eitaa logo
بنیاد دعبل
389 دنبال‌کننده
969 عکس
113 ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سرچشمه فیض حی سرمد آمد آئینۀ نور حُسن احمد آمد تبریک به ثامن الحجج باید گفت چارم علی آل محمّد آمد *** گلنغمۀ شادی از منادی آمد از سوی مدینه بانگ شادی آمد با آمدن طنین بال جبریل عطر نفس امام هادی آمد سيدهاشم وفایی @deabel
آسمانيست جلوه های شما روی چشمان ماست جای شما حضرت جبرئيل با بالش طاق نصرت زده برای شما هركسی كه شنيده گفته چنين بی نظيرست ربنای شما  همه ی برگ های پاییزی  ميشود سبز زير پای شما  باهمین دست خالی ام دارم چشم امیّد بر عطای شما  و برای قيامتم كافيست  نخی از گوشه ی عبای شما از مسير خطا برم گرداند روشنايی ردّ پای شما افتخار تمام ما اين است شود آقای ما - گدای شما شب برای خودش سليمان است زائر صبح سامرای شما عشق ما بر شما ارادی نيست عشق ما جز امام هادی نيست ای صفا بخش انجمن هادی رونق یاس و یاسمن هادی گل خوش عطر و بوی زیبارو علت رویش چمن هادی دهمین نور محض آل الله پدر دومین حسن هادی درجمال تو منعکس شده است روشنایی پنج تن هادی در قنوتت فرشته ها بودند به دو دست تو بوسه زن هادی بی نظیری در انتقاد و کلام هستی استاد در سخن هادی شیر در پرده را که جان دادی روح تازه بده به من هادی روز محشر در ازدحام بیا نام ما را صدا بزن هادی همه محتاج یک دعای توایم حاجت قلب مرد و زن هادی وا کن از کاروبار ما گره را تا ببینیم ماه -سامره - را آستانت هميشه پا بر جا ابتدايت هميشه نا پيدا ای علی چهارم شيعه نوه ی اول امام رضا ايها الهادی ای امام نقی دهمين حجت ای امام هدی صاحب اقتدار و شوكت حق رهبر و مقتدای مذهب ما با وجودت هميشه مینازيم به تمام اهالی بالا اعتقادات ما درست شده با فرازهايی از دعای شما جامعه ساز ماست جامعه ات نسخه ی رشد روح انسانها  نگذاری به سينه ها داغِ  ديدن صحن سامرايت را آرزومند سامرای توایم سرفرازیم ؛خاک پای توایم محمد حسن بیات لو @deabel
امشب بساطِ شادمانی جور باشد از فرش تا عرش اِمتداد نور باشد مژده که عالم غرقِ شور و شادمانی ست در خانه ی خورشید عالم گل فشانی ست هادی همان سرچشمه ی نورِ هدایت میلادِ او باشد سراسر با سعادت از هر نگاهش بر جهان برکت ببخشد آمد که تا بر شیعیان رحمت ببخشد خیل ملائک در طوافِ او بیایند بال و پَرِ خود بر وجودِ او بسایند ما ریزه خوارِ سفره ی اِبن الجوادیم از کودکی بر آستانش سر نهادیم گردِ حریمِ شمعِ او پروانه هستیم عمری گدا و نوکرِ این خانه هستیم او هادیِ این امت و نورِ خدا است او وارثِ علمِ تمامِ انبیا است سروِ وَلا روشن ضمیر است و فروزان چشمِ سحر در کُنهِ او مبهوت و حیران در سینه از عطرِ دعا آکنده باشد زیرا که با نورِ خدا زیبنده باشد در جامعه نورِ زلالش پاک و جاریست اندیشه ی والای او باغِ بهاریست شهدِ کلامش بند بندِ آن هویداست آیینه ی ذاتِ خداوندِ تعالی ست آن ناله های آتشین و جانگدازش سرشار از نورِ نیایش هر فرازش این وسعتِ اندوه در بغضِ نگاهش هر واژه اقیانوسی از اشکِ پگاهش جز حق نباشد کس انیسِ رمز و رازش افلاک را جان می دهد راز و نیازش او لاله ی اِبن الرضا مولا جواد است عالم به یمنِ مقدمش مسرور و شاد است! هستی محرابی @deabel
باز دل پر شد از غم ِ عالم در عزایت گرفته ام ماتم سامرا شد سیاهپوش و شده ست داغدار غمت عرب وَ عجم خواندمت هادی الأمم اما نیست بر داغ تو کمی مرهم به نماز ایستاده ای و شده قامتت از رکوعِ دائم خم نیمه شب خانه ات محاصره شد میزند روی «در» کسی محکم آمد و بیهوا زمینت زد موی و عمامه ات شده درهم دهمین روضه خوانِ فاطمه(س) را نکِشیدش به روی خاکِ ستم وای! بزم شراب و رقاصه ریخت در جام، کینه را کم کم در دلت گفتی عمه جان زینب(س) دیده ام مثل تو بلا من هم این مصائب کجا، غم تو کجا؟ گرچه میسوزد این جگر از سم لحظۂ آخرِ من است اما یادم افتاده غربت جدّم با لب تشنه قاتلش سر را می بُرید از تنش چرا نم نم!؟ پیکرش تکه تکه غارت شد بر زمین خوره بود چونکه علَم نگران غرق خون نفس میزد خیره شد سمت خیمه گاه و حرم! مرضیه عاطفی @deabel
شکسته روضه ات دل مقلب القلوب را گرفته رنگ چهره ی تو حالت غروب را شکوه غربتت،شراره زد به قلب کائنات گریست دجله وفرات،گریست اهدنا الصراط عزا گرفته اند پای روضه ی تو سال ها برای سر سلامتی به جد تو غزال ها فرازهای جامعه کبیره سوگوار تو فراز سجیة الکرم شده است بی قرارتو گمان کنم که فاطمه کنارتو نشسته است زبان گرفته مادری که پهلویش شکسته است فدای روی زرد تو،وجود غرق درد تو چقدر آه میکشد،کنار جسم سردتو زمان رنج وغصه ی تو خاتمه گرفته است چقدر روضه ی تو بوی فاطمه گرفته است دوشنبه بود لحظه ی هجوم زهر برجگر دوشنبه بود وکوچه ها،دوشنبه بود ومیخ در دوشنبه قاتلت شده،دوشنبه بود خانه سوخت مغیره که نداشت شرم،قلاف وتازیانه سوخت مصیبتت دم مرا به سمت آه میبرد به پشت مرکبی تورا پیاده راه میبرد تورا چگونه دست بسته باطناب میبرند؟؟ توکوثری تورا به مجلس شراب میبرند؟؟ چقدر زخم خورده ای،شبیه جُبّه ی حسین کشانده ای مرا دوباره زیر قبه ی حسین هزار شکر پیکرت به زیر آفتاب نیست میان مقتلت سخن زکودک رباب نیست هنوز جای شکر مانده سنگ بر جبین نخورد هزار شکر یمسک السماء بر زمین نخورد کنار پیکر توگریه بودوهلهله نبود میان مقتل تو نام شمروحرمله نبود به صحن سینه ی تو چکمه ی سنان نمیرسد به پای بوسی لب تو خیزران نمیرسد... محسن حنیفی @deabel
راهم بده راهی عرش اعظمت باشم در من بِدَم، خوب است مدیون دمت باشم از کل قرآن فیض "کلب باسط" کافیست تاراه را پیدا کنم تا آدمت باشم بد را بخر با خوب ها! بد نیز دل دارد شاید که من هم بین جنس درهمت باشم هرچند خیلی ها نمی آیند سامرا کاری بکن من جزو زوار کمت باشم از شیرهای برکه این را خوب فهمیدم باید همیشه خاکسار مقدمت باشم آموزگار جامعه دستم به دامانت! اذنی بده تا سوگوار ماتمت باشم ای منتهای حلم ای رکن بلاد ما یا حضرت هادی سلام الله علیک آقا در پادگانی غصه تبعید را داری اندازه یک عمر درد بی دوا داری سربازها خیلی به تو بی حرمتی کردند قدی خم و چشمی تر از آن طعنه ها داری قبر خودت را دیدی و آرام باریدی آقای خوبم غربتی بی انتها داری وقتی به تو ظرف شرابی را تعارف کرد معلوم شد که دشمنانی بی حیا داری خیلی به یاد عمه زینب سوختی آنجا خیلی به دل زخم عمیق از کربلا داری شکرخدا چشمی به ناموست نیوفتاده شکرخدا اهل و عیالی درخفا داری شکرخدا غارت نمیشد پیکرت هرگز عمامه داری پیرهن داری عبا داری نه هیچ کس نیزه به پهلویت فرو کرده نه با تن زخمی ته گودال جا داری نه بی کفن ماندی نه عریان بین صحرایی نه کار با کهنه حصیر روستا داری.. سیدپوریا هاشمی @deabel
حال و هوای چشم ترت جور دیگری ست ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری ست وقتی میان سجده به معراج می پَری پِی می برم که جنس پرت جور دیگری ست حتّی نسیم کویِ تو هم اعتراف کرد عطر بهشتی گذرت جور دیگری ست در سامرا همیشه زیارت لذیذ هست طعم زیارت سحرت جور دیگری ست هادی ترین چراغ هدایت کلام توست. نور چراغ شعله ورت جور دیگری ست این جامعه ز "جامعه" ات رُشد کرده است محصول کِشت پر ثمرت جور دیگری ست درندگان کنار تو آرام می شوند بر روی قلب ها اثرت جور دیگری ست ارباب های ما همگی با سخاوتند امّا عنایت پدرت جور دیگری ست کشکول چشم های مرا پر ز اشک کن حال گدای پُشت درت جور دیگری ست زهری رسید و شمع وجود تو آب شد سوسوی نور مختصرت جور دیگری ست دیگر گُمان کنم جگری هم نمانده چون خون لخته های دور و برت جور دیگری ست او دیده دست و پا زدنت کنج حجره را... آه دمادم پسرت جور دیگری ست شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد شُکر خدا کفن به تنت "بوریا" نشد شکر خدا به پیرهنت نیزه ای نخورد شکر خدا که بر بدنت نیزه ای نخورد پیشانی تو سنگ و عصایی ندیده است آقا!دو پلک شب شکنت نیزه ای نخورد تو دست و پا زدی نه ولی زیر دست و پا بال تو وقت پر زدنت نیزه ای نخورد شکر خدا که دور و بر تو سنان نبود شکر خدا که بر دهنت نیزه ای نخورد عمامه و عبای تو سهم عدو نشد با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد بردیا محمدی @deabel
گنبد و به مناره چه حاجت است اصلا بهشت را چه نیازی به زینت است وقتی ضریح نیست به نفع فقیرهاست زائر بدون واسطه گرم زیارت است زائرسرا چرا؟ به روی خاک خوش‌تریم زیبایی وصال همین رنج و زحمت است پای همه به صحن شما وا نمی‌شود در سامرا ملاک زیارت لیاقت است هر صبح و شام ساعت ده گریه می‌کنیم باتو قرار گریه ما رأس ساعت است وقتش رسیده حق غمت را ادا کنیم تا در رجب محرم دیگر به پا کنیم تبعید می‌برند تو را خون‌جگر شوی در خانه حبس باشی و بی‌بال و پر شوی سنگین شده سر تو اثر کرده است زهر چیزی نمانده غش کنی و محتضر شوی بنشین! قدم نزن که نیفتی به روی خاک تا کم دچار تشنگی و دردسر شوی از آب آب تو جگر اهل خانه سوخت قسمت براین شده ز عطش شعله‌ور شوی رد طناب دست تو ما را به شام برد گویا بناست تا که تو هم نوحه‌گر شوی از عمه‌ای بگو که به بازار رفته است از کربلا به کوفه به اجبار رفته است سید پوریا هاشمی @deabel
آیا که شود باز ببینم وطنم را آرام کنم سینه‌ی پر از محنم را دل‌تنگ مناجات سحرهای بقیعم با مادر غمدیده بگویم سخنم را از سوز عطش تار شده راه نگاهم آخر چه کنم؟ لرزش دست و بدنم را آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی سخت است تماشا کنم اشک حسنم را آن روز که در گوشه‌ی ویرانه نشستم لرزاند، غم عمه‌ی سادات تنم را من کشته‌ی بی‌حرمتیِ بزم شرابم با آنکه نبسته لب چوبی دهنم را آن روز که آمد به میان حرف کنیزی... سخت است که تفسیر نمایم سخنم را ناموس خدا، خیره‌سری، چشم حرامی سربسته گذارید بلای کهنم را در این دم آخر به خدا یاد حسینم زیر سرم آماده نهادم کفنم را تشییع تن سالم من کار ندارد غارت ننموده است کسی پیرهنم را قاسم نعمتی @deabel
با سرانگشتم نوشتم آه... باران گریه كرد كنج چشم شیشه جاری شد خرامان گریه كرد تیرگی‌ها را كه باران از نگاه گریه شست شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه كرد تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد در هجوم کشف های ناگهانی گر گرفت شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد نیمه شب، دریا، اسارت! مجلس شومِ شراب... خاطراتم از حرم تا شام ویران گریه كرد سیر اسرار ازل در روضه‌های شفع و وتر سطرهای جامعه در سوگ انسان گریه كرد آه ای دریای نور ای مهربان ای لطف محض در جوابم یک حرم، در خاك، ویران گریه کرد تا نوشتم نام مولایم علی هادی است از مدینه پاسخ آمد جان، خراسان گریه كرد هادی ای مظلوم ای سرّ خدای فاطمه غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد کاظم رستمی @deabel
دست فهم بشر از درك شما كوتاه است گر چه اندازه ي انفاس به سويت راه است جز در خانه ي تو محض طلب كردن رزق هر كه جاي دگري رفت يقين گمراه است نوه ي حضرت خورشيد شدي،سوره ي نور ذره اي كه شده روشن ز نگاهت ماه است ليله القدريتان ارثيه ي زهرا بود فقط از كنه مقام تو خدا آگاه است زير و رو ميكند اين جامعه را جامعه ات خط به خط جامعه تفسير كلام الله است سامرا رفته فقط حرف مرا ميفهمد اوج لذت بخدا سجده بر اين درگاه است محسن صرامی @deabel