eitaa logo
بنیاد دعبل
389 دنبال‌کننده
969 عکس
113 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سیلی و میخ در و آتش نگارم را گرفت بشکند دست مغیره چون که یارم را گرفت پیش چشمم همسرم را زد عدوی بی حیا این جسارت هدیه ی پروردگارم را گرفت فاطمه بود و نبودم بود و قنفذ با لگد ضربه ای زد پشت در ایل و تبارم را گرفت شد کبود از ضربه ها برگ گل یاس نبی حیف شد آمد خزان باغ و بهارم را گرفت آسمان شد روضه خوان و گریه کن عرش خدا داغ زهرا خنده های روزگارم را گرفت صبر کردم در عزای خاتم پیغمبران داغ زهرا عاقبت صبر و قرارم را گرفت در دل شب غسل میدادم به جسم یاس خود حیف شد گلچین رسید و گلعذارم را گرفت در کفن وقتی که پیچیدم تن زخمی او این مصیبت روشنی شام تارم را گرفت پایه های عرش میلرزید وقت دفن او گریه ی آهسته امشب اختیارم را گرفت گرچه زهرا اعتبارم بود اما رفتنش افتخار و اعتبار و اقتدارم را گرفت سعید مرادی @deabel
غم که آوار می شود اِی وای درد بسیار می شود اِی وای خواب دُشوار می شود اِی وای سُرفه خونبار می شود اِی وای روضه تکرار می شود اِی وای غربتِ بی حَدَش به یادش هست هِق هقِ مُمتدَش به یادش هست پسرِ ارشدش به یادش هست قاتلی که زَدَش به یادش هست تا که بیدار می شود اِی وای کُن دعا که دِگَر زمین نَخورَد هیچ زن در گُذَر زمین نَخورَد لا اقل بی خبر زمین نَخورَد پیشِ چشمِ پسر زمین نَخورَد که چنین زار می شود اِی وای شهر صد رنگ بود و مادر بود نیَتِ چَنگ بود و مادر بود کوچه‌ای تَنگ بود و مادر بود هر طرف سنگ بود و مادر بود فصل آزار می‌شود اِی وای خواست پیشَش سپر شود که نشُد سدِ چندین نفر شود که نشُد مانعی در گُذَر شود که نشُد قَدِّ او بیشتر شود که نشُد حرفِ انظار می شود اِی وای وای از ازدحام و نامحرم آه بیت الحرام و نامحرم فاصله یک دو گام و نامحرم پا به ماهِ امام و نامحرم چشم خونبار می شود اِی وای کَمَرَش را گرفت برخیزَد پسرش را گرفت برخیزَد چادرش را گرفت برخیزَد تا سرش را گرفت برخیزَد همه جا تار می شود اِی وای از زمین خوردنش شکسته شده هفت جایِ تنش شکسته شده حسن از دیدنش شکسته شده هم علی هم زنش شکسته شده  وقتِ دیدار می شود ای وای با رُخِ خیس و چهره ی زردش پسرش تا به خانه آوردش صورتش را گرفته از مَردَش نه که سیلی دلیلِ سر دَردَش سنگِ دیوار می شود ای وای حسن لطفی @deabel
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی‌اُفتد تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی‌اُفتد غرورم را شکسته خنده‌ی نامحرمی یارَب چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی‌اُفتد جماعت داشت می‌آمد دلم لرزید می‌گفتم که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمی‌اُفتد کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه می‌اُفتد نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمی‌اُفتد به رویِ شانه‌ام دستی و دستی داشت بر دیوار به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمی‌اُفتد سیاهی رفت چشمانش، سیاهی رفت چشمانم وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمی‌اُفتد میانِ خاک می‌گردیم و می‌گویم چه ضربی داشت خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمی‌اُفتد دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ،گیرم... تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمی‌اُفتد حسن لطفی @deabel
سیلی زدند و صورت مادر سیاه شد کوچه برای مادر من قتلگاه شد با ضرب تازیانه ی دشمن به مادرم دنیا به پیش دیده ی مولا تباه شد وای ازغروب وکوچه ی غمبار و کوچ ماه وای از دل حسن که پر از سوز و آه شد مادر پناه خانه ی مان بود و پر کشید دیگر علی ز جور و جفا بی پناه شد از آن دمی که مادرم از بین مان برفت مونس برای درد علی قعر چاه شد امیر حسین عظیمی @deabel
🌷 اميرالمؤمنين امام علی (عليه السلام) فرمودند : ✍ ضَمِنْتُ لِسِتَّةٍ الْجَنَّةَ رَجُلٌ خَرَجَ بِصَدَقَةٍ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ رَجُلٌ خَرَجَ يَعُودُ مَرِيضاً فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ رَجُلٌ خَرَجَ مُجَاهِداً فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ رَجُلٌ خَرَجَ حَاجّاً فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ رَجُلٌ خَرَجَ إِلَى الْجُمُعَةِ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ رَجُلٌ خَرَجَ فِي جِنَازَةِ رَجُلٍ مُسْلِمٍ فَمَاتَ فَلَهُ الْجَنَّةُ‌. 👌 براى شش گروه ، بهشت را ضمانت مى‏كنم : 1⃣ کسی كه براى صدقه دادن از خانه خارج مى‏شود و در اين هنگام مرگش فرا مى‏رسد. 2⃣ کسى كه براى عيادت بيمار از خانه بيرون مى‏آيد و فوت مى‏كند. 3⃣ کسی كه براى جهاد در راه خدا از خانه خارج مى‏شود و به شهادت مى‏رسد. 4⃣ کسى كه براى انجام حجِّ خانه خدا بيرون مى‏آيد و ملك الموت جانش را مى‏ستاند. 5⃣ کسی كه براى بجا آوردن نماز جمعه از منزل خارج مى‏شود و مى‏ميرد. 6⃣ کسى كه براى تشييع جنازه مسلمانى از خانه خارج شده و فوت مى‏كند. 📚 مواعظ العددیة ، ص 189 ☀️ @deabel
پیش شوهر زن اگر گریه کند عیبی نیست مرد اگر گریه کند در بر همسر سخت است دوش دیدم، که زینب به حسینم می گفت که تماشای کتک خوردن مادر سخت است یک زن و آنهمه نامرد خدا صبر دهد چقدر دیدن این صحنه به شوهر سخت است پشت در بودم و ای کاش، میگفت یکی که زن حامله را ضربه این در سخت است @deabel
گل که افتد آه میگیرد چمن را بیشتر خندهٔ در بسترت آزرده من را بیشتر از سکوتت آب گشتم اینکه رسمِ مهر نیست غیر از آن عجل وفاتی گو سخن را بیشتر از فدک،سرخیِ گلهایش نصیب تو شده روی تو سوزانده من را و حسن را بیشتر روز،خاموش است از بغضش حسن،اما به شب میپرد از خواب و میگوید نزن را بیشتر با چه زحمت بهر من مهمانِ آن آتش شدی دیدمت بر جان خریدی سوختن را بیشتر حاجتِ تو بعد از این نه سال،حالا این شده آور آن تابوت که پوشد بدن را بیشتر با همین دستانِ خسته بر حسینش دوخته پس مواظب باش زینب پیرهن را بیشتر روضه ای می خوانم و رد میشوم مولا ببخش میخ در حتما دهد آزار زن را بیشتر حامد آقایی @deabel
حال تو مثل کبوترهای بی بال و پر است خنده هایت فاطمه! آرام جان حیدر است بون نان در خانه پیچیده ست، پس شکر خدا حال تو از روزهای قبل قدری بهتر است خانه را جارو زدی. ..از بسترت برخاستی از نگاهت می توان فهمید روز آخر است این لباسی را که می بافی برای محسنت آخرش هم قسمت او نیست، سهم اصغر است می روم در کوچه ها، قنفز میان کوچه هاست می روم مسجد مغیره در کنار منبر است ای ستون خانه ی من ، حرفی از رفتن مزن بی تو حالم مثل یک فرمانده ی بی لشکر است این نمک نشناس ها آتش مهیا کرده اند بی خبر از اینکه اینجا خانه ی پیغمبر است موی زینب مثل حال حیدرت آشفته است فاطمه! این حال و روز خانه ی بی مادر است از همان روزی که آتش بوسه از بالت گرفت جای بال زخمی و خاکی تو روی در است چند ماهی می شود ، حیدر شده خانه نشین چند ماهی می شود زهرا میان بستر است دست هایی را که می بوسید پیغمبر شکست راستی زینب چه حالی داشت وقتی در شکست دست در دست حسن می رفت زهرا ، ناگهان... روی خاک افتاد قرآن...سوره ی کوثر شکست دست های بسته ی مولا گواهی می دهد بارها بعد از پیمبر حرمت حیدر شکست یک مَلَک ای کاش چشمان حسن را می گرفت لحظه ای که بی هوا بال و پر مادر شکست نیمه های شب زمان غسل زهرا بود که بعد چندین ماه بغض فاتح خیبر شکست سال های بعد عصر روز عاشورا که شد پیش چشم مادرش گهواره ی اصغر شکست از میان خیمه زینب دید ، پیش کوفیان قامت ارباب از داغ علی اکبر شکست از میان خیمه ها فریاد می زد خواهرش ساربان! آرام تر قدری که انگشتر شکست چوب محمل حال زینب را فقط فهمید بود... راستی زینب چه حالی داشت وقتی "سر"شکست احسان نرگسی رضاپور @deabel
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد به دست فاطمه داده زمام اختیارش را نخی از چادر او را به همراه خودش برده از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را هر آن کس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را لگد هایش به درب سوخته انگار کاری بود زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد شمارش می کند حیدر نفس های نگارش را از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی به پایان می برد زهرا به سختی روزگارش را... علی علی بیگی @deabel
حدیث مادر مارا کبود میفهمد کشیده خورده ی دست یهود میفهمد نفس نفس زدنش را کبوتری زخمی که تنگ شد نفسش بین دود میفهمد درست اول کوچه حسن به خود پیچید وقوع حادثه را ، طفل ، زود میفهمد چقدر گفت نزن پابه ماه هست – مگر حرامىِ عصبانى حدود میفهمد؟ ز خاک پوشیه ی او تمام واقعه را على اگرچه در آنجا نبود،میفهمد محمدجواد پرچمی @deabel
آتش زبانه میزد و زهرا به خون نشست در بین شعله ها گل طاها به خون نشست مسمار لعنتی به پرش گیر کرده بود بال و پر پرستوی زیبا به خون نشست معنای نور و کوثر و توحید را زدند تفسیر آیه های تولا به خون نشست روی کبود و پهلوی زخمی و چشم تر دار و ندار حضرت مولا به خون نشست سیلی به روی مادر سادات میزدند روی کبود عصمت کبری به خون نشست روی کبود و پهلوی زخمی و چشم تر بانوی قد خمیده طوبی به خون نشست مریم کنیز و فضه اسیر نجابتش استاد درس هاجر و حوا به خون نشست فرصت نشد که محسن خود را بغل کند اولاد پاک شافع عقبی به خون نشست وقتی صدای گریه زینب بلند شد کون و مکان و عرش معلا به خون نشست وقت گریز روضه شده یا ابا الحسن در قتلگاه ماه دلارا به خون نشست وقتی که نیزه آمد و زد بوسه بر گلو حلقوم خشک رهبر تنها به خون نشست با چکمه ها به صورت مولا لگد زدند آن دم تمام عالم معنا به خون نشست عبدالحقیر مرادی @deabel
تلاش كن كه دو چشمی مرا نگاه كنی چنين نديدن و ديدن به تو نمی آيد تكان نخور قفس ِسينه ات تكان نخورد نفسْ بلند كشيدن به تو نمی آيد علی اکبر لطیفیان @deabel
🌷 امام سجاد (عليه‌السلام) : ☘ وَالذُّنُوبُ الَّتِي تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ وَالْيمينُ الْفَاجِرَةُ وَالاَقْوَالُ الکَاذِبَةُ وَالزِّناءُ وَسَدُّ طُرُقِ المُسْلِمِينَ وَادِّعاءُ الإمَامَةِ بِغَيرِ حَقٍّ. ✍ گناهاني که در نابودي انسان شتاب مي‌کنند ، عبارتند از : 👌 قطع رحم 👌 سوگند دروغ 👌 سخنان دروغ 👌 زنا 👌 سد کردن راه مسلمانان و 👌 به ناحق ادعا کردن امامت و رهبري. 📚 معاني الاخبار ص 27 ‌ ‌☀️ @deabel
چند روزی است سرم روی تنم می افتد دست من نيست كه گاهی بدنم می افتد گاهی اوقات كه راه نفسم می گيرد چند تا لكه روی پيرهنم می افتد بايد اين دست مرا خادمه بالا ببرد من كه بالا ببرم مطمئنم می افتد دست من سر زده كافيست تكانش بدهم مثل يک شاخه كنار بدنم می افتد دست من نيست اگر دست به ديوار شدم من اگر تكيه به زينب بزنم می افتد سر اين سفره محال است خجالت نكشم تا كه چشمم به دو چشم حسنم می افتد هر كه امروز ببيند گره مويم را ياد ديروز من و سوختنم می افتد روز آخر شده و در دل خود غم دارم دو پسر دارم و اما كفنی كم دارم علی اکبر لطیفیان @deabel
حوریه ی علی بدنت را عقب بکش در سوخته است، زود تنت را عقب بکش امروز که ز دنده چپ پا شده ست میخ با احتیاط پیرهنت را عقب بکش بو می برند کوله ی بارت شکستنی ست از در نفس نفس زدنت را عقب بکش سینه سپر کن و جلوی نعره ها بایست ای شیر زن ابالحسنت را عقب بکش فضه برای وضعیتِ حال تو بس است دیگر حسین را، حسنت را، عقب بکش علی اکبر لطیفیان @deabel
تمام شهر پی کشتن علی بودند نبود مردی و نامردها ولی بودند که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند چهل نفر که همه قاتل علی بودند به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم برای ضربه رضایت گرفته اند از هم تمام نیتشان قربة الی الله است و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است یکی غلاف به قصد ثواب بردارد یکی به نیت مولا طناب بردارد دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد لگد اگر بزنندش شتاب بردارد برای کشتن مولا شتاب در کافی است برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد چنان بلند شد و دست سمت سر آمد به سوی فاطمه دیوار مثل در آمد همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد خصوصا اینکه تماشاگرش حسن باشد حسن که ضربه سختی به طاقتش میخورد حسن که ضربه اصلی به غیرتش میخورد چه خوب بود که سیلی به قامتش میخورد ولی از این همه بادی به صورتش میخورد همین نسیم، حسن را هزار سال بس است برای گریه ی هر شب همین خیال بس است گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد ز سمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد که شمر جای مغیره در این گذر آمد ولی نه روبروی او که پشت سر آمد غلاف خنجر و حنجر به جای بازو شد شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد رسیدروضه به جایی که دیدنش سخت است به حنجری که یقینا بریدنش سخت است تنی که مثله شود پا کشیدنش سخت است "صدای وای بنی" شنیدنش سخت است اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردند چنان که فاطمه را از علی جدا کردند همین که تیر رها کرد تیغ می بُرّد رفیق می زند و نا رفیق می بُرّد و بوسه گاه نبی را دقیق می بُرّد عمیق بوسه زده پس عمیق می بُرّد چنان پرنده که هی بال را به هم زده است صدای فاطمه گودال را به هم زده است سعید پاشازاده @deabel
چه شد ای مادر محزون که زمین گیر شدی چه شده دستخوش این همه تغییر شدی دو دهه نیست ز عمر تو گذشته اما باورش سخت بود زود چرا پیر شدی زودتر از همه کس مزد رسالت دیدی کار دنیاست تو مظلومه تکفیر شدی بین قدِ خم و گیسوی سفید و تن زخم گوشه خانه ی آتش زده زنجیر شدی کوثری صاف تر و پاکتر از شبنم ها شعله نزدیک تو گردیده که تبخیر شدی؟ قاب چشم علی از دیدن تو خالی ماند بعد کوچه ز چه رو حالت تصویر شدی؟ خون پهلوی تو هم بند نیاید عشق است به خدا تو سند آیه تطهیر شدی بهر آن مردم نا اهل زیادی بودی چه کشیدی تو که از زندگی ات سیر شدی عشق این بود که از دست تو بر می آمد پیش روبه صفتان حامی یک شیر شدی بهر حیدر کشی از سمت تو وارد گشتند خوابشان لطمه به تو بود که تعبیر شدی مجتبی صمدی شهاب @deabel
تسلیت یابن الحسن خاتون محشر کشته شد میوه قلب رسول از ضربت در کشته شد آه ای سادات عالم بر سر و سینه زنید عصمت حق از نفس افتاد ،مادر کشته شد صورت زهرا کجا و دست نامحرم کجا صدمه دید آن نوگل باغ پیمبر کشته شد می دوید آن روز نالان کودکی در کوچه ها مادرم ،می گفت از بیداد کافر کشته شد آه ای اهل وطن بیرون شوید از خانه ها روح تقوا جان طاها یار حیدر کشته شد من ندانم پشت در مسمار یا شمشیر بود فاطمه با تازیانه یا که خنجر کشته شد نور چشم مصطفی شد پیش مرگ مرتضی بشکند دست عدو زهرای اطهر کشته شد ولی الله کلامی زنجانی @deabel
لاله ی نرگس عذار فاطمه عطر گیسویت بهار فاطمه یوسف گمگشته ی آل علی ای مسیحای تبار فاطمه بهجت قلب رسول خاتم است یاد تو ای گلعذار فاطمه ای براهت مانده تا صبح ظهور دیدگان اشکبار فاطمه جلوه کن ای مه ز چاه انتظار تا برآید انتظار فاطمه امشب آقا کربلایی یا نجف یا مدینه در کنار فاطمه چارده گلدسته میسازد ز نور اشکهایت بر مزار فاطمه انتقام حق مادر حق توست ای یگانه یادگار فاطمه تا نفس در سینه ها جاری بود شیعه باشد داغدار فاطمه کاش میشد جان بیمقدار من در رکاب تو نثار فاطمه اسماعیل پورجهانی @deabel
باز در شهر رسیدی و نفهمید کسی آشنایی طلبیدی و نفهمید کسی درد این است که ما مدعی هجرانیم! درد هجران تو چشیدی و نفهمید کسی غافل از چشمِ خدا بین تو مستیم همه فعل ما را همه دیدی و نفهمید کسی بی حیاییم و به جای همه ی ما آقا لبت از شرم گزیدی و نفهمید کسی هر سحر توبه به جای همه ی ما کردی جور یک شهر کشیدی و نفهمید کسی بارها وقت زمین خوردن ما با عجله بهر امداد دویدی و نفهمید کسی چه شد آخر وسط روضه ی ما غوغا شد؟ به گمانم که رسیدی و نفهمید کسی هر زمان روضه گرفتیم برای زهرا سرِمان دست کشیدی و نفهمید کسی صبح و شب گریه برای غم مادر کردی مثل یک شمع چکیدی و نفهمید کسی دیده ای واقعه را... آجرک الله آقا شاهد قتلِ شهیدی و نفهمید کسی محمد جواد شیرازی @deabel
دردی که گلستان مرا ریخته بر هم آسایش دوران مرا ریخته بر هم هجران رخ یوسف زهراست که این طور آبادی کنعان مرا ریخته برهم بیچارگی و درد فراقی که چشیدم یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم دلگرمی من چشم ترم بود، گناهم دلگرمی چشمان مرا ریخته بر هم خسته شدم از این همه تاریکی نفسم آن قدر که بنیان مرا ریخته بر هم درهم شده نان همه با هم، چقدر حیف این فاجعه ایمان مرا ریخته بر هم مدیون گل فاطمه هستم که دعایش پرونده عصیان مرا ریخته بر هم داغ غم جانسوز علی و غم زهرا آرامش مژگان مرا ریخته بر هم فرمود علی فاطمه جان، حوریه ی من اوضاع تو ارکان مرا ریخته بر هم مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل احوال پریشان مرا ریخته برهم لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد نامرد چه قرآن مرا ریخته بر هم محمدجواد شیرازی @deabel
🕯ضرورت توجه به اموات ☘ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : 👌 ارواح مؤمنان هر به آسمان دنيا مى‌آيند و روبروى خانه ها مي‌ايستند و هر يك با آواى حزين در حالى كه مى‌گريد مى‌گويد اى كسان من اى فرزندانم ، پدرم ، مادرم ، نزديكانم به ما عطوفت كنيد.  🤲 خداى شما را بيامرزد...  🌱 با درهم يا گرده نانى و يا لباسى در حق ما رحم كنيد كه خدا به شما از لباس هاى بپوشاند. 📚 وسائل الشيعه ، ج 3 ، ص 223 ☀️ @deabel
آنکه دارد به دلش غصه‌ی بسیار ، منم ساکن غمکده‌ی ماتم دلدار ، منم همه‌ی شهر ، سر سفره‌ی من نان خوردند ولی انگار به یک شهر ، بدهکار ، منم آنکه یک عمر ، شبش سر شده با کابوسی ... که در آن مادرِ او می‌شود آزار ، منم وسط کوچه‌ی غم خانه خرابم کردند آنکه دنیا شده روی سرش آوار ، منم مقتل اصلی من در وسط آتش بود آنکه جان داده میان در و دیوار ، منم اشک هم داغ دلِ خون مرا سرد نکرد سینه‌ی سوخته از سرخی مسمار ، منم دست سنگین کسی خورد به روی مادر ولی آنکه شده نیلی رخش ... انگار ، منم رضا قاسمی @deabel
یاد کوچه که می افتم بدنم میلرزد چه کنم گر نکنم گریه و زاری سخت است وسط کوچه بریزند سر مادر تو بر نیاید اگر از دست تو کاری سخت است روضه کوچه همین است امان از سیلی صورت حوریه و ضربه کاری سخت است پیش چشم تر فرزند زگوش مادر گوشواره که بیافتد به کناری سخت است چشم گریان دل سوزان و دو دست لرزان مادرت را به سوی خانه بیاری سخت است عبدالحسین میرزایی @deabel
اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی راویِ این حقیقت پر استعاره ام یک جمله ای بگویم و ای خاک بر سرم بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم قاسم نعمتی @deabel