eitaa logo
بنیاد دعبل
389 دنبال‌کننده
969 عکس
113 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان یک پیرزن فقط به سَفیرت پناه داد ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟ کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است سر می زنم ز غُصه به دیوارهایشان جای سلام، بر دهنم مشت می زدند اینجا همه عوض شده رفتارهایشان محصول باغ ها همه خرج سپاه شد از خار و سنگ پر شده انبارهایشان خرما فروش یک شبه خنجر فروش شد تغییر کرده کاسبی و کارهایشان سکه شده فروختن چکمه هایشان رونق گرفته دکه يِ نجارهایشان بر روی میخ جسم مرا پشت و رو زدند لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان اینجا سر ِ برادر ِتو شرط بسته اند غوغا شده میان کماندارهایشان اینجا برای غارت خلخال و روسری خُرجین خریده اند خریدارهایشان محمدجواد پرچمي @deabel
ميان كوچه ها مرد غريبي به لب دارد نواي يا حبيبي به لب ذكر و به ديده اشك دارد به ديوار غريبي سر گذارد دلش پر از هياهوي غريبي غمش كرده سيه روي غريبي تك و تنها ميان شهر كوفه زده غربت به قلب او شكوفه بگويد با دل پر خون و پر درد حسين فاطمه برگرد برگرد در اين كوفه نشاني از وفا نيست كسي اينجا طرفدار شما نيست كسي اينجا سراغت را نگيرد مگر مسلم براي تو بميرد ميان كوچه ها تنهاي تنها پريشانم برايت يابن زهرا ميا كوفه كه اينجا شهر كينه است تمام كوچه هايش چون مدينه است ميان خانه ها راهم ندادند جواب ناله و آهم ندادند همه مهمان نوازي شان به سنگ است تمام كوچه هايش تار و تنگ است ميا كوفه كه پر از خصم باشد در اينجا سر بريدن رسم باشد ميا كوفه كه شهري بي فروغ است دكان نيزه سازي شان شلوغ است سفيرت را نمي خواهند برگرد مرا بنگر اسير بند برگرد لبم خوني و دندانم شكسته دو دستم را عدو در كوچه بسته شده پاره ز نيزه جامۀ من ز سر برداشتند عمامۀ من در اينجا هيچكس حامي ما نيست كسي با تو در اينجا هم نوا نيست ولي با اينهمه تنهائي و غم نياوردم به ابرو لحظه اي خم روم بر پاي دار خويش سرمست اگر خشنود مي گردي تو عشق است پريشانم پريشان و پشیمان چرا گفتم بيا كوفه حسين جان مجتبی روشن روان @deabel
شرمنده‌ی شما شدم آقا مرا ببخش در کوچه مانده‌ام تک و تنها مرا ببخش آن نامه کاشکی که به دستت نمی‌رسید گفتم بیا، به خاطر زهرا مرا ببخش آقا گمان کنم که به همراه کاروان می‌آوری سه‌ساله‌ی خود را مرا ببخش با ساقی‌ات بگو که فقط فکر آب باش از قول من بگو تو به سقا مرا ببخش فردا ز بام دارالاماره صدا زنم یا اینکه سمت کوفه میا یا مرا ببخش باعث منم که خواهرت آواره شد حسین شرمنده‌ام ز زینب کبری مرا ببخش دیدم درون جمعیت انگار حرمله تیر سه‌شعبه کرد مهیا مرا ببخش اینجا همه ز نام علی کینه داشتند سربسته، وای از دل لیلا مرا ببخش جان می‌دهی غریب، تو بر خاک و کوفیان با خنده می‌کنند تماشا مرا ببخش جایی که می‌شود تن تو پایمال اسب آقای من کرم کن و آنجا مرا ببخش ای وای اگر اسیر شود خواهرت حسین کوفه شود مصیبت عظما مرا ببخش وقتی به کوفه رد شدی از پیش پیکرم مولا ز روی نیزه‌ی اعدا مرا ببخش مهدی مقیمی @deabel
به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را زیارت می‌کنم با دست بسته رهبر خود را به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم لب عطشان نهادم زیر خنجر، حنجر خود را به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را به فرقم هر چه آتش بارد، از گل دوست‌تر دارم که وقف خاک جانان کرده‌ام خاکستر خود را به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا که گم کردم حساب زخم‌های پیکر خود را عذار نیلی از سیلی کنم تا هدیه بر زهرا فرستادم به همراه سکینه دختر خود را یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید که سوی مکّه افکندم نگاه آخر خود را صدای ناله‌ی زهرا به گوشم می‌رسد آری که بالای سرم آورده مولا، مادر خود را الا ای یوسف زهرا میا کوفه که می‌ترسم به چنگ گرگ‌ها بینی علیِّ اکبر خود را میا از کعبه ای مولای من در این منای خون که بینی بر فراز دست، ذبح اصغر خود را به دار عشق (میثم) تا زبان در کام خود داری مگوئی جز ثنای عترت پیغمبر خود را استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا بیا به کوفه ولی بی‌کفن به کوفه نیا من از خیانت این شهر کوهِ تجربه‌ام برای تجربه اندوختن به کوفه نیا یتیم‌تر نکن این طفل را و حداقل به اتفاق یتیمِ حسن به کوفه نیا به خاطر دل زینب کمی تامل کن برای حرمت و تکریم زن به کوفه نیا من از جسارت و غارت زیاد می‌ترسم که کوفه پر شده از راهزن، به کوفه نیا به گوش می‌رسد آهنگ کودکی محزون "بس است عمه‌ی من را نزن"، به کوفه نیا نشسته‌اند به پای شُرِیح و بعد از آن به فکر بردن سر از بدن، به کوفه نیا تنت به کرب و بلا و سرت... خدا داند خلاصه هر دو به دور از وطن، به کوفه نیا هنوز در عجبم دست من چرا نشکست؟ نوشته‌ام که بیا جان من به کوفه نیا مظاهر کثیری نژاد @deabel
از حالِ زار نامه برت حرف می زنند از این سفیر دربه درت حرف می زنند در مسجدی که عطر علی می وزد از آن از بی نمازی پدرت حرف می زنند نیزه فروش هایِ نظرتنگ ِ چشم شور ازقد وقامت پسرت حرف می زنند کاراز بهای گندم ری هم گذشته است ازقیمتِ سر قمرت حرف می زنند دیدم کنیزهای دم بخت ِ بی جهاز از دختران در سفرت حرف می زنند دیدم که درمحله ی خورجین فروش ها خولی و شمر پشت سرت حرف می زنند وحید قاسمی @deabel
اینجا هزار حرمله در انتظار توست  آقا برای آمدنت کم شتاب کن  رحمی به روز من نه به روز رقیه کن  فکری به حال من نه به حال رباب کن  رحمی نمی کنند عزیزم به هیچ کس  حتی به تشنه ای که فقط شیر خواره است  در کوفه ای که وعده ی سوغات مردمش  تنها برای دخترکان گوشواره است  اینجا نیا که آخر سر چشم می زنند  این چشم ها به قامت آب آورت حسین  این دستها که دیده ام از کینه می برند  انگشت را به خاطر انگشترت حسین  برگرد جان من که نبینی ز بام ها  آتش کشیده اند سر و دست و شانه را  یا از فراز نیزه نبینی که می زنند  بر پیکر سه ساله ی تو تازیانه را  می ترسم از دمی که بیایند دختران  با گونه های زخمی و نیلوفری،میا  این شهر بی حیاست به جان سکینه ات  می ترسم از حرامی و بی معجری میا  حسن لطفی @deabel
ز درد غربت تو شهر، غرق آهم شد نگاه گرمِ تو از دور در نگاهم شد همین که نام تو بردم شکست دندانم سلام دادم و تنها همین گناهم شد چه زود مردم کوفه عمارتم دادند بلند مرتبه قصری که قتلگاهم شد وفای امت کوفی نماز مغرب بود عشا نیامده این قوم سد راهم شد فریب مردم پیمان‌شکن نباید خورد میا که بیعت نامردمان سپاهم شد تمام شهر مرا از امان خود راندند به غیر خانه‌ی طوعه که سر پناهم شد چه سخت غربت شب را به روز آوردم زلال صورت ماهت، هلال ماهم شد به این امید که گودال، قسمتت نشود به کوچه‌ای ته گودال، حرب‌گاهم شد سرم قناره‌ی قصاب‌خانه‌ها را دید گمان کنم که همین با تو وعده‌گاهم شد سخن ز کشتن و تمرین سر بریدن بود و شاهد سخنی ناسزا الاهم شد ز گوشوار و گلوبند حرف‌ها دارند و بی‌حیاتر از این خصمِ روسیاهم شد از این اراذل و اوباش هر چه می‌آید زمان هرزگی دشمن تباهم شد قسم به چادر زینب میا به کوفه حسین! که وقت غارت معجر دگر فراهم شد ترا به فاطمه سوگند سیدی برگرد که زخم سینه‌ی زهرا بدون مرهم شد محمود ژولیده @deabel
اینجا رسیده‌ام که مرا مبتلا کنی بر حال و روز نائب خود چشم وا کنی ای دلبر غریب مبادا که لحظه‌ای بر وعده‌های کوفی‌شان اعتنا کنی این کوچه‌گردی عاقبتش درد سیلی است باید به رنج فاطمه‌ام مبتلا کنی سنگم اگر زنند دل از تو نمی‌کنم تا که ز لطف گوشه‌ی چشمی به ما کنی عید است ای حبیب، چه زیبا شود اگر قربانی مِنای خودت را دعا کنی اینجا که بار مرکب‌شان تیر و نیزه است بهتر که فکر حنجر مه‌پاره‌ها کنی برگرد جان خواهرت آقا که دیر نیست با خنده‌های "حرمله و شمر" تا کنی تا فرصت است زیور آلاله‌ها درآر حاشا که دست دختر خود را رها کنی ای کاش بهر دفن تن مُثله‌مُثله‌ات جای کفن تو فکر کمی بوریا کنی خوب است از اضافی پیراهنی که هست معجر برای دخترکان دست و پا کنی آبی رسان برای لب شیرخواره‌ات حالا که روی جانب کرب و بلا کنی از روی نیزه هم به سر ما محل بده دور از بزرگی است که ترک وفا کنی! احسان محسنی فر @deabel
هيچکس مثل من اينگونه گرفتار نشد با شکوه امدم و بى کس و بى يار نشد حال و روز من اواره تماشا دارد تکيه گاهم بجز اين گوشه ديوار نشد روزه دارم من و لب تشنه و سر گردانم بين اين شهر کسى بانى افطار نشد دست بر دست زنم دل نگرانم چه کنم مثل من هيچ سفيرى خجل از يار نشد گر زنى سينه سپر کرده برايم صد شکر سينه اش سوخته از داغى مسمار نشد اهل اين شهر همه سنگ زن و سر شکنند ميهمانى سر سالم سوى دربار نشد واى اگر که هدفى روى بلندى باشد ديده اى نيست که با لخته خون تار نشد به سر نيزه پريشان شده مويم اما خواهرم در پى ام اواره بازار نشد پيکر بى سرم از پا به سر دار زدند اين بلا بر سر من امد و تکرار نشد قاسم نعمتی @deabel
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات صداى روضه شما را کشیده تا اینجا یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا حسین گفتن ما مسلمیه هر سال نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا صداى پاى محرم به گوش مى آید حسین قافله ها را کشیده تا اینجا بنى گفتن یک مادرى شب جمعه چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا سخن ز موى پریشان زینب کبرى امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش که نامه هام شما را کشیده تا اینجا عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است دگر زمانۀ آوارگى ارباب است قاسم نعمتی @deabel