❤️ ﷽ ❤️
⚡️ سوال یک دختر بچه ۹ساله #شیعه از مدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان #شبکههای_وهابی #جوابی بجز #سکوت برایش نیافتند
ما درکلاس ۲۴ نفر هستیم، معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی ، شما #مبصر باش تا #نظم کلاس بهم نریزه . . . و به بچهها میگه : بچهها، گوش به حرف مبصر کنید ، تا برگردم.
👈 شما میگید پیامبر(ص) از دنیا رفت و کسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد، آیا پیامبر(ص)، به اندازه معلم ما ، بلد نبود یک #مبصر و یک #جانشین بعد از خودش تعیین کند که #نظم جامعه اسلامی به هم نریزد؟
جواب مدیر #اهل_سنت به دانشآموز شیعه: برو فردا با #ولیات بیا کارش دارم، دانشآموز رفت و فرداش با #دوستش اومد.
مدیر گفت : پس چرا ولیاترو نیاووردی؟ مگه نگفتم ولیتو بیار؟ دانش آموز گفت: این ولیه منه دیگه.
مدیر عصبانی شدوگفت : منظور من از ولی #سرپرسته ، #پدرته ، رفتی دوستتو آوردی؟
⚡️ دانش آموز گفت: نشد دیگه اینجا میگی #ولی یعنی #سرپرست ، پس چطور وقتی پیامبر میگه این #علی #ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست؟
بنازم به این بچه شیعه
👈 چقدر بلدیم از دینمون اینطوری دفاع کنیم با حرف و منطق ؟!
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ششم🔅•✾••┈
فردای آن روز، رسول خدا(ص) به من فرمودند: یاعلی، در میهمانی روز گذشته، آن مرد پیش افتاد و سخنانی را که شنیدی، بر زبان آورد و قبل از آنکه من بتوانم سخنی بگویم، جمعیت متفرق شدند. حال، بار دیگر غذایی همانند غذای روز قبل فراهم ساز و آنها را دعوت کن تا ماموریت خویش را به انجام رسانم.
من دستور را اجرا کردم و آنها را دوباره فرا خواندم. پیامبر(ص) مانند روز قبل، غذا را تقسیم کردند و میهمانان خوردند و سیر شدند. سپس فرمودند: باشیر از میهمانان پذیرایی کن.
من نیز از همهء آنان پذیرایی کردم و این نوبت، رسول خدا(ص) ابتکار سخن را در دست گرفتند و به آنها فرمودند:
"ای فرزندان عبدالمطلب، به خدا سوگند، تاکنون در میان عرب، فردی همچون من نیامده است که تا این اندازه، خیرخواه مردم خویش باشد! من بهترین و سعادتبخشترین پیامها را برای شما آوردهام که خوشبختی دنیا و آخرت شما را تضمین میکند.
خدایم فرمان داده است که شما را به سوی حق دعوت کنم. کدام یک از شما آمادگی دارد تا در این امر، یار مددکار من باشد و من او را به برادری و وصایت و جانشینی خویش برگزینم؟"
هیچ یک از آنان روی خوش نشان ندادند و همگی از دادن پاسخ مثبت خودداری کردند. من در میان آن جمع از همه کمسنتر بودم. در پاسخ به دعوت رسول خدا(ص) آمادگی خود را برای یاری وی اعلام کردم.
رسول خدا(ص) در حالی که دست خود را روی شانهء من گذاشته بودند، فرمودند: "این #برادر و #وصی و #جانشین من در میان شماست. سخنانش را گوش دهید و از فرمانش اطاعت کنید."
میهمانان مسخرهکنان برخاستند و به ابوطالب گفتند: تو را فرمان دهد که از پسرت علی اطاعت کنی و به سخنانش گوش دهی!
☀️محافظت از جان رسول خدا(ص) در شعبابیطالب
پدرجان، با این کار بالاخره مرا به کشتن خواهی داد!
🔹پدرم ابوطالب در پاسخ من، این اشعار را بر لب جاری کرد:
ای پسر من، شکیبا باش که شکیبایی خردمندانهتر است.
هر زندهای به سوی مرگ گام بر میدارد.
به عنوان آزمونی بزرگ، تو را به قربانگاه فرستادهایم
تا فدایی کسی باشی که نجیب و نجیبزاده است.
تو قربانی کسی میشوی که گذشتهء روشن
و شرافت و کرامت و بخشندگی دارد.
اگر تیرهای مرگ از هر سو به سویت رها میشوند،
برخی به هدف میخورند و برخی به هدف نخواهند خورد.
و هر شخص زندهای سرانجام نصیب خود را از تیر مرگ دریافت خواهد کرد.
هر چند عمرش به درازا بکشد.
🔹و من در پاسخ پدرم، این اشعار را خواندم:
آیا مرا فرمان میدهی که در یاری احمد بردبار و صبور باشم؟
به خدا سوگند، که سخن من به سبب ترس و نگرانی از مردن نبود.
من با آن سخن میخواستم بدانی که آگاهانه در بستر خطر میخوابم
و نیز بدانی که همواره در طاعت و فرمانبرداری از تو حاضرم.
من چه در خردسالی و چه در بزرگ سالی در راه خدا،
برای یاری پیامبر هدایت و آن انسان شایسته همواره جان برکف بودهام و خواهم بود.
جانم را فدای بهترین کسی میکنم که بر زمین مکه گام نهاده است.
او بهترین کسی است که کعبه و حجرالاسود را طواف کرده است.
پیامآور حق و حقیقت است که مردم نقشهء قتل او را کشیدهاند.
ولی خداوند توانای کریم نقشهء آنان را نقش بر آب کرده است و او را نجات خواهد داد.
در وضعیتی که آنان ما را محاصره کردهاند، در بستر پیامبر به جای او آرمیدهام.
و خودم را برای کشته شدن یا اسارت آماده کردهام
تا رسول خدا با امنیت در شعب بیارامد.
#نشر_باذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۵۲ 🔅•✾••┈
... در نتیجه مخالفت با من و دست یاری ندادن به من موجب کفر و نزول بلا بر امت میشد، همانگونه که امت موسی بدلیل مخالفت با هارون گرفتار کفر و بلا شدند.
به این دلیل بود که دست به قیام نزدم و به این جمع بندی رسیدم که در آن اوضاع، تاسف خوردن و صبوری کردن تا هنگامی که خداوند گشایشی قرار دهد، مفیدتر است و اجر و پاداش مرا بیشتر میکند و برای جامعه اسلامی که توصیف کردم نیز آسانتر است.
ناگفته نماند اگر آن ملاحظات و مصلحت اندیشیها برای اسلام و مسلمانان نبود و فقط به دنبال گرفتن حق خود بودم، توانایی به دست آوردن آن را داشتم؛ زیرا همه اصحاب رسول خدا(ص) چه آنان که از دنیا رفتهاند و چه اینان که حاضرند، میدانستند که نیرو و امکانات من از دیگران بیشتر و قوم و قبیله من نیرومندتر و یاران و پیروانم فرمانپذیرتر از دیگران بودند و دلایل آنها برای حمایت از من بسیار واضح و روشن بود.
از سوی دیگر، #سوابق و #افتخارات من از همه آنان بیشتر بود. من علاوه بر داشتن #گذشته_پرافتخار و علاوه بر #قرابتی که با رسول خدا(ص) و #وارثتی که از ایشان داشتم، به موجب #وصیت صریح ایشان و #بیعتی که برگردن متصدیان خلافت داشتم، #مستحق_خلافت_بودم.
رسول خدا(ص) هم وقتی دنیا را ترک کردند که #خلیفه و #جانشین بعد از خود را در #خاندانشان_معّین کرده بودند و برای آنان که متصدی خلافت شدند، هیچ سهمی در خلافت قائل نشده بودند. به راستی خاندان رسول خدا(ص) که خداوند هرگونه پلیدی را از آنها دور کرده و آنان را پاکیزه و طاهر ساخته بود، پس از آن حضرت برای خلافت و جانشینی ایشان سزاوارتر بودند و همه ویژگیهای خلافت و شایستگیهای لازم در آنها جمع بود.
☀️شتر خلافت
هنگامی که در پی #وصیت_ابوبکر، مردم با #عمر بیعت کردند و زعامت امت را به وی سپردند، در جملهای به وی گفتم:
#شتر_خلافت را #دوشیدی و نصف آن برای تو ماند! در #سال_اول برای ابوبکر از مردم #بیعت_گرفتی تا امسال برای تو بیعت گرفته شود.
☀️مشاور امین و منتقد دلسوز
🔹تنها مشاور خلیفهء دوم
من خلافت را حق خود میدانستم و اگر ضرورت #وحدت امت اسلامی نمیطلبید، به بیعت با ابوبکر و عمر حاضر نبودم؛ اما وقتی #طرف_مشورت آنان قرار میگرفتم، با #امانت و #دلسوزی، آنان را به مصالح اسلام و مسمانان #راهنمایی میکردم.
#خلیفه_دوم که پس از دوست خود زمامدار مسلمانان شد، در کارهای خود با من #مشورت میکرد و در #امور_مهم و #حوادث_مشکل و #بحرانها، از #من نظر میخواست و #طبق_رهنمودهای_من عمل میکرد و #رای_خود را مطابق #نظر_من_صادر_میکرد.
#تنها_مشاور_خاص_وی، #من_بودم و کس دیگری را نمیشناختم که همانند من طرف مشورت و معتمد او باشد.
☀️مشورت خلیفه با من در یکی از جنگها
در جریان یکی از جنگها، خلیفه دوم قصد داشت خود نیز همراه لشکر به جانب دشمن رود. در این باره با من مشورت کرد. به او گفتم:
خداوند به پیروان این دین وعده داده است که اسلام را سربلند و ضعفهای مسلمانان را جبران کند. او مسلمانان را به هنگام کمبود نفرات یاری کرد و آنگاه که نمیتوانستند از خود دفاع کنند، از آنها دفاع کرد. آن خدا اکنون زنده است و هرگز نمیمیرد.
هرگاه خود به جنگ دشمن بروی و شخصا با آنان روبرو شوی و آسیبی به تو وارد شود، مسلمانان تا دورترین شهرهای خود، دیگر پناهگاهی نخواهند داشت و پس از تو کسی نخواهد بود که به وی مراجعه کنند. #تدبیر این است که امروز #مرد_دلیری را به سوی دشمن روانه کنی و جنگ آزمودگان و خیرخواهان را همراه او حرکت دهی. اگر خدا پیروزی داد، چنان است که تو دوست داری و اگر وضعیت دیگری پیش آمد، تو پناه مردم و مرجع مسلمانان خواهی بود.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist