✅از کلام بزرگان
🔶یوسف زیبای درون
خبری است نورسیده، تو مگر خبر نداری
جگر حسود خون شد، تو مگر جگر نداری
قمری است رونموده، پَر نور برگشوده
دل و چشم وام بستان ز کسی اگر نداری
عجب از کمان پنهان، شب و روز تیر پران
بسپار جان به تیرش، چه کنی سپر نداری
مس هستیات چو موسی، نه ز کیمیاش زر شد
چه غم است اگر چو قارون، به جوال زر نداری
به درون توست مصری که تویی شکرستانش
چه غم است اگر ز بیرون، مدد شکر نداری
شدهای غلام صورت، به مثال بت پرستان
تو چو یوسفی ولیکن به درون نظر نداری
به خدا جمال خود را چو در آینه ببینی
بت خویش هم تو باشی، به کسی گذر نداری
خردا! نه ظالمی تو که وِرا چو ماه گویی؟
ز چه روُش ماه گویی، تو مگر بصر نداری؟
سر توست چون چراغی، بگرفته شش فتیله
همه شش ز چیست روشن، اگر آن شرر نداری؟
تن توست همچو اشتر که برد به کعبه دل
ز خری به حج نرفتی نه از آنک خر نداری
تو به کعبه گر نرفتی بکشاندت سعادت
مگریز ای فضولی که ز حق عَبر (مفر) نداری
#خودشناسی
#انسان
#جمال_باطن
#شعر
#مولانا
@Deebaj