نگاه از چشمانداز دشت برداشتم و به تخته سنگی که کمی آنسوتر، در میان مخملی از علفهای وحشی نرم و رنگارنگ، لم داده بود، خیره شدم. جلوتر رفتم. نمیدانم چه چیزی حس کنجکاویم را قلقلک داد تا کمی سنگ را از جایش بلند کنم. در آن فضای گسترده، که جز صدای غرش گاه و بیگاه رعد و زوزه باد، صدایی به گوش نمیرسید، بهنظر نمیرسید جانداری وجود داشته باشد اما من زیر آن تخته سنگ موجودی را دیدم که با چشمان خمارش که در آن فصل سال دیگر افسونی نداشت، به دور خودش حلقه زده بود و سر بر بالین نرم خود گذارده بود.
همیشه از مار ترسی همراه با احساس هیبت داشتم. لحظهای خشکم زد. با ترس و بهآرامی سنگ را همچون لحافی گرم بر روی مار کشیدم و آهسته از آنجا دور شدم.
مار بهخاطر سرمای پاییز افسرده و کرخت اما زنده بود. شاید اگر هوا گرم بود و او سرزنده، نیش زهرآگینش را در دستم فرو میبرد، اما اقبال با من یار بود که در آن لحظه کاملا بیرمق بود.
از آن زمان تاکنون، هر گاه این خاطره را با خود مرور میکنم، به یاد مارگیری میافتم که مولوی در مثنوی قصهاش را پرداخته است. مولانا نفس انسان را به اژدهایی تشبیه میکند که در سرمای زمستان، مرده مینُماید اما در واقع زنده است و با گرمشدن هوا جانی دوباره میگیرد:
🔶نفس اژدرهاست او کی مرده است
از غم و بی آلتی افسرده است
اژدها را دار در برف فراق
هین مکش او را به خورشید عراق
تا فسرده میبود آن اژدهات
لقمهٔ اویی چو او یابد نجات🔶
#متن_ادبی
#نفس
#اژدها
@Deebaj
✅دیباج چهل و پنجم
🔸 ای رَشکِ ماه و مشتری!
🖊علی رضا مکتب دار
آنگاه که خورشید تازه سرزدهی خانه علی در افق ابدیت پنهان گشت، اندوه بیمادری بر دل فرزندان کوچکش خیمه زد. علی ماند و فرزندان فاطمه و هجوم نگاههای شماتتباری که سنگینی نبود همسر را دوچندان میکرد. اما علی بیش از خود، نگران حال دل فرزندانش بود. از برادرش عقیل که نسبشناسی نامور بود خواست تا همسری از خاندانی تبارمند برایش برگزیند که بار تنگدلی او و فرزندانش را اندکی سبک کند. عقیل، زنی از خاندانی پاکنژاد برای همسری او برگزید که همنام خورشیدِ رخ در نقاب خاک کشیدهاش بود. فاطمه بنت حزام پا به خانه علی گذاشت. او بانویی شجاع، فداکار و پرفضیلت بود. از آغاز ورود به خانه علی، تمام مهر خویش را نثار او و فرزندانش کرد. همسر علی مادر چهار پسر شد که سرآمد آنان، عباس نام یافت؛ همو که در میان دودمان هاشم چون ماه میدرخشید و رشک ماه و مشتری را برمیانگیخت. عباس در فضائل جسمانی و روحانی انگشتنشان بود. این ماه در آسمان کربلا به اوج درخشش خود رسید و برای ابد تابنده ماند.
#قمر_بنی_هاشم
#شعبان_المعظم
#متن_ادبی
@Deebaj