دلیل دوم: نوشتن به شما تمرکز میدهد. گاهی مردم فقط و فقط میتوانند به استرسهای خود بیندیشند. نوشتن میتواند به کمک آنان بیاید. اما چگونه؟ آنان اگر درباره استرسهای خود بنویسند احساس نگرانی کمتری خواهند کرد، بنایراین بهتر میتوانند بر روی دیگر چیزهای تمرکز نمایند.
جالب است بدانید که روانشناسان در حال پژوهش بر روی رابطه بین استرس و نوشتن هستند. آنان آزمایشهایی را بر روی دانشجویان انجام دادند. دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردند. قرار شد گروه نخست درباره استرسهای خود به مدت ده دقیقه بنویسند و گروه دیگر بیسروصدا بنشینند. سپس از هر دو گروه یک تست گرفته شد. نتیجه چه بود؟ دانشجویان گروه اول که استرسهای خود را بر روی کاغذ آورده بودند، بهتر از گروه دیگر در آزمون ظاهر شده بودند. درواقع، نمرات آنان یک درجه از گروه دیگر بالاتر بود!
نوشتن به افراد دیگر نیز میتواند کمک کند. مثلا برخی افراد نمیتوانند بهخوبی بخوابند. نوشتن در شب میتواند به آنان کمک کند خواب بهتری داشته باشند. برخی ورزشکاران درباره برد و باخت دچار استرس میشوند. آنان نمیتوانند بهخوبی روی بازی متمرکز شوند. نوشتن قبل از یک بازی میتواند به آنان کمک کند تا بهتر بازی کنند. مردم در مصاحبههای شغلی نیز دچار استرس میشوند. نوشتن قبل از حضور در جلسه مصاحبه میتواند به کاهش استرس و ایجاد آرامش در آنان کمک کند.
آیا شما تاکنون درباره امتحانات دچار استرس شدهاید؟ این پیشنهاد را تجربه کنید: ده دقیقه قبل از شروع کلاس در کلاس حاضر شوید و درباره استرسهای خود بنویسید. بعد امتحان خود را بدهید. شاید روانشناسان درست میگویند. ممکن است نوشتن به شما نیز کمک کند.
#نوشتن
#استرس
@Deebaj
✅دیباج پنجاه و یکم
«برخاستن از خاکستر»
درنگی در مفهوم تابآوری
از آنجا که هستی مادی عرصه تضادها و تزاحمها است، انسان بدون مواجهه با موانع و عبور از آنها نمیتواند به خواسته و هدف خود دست یابد. پیروزی و شکست، دو روی سکه زندگیاند. پیروزی از دل تجربههای ارزندهای که انسان از رهگذر شکستهای گوناگون از سر گذرانده است، به دست میآید، مهم آن است که انسان بتواند اراده و عزم خویش را از زیر آوار آرزوهای تحقق نیافته بیرون کشد و از خاکستر ناکامیها برخیزد و از نو آغاز کند. «تابآوری» در روانشناسی به چنین مفهومی اشاره دارد. قدرتی ذهنی یا احساسی که به انسان توان مقابله با بحرانها را داده و او را قادر میسازد سریع به وضعیت پیش از بحرانها و شکستها بازگردد. برخی اندیشمندان، عصر کنونی را «عصر اضطراب» نام نهادهاند. تقویت نیروی تابآوری میتواند در مواجهه با اضطراب و عبور از وضعیتهای بحرانی زندگی، بسیار مؤثر باشد. تابآوری معجزهای رفتاری است که ما را به زندگی عادی باز میگرداند. با تقویت این توانایی در خود، میتوانیم دستها را به زانو گرفته و شروعی تازه و حتی قویتر از گذشته داشته باشیم. فرد تابآور، فردی منعطف است و از ناملایمات و شکستها، نمیشکند. به گفته یک نویسنده: «بلوط بیانعطاف و بدون سازگاری، با باد میجنگد و میشکند؛ اما درخت بید در مواجهه با باد خود را خم میکند، تاب میآورد، منعطف میشود، و زنده میماند.» این مفهوم تا حدودی با دو مفهوم «صبر» و «حلم» در آموزههای دینی ما نزدیک است.
#تاب_آوری
#خودسازی
#شکست
@Deebaj
✅دیباج پنجاه و دوم
رواداری فرهنگی
آداب و سنن هر قوم، عامل درک و تفاهم متقابل و درنتیجه برساختن جامعهای امن و آرام جهت پیشبرد اهداف و آرمانهای بلند آن جامعه است.
صرفنظر از ایدئولوژیهای آسمانی و یا زمینی حاکم بر جوامع، آداب و رسوم عرفیای که عموما برخاسته از جنبه ناسوتی انسانها و با هدف پاسخگویی به جنبههای بشری و خاکی آنان، شکل یافته است، حتیالامکان باید مورد احترام قرار گیرد جز آنجا که به سنجه خرد راست نیاید و یا با منزلت انسان ناسازگار افتد.
انسان هم از جنبه ملکوتی و هم از جنبه ناسوتی خود نیازمند فرح و شادمانی است و فروگذاردن هر یک به سود دیگری نه سزاوار است و نه شدنی.
انسان برآمیختهای است از معنا و ماده، روح و تن و نفس و بدن. تن، مرکبِ شهسوار نفس است و فرسودگی و خمودی آن، سوارش را نیز خسته ساخته و از سیر و حرکت بازمیدارد.
پس تا آنجا که میتوانیم و عقل و شرع روا میدارد، با این رسوم و آداب همراهی کنیم.
#فرهنگ
#آداب_و_رسوم
#تفاهم
@Deebaj
✅دیباج پنجاه و سوم
«محاسن الکلام»
گاه که به رفتارهای اجتماعی خود و دیگران میاندیشم، درمییابم بسیاری از حساسیتهای ما نسبت به ناهنجاریهای اجتماعی نه برخاسته از ایمان ریشهدار که برآمده از اضطرابهای درونی است؛ چرا که ایمان وقتی اصیل است که آبشخور آن خرد باشد و نه نادانی، اندیشه باشد و نه پیروی کورکورانه و تلاش باشد و نه سستی. چنین ایمانی، امنیت و طمأنینه میآفریند و در مواجهه با ناهنجاریهای بروزیافته در جامعه، به دور از احساساتیشدن و گرفتارشدن در چرخه رفتارهای متناقض، مسیری درست و روشی کارآمد را فراروی مؤمن میگشاید.
اینکه گاه، حتی به رغم آشنایی احتمالی با احکام منکرات، خودْ دست به ارتکاب منکری دیگر میزنیم تا بهزعم خود مانع از بروز آن امر ناپسند در اجتماع شویم، معلول بیهنری ما در این باره است.
به باور من، اگر فقط چند درصد به مهارتهای راهنمایی درست آشنا باشیم، چند ده درصد در درمان ناهنجاریهای اجتماعی توفیق خواهیم یافت. باید محاسن دین را در رفتاری از جنس حریر به دیگران پیشکش نمود تا با رغبت آن را پذیرا گردند.
#رفتار_اجتماعی
#هنر
#نهی_از_منکر
@Deebaj
✅دیباج پنجاه و چهارم
🔶یکدیگر را قضاوت نکنیم
(هر پرهیزکاری گذشته ای دارد و هر گناهکاری آینده ای)
ما انسانها معمولاً خود را برتر از دیگران میدانیم؛ هر چند در زبان، ریاکارانه و یا از سر عادت با دیگران تعارف کرده و خود را ناقص و کوچک جلوه دهیم، اما در واقعِ امر، حبّ ذات و خویشتندوستی مانع آن است که در کنار بدیها و نقایص دیگران، گوشه چشمی نیز به خوبیها و زیباییهای آنان داشته باشیم. نگاهی این چنین، عاقلانهترین نوع نگاه است که هر انسانی میتواند از روزن آن به دیگران بنگرد چرا که هیچ انسان عادیای، کامل و بدون عیب و نقص نیست.
هر انسانی، هرچند که عمری را به عبادت و پرهیزکاری گذرانده باشد، به هر روی در برههای از زندگی خویش خطا و لغزش داشته و دامنی به میِ گناه تر کرده است، همانگونه که هر انسان خطاکار و گناهپیشهای، آیندهای در پیش دارد که چه بسا در آن فرصت اصلاح خویشتن و جبران مافات را بیابد. پس نه پرهیزکار باید به پرونده درخشان خویش مغرور گردد و در دیگران به چشم حقارت بنگرد و نه فرد گناهکار از آینده درخشانی که میتواند برای خود رقم زند، چشم پوشد. 👇
صلح و صفا و صمیمیت و تعاون و همکاری، شرط پیشرفت زندگی اجتماعی است و این هدف هنگامی تحقق مییابد که انسانها هیچیک خود را برتر از دیگران ندانسته و با دیدن خطا و لغزشی از یکدیگر، به سقوط همدیگر از انسانیت حکم ندهند. انسان موجودی است که از عقل و شهوت و غضب ترکیب یافته و بهصورت طبیعی در انسانهای عادی –جدای از معصومان و اولیای مقرب الهی- این نیروهای درون، همواره با یکدیگر در نبردند و هر گاه یکی از دو نیروی غضب و شهوت بر عقل غلبه یابد، خطا و لغزش از انسان سر خواهد زد و کیست که وجودش هماره معرکه نبرد این سه نیرو نباشد؟ پس بیاییم در برابر خطاها و لغزشهای یکدیگر، قبل از آنکه همدیگر را با انگشت عیبجویی نشانه رویم، سر در وجود خودمان فرو بریم و به صحنه دل خود که هم اکنون رزمگاه غضب و شهوت با عقلمان شده است، نگاهی افکنده و به پشتیبانی عقل درآمده و پشت غول شهوت و غضب را به خاک افکنده و با خود بیندیشیم که آیا به راستی نکوهش دیگران شایسته و بایسته است و ما خود کاملا بیعیب و نقصیم؟
#اخلاق_اجتماعی
#قضاوت
#انسان_دوستی
@Deebaj
✅دیباج پنجاه و پنجم
🔶بانوی نقشآفرین
یکی از ویژگیهای همه ادیان آسمانی بهویژه اسلام، شکستن ساختارها و کلیشههای مبتذلی است که از نگاههای برآمده از جاهلیت آدمی نشأت گرفته است.
زن در قریب به اتفاق مکتبهای بریده از وحی، جایگاهی پست و یا نه چندان شایسته داشته و دارد. امروزه نیز در دوران مدرنیته، نگاه ابزاری به زن بر کسی پوشیده نیست. این نگاه آزاردهنده، جمعیت نسوان را از چند دهه پیش، بر آن داشته است تا با هدف بازیابی هویت و منزلت خویش، برای گریز از نگاه ابزاری به خود، به ورطه هولناک دیگری بهنام «فمینیسم» فروغلطند تا شاید بتوانند انتقامِ ستمِ رفته بر خود را از جامعه مردان بازستانند.
انکار ظرفیتها و قابلیتهای موجود در جنس زن و تلاش برای برکشیدن خود تا جایگاهی که مردان به فراخور قابلیتهای تکوینی جنس خود، آن را حائز گشتهاند-صرف نظر از ستمهایی که بر جنس مقابل روا داشتهاند- زنان را در دامن بحرانی تازه افکنده است؛ بحران انکار هویت زنانه.
اما در طول تاریخ، زنانی که هویت زنانه خود را شناخته و به ظرفیتهای بزرگ نهفته در جنس خویش آگاه گشتهاند، با ارادهای پولادین، سعی وافر نمودهاند تا نقش خود در جهان هستی را به بهترین شکل ممکن ایفا نمایند و در مواردی حتی بهتر از جنس مرد، نقشآفرین بوده، نقطههای عطفی بر صفحه تاریخ رقم زنند.
خدیجه کبری (س) یکی از این زنان تأثیرگذار است که تاریخ بشریت تا ابد رهین منت اوست.
#خدیجه_(س)
#زنان
#فمینیسم
@Deebaj
✅دیباج پنجاه و ششم
🔶دفتر معرفت
بهار، دفتر معرفت است، دفتری با برگهای بیشمار که قلم آفرینش با قلمی به رنگ سبز و قرمز و زرد و همه رنگهای زیبای رنگین کمان، سطوری را بر آن مینگارد.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار
همیشه، دو سه هفته مانده به آغاز بهار، شاخههای تر و تازه درختان را از نگاه خود میگذرانم تا مگر بر شاخسار درختی جوان و یا کهنسال، شکوفهای قبا بر تن پاره کرده و یا برگی ظریف که با تقلای بسیار خود را از دل شاخهای، بیرون کشیده باشد را ببینم. سبزی خیرهکننده این ریزبرگها و شادابی آن شکوفهها، برای دقایقی مرا مسحور خود میکند و دوست ندارم چشم از آنها بردارم. در عجبم از نگارگری خیرهکننده قلم آفرینش که سراسر صحفه هستی را این چنین زیبا نقاشی کرده است.
میتوان حضور خدا را در لطافت تکتک برگها و گلبرگها، سبزی چمنها، جاری جویبارها، قد برافراشته درختان، امواج آرام و خروشان دریا، زردی و سرخی آفتاب، مهتاب نقرهفام، چهچهی هزاردستان و... دید و احساس کرد.
#بهار
#خداوند
#معرفت
#سهراب_سپهری
#رنگ
@Deebaj
✅دیباج پنجاه و هفتم
🔶 غریبه ای در شهر
اولینبار بود که گذر مرد به مدینه می افتاد. از شام آمده بود. پس از گذر از کوچهها و پسکوچهها، ناگاه خود را در همهمه مردمی که در چارسوق بازار با هم گرم گفتگو بودند، یافت. گرد و غبار نشسته بر چهرهاش، خبر از خستگی میداد. در گوشه چارسوق، روی سکویی نشست. پیالهای آب از سقایی که کمی آنسوتر، مشکی بر دوش داشت و آستینهای گشاد پیراهن متقالش را برای اینکه دست و پا گیرش نشود، تا زده بود، طلب کرد. خنکای آب که در رگ رگ وجودش دوید، احساس کرد کمی حالش بهتر شده است. نسیم خنکی که از بادگیرهای بازار میوزید، بدن مرد را سست کرد و پلکهایش کمی سنگین شدند. بین خواب و بیداری، ناگاه چشمان بیرمقش به چهره مردی زیبا که بر شتری رام و خوشرفتار سوار بود، افتاد. غریبه، مردی به زیبایی و دلربایی او ندیده بود. بیاختیار به سمتش رفت. از مردم پرسید که او چه کسی است؟ گفتند: حسن بن علی علیه السلام.👇👇
با شنیدن نام حسن بن علی، دیگ خشم و کینه مرد که هیزم حسد، آتش زیر آن را شعلهورتر میساخت، شروع به جوشیدن کرد. با خود میگفت: من هیچگاه با خود نمیاندیشیدم که علی دارای چنین فرزند برومندی باشد!
خشمناک به سوی امام رفت و از او پرسید: تو پسر علی بن ابی طالبی؟ امام فرمود: بله، من پسر او هستم. تو بگو پسر که هستی و کیستی؟
مرد وقتی از نام و نسب بلند امام آگاه شد، از شدت حسادت، او و پدر بزرگوارش را به باد ناسزا گرفت و امام همچنان ساکت و خاموش، زمین را مینگریست! این سکوت تا آنجا که وجود مرد هتاک شامی کمی از سنگینی خشم سبک شود، ادامه یافت. غریبه که سکوت امام را دید، عرق شرم بر پیشانیاش نشست.
امام نگاه آرام خویش را از زمین برداشت و با خندهای دلنشین به چهره مرد غریبه نگریست و فرمود:👇👇
میپندارم در این شهر غریب هستی و مسافری هستی که از شام آمدهای. مرد پاسخ داد: بله. آنگاه امام به او فرمود: با من بیا، اگر نیاز به منزل داری، تو را منزل دهم، اگر نیاز به مال داری، مال در اختیارت میگذارم و اگر نیازی داشته باشی، آن نیاز را برآورده خواهم ساخت!
مرد شامی که انتظار چنین پاسخ کریمانهای از جانب امام را نداشت، از رفتار ناپسند خود شرمنده گشت و از کَرم و خلق پسندیده امام در شگفت شد. پس از آن برخورد کریمانه امام بود که مرد با کولهباری از عشق و محبت نسبت به امام، به شهر خود بازگشت.
کشف الغمة، ج 1، ص 561
#امام_حسن_علیه_السلام
#کریم_اهل_بیت_علیهم_السلام
#شام
#اخلاق
#داستان
@Deebaj