نامِ علی را بیاورید بینِ مزار هم کفن خویش میدَرم یک بار اگر سلامِ علی را بیاورید بازارِ شاعران و ادیبان بِهَم زنید یک واژه از کلامِ علی را بیاورید جبریل هم رسیده گره‌هاش وا شود آقایِ من غلامِ علی را بیاورید موسی نی ایم قصه اگر لن ترانی است یک جلوه از تمامِ علی را بیاورید - - ما را خمارِ باده نوشتند با علی ما را حلال زاده نوشتند با علی گیرم خدا دوباره دو دنیا بیاورد اما محال باشد علی را بیاورد او اول است از همه باید پیمبرش این دست را بگیرد و بالا بیاورد عزم جهاد می‌کند و وقت رفتنش یک کاسه آب حضرتِ زهرا بیاورد یک دَم بس است از دو دَمِ ذوالفقارِ او تا حالِ صد سپاه کمی جا بیاورد اُفتاده از نَفَس ملک‌الموت می‌رسد تا ذوالفقار محضرِ مولا بیاورد وقتِ نبردِ اوست و جبریل آمده تا دستمالِ زردِ علی را بیاورد - - یکدم سرِ سپاهِ عرب میزند علی ای نازِ ضربِ شصست عجب میزند علی مست است هرکه نعره‌ی او شورِ یا علیست مَرد است هرکه قبله‌ی او مرتضی علیست حجش قبول هرکه به ایوان طلا رسید بختش بلند هرکه گره خورده با علیست معراج رفته بود ببیند خدا کجاست معراج دید و گفت ببین تا کجا علیست گفت از علی مع الحق و از حق مع العلی من مانده‌ام علیست خدا یا خدا علیست ظهر غدیر نقشِ عقیقِ رسول شد مولا علیست تا که خدا هست تا علیست ما شاهرگ به پای علی میزنیم شُکر شرحِ تمام غیرت ما خونِ ما علیست - - شُکرِ خدا که حُرمت میخانه داشتیم عمریست با علی سر دیوانه داشتیم بر طاق آسمانِ نجف نام فاطمه است بالای آستانِ نجف نام فاطمه است حتی اذانِ صحنِ علی چیزِ دیگری است سر تا سرِ اذانِ نجف نامِ فاطمه است این شهر مِلکِ حضرتِ زهراست مهر اوست هرجا رَوی میانِ نجف نامِ فاطمه است فهمیده‌ام که روزیِ این شهر دست کیست دیدم به هر دُکانِ نجف نامِ فاطمه است جانِ مدینه جانِ جهان نامِ مرتضی است ای جانِ من که جانِ نجف نامِ فاطمه است ما را علی به فاطمه‌اش هدیه داده است بر برگه‌ی امانِ نجف نام فاطمه است - - سوگند بر علی که شرف دستِ فاطمه است انگشتریِ دُرِّ نجف دستِ فاطمه است حسن لطفی @deabel
خدا براى جهان كم نذاشت با حيدر و گفت قبل ازل يا على و يا حيدر خدا نوشت كه روى زمين خدا حيدر خدا نوشت كه مولاى انبياء حيدر فقط بهشت على و فقط على عشق است خدا نوشت على و فقط على عشق است مقام خضر نبى تازه ابتداى على به روى عرش معلاست رد پاى على ملائكه همه حيرانِ ربناى على كه آبروى دو عالم نخ عباى على على كَسی‌است كه معراج با پيمبر رفت على كسی‌است كه از عرش هم فراتر رفت قيامت است قنوتش...هزار اى والله جلالت و جبروتش...هزار اى والله ركوع و شأن هبوطش...هزار اى والله تلاوت و ملكوتش...هزار اى والله دريده سينه‌ى خود را براى او كعبه و رفته بدرقه‌اش پا به پاى او كعبه زِ معجزات تو جبريل دست و پا گم كرد تو را به پيش ملائك خدا تجسم كرد خدا هميشه به اين لحظه‌ها تبسم كرد "و با زبانِ شما با نبى تكلم كرد" براى مدح شما يك غزل خدا گفته و گفته راز خودش را...يقين تو را گفته لبم هميشه فقط يا على مدد گويد كرامتت زِ ازل تا الى الابد گويد زِ هيبت دل شير تو بى عدد گويد ميانِ معركه عمروبن عبدود گويد بزن سرى كه نباشد در آن هواى على خوشا به حال كسى كه شود فداى على كسى نيامده اندازه‌ى تو آقاتر كسى نديد رُخى از رخ تو زيباتر كسى نديد طلوعى زِ تو معما تر و نيست دست كسى از يد تو بالاتر زمين و عرش خدا دانه‌اى زِ تسبيحت نشد به غير خودت آفريده تشبيهت آرمان صائمى @deabel
کسی نیامده او را علی جواب کند علی به سمت گدایان خودش شتاب کند کسی که روی علی ذره ای حساب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند علی فقط که علی نیست، چارده نور است از او جدا شدن از هفت پشت ما دور است برای دایره ی شاعران بی تکرار شده ست خطبه ی بی نقطه، نقطه ی پرگار در اولین خم زلفش اسیر شد عطار هزار شاعر مضمون سرا هزاران بار خیال وصف علی را قلم به دست شدند شراب عشق علی را نخورده مست شدند علی، علی ست و زهرا شناسنامه ی اوست شروع او حسن است و حسین ادامه ی اوست صفات خاص ملایک صفات عامه ی اوست من از خودم که نمی گویم، این چکامه ی اوست برای او و خدا، دل، شریک قایل نیست میان عاشق و معشوق، هیچ حایل نیست که گفته روی زمین قرن هاست گم شده ایم؟ نه! ما مجاور کوی صد و دهم شده ایم مسافر نجف و کربلا و قم شده ایم مبلغ جریان غدیر خم شده ایم غدیر از نظر شیعه عید الاعیاد است خدا ولایت خود را به شیعیان داده ست به هر که عاشق او شد اسیر می گویند به دست های علی دستگیر می گویند و اهل عرش، علی را امیر می گویند هنوز جن و ملک از غدیر می گویند جماعت این دو سه خط را ولی نمی فهمند که چیزی از درجات علی نمی فهمند علی که بود؟ نه می دانم و نه می دانی محب او چه عرب باشد و چه ایرانی چه آشکار سلامش کند چه پنهانی چه در سلامت کامل چه در پریشانی جواب می شنود از علی: سلام علیک اگر مرید مرامش شدی بگو لبیک به پاست تیر و علی روی پاست وقت نماز نماز اوست زکات و گداست غرق نیاز دهان کعبه از این کارهای او شده باز که در نهایت ایجاز می کند اعجاز؟ به جز علی، که هر انگشت او هنرمند است برای او در خیبر به تار مو بند است اگر که دشمن او تیغ را غلاف کند علی که جنگ ندارد، چرا مصاف کند؟ عمر به خوبی او باید اعتراف کند؟!! رواست کعبه نجف را اگر طواف کند کجا شبیه به نهج البلاغه آمده است؟ کتاب های جهان را کسی ورق زده است؟ ستاره ای ست برای خودش ابوریحان ولی کنار علی می شود ابوحیران که گفته نام علی نیست داخل قرآن؟! هزار بار بخوان از شروع تا پایان قسم به نقطه ی زیرین باء بسم الله علی ست معنی قرآن، سخن کنم کوتاه ستاره روزنی از وصله ی عبای علی ست روایت است سماوات زیر پای علی ست به عرش رفته محمد، پی خدای علی ست به نقل قول، صدای خدا صدای علی ست قرار شعر بر این شد سخن شود کوتاه چه "یاعلی" بنویسم چه "فی امان الله" محمدحسین ملکیان @deabel
باز مرغ غزلم میل پریدن دارد تا به ایوان نجف شوق رسیدن دارد نمک سفره ام از حضرت زهراست ولی باده از دست یدالله چشیدن دارد آتش عشق تو افتاد به خار و خس دل پس بدم دم به دم این شعله دمیدن دارد همه ذرات جهان گرد علی می گردند این طوافیست به والله که دیدن دارد تکیه بر کعبه بزن وارث شمشیر دو دم اشهد و ان علی از تو شنیدن دارد ظفر از عشق علی سینه سپر باید کرد تا علی هست به دل ... قلب تپیدن دارد حامد ظفر @deabel
عاشق همیشه در پی دیدار دلبر است قلبش صدف و عشق در این سینه گوهر است در بین باغ های پر از میوه چشم او در جستجوی میوه خوش رنگ و نوبر است دنبال یار می رود آنجا که او رود مانند قایقی که به رودی شناور است یک تنگ آب گوشه زندان عاشق است دریا برای ماهی آزاد بهتر است ماهی ترین مسافر آبی منم منم دریاترین تجلّی هر عشق حیدر است ما عاشقیم عشق در عید غدیر ماست جاپای کوچه گردی حیدر مسیر ماست عید غدیر راه صحیح خدا بود مقصود اصلی همه ی انبیا بود قرآن که جای خود همه تورات و بعد از آن انجیل هم قشنگی اش از ایلیا بود بالاتر از همه ، همه دیدند دست حق بر روی دست ختم رسل مصطفی بود عکاس روزگار گرفت عکس و گفت این زیباترین شکار همه لحظه ها بود هر کس که یا علی به علی گفت نام او در دفتر شفاعت خیر النسا بود ممنونم از خدا که گلم با علی سرشت ذکر علی بلند شود از در بهشت هر مدّعی عشق که دیگر زرنگ نیست هر نغمه ای که از دف و تنبور و چنگ نیست نور علی مقابل هرچه سیاهی است بالاتر از سفیدی نورش که رنگ نیست صد بارمینویسم علی یا علی علی قافیه با علی و ولایش که تنگ نیست شکر خدا سند زده در دفترم خدا هستم سگ علی بخدا اینکه ننگ نیست گاهی شکر به طعم نمک غبطه میخورد دنیا بدون اسم علی که قشنگ نیست عشق علی بود همه ی اعتبار من مهر علی بود همه دار و ندار من در سینه ام ولای علی مثل مشعل است تاریخ بیعتم بخدا روز اوّل است اسلام بی علی بخدا کفر مطلق است این حرف من که نیست ، فقط ،وحی ُمنزل است عید غدیر مُهر قبولی دین ماست عید غدیر عید خدا عید افضل است پای صراط وقت حساب و کتاب حشر هر کس که بی علیست پریشان، معطل است اسلام ناب در گرو نام حیدر است دین سقیفه ساز ستمکار منحل است لعنت به آنکه غاصب سامانه ی علیست لعنت به آنکه گفت علی چارمین ولی ست میوه بدون عشق علی کال می شود انسان بی علی چه بد اقبال میشود قاری سال و برتر قرآن میان قبر گر بی علی بود بخدا لال می شود هر کس که پشت پا زده بر حق مصطفی در زیر پای دوزخیان چال می شود در دادگاه حشر برای علی دلان چون با حقند تبرئه اعمال می شود هر نخ که با ولای علی بافته شود حتما برای سینه زنان شال می شود بی مرتضی سفره ی شادی پر از غم است عید غدیر ناله ی ماه محرّم است مجتبی صمدی شهاب @deabel