#استقبال_محرم
🏴 نوزده روز تا ماه محرم
عاشقانت میفروشند عیش را، غم میخرند
دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند
باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد
بچهها دارند از بازار پرچم میخرند
مثل خار و خس در این سیل به راه افتادهایم*
باز درهم آمدیم و باز درهم میخرند
ماهها در یک طرف ماه محرم یک طرف
بیشتر از ماهها ماه محرم میخرند
اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته
ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم میخرند
تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم
بچههاى ما در این خانه حاتم میخرند
این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد
اشک کالایىست که در هر دو عالم میخرند
گریه بر مظلوم تکوینا تقربآور است
در حسینیه مرا، حتى نخواهم، میخرند
مطمئنا روضهاى یا گریهاى در کار هست
هر کجا عصیانى از فرزند آدم میخرند
عدهاى دم میدهند و عدهاى دم میزنند
پنج تن هم این وسط دارند از دم میخرند
گریهکن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم
باز با این حال شکل گریه را هم میخرند
اولین گریهکن مسلم رسول الله بود
گریه بر دندان مسلم را مسلم میخرند
علی اکبر لطیفیان
@deabel
#استقبال_محرم
🏴 نوزده روز تا ماه محرم
بسمالکریم... مَن هوَ إحسانُه قَدیم
ما را نگار، کرد به میخانهاش مقیم
بوی لباس خونی ارباب میرسد
صوت حزین مادر سادات... بگذریم
من آمدم که با همهی روسیاهیام
راهم دهید با همهی پُرگناهیام
اصلا خودت بگو که چه خاکی به سر کنم؟!
یک روز اگر برانی و من را نخواهیام
اشکم چکید و سنگ دلم را لطیف کرد
نام حسین شغل مرا هم شریف کرد
غفلتزده به ماه عزا آمدم ولی...
... زهرا رسید و کار مرا هم ردیف کرد
از سوی فاطمه که به سائل نظر شود
چشمش میان روضهی ارباب تر شود
عاشق اگر که گشنه بخوابد عجیب نیست
هیهات بیحسین شب ما سحر شود
از خاک قتلگاه برایم بیاورید
در روضه اشک و آه برایم بیاورید
پرچم بیاورید، کتیبه بیاورید
پیراهن سیاه برایم بیاورید
من ماتِ ماتَم تو بمانم مرا بس است
در راه محکم تو بمانم مرا بس است
ثروت، مقام، شهرت دنیا نخواستم
در زیر پرچم تو بمانم مرا بس است
فریاد و بحث ماست فقط مکتب حسین
استاد درس ماست فقط زینب حسین
با لعن بر یزید فقط آب میخوریم
لبتشنه میشویم به یاد لب حسین
آقا اگر نبود شفیقی نداشتیم
سوی خدای خویش طریقی نداشتیم
"نعم الامیر" ما شده "نعم الرفیق" ما
آقا اگر نبود رفیقی نداشتیم
بینام یار، نار گلستان نمیشود
بیکربلا بهشت که رضوان نمیشود
صد بار گفتهایم که ذکری برای ما
مثل حسین موجب غفران نمیشود
محمدجواد شیرازی
@deabel
#استقبال_محرم
🏴 نوزده روز تا ماه محرم
اشعار سرخ دلشکنش را بیاورید
دمنوحههای سینهزنش را بیاورید
دارد صدای قافله از دور میرسد
اسفند وقت آمدنش را بیاورید
بعد از کتیبههای حسینیه زودتر
سینیِ چایریختنش را بیاورید
دادم لباس مشکی خود را به مادرم
آری بساط دوختنش را بیاورید
دلشورههای خواهر او بیشتر شده
اسباب غمنداشتنش را بیاورید
سر نیزههای کوفه صدا میزدند تو را:
«ما تشنهایم؛ پس بدنش را بیاورید»
دارد به قتلگاه چه نزدیک میشود
زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید
حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش:
اموال غارتیِ تنش را بیاورید
محمدجواد پرچمی
@deabel
#استقبال_محرم
🏴 نوزده روز تا ماه محرم
ارباب روی نوکریِ من حساب کرد
با اینهمه گناه مرا انتخاب کرد
هرکس شنید نالهی حی العزا
تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد
دلشوره داشتم که نبینم محرمت
یکسال این فراق دلم را عذاب کرد
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
نام حسین بار دگر انقلاب کرد
توبهشکستهها همه گویند یا حسین
ربالحسین هر چه دعا مستجاب کرد
از کودکی حسینیهدار محرمیم
این روسیاه را خودش عالیجناب کرد
هرکس که ذره ذره به پای حسین سوخت
او را خدا به وصل خودش کامیاب کرد
گریه غبار سینهی من داده شستشو
این قلب ِ خاکخورده چنان دّر ناب کرد
تفسیر دستگیری تو از رسول ترک
کار هزار منبر و صدها کتاب کرد
سینهبرهنهها همه از نسل عابسند
او کربلا طریق هی این وصل باب کرد
آید به گوش نالهی محزون فاطمه
با اسم نام یکیک ما را خطاب کرد
ماه محرم آمد و پیچید بوی سیب
صلی علی الحسین و صلی علی الغریب
قاسم نعمتی
@deabel
🌷 امام باقر (عليه السلام) فرمود :
👌 نگهدارى عمل ، از خود عمل دشوارتر است. عرض شد : منظور از نگهدارى عمل چيست؟
✍ حضرت فرمود :
☘ آدمى براى خداى يگانه (بی شریک) بخشش و انفاقى مى كند و اين عمل پنهانى برايش نوشته مى شود ،
☘ اما سپس كارش را به زبان مى آورد كه در نتيجه آن، ثواب نهانى[كه بيشتر است] پاك مى شود و برايش[ثواب عملِ ] آشكار مى نويسند،
☘ بار ديگر آن را به زبان مى آورد، كه در اين بار عملش پاك مى شود و عمل ريايى نوشته مى شود.
📚 ميزان الحكمه ج4 ص338
☀️ @deabel
#امیرالمومنین_علی
اگر که قبله نما در مدار می لرزد
به شوق سجده به ایوانِ یار می لرزد
شراب روی ضریح تو جمع ضدین است
کنار صحن تو مست و خمار می لرزد
ز هُرم آتش عشق تو«شمس» تب کرده
واز رطوبت مِی شهریار می لرزد
پیاده آمده ای بین دشمنان اما
ز هیبتی که تو داری سوار می لرزد
معاندی که به تیغ تو جان خود را داد
به جبر آمد و بی اختیار می لرزد
شنیده است صدای تو را نبی وقتی
که تار صوتی پروردگار می لرزد
میان خلوت خود از شکوه جلوت تو
کسی که بود به عشقت دُچار می لرزد
به یاد وصل تو آیه به آیه قطره ی اشک
به روی گونه ی هر بی قرار می لرزد
به پای عشق تو تمار سر فرود آورد
عجیب نیست اگر روی دار می رقصد
علی اصغر یزدی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
دوشین به شرابخانه اندر
رفتم بزنم می مقرر
با پیر مغان مجال صحبت
گردید برای من میسر
بر دست به لاله دادمش بوس
بر پای به ناله سودمش سر
گفتم ز تو بنده را سؤالیست
ای خواجه ی راد بنده پرور
گویند که چون ز گرد نعلین
زینت ده عرش شد پیمبر
بشنید و بدید اندر آنجا
دست علی و کلام حیدر
الله در آن میان کجا بود
گر بود علی به پرده اندر؟
گفت از پی حل این معما
کافی نبود هزار دفتر
لیکن کنمت ز بیتی آگاه
زین سّر نهفته ی مستّر
در حالت مستی اندر این باب
میخواند موافق قلندر
در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
رفتم به طواف کعبه شاید
بر دوست کسیام ره نماید
دیدم به طواف خانه رندی
این طرفه کلام میسراید
کاین مولد حیدر است و آن را
کز خلق طواف و سجده باید
گفتم که بدین کلام شرحی
برگو که دل از گمان برآید
من آمده ام به دفع حیرت
حرف تو به حیرتم فزاید
این خانه ی حق بود در اینجا
هر بنده خدای را ستاید
مخصوص علیاش گر بدانی
در مذهب مسلمین نشاید
گفتا دگر این سخن نگویی
زی وحدت اگر دلت گراید
گفتم که ز وحدتم سخن گوی
تا عقده ز کار من گشاید
خندید و به پاسخ من آورد
این بیت که زنگ دل زداید
در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
گفتم به نصیری ؛ ای زمستی
از اوج گرفته جا به پستی
غالی به علی شدی و غافل
از صانع کارگاه هستی
چون شد که ز مغز تو برون رفت
کیفیت بادهی الستی؟
در روز الست ربّ خود را
گفتی تو بلی و عهد بستی
امروز چه شد به دیگری دل
بربستی و عهد را شکستی؟
گفتا مستیز با زبردست
در حالت عجز و زیردستی
پر طعنه مزن به من ، که چون من
کس مینکند خداپرستی
قائل به خداپرستی من
گردی چو من ار ز خویش رستی
گفتم ز خدا سخن چه گویی؟
آخر تو رهین حیدر استی
آشف ز گفته ی من و کرد
این بیت بیان به شور و مستی
در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
گفتم به یکی ز اهل عرفان
کی مشکل خلق از تو آسان
با آن همه شور و شوق دیدار
تسکین ز چه یافت پور عمران؟
زان ارنی و لن ترانی آخر
برگو به کجا کشید پایان؟
محروم شد از سؤال یا دید
دیدار خدای حی سبحان؟
گفتا که بجز به جذبهی حق
موسی ارنی نکرد عنوان
آموخت چو حق طلب به سائل
بر او نکند چگونه احسان؟
گفتم که به بنده در دو عالم
ممکن نشود لقای یزدان
موسیش چگونه دید؟ گفتا:
گردید علی بر او نمایان
گفتم که من از خدای گویم
گویی تو از آن ولی ذوشان؟!
گفتا نشنیدای مگر تو
این بیت که مرده را دهد جان
در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
گفتم به محققی که از خاک
چون کرد مسیح جا بر افلاک
رفت آن گل باغ حق چگونه
بیرون ز میان خار و خاشاک؟
گفت از پی قتل او مصمم
گشتند چو آن گروه بیباک
او برد سه ره ز ایلیا نام
پس جا به فلک گرفت چالاک
گفتم نشناسم ایلیا را
گفتا که وصی شاه لولاک
گفتم که مسیح باید آندم
یاری طلبد ز ایزد پاک
بر غیر پناه بردن او
دور است ز رأی اهل ادراک
گفت آنکه به حق دلیل خلق است
بر غیر پناه برد؟! حاشاک
گفتم که تو گفتی از علی جست
امداد و بر آسمان شد از خاک!
گفتا ز صغیر بشنو این نقل
تا جان و دلت شود طربناک
در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
صغیر اصفهانی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
در روزگاری که علی بر مرده جان می داد
مریم به گهواره مسیحا را تکان می داد
در بین آغوش علی خورشید می خوابید
مهتاب را هر شب به دست آسمان می داد
تا پلک می زد صد غزل، صد مثنوی می ریخت
با چشم خود مضمون به دست شاعران می داد
"در نجف" از عرش روی خاک می بارید
وقتی علی خاک عبایش را تکان می داد
با تیغ، زیبایی رزمش بیشتر می شد
بس بود لشکر را اگر ابرو نشان می داد
دشمن اگر جایی به روی خاک می افتاد
تا این که برخیزد ز خاک او را زمان می داد
از دشمنان در صلب هر فردی اگر می دید
بوده محب مجتبی بر او امان می داد
.
روز دوشنبه، مجتبی، کوچه و اما بعد
دستی بهارش را به سرمای خزان می داد
آن خنده های کودکی جای خودش را به
موی سپید و گریه و لکنت زبان می داد...
امید افضلی
@deabel
#امام_حسین
این همه راه دویدم ز پی دلدارم
به امیدی که در این دشت برادر دارم
تو دعا کن به کنار بدنت جان بدهم
فکر همراهی با شمر دهد آزارم
اسب ها پای خود از سینه ی او بردارید
من هم از این تن بی سر شده سهمی دارم
خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند
من که از راهی بازار شدن بیزارم
یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد
با چه از روی زمین جسم تو را بردارم
به وداع من و تو خیره بُوَد چشم رباب
خواندم از طرز نگاهش که منم دل دارم
سعید خرازی
@deabel
#امام_حسین
سنان چقدر پریشان رسیده در گودال
مباد تا که به دستش کسی سنان بدهد
چه حرفهای نگفته که در دهن دارد
اگر که چکمه سربازها امان بدهد
@deabel
#امام_حسین
تو كه رفتى همه ى خيمه بهم ريخت حسين
ديدم از دور پرت ريخت...پرم ريخت حسين
تو نگاهت به حرم بود و سنان خيره به تو
از نگاهش به تو بدجور دلم ريخت حسين
شمر هم آمد و ديدم به دو چشمِ تر خود
كار تو گشت تمام و اثرم ريخت حسين
نفسم حبس شد و بين حرم سرگردان
دشمن از راه رسيد و به سرم ريخت حسين
آرمان صائمى
@deabel
🌷 امام علی (علیه السلام) :
✍ اُمْنُنْ عَلى مَنْ شِئْتَ تَکُنْ اَمیرَهُ، وَ احْتِجْ اِلى مَنْ شِئْتَ تَکُنْ اَسیرَهُ، وَاسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَکُنْ نَظیرَهُ
☘ بر هرکس که میخواهى ، نعمت ده تا امیر او باشى
☘ و به هرکس که میخواهى، اظهار نیاز کن تا اسیر او گردى
☘ و به هرکس که میخواهى، بینیازى نشان ده، تا همانند او باشى».
📖 بحارالانوار ، جلد 74
☀️ @deabel
#امیرالمومنین_علی
اگرچه رتبهی او در غدیر معنا شد
ولی حقیقتِ این مرد دیر معنا شد
قسم به معنیِ آیاتِ "هَلْ أَتى" با او
همیشه حقِ یتیم و اسیر معنا شد
همین که دستِ علی در غدیر بالا رفت
برای بارِ نخستین "امیر" معنا شد
کسی مطابقِ هارون برای موسی بود
برای حضرتِ طه وزیر معنا شد
کسی که وقتِ رکوعِ نماز میبخشد
فقط به دستِ علی دستگیر معنا شد
همان علی که ابرمردِ فتحِ خیبر بود
همان که وقت نبردش "دلیر" معنا شد
کتابِ فضلِ علی قرنها نوشته شده
ولی حقیقتِ این مرد دیر معنا شد
عادل حسین قربان
@deabel
#امیرالمومنین_علی
مي گذرد روز و شب ، زندگي ام با علي
بندهی يا هو شدم ، بندهی مولا علي
عرش خدا كرده است ، شهر نجف را علي
فاضل و افضل علي ، عالي و اعلی علي
جان علي فاطمه ، هستي زهرا علي
بندهی بنده نواز ، خاكي بالا نشين
وصله ی نعلين او ، نقطهی ثقلِ زمين
مالک روز جزا ، حاكم في يوم دين
موقع طوفان كه شد ، گفت خدا اينچنين..
نوح ! پريشان نباش ، زود بگو يا علي
ای دل اگرعاشقی، درپی دلدارباش
پشت درِ خانهی، حیدرکرار باش
جان بده پای علی، میثم تمار باش
خسته نشو در بزن، عاشق این کار باش
دل بکن و دل ببر، از همه الا علی
دست گدا خالي و ، دست كريمان طلاست
بر سر خوان علي ، روزي مهمان طلاست
در نجف مرتضي ، قطرهی باران طلاست
شكر خدا بر سرم ، سايه ی ايوانْ طلاست
عزت امروز علي ، عزت فردا علي
ساقي كوثر علي ، نَفْسِ پيمبر علي
زينت منبر علي ، فاتح خيبر علي
از همه بهتر علي ، ظاهر و مظهر علي
يا علي حيدر علي ، يا علي حيدر علي
شيعه ی حيدر بگو ، يكصد و ده تا علي
چشم علي روشن است ، تا قمرش فاطمه است
شكر خدا میكند ، دور و برش فاطمه است
پشت نكرده به جنگ ، پشت سرش فاطمه است
كِيْ به زمين مي خورد ، تا سپرش فاطمه است
فاطمه وقتي كه رفت ، شد تك و تنها علي
سیدپوریا هاشمی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
تقدیر عالم داشت با حیدر رقم می خورد
جام شراب اُمّت و مولا به هم می خورد
جام شرابی داشت در دستش علی آن روز
شیعه نمی شد هر که از آن باده کم می خورد!
در بیعتِ بیعت شکن ها هیچ خیری نیست
در بیعتِ فردی که در ظاهر قسم می خورد
هر کس که مِهر غیرِ حیدر در دلش می رفت
از لیست دلداده ها نامش قلم می خورد
ایرانیان با عشق بیعت با علی کردند
اصلا پیمبر هم قسم روی عجم می خورد!
حالا که با اذن علی شاعر شدم،ای کاش
شعرم گره با شعرهای محتشم می خورد
بالاتر از دست علی دستی نبود آنروز
تقدیر عالم داشت با حیدر رقم می خورد
احسان نرگسی
@deabel
#امام_حسین
هر سنگ با تمام توان می رسید آه
خون از سرش به روی زمین می چکید آه
با دستهای بی رمق و تیر خورده اش
یک نیزه را ز سینه خود می کشید آه
افتاده بود روی زمین و از آن طرف
با دشنه ای کسی به سویش می دوید آه
از چِلّه کمان به تنش پیش مادرش
تیری سه شعبه با هیجان می پرید آه
در گیر و دار ضربه به جسم مطهرش
گرگی رسید و پیکر او را درید آه
پیش نگاه اهل حرم بینِ قتلگه
یک هرزه آمد و سر او را برید آه
رضا باقریان
@deabel
#امام_حسین
تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب
از این به بعد و بعد از این آواره زینب
باید خودت یاری کنی ورنه محال است
بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب
خون گلویت را کسی تا آسمان برد
پیراهن و عمامهات را این و آن برد
آیا نگفتم در بیاور خاتمت را
راضی شدی انگشترت را ساربان برد
گفتند که پیراهنت را میکشیدند
تصویر غارت کردنت را میکشیدند
نه اینکه نیزه بر تنت میریخت دشمن
بلکه به نیزهها تنت را میکشیدند
رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود
رفتی ز دستم رفتنت چه رفتنی بود؟
تا آن زمانی که به یادم هست داداش
وقتی که میرفتی تنت پیراهنی بود
رفتی که اشک خواهرت را در بیاری
بغض گلوی دخترت را در بیاری
آیا نمیشد ای سلیمان زمانه
قبل از سفر انگشترت را در بیاری؟
علی اکبر لطیفیان
@deabel
#امام_حسین
بینِ یک مشت خس و خوار تنت را دیدم
زیر یک چکمه برادر بدنت را دیدم
آمدم، کاش نمی آمدم و می مردم
وسط هم همه ها پر زدنت را دیدم
گفتم این معرکه ها در تهِ گودال ز چیست
ناگهان دست سنان پیروهت را دیدم
ساربانی که به امّید زدن آمده بود
در کفش آه، عقیق یمنت را دیدم
بدنت روی زمین بود و تکان می خوردی
سُمِ اسب و بدنت....لِه شدنت را دیدم
وای از آن لحظه که دشنام به من می دادند
تو نظر کردی و، من دلشکنت را دیدم
رضا باقریان
@deabel
#امام_حسین
تا باز کرد در شب روضه لهوف را
در خون تپیده دید تمام حروف را
میدید واژهها همه فریاد میزنند
داغی عظیم و مرثیههای مخوف را
میدید تیرها که نشانه گرفتهاند
«خورشید چشمهای امام رئوف را»
آمادهٔ هجوم به قلب مطهرش
پر کردهاند نیزه به نیزه صفوف را
این دشنههای تشنه به تصویر میکشند
بر مشعرالحرام گلویش وقوف را
انگار از ضریح تنش باز میکنند
با نعلهای تازه دخیل سیوف را
@deabel
﷽
"براي ولادت امام هادي صلوات الله عليه"
برای عشق دوباره بهانه پیدا شد
بهانة غزلی عاشقانه پیدا شد
طنین آمدن کیست اینکه از طربش
قلم به شور رسید و ترانه پیدا شد
الا که گمشدگان هدایتید هنوز
پی نشانه نگردید، خانه پیدا شد
برای مرغ دل چند بام و چند هوا
هم آشیانه و هم آب و دانه پیدا شد
میان باغچه، یاسی شکفت وقتی که
گل جواد به دست سمانه پیدا شد
رسید چشمة کوثر رسید آب حیات
به مقدم دهمین مصحف خدا صلوات
ببین محمد سوم! علی چارم را
میان صورت او با نبی تفاهم را
چه صورتی که شراب لبان نوشینش
به نیم جرعة خود مست میکند خم را
ببین که پشت در خانهات همه جمعند
ببین گدایی خورشید و ماه و انجم را
برای مردم ری از تنور احسانت
عطا نما دو سه تا لقمه نان گندم را
نثار این همه تبریک را ز ما بپذیر
حوالهایست اهالی مشهد و قم را
بیا که شب شب شادیست فاطمه تبریک
شب ولادت هادیست فاطمه تبریک
غزل به پای تو برده خیالهای مرا
در آسمان تو وا کرده بالهای مرا
نگاه نغز تو بر بیتهای پر نقصم
چه خوش به بار رسانده نهالهای مرا
بگو اگر که خدا نیستی که هستی تو؟
بیا و کفر نبین احتمالهای مرا
الا که خط به خط جامعه کبیرة تو
جواب داده تمام سوالهای مرا
وصال چشم من و خاک پات ناشدنیست
ولی بیا شدنی کن محالهای مرا
من آشنای سرای قدیمتان هستم
گدای حضرت عبدالعظیمتان هستم
تمام دغدغة تو خدا شناختن است
تمام خواهش من هم تو را شناختن است
بدون اذن تو دردی دوا نخواهد شد
که راه اصلی درمان دوا شناختن است
تو آشنای تمام غریبها هستی
وگرنه کار همه آشنا شناختن است
دو دست خالی ما را یقین تو میبینی
مرام و مشی کریمان گدا شناختن است
اگر که خورده مسیرت شبی به بزم شراب
بدون شک هدفت کربلا شناختن است
چه کربلا که دلم دارد آرزویش را
خدا کند که ببینم دوباره کویش را
محمدعلي بياباني
@deabel
﷽
"برای امام هادی صلوات الله علیه"
شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی
سفری کنم و سری زنم به سرات یاعلی النقی
به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس
برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی
هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن
بنویس سردر مشق های سیات یاعلی النقی
بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت
شود آب های جهان اگر که دوات یاعلی النقی
بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم
که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علی النقی
تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی
و سروده ای غزل از زبان خدات یاعلی النقی
و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت
شده اید رب جلی ولی به صفات یاعلی النقی
ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن
و به شیر جان بده با مسیح نگات یاعلی النقی
منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو
که سلام می دهمت به شوق لقات یاعلی النقی
نبود به بودن تو غمم، بخدا که حر جهنمم
که گرفته ام به ولات برگ برات یاعلی النقی
بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم تورا
سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی
محمدعلی بیابانی
@deabel
#امام_هادی
جلوهای از جبروت آوردند
سورهای از ملکوت آوردند
اَبری از جنسِ بهار و باران
به سرِ این بَرَهوت آوردند
خسته بودیم که ما را از لطف
زیرِ یک سایهی توت آوردند
به درِ خانهی آقا یک شهر
همگی دستِ قنوت آوردند
به تماشای تو آدم را باز
از بهشتش به هبوط آوردند
از سرِ سفرهی زهرا امشب
محضِ لبخندِ تو قوت آوردند
آب و آئینه و قرآن این است
نوهیِ شاهِ خراسان این است
قبله خوب است همین در باشد
علیِ آلِ پیمبر باشد
چارمین نادِ علی را گفتند
باید این نام مکرر باشد
چار دیواریِ کعبه یعنی...
چارسو جانبِ حیدر باشد
جامعه خواندم و گفتند که آن
با مفاتیح برابر باشد
بگذار از لب بامت نرویم
دلِ ما مثل کبوتر باشد
گیسویی دین و دلِ ما بُرده
خاصه وقتی که معطر باشد
آی همنامِ رضا آمده است
مغزِ بادامِ رضا آمده است
زلفِ تو کاش مجعد نشود
دل در این شام مُردد نشود
تو علی هستی و مانند علی
هیچکس صاحبِ مَسند نشود
هست تا سامره و سردابش
حالِ ما شُکرِ خدا بد نشود
جز نسیمی که پُر از عطرِ شماست
کاش از کوچهی ما رد نشود
دلِ من رفت به کویَت گفتم
رفتِ تو کاش که آمد نشود
گرهام دستِ تو بود و واشد
کار دستِ تو نباشد نشود
صد و ده مرتبه مُمتد گفتیم
یا علی ابن محمد گفتیم
دیدنت جامه دَریدن دارد
یا که انگشت بُریدن دارد
مژهام خاکِ مسیرت را خورد
الحق این سُرمه ، کشیدن دارد
ارزشش داشت پریشان باشیم
نازِ این زلف خریدن دارد
دلِ من میتپد آقا چه کنم
آهویی مِیلِ رمیدن دارد
ما رسیدیم و زمین اُفتادیم
بوسه از خاکِ تو چیدن دارد
آنچه گفتند در اوصافِ شما
دیدن و دیدن و دیدن دارد
علیِ عالیِ اعلیٰ هادیست
دهمین معنیِ زهرا هادیست
چینیام آینهام میشکنم
که تَرَک خورده ترین قلب منم
سامرایِ تو بنا شد اما
من پریشانِ امام حسنم
بعد تو وقف بقیع ، کاش شود
عُمرِ من صرفِ حرم ساختنم
حضرت هادیِ ما مهدی کو
من اویسم به هوایِ قَرنم
گریهام را به مُحرم برسان
کُشتهی روضهی یک پیرهنم
خواهری گفت که ای وای حسین
مادری گفت که ای بی کفنم
کاروان آه که آمد از راه
هرکه دارد هوسش بسمالله
حسن لطفی
@deabel