eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
825 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ شما هم منتشر کنید: این پست حاوی کالاهای تولید ملی می باشد که مصرف زیادی در خانواده ها دارند در کنار نام کالاها نام شرکت های سازنده ایرانی هم آورده شده تا مردم عزیزمان به هنگام انتخاب، نشان‌های ایرانی را بشناسند.🇮🇷 ✅ لوازم تحریر : پاپکو، استایلیش، پلیکان، صفا : فکتیس، پارس مداد : پاپکو : ایام : سهند، پاپکو : پلیکان : پارس حساب برند نوشت افزارهای اسلامی - ایرانی:آزاده، روشنا، فطرس، اعلايي، بچه‌هاي آسماني، پرسام، مهتاب، خليج فارس، رويش، يارمهدي، سروش، فاطمي، قاصدك، طرفه، ايام، هدهد، حديث نينوا، ايما، گلدسته، روح الله، اسپي كوه، ريحانه ✅خوراک : لویه، فدک : مریم، ساعی، الکا، ورامین،اویلا، ورینا ، نهان گل(نکته: : روغن هایی که مال کشت و صنعت بهشهر هست، مربوط به شرکت صافولای عربستانه.) : نوبر، شریعت،یسنا، گیل چای، آمارد صومعه سرا، فومنات(بسته ایرانیش...چون رنگ جعبه ها متفاوته و خارجی هم داره)، سحره لنگرود : بایودنت، فیدان ✅ آرایشی_بهداشتی :سپید، پریمکس، آیری، لمس، آمو، اکتیو، تاژ : سپید، پوش، ارکید، پریمکس، برف، کف، داروگر، آیری، تارا، سافتلن : مریدنت، سیلورگیت، بس : آنیکا، برجیس : پرژک، سینره، اکتیو، صحت، شبنم، ایوان، سی گل، بس، فولیکا : داروگر، نسیم، پونه : پنبه ریز، پاتریکس : مینا، ارکیده ✅لوازم_خانگی : واتر سیف(water safe) : احمد(شرکت کالای خانه) ، یزدگل : لیمون(صنعت سازان) : پلان - آپولون - غفاری : مرادی بلور: اسکار(oscar) : کریستال ایران(crystal) : پارس خزر، اسنوا، پاکشوما، شهاب ، صنام، نانیوا : نیوشا، سپاهان، پاکشوما، صنام : اسنوا،پارس خزر، صنام : پاکشوما :پارس خزر، جهان آوا، نانیوا :سایا، صنام : پاکشوما : پارس خزر : پاکشوما، اسنوا،مهراصل : آبسال، پارس، پاکشوما، دونار، ارج، جهان کار، سپهرالکتریک : بوتان، ارج، دونار، آزمون، ایران رادیاتور : اسنوا، پاکشوما، آبسال، موریس، کورال پاکشوما، کروپ پاکشوما : بیمکث،پویامکث،پادیسان، سینجر : کاوه،اصفهان،شوگا،صنعت سازان، نوری تازه،کریستال : جی سی سی، فونیکس، شوگا، اصفهان : پارس خزر : آدنیس، نیک کالا، مشهددوام،پارس، ارج، دونار : اخوان، پویامکث،درسا،بوتان،بیمکث،سینجر : ایکس ویژن، اسنوا، صنام، شهاب : ایکس ویژن : زرین، توس چینی، مقصود، تقدیس : آیروپال، پارس اوپال، جووانی مقصود، دسینی مقصود : آیرکس،صنعت سازان : ناب استیل، صنایع استیل ایران : پاتیلان : کارال، پاتیلان : پاتیلان : ظرف ایران، زرساب، رافیا : غفاری، پارس استیل : پاتیلان، تابان، ظرفیران، ترنج، زرساب، تین، عروس : الیت : ترنج : پارس استیل : پارس خزر : پارس خزر : دقت، تابا، اپولون، پلان، غفاری، سلیمانی : پارس خزر : زنجان : پارس خزر : صنعت سازان، زیباسازان، ناب استیل، نوین، پلاستیک کاشان، کالا پلاست، دنیاپلاستیک، اپادانا، ممتاز، پردیس ماهان ، پارس خزر، بهازکالا : چینی پرنس : پاکشوما، ابسال، اسنوا، سینور، ارج، پارس ، شهاب، صنام، دونار : میلادشرق، پاکشوما، فریدولین : لوفرا(عادل گاز)، بیمکث، پویامکث، الباگاز، آلتون، پیلوت، ارج، صنام، تهران سبحان، رزگاز،سینجر، پادیسان، عالیستان، گلین گاز : امرسان، فیلور ایرانی ، اسنوا، هیمالیا، الکترواستیل، نیکسان، صنام،سینور،پاکشوما، ازمایش، دونار،سینجر،ارج،پارس، اطلس، آیسان : کاچیران (دربازکن): تاباالکتریک، سیماران : پارس خزر، : پارس خزر، نانیوا : پارس خزر : پارس خزر ، نانیوا : پارس خزر : پارس خزر : سایا : پارس خزر، نانیوا : پاسارگاد : وگال ، رویا ، خوشخواب ، تن آسای ، ویستر : چرم آوا : پارس شهاب : تن زیب : بلندا ✅ لوازم الکترونیکی و تبلت : جی ال ایکس، دیمو : فراسو : گرین :پارسی‌جو و یوز ✅ منبع: رنگارنگ دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
2)▪️ #عملیات_مهندسی، روزی که #داعشی‌های_وطنی پوست ۳ پاسدار را کندند. 📍نحوه ربایش #طالب_طاهری و #
3)▪️ ، روزی که پوست ۳ پاسدار را کندند. مدتی بعد درحالی‌که محسن میرجلیلی، طالب طاهری و عباس عفت‌پیشه در شکنجه‌گاه بخش ویژه اسیر بودند، ربایش رخ داد. تروریست‌ها خسرو ریاحی را نیز به همین شکنجه‌گاه آوردند: «او را چند دور، دور اتاق چرخانیدم و در گوشه‌اتاق نشاندیم و حمام را خالی کردیم و محسن را داخل اتاق جلویی بردیم و طالب را داخل اتاق جلویی ولی طرف غربی و کفاش را نیز به اتاق پشت این اتاق بردیم و سپس خسرو را داخل حمام بردیم و دست‌ها و پاهایش را بستیم و او را روی میز خوابانده بودیم. او هیکل ورزشکاری داشت. کار خودمان را موقتاً تعطیل کردیم و محمدرضا را مواظب طالب و کفاش و شهرام روشن‌پناه را مواظب محسن گذاشته بودم…» از پیش مشخص شده بود که طاهری و میرجلیلی خانه مرکزیت سازمان را تحت نظر نداشتند و خانه مذکور شناسایی نشده بود؛ اما موضوعی نبود که سازمان از آن چشم‌پوشی کند. مضاف بر آن کوچک‌ترین اطلاعاتی درباره‌ عملیات مهندسی نباید به خارج از بخش ویژه سازمان درز پیدا می‌کرد. در نتیجه ، جایگزین گرفتن اطلاعات شد: «حوالی ظهر بود که و آمدند و با حالتی خندان و در حالی که می‌گفتند بالاخره معلوم شد برای بچه‌ها که بخش ویژه در تور نبوده و به همین خاطر از همه افراد بخش به خاطر این مسئله قدردانی کرده‌اند ولی امروز کار خیلی مهمی داریم. درست است که این‌ها خانه‌ ما را زیرنظر نداشته‌اند، ولی ما نباید از این‌ها که هستند و خانه‌ دیگری را زیرنظر داشته‌اند بگذریم و بچه‌ها گفته‌اند هر کاری خواستید می‌توانید با این‌ها انجام دهید؛ اگر توانستید و اگر نتوانستید . حتی می‌گفت طرحی داریم که این‌ها را به خیابان ببریم و درب ماشین را باز کنیم و در یک منطقه‌ شلوغ آنها را به ببندیم و دو روی آنها بزنیم، ولی هنوز این مسئله از طرف بچه‌ها تصویب نشده و کاری که ما امروز داریم، گرفتن اطلاعات در غیر این صورت انتقام است.» 📍جنایتگری منافقین در شکنجه دو پاسدار نهایتاً در روز آخر طرح گرفتن انتقام از دو پاسدار جنایتی را رقم زد که در طول تاریخ معاصر ایران کم‌نظیر بود: «سپس جواد [محمدی] وارد اتاق شد و طالب را دید که نشسته است. به گوش او زد… جواد محمدی به من گفت این‌ها را بترسانید. من که فکر می‌کردم اطلاعات خیلی زیادی از آن‌ها گرفته‌ام به جواد گفتم دیشب اطلاعات زیادی به من داده و تو نباید این طوری برخورد کنی، ولی جواد گفت باید بترسند. سپس را آورد و به طالب می‌چسباند که می‌خواست فریاد بزند ولی طاهر به او می‌گفت اگر صدایت در بیاید بیشتر و طالب به من نگاه می‌کرد تا شاید چیزی بگویم ولی من هیچ کاری نمی‌کردم. مسعود قربانی نیز را به چسباند که بیهوش شده بود و مسعود قربانی گفت این‌ها را باز هم بزنید تا بترسند…» درحالی‌که شکنجه‌گاه بخش ویژه را در خود جای داده بود، کشته‌شدن خسرو ریاحی اتفاق افتاد. به شهادت رسیدن خسرو ریاحی به ضرب گلوله منافقین در حالی رخ داد که وی موفق شده بود با تروریست‌ها درگیر شود. صدای بلند گلوله امنیت شکنجه‌گاه خیابان بهار را به خطر انداخت و نتیجه آن، پایان عملیات مهندسی و تخلیه‌ کامل شکنجه‌گاه بود: «[پس از درگیری خسرو ریاحی با منافقین و تیراندازی به وی] من پیش طالب و محسن آمدم و از آن‌ها پرسیدم صدای تیر زیاد بود؟ که به من گفتند صدا زیاد بوده و وقتی محمدرضا به خانه آمد گفتم همین امشب باید اینجا را خالی کنیم. همه‌تان اسلحه‌هایتان را ببندید و آماده باشید…» ادامه دارد... دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
3)▪️ #عملیات_مهندسی، روزی که #داعشی‌های_وطنی پوست ۳ پاسدار را کندند. مدتی بعد درحالی‌که محسن میر
4)▪️ ، روزی که پوست ۳ پاسدار را کندند. سپس شکنجه وحشیانه پیش از قتل دو پاسدار در دو اتاق جداگانه آغاز شد. مهران اصدقی جریان شکنجه‌های دو پاسدار را به صورت موازی روایت کرد: «دست به کار شدیم. مسعود قربانی و من قرار شد بالای سر محسن میرجلیلی برویم و جواد محمدی و مصطفی معدن‌پیشه سراغ طالب طاهری بروند. قبل از هر چیز جواد گفت بگذارید ببینیم این که گفته‌اند بیهوش می‌کند درست است یا نه. سپس با میله دو بار به طالب زد که بیهوش نشد و گفت یا این میله‌ها الکی است یا این (منظور طالب طاهری) خیلی پوست‌کلفت است. سپس دست به کار شدیم. در حمام من و مسعود قربانی نزد محسن میرجلیلی که روی صندلی بسته شده بود رفتیم. مسعود قربانی خطاب به محسن گفت شنیده‌ام تو اطلاعات نمی‌دهی. می‌دانی ما با دشمنانمان چطور رفتار می‌کنیم؟ اگر اطلاعات ندهی تو را . سپس به من گفت اتو را بیاور. من آوردم. مسعود اتو را به برق زد و اتو در حالی که چراغش روشن شده بود و داغ می‌شد، از فاصله بین تکیه‌گاه صندلی و محل نشستن آن به کمر محسن نزدیک کرد طوری که او احساس می‌کرد که اتو داغ است و فقط به من خیره شده بود و هیچ حرفی نمی‌زد. مسعود قربانی مجدداً سؤال کرد حرف می‌زنی یا نه؟ که به دنبال این حرف ناگهان اتو را به کمر محسن میرجلیلی چسباند که محسن از شدت درد با حالت عجیبی دهانش را باز کرد، . بوی سوختگی داخل حمام پیچیده بود. من خیلی ترسیده بودم. خود مسعود قربانی هم ترسیده بود ولی سعی می‌کرد خودش را مسلط به کاری که انجام می‌دهد نشان دهد. سپس مسعود قربانی به محمدرضا گفت آب سرد رویش بریز تا به هوش بیاید. من از حمام بیرون رفتم و وارد اتاقی که جواد محمدی و مصطفی معدن‌پیشه در آن بودند شدم.» به موازات این اتفاق، طالب طاهری نیز در اتاق دیگری زیر فشار تهدید و شکنجه منافقین بود: «من آمدم پیش طاهر [جواد محمدی] و رحمان [مصطفی معدن‌پیشه] که با طالب تنها بودند. طاهر عمل می‌کرد. چند بار دیدم که طالب را تهدید می‌کرد تا به‌حال دیده‌ای که یک نفر را ؟ حتماً ندیده‌ای. آیا فکر می‌کردی یک روز به دست ما بیفتی؟ می‌بینی ما داریم حکومت می‌کنیم. تو می‌دانستی که در این شهری که این همه شما گشت در آن به راه انداخته‌اید، ما شما را این طور دستگیر کنیم و هر کاری بخواهیم با شما بتوانیم بکنیم. طاهر سپس به رحمان اشاره کرد را بیاور تا فقط نشانش دهم که چطوری پوست می‌کنند؛ البته خود این می‌تواند با اعمال خود، خود را نجات دهد یعنی باید اطلاعات دهد…» 📍گرفتن انتقام به‌جای اطلاعات اعضای بخش ویژه سازمان مجاهدین خلق، شکنجه‌ها و جنایات وحشیانه خود را بر روی طالب طاهری که ۱۶ سال بیشتر نداشت نیز صورت دادند. مهران اصدقی در ادامه فرایند «گرفتن انتقام به‌جای اطلاعات» را توضیح داد: «مصطفی چاقو را آورد و به جواد داد. جواد دو بار چاقو را روی طالب کشید که خون نیامد. بار سوم چاقو را محکم کشید که بازوی طالب را برید. ناگهان طالب بر اثر درد شدید تکان خورد و خون از بازویش جاری شد. می‌خواست حرف بزند که جواد گفت خفه شو. دوباره خواست حرفی بزند، جواد گفت خفه شو و با توی طالب کوبید طوری که شکست و دهانش خونی شد. باز که خواست حرفی بزند جواد گفت الان حالیت می‌کنم و سپس را برداشت و به و و و او زد که وقتی طالب دهانش را باز کرد به همراه خون و آب دهان روی شلوارش . مصطفی نیز با میله‌ سربی دیگر که در دستش بود به طالب می‌زد و این ضربات آن‌قدر محکم بود که طالب از احساس درد شدیدی می‌کرد.» منافقین که را به اوج رسانده بودند، در همین نقطه متوقف نماندند و هرچه زمان می‌گذشت، درجه بالاتری از جنایات خود را به نمایش درمی‌آوردند: «به حمام برگشتم دیدم محسن به هوش آمده است. مسعود قربانی گفت باید با حال این‌ها را جا آورد. سپس من آب داغ آوردم و مسعود به من گفت آب داغ را . من می‌خواستم آب را یک‌دفعه خالی کنم که مسعود به من اشاره کرد آب داغ را یواش‌یواش بریز تا . من نیز آب داغ را یواش‌یواش روی پاهای محسن ریختم، طوری که و خیلی شکل وحشتناکی پیدا کرده بود و از جای باندها خون به راه افتاده بود و از بدن می‌شد. در همین حین محسن بیهوش شده بود و یک بار که به هوش آمد و پنجه‌هایش را روی شلوارش می‌کشید مسعود قربانی به من گفت آب داغ را بده و پس از اینکه آب داغ را از من گرفت، آن را روی ریخت که دست‌های محسن کرد و شد و داشت…» ادامه دارد... دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist