منِ بی تو، چایِ تلخ، آفتابِ گرم و لبخند هایِ پی در پی. بدون تو هم زندگی میگذره، نه؟
شاعرِ آیینهها
منِ بی تو، چایِ تلخ، آفتابِ گرم و لبخند هایِ پی در پی. بدون تو هم زندگی میگذره، نه؟
حتی اگه قلبم از نبودت فشرده بشه، چشمام لبریز از اشک بشه، پیچک سرد تنهایی کالبدم رو در بر بگیره، چای تلخ تر بشه، غم هام تلنبار بشن تو انبار مغزم و همهی این کلاف سردرگم یه سرش نبودِ تو باشه، باز هم یه دلیلی برای زیستن پیدا میکنم. حتی اگه نبودِ تو ابتدا و انتهای وجود داشتنم باشه.