#یک_دقیقه_تفکر
چه ایدهی بدی بوده دایرهای ساختن ساعت!!!
احساس میکنی همیشه فرصت تکرارهست...قرار بوده هشت صبح بیدار شوی و میبینی شده هشت و پانزده دقیقه!
میگویی اشکال ندارد، تا ۹ میخوابم بعد بیدار میشوم!!!
قرار بوده دیشب ساعت ۹ یک ساعتی را صرف مطالعهی کتاب کنی، میبینی کتاب نخوانده، ۱۰ شده!!!
میگویی اشکال ندارد، فردا شب ساعت ۹ میخوانم...
ساعت دروغ نمیگوید...زمان دور یک دایره نمیچرخد... زمان روی خط مستقیم میدود و #هیچگاه_هیچگاه_هیچگاه باز نمیگردد!!!!!
ایدهی ساختن ساعت به شکل دایره، ایدهی جادوگری فریبکار بوده است...
ساعت خوب، ساعت #شنی است... که هرلحظه به تو یادآوری میکند که #عمری که رفت دیگر باز نمیگردد...
اگر روزی خانهی بزرگی داشته باشم به جای همهی دکورها و مجسمهها و ستونها، ساعت #شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و میگویم در آن ساعت شنی آنقدر شن بریزند که تخلیهاش به اندازهی متوسط #عمر یک #انسان طول بکشد تا هر لحظه که روبرویش میایستم به یاد بیاورم که زمان #خط است نه دایره ... و #زمان_رفته_دیگر_باز_نمیگردد ...
پس قدر لحظات عمرمان رو بدانیم... و از #عمر_گرانبهامون استفادهی صحیح و شایسته و #خداپسندانه کنیم...
باشد که مورد رضایت حق تعالی واقع شود.
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
🔺🔺 مدیر کوتوله و مدیریت کوتولهپروری دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist 👇👇👇
▪️مدیر کوتوله و مدیریت کوتولهپروری⁉️
اکثر شرکتها، سازمانها و نهادهایی که دچار بحران شدهاند با این نوع مدیریت به چالش کشیده شدند و دچار بحران گردیدند.
👤 #مدیر_کوتوله به مدیری اطلاق میشود که دارای #دانش و #علم و #تجربهای_کم میباشد و پست مدیریت در اختیار وی گذاشته میشود.
این نوع مدیر و مدیریت علاقه زیادی به #زندگی_جلبکی دارد و برای این نوع مدیریت #محیطی_باتلاقی رو دوست دارد و سعی میکند که محیطی این چنینی برای خود به وجود بیاورد.
↩️مدیر کوتوله: #کوتهبین و #فاقدعلم_مدیریت افرادی رو انتخاب میکند که از خود کوتاهتر باشد و توان تحمل کسی را که کمی از وی بلندتر باشد را ندارد، پس مدیر کوتوله مدیران میانی کوتاهتر از خود انتخاب میکند و این مدیران که #فاقد_علم_و_توانایی هستند در رده میانی شرکت افراد کوتاهتری از خود را بر میگزینند و بعد از مدتی #سازمان دچار #بحران میشود.
#عمر این نوع مدیر #کوتاه هست اما #اثرات_مخرب این نوع مدیریت میتواند سالهای سال در سازمان باقی بماند.
📉در این نوع سازمانها #افراد_توانمند_سرخورده میشوند و به #انزاو کشیده میشوند و یا از #سازمان شما #جدا خواهند شد.
⭕️▪️کوتولهها را بهتر بشناسیم:
1️⃣مدیر اجازه رشد و ارتقا به دیگران (زیر مجموعه و پرسنل سازمان ) را نمیدهد.
2️⃣در این سبک از مدیریت مدیر مربوطه فقط به آدمهای ناتوانتر از خودش پست و موقعیت میدهد.
3️⃣هر کس در مجموعه سازمانیش را به منزله تهدید میبیند. (همواره به دنبال کسانی است که عنوان دشمن و رقیب خود میپندارد)
4️⃣فاقد دانش و توانائی و کفایت لازم برای مدیریت است.
5️⃣به جای آنکه قابلیت سودآوری برای مجموعه خود را داشته باشد در صدد حذف منابع مالی برای دیگران و زیرمجموعهاش است.(اسمش را میگذارد صرفهجوئی)
6️⃣فقط به فکر منافع شخصیاش است.
7️⃣از قربانی کردن نزدیکترین افراد در مجموعهاش نیز اگر در موقعیت تهدید قرار گیرد ابائی ندارد.
8️⃣آنچنان بلوائی سر کوچکترین مسائل راه میاندازد که گوئی جنگ جهانی راه افتاده است.
9️⃣اگر به کسی در مجموعه بخواهد ارتقا مقام دهد فقط میزان نزدیکی به او، وفاداری به او و حتما و الزاما سطح دانش کمتر از او شرایط احراز برای ارتقا را فراهم میسازد.
🔟همیشه به دنبال فراهم کردن رضایت مافوق است تا اهداف مربوط به پیشرفت سازمان.
#مدیریت_رانتی
#دولت_تدبیر
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۲۵ 🔅•✾••┈
ماجرای جنگ #تو(عایشه) با #علی در تاریخ باقی خواهد ماند و همه امت درباره آن سخن خواهند گفت. نشان و علامت این جنگ آن است که تو بر #شتری سوار خواهی شد که #همانند_شیطان است. در مسیر این جنگ، با #حمله و #پارس_سگهای حواب مواجه خواهی شد. تو در آن مکان به بازگشت اصرار میکنی و #جمعی به #دروغ شهادت خواهند داد که آن محل #حواب نیست. آنگاه به سوی شهری حرکت میکنید که اهل آن شهر اصحاب و یاران تو هستند.
آن مکان دورترین شهرهاست از آسمان و نزدیکترین شهر هاست به دریا. تو از آن جنگ با #شکست و #ذلت باز میگردی.
علی در آنروز تو را باجمعی از #یاران و #اصحاب_معتمدش به سوی وطن باز میگرداند. او خیرخواه توست و بیش از آنکه تو خیرخواه خود باشی او برای تو #دلسوز است. در آن حادثه، علی تو را نصیحت خواهد کرد که کاری نکن ارتباط همسری تو را بار سول خدا قطع کنم و در قیامت همسر پیامبر نباشی!
آری، علی میتواند بعد از وفات من ارتباط همسری هر یک از همسرانم را با من پایان دهد و در روز قیامت نیز #بین_من و #آن_همسر جدایی خواهد بود!
#عایشه با شنیدن این سخنان گفت: ایکاش بیش از رسیدن آن روز بمیرم!
پیامبر فرمودند: #هیهات ، هیهات! . . . سوگند به خدایی که جان من در اختیار اوست، آنچه گفتم #اتفاق_خواهد_افتاد؛ چنان که گویی من این ماجرا را با چشم خود میبینم.
سپس رو به من کردند و فرمودند: علی جان، برخیز که وقت نماز ظهر رسیده است. برویم تا بلال اذان و اقامه بگوید .
به مسجد رفتیم و بلال اذان و اقامه را گفت و نماز را به امامت رسول خدا خواندیم.
☀️مسدود شدن همه درها به جز درِ خانهی من
رسول خدا دست مرا گرفتند و فرمودند: موسی از خدا خواست که مسجد او به دست هارون تطهیر شود.
من نیز از خدا خواستهام که مسجد مرا به دست تو و نسل تو تطهیر کند.
رسول خدا پس ازاین توضیح به سراغ #ابوبکر فرستادند و دستور دادند که درِ خانهاش را که به مسجد باز میشود، مسدود کند. او ابتدا کلمه #استرجاع به زبان آورد و سپس از دستور خدا اطاعت کرد و درِ منزل خویش را مسدود کرد. رسول خدا پس از وی، به سراغ #عمر و #عباس نیز فرستادند و دستور بستن درِ خانهها را به آنها نیز ابلاغ کردند.
پس از این اقدامات، رسول خدا به اصحاب خویش چنین توضیح دادند: من به میل و خواست خود ورودی خانههای شما را به مسجد نبستم و به خواست خودم اجازه باز بودن در خانه علی اصرار نکردم. این هر دو دستور از جانب خداوند بود.
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽د☾ قابلتوجه آنکه #اشعار و #سخنان_زنان_قریش در #تحریک مردان برای #جنگ با #م
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽هــ☾
برای نتیجهگیری از بحث پیرامون #شهادت_پیامبر(ص) و #نقش و #توطئه_زنان در شهادت ایشان، باید بگوییم که نقشه قتل پیامبر(ص) یکبار در #جنگ_تبوک و چندبار به #وسیله_سم و بارها #بصورت_مسلحانه تدارک دیده شدهبود که همه نقش برآب شد. در تمام این سوء قصدها #ردپای_افراد_مشخصی دیده میشود.
#منافقان و #یهودی_زادگان، سرانجام حضرت را مسموم کردند و به شهادت رساندند. بیگمان قاتل ایشان از #عاملان نفوذی #یهود، در نظام #حکومتی و یا حتی در #خانهی پیامبر(ص) است که به ایشان #زهر_خورانده است؛
خواه آن را #منافق بنامیم، خواه #یهودی، خواه #مشرک. ولی باتوجه به شواهد و روایات، #زنی_مسلماننما که #ارتباط تنگاتنگی با #منافقان و #یهودی_زادگان مدینه داشته است عامل مسموم نمودن پیامبر(ص) است ولی تاریخ او را #زن_یهودیه_خیبری معرفی کردهاست. در حالی که این ترور از ترورهای نافرجام پیامبر(ص) است ولی همگان میپندارند ایشان با همان #زهر_زن_خیبری به شهادت رسیده است، در حالی که زهر زن منافق، کارگر شده است.
و لذا در«بحارالانوار» از «تفسیر عیاشی» از عبدالصمدبن بشیر از امام صادق(ع) روایت میکند که آن حضرت سؤال کردند که آیا میدانید که پیغمبر(ص) وفات کرد یا کشته شد؟ خدا میگوید «افإن مات او قتل إنقلبتم علی اعقابکم» (21)
سپس فرمودند: #قبل از #موتش، #زهر داده شد، به درستی که آن دو زن او را زهر دادند. پس ما گفتیم: آن دو زن و پدرانشان بدترین کسانی هستند که خدا خلق فرموده است.
و در جای دیگر «بحارالأنوار» نقل فرموده: #پدران آن دو زن #حضرت را #مسموم کردند و لذا به نظر علما جمع این دو روایت به این است که آن دو زن #عایشه و #حفصه به امر پدرانشان #عمر و #ابوبکر، حضرت را مسموم کردند.
چنانچه در«منهاج البراعه»(22) شرح نهجالبلاغه خویی از کتاب «بحارالأنوار» از کتاب «الطرف» ابنطاووس نقل میکند تا اینکه عایشه گفت (به علی علیهالسلام) برای چه امری پیغمبر تو را از نزد خود خارج کرد و در این ساعت (#احتضار یا #موت) بدون حضور تو با دخترش خلوت کرد؟
علی(ع) فرمود: میدانم چیزی که به خاطر آن با دخترش خلوت کرده و به جهت آن دخترش را خواست، قسمتی بود از آنچه پدرت و دو همراهش مشغول آن بودید (او را مسموم کردید) پس عایشه دهانش بسته شد و چیزی نگفت.
▫️ادامه دارد...
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽هــ☾ برای نتیجهگیری از بحث پیرامون #شهادت_پیامبر(ص) و #نقش و #توطئه_زنان د
🔻نقش زنان در فتنه🔻 ☽و☾
▪️▫️ج) زنان پیامبر:
#پایان_حیات رسول خدا(ص) مواجه با #تحرکات_سیاسی وسیعی جهت بدست آوردن موقعیت ویژه #جانشینی پیامبر(ص) بود. علیرغم تأکیدات مکرّر پیامبر(ص) بر #خلافت_علی(ص) از ابتدای دعوت علنی در #یوم_الانذار تا آخرین روزهای دعوت در #یوم_الغدیر و حتی پس از آن، گروهی تلاش میکردند تا علی(ص) در #جایگاه_خلافت قرار نگیرد. در این تحولات سیاسی برخی زنان پیامبر(ص) نقش مؤثر و فعالی داشتند.
در تاریخ بیان شده که چگونه در آخر عمر حضرت رسول(ص)، #حفصه و #عایشه همسران ایشان #اطلاعات #درون_منزل را به #پدران_خویش میدادند و بدینوسیله آنان را در فراهم نمودن #مقدمات_غصب_خلافت یاری میکردند.
علیرغم تصریح تاریخ براینکه #ابوبکر و #عمر هر دو جزء گروهی بودند که پیامبر(ص) #دستور_اکید در رفتن آنها به #همراهی_اسامه داده بودند.(23) حضور مکرر آنها در روزهای آخر عمر پیامبر(ص) در #مدینه و گاه بر بالین پیامبر(ص) با همکاری این دو زن، نشان دهنده #بروز_توطئهای میباشد.
ابنعباس نقل میکند که رسول خدا(ص) در #بستر_بیماری فرمود که به #دنبال_علی بفرستند.
#عایشه گفت: چه میشد اگر #ابوبکر را میخواستی؟ #حفصه گفت: چه میشد اگر #عمر را طلب میکردی؟
همه جمع شدند. رسول خدا(ص) فرمود مطلبی نیست، بروید، اگر خواستم در پی شما خواهم فرستاد.(24)
موردی دیگر آنکه پیامبر(ص) در اواخر عمر خویش آنگاه که در بستر بیماری بودند #دستور_فرمودند تا مردم #نماز بخوانند، اندکی بعد مردم در مسجد به #امامت_ابوبکر مشغول به نماز شدند. این واقعه در زمانی پیش آمد که پیامبر مکرر تأکید داشتند #برخی_مهاجرین از جمله #ابوبکر باید در #لشکر_اسامه باشند و کیلومترها تا مدینه فاصله داشته باشند. حتی یکبار با #تنی_بیمار به مسجد آمده و #لعنت_بر_کسانی_کرد که #از_رفتن تخلف کنند(25).
از نقلهای متعدد در موضوع این نماز، فهمیده میشود که پیامبر(ص) تنها به #مؤذن گفت که به مردم بگوید نماز بخوانند اما #شخص_خاصی را معین نفرمود از جمله #عبداللّه_بن_زمعه میگوید: پیامبر #هیچ_فردی را معین نکرد تنها به من فرمود تا به مردم بگویم نماز بخوانند(26). در ارتباط با این مسئله که پس چه شد که نماز به امامت ابوبکر واقع شد، #ابنابیالحدید گوید: #اعتقاد_علی بر این بود که #عایشه همسر پیامبر(ص)، زمینهای را فراهم نمود تا #ابوبکر برای مردم نماز بخواند او میگوید که علی(ع) این مطلب را بارها در #خلوت برای #اصحاب_نزدیک خود بیان میکرد(27).
▫️ادامه دارد...
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۳۴ 🔅•✾••┈
☀️امتناع از بیعت
بعد از بیعت مردم با #ابوبکر، مرا نزد وی بردند و خواستند که با او بیعت کنم. در پاسخ آنان گفتم :
«من از او به این مقام شایستهترم و برا ی شما بهتر است که #با_من بیعت کنید. شما در مقابل انصار، به نزدیک بودن خود به رسول خدا استدلال کرده و از این راه، اولویت خود را بر انصار ثابت کردید و آنها نیز دلیل شما را نپذیرفتند و در مقابل شما تسلیم شدند و زمام حکومت را به شما سپردند. ولی نوبت که به ما رسید، با آنکه میدانید #نزدیکتر از #اهلبیت به رسول خدا(ص) کسی نیست، میخواهید جانشینی آن حضرت را از ما دریغ کنید.
من نیز با همان منطق و برهانی که شما با انصار سخن گفتید، با شما سخن میگویم و احتجاج میکنم : #من به رسول خدا(ص)، چه در حال حیات آن حضرت و چه بعد از ارتحالش، از همه شما نزدیکترم. من #وصی و #وزیر_اویم. #اسرار و #علوم او نزد من به #ودیعت گذاشته شده است. من #صدیق_اکبر و #فاروق_اعظمم. من #نخستین_مومن به رسول خدا و #تصدیق کننده اویم.
در میدان جهاد، من بیش از همه با مشرکان مبارزه کرده و سپر بلا شدهام. من بیشتر از همه به کتاب خدا و سنت رسولش #آگاهم. من به دین خدا و عواقب امور #داناترم. زبان من #گویاتر و دلم #ثابتتر و قلبم #آرامتر است .
پس دیگر برای چه در مسئله خلافت با من منازعه میکنید؟! اگر در دل خود از مخالفت با خدا بیم دارید، خودتان انصاف داشته باشید و با همان دلایل که انصار شما را سزاوارتر دیدند، شما نیز حق و اولویت مرا در نظر بگیرید؛ وگرنه دیری نمیپاید که به ستمکاریتان اعتراف میکنید.
بعد از این سخنان، #عمر گفت: اکنون زمان این حرفها گذشته است، مردم با ابوبکر بیعت کردهاند و تو نیز تا بیعت نکنی، رهایی نخواهی داشت. به او گفتم:
شیر خلافت را بدوش؛ زیرا از آن، سهمی نیز به تو خواهد رسید. پا فشاری امروز تو بر این کار برای بهره برداری است که فردا نصیب خواهد شد و به خدا سوگند، سخنت را نمیپذیرم و دوست ندارم با تو همنشین باشم و بیعت نیز نخواهم کرد.
ابوبکر که سخن مرا شنید، گفت: اگر بیعت نکنی، تو را به آن مجبور نخواهم کرد. #ابوعبیده_بن_جراح از جای برخاست و گفت: ای پسر عمو، ما هرگز انکار #فضیلتهای تو را نداریم. #قرابت تو با رسول خدا #سابقهی_درخشانت در اسلام، #دانش_سرشارت در دین و #یاری_رسانیات به مسلمانان در مواقع حساس جای انکار ندارد؛ اما نکته مهم این است که تو هنوز #جوانی و در مقابل، ابوبکر مردی جاافتاده و پرتجربه از میان قوم توست. او برای تحمل سنگینی مسئولیت خلافت تواناتر است. به علاوه اینکه مردم با وی بیعت کردهاند و کار تمام شده است؛ پس بهتر است تو نیز در برابر او تسلیم شوی. البته اگر در آینده عمری برای تو باقی باشد، خلافت را به تو واگذار میکنند و در آن روز هیچ کس با تو مخالفت نخواهد کرد؛ چرا که تو شایسته آنی. این تذکر را هم به تو بدهم که در اوضاع حساس فعلی نباید آتش فتنه را تو شعله ور کنی؛ زیرا خود میدانی که دل اکثر عرب با تو همراه نیست و از تو کینهها در دلها وجود دارد.
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۵۲ 🔅•✾••┈
... در نتیجه مخالفت با من و دست یاری ندادن به من موجب کفر و نزول بلا بر امت میشد، همانگونه که امت موسی بدلیل مخالفت با هارون گرفتار کفر و بلا شدند.
به این دلیل بود که دست به قیام نزدم و به این جمع بندی رسیدم که در آن اوضاع، تاسف خوردن و صبوری کردن تا هنگامی که خداوند گشایشی قرار دهد، مفیدتر است و اجر و پاداش مرا بیشتر میکند و برای جامعه اسلامی که توصیف کردم نیز آسانتر است.
ناگفته نماند اگر آن ملاحظات و مصلحت اندیشیها برای اسلام و مسلمانان نبود و فقط به دنبال گرفتن حق خود بودم، توانایی به دست آوردن آن را داشتم؛ زیرا همه اصحاب رسول خدا(ص) چه آنان که از دنیا رفتهاند و چه اینان که حاضرند، میدانستند که نیرو و امکانات من از دیگران بیشتر و قوم و قبیله من نیرومندتر و یاران و پیروانم فرمانپذیرتر از دیگران بودند و دلایل آنها برای حمایت از من بسیار واضح و روشن بود.
از سوی دیگر، #سوابق و #افتخارات من از همه آنان بیشتر بود. من علاوه بر داشتن #گذشته_پرافتخار و علاوه بر #قرابتی که با رسول خدا(ص) و #وارثتی که از ایشان داشتم، به موجب #وصیت صریح ایشان و #بیعتی که برگردن متصدیان خلافت داشتم، #مستحق_خلافت_بودم.
رسول خدا(ص) هم وقتی دنیا را ترک کردند که #خلیفه و #جانشین بعد از خود را در #خاندانشان_معّین کرده بودند و برای آنان که متصدی خلافت شدند، هیچ سهمی در خلافت قائل نشده بودند. به راستی خاندان رسول خدا(ص) که خداوند هرگونه پلیدی را از آنها دور کرده و آنان را پاکیزه و طاهر ساخته بود، پس از آن حضرت برای خلافت و جانشینی ایشان سزاوارتر بودند و همه ویژگیهای خلافت و شایستگیهای لازم در آنها جمع بود.
☀️شتر خلافت
هنگامی که در پی #وصیت_ابوبکر، مردم با #عمر بیعت کردند و زعامت امت را به وی سپردند، در جملهای به وی گفتم:
#شتر_خلافت را #دوشیدی و نصف آن برای تو ماند! در #سال_اول برای ابوبکر از مردم #بیعت_گرفتی تا امسال برای تو بیعت گرفته شود.
☀️مشاور امین و منتقد دلسوز
🔹تنها مشاور خلیفهء دوم
من خلافت را حق خود میدانستم و اگر ضرورت #وحدت امت اسلامی نمیطلبید، به بیعت با ابوبکر و عمر حاضر نبودم؛ اما وقتی #طرف_مشورت آنان قرار میگرفتم، با #امانت و #دلسوزی، آنان را به مصالح اسلام و مسمانان #راهنمایی میکردم.
#خلیفه_دوم که پس از دوست خود زمامدار مسلمانان شد، در کارهای خود با من #مشورت میکرد و در #امور_مهم و #حوادث_مشکل و #بحرانها، از #من نظر میخواست و #طبق_رهنمودهای_من عمل میکرد و #رای_خود را مطابق #نظر_من_صادر_میکرد.
#تنها_مشاور_خاص_وی، #من_بودم و کس دیگری را نمیشناختم که همانند من طرف مشورت و معتمد او باشد.
☀️مشورت خلیفه با من در یکی از جنگها
در جریان یکی از جنگها، خلیفه دوم قصد داشت خود نیز همراه لشکر به جانب دشمن رود. در این باره با من مشورت کرد. به او گفتم:
خداوند به پیروان این دین وعده داده است که اسلام را سربلند و ضعفهای مسلمانان را جبران کند. او مسلمانان را به هنگام کمبود نفرات یاری کرد و آنگاه که نمیتوانستند از خود دفاع کنند، از آنها دفاع کرد. آن خدا اکنون زنده است و هرگز نمیمیرد.
هرگاه خود به جنگ دشمن بروی و شخصا با آنان روبرو شوی و آسیبی به تو وارد شود، مسلمانان تا دورترین شهرهای خود، دیگر پناهگاهی نخواهند داشت و پس از تو کسی نخواهد بود که به وی مراجعه کنند. #تدبیر این است که امروز #مرد_دلیری را به سوی دشمن روانه کنی و جنگ آزمودگان و خیرخواهان را همراه او حرکت دهی. اگر خدا پیروزی داد، چنان است که تو دوست داری و اگر وضعیت دیگری پیش آمد، تو پناه مردم و مرجع مسلمانان خواهی بود.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۵۷ 🔅•✾••┈
☀️ممانعت از اجرای حدّ بردیوانه
زن دیوانهای را برای جاری ساختن حد نزد #عمر میبردند. من از قبل، از بیماری و حال آن زن آگاه بودم؛ ولی متوجه شدم که عمر حکم به اجرای حد داده است.
🔸گفتم:
آن زن را نزد عمر برگردانید و به او بگویید: مگر نمیدانی که این زن #دیوانهای از فلان #طایفه است و رسول خدا(ص) فرمودهاند: «تکلیف از دیوانه برداشته شده است تا هنگامی که سلامت خود را بازیابد؟!» این زن عقل خود را از دست داده است و برخورد تسلطی ندارد.
آن زن را نزد عمر بازگرداندند و مطلب مرا با وی در میان گذاشتند.
🔹عمر گفت: #خدا در کار #علی گشایش دهد، نزدیک بود با حد زدن براین زن، هلاک شوم.
☀️شورای شش نفره خلافت
📍آخرین کار خلیفه دوم
هنگامی که به طور ناگهانی #به_عمر_حمله_شد و وی در بستر مرگ افتاد، میرفت تا #زمامداری_امت با #سهولت و #عافیت به دست من رسد تا بتوانم بدون اینکه مشکل خاصی پیش بیاید، در فضای سالم و آرام به #وظایفم در قبال #امت_اسلامی عمل کنم و #آیندهای_روشن و #امیدبخش را رقم زنم.
اما #متاسفانه_خلیفه_دوم در بستر مرگ #تصمیم_جدیدی گرفت. وی #شش_نفر را برای خلافت #کاندیدا کرد و مرا یکی از آن شش تن قرار داد و هیچ یک از #امتیازات مرا به #حساب_نیاورد؛ حتی #بعضی از آن افراد را بر من #ترجیح داد. گویا وی تمام #سوابق من از جمله #جانشینی و #وارثات رسول خدا(ص) و #ارتباط_نزدیک_من با آن #حضرت را #فراموش کرده بود و #نمیدانست هیچ کدام از اعضای شورا، #گذشته_درخشان و #خدمتهای_فراوان من در اسلام را #ندارند.
در هر حال، خلافت را میان شش تن به #شورا گذاشت تا با اکثریت آرا، فردی را از میان خود برای #زمامداری تعیین کند و #پسرش را نیز گماشت تا اگر کسی را از میان خود به خلافت برنگزیدیم و امر او را اجرا نکردیم، #گردن همه ما را بزند.
☀️شگفتا شگفت!
#عمر مرا #آخرین_نفر از شش تن قرار داد و به #صهیب فرمان داد که با مردم #نماز بخواند. از آن طرف، #ابوطلحه #زیدبن_سعدانصاری را طلبید و به وی گفت: با #پنجاه_تن از قوم خود مراقب باش تا هریک از این شش نفر از اجرای دستور خودداری کرد و راضی نشد، او را به #قتل برسانید.
❗️تعجبم از بیخبری مردم بود که میپنداشتند ابوبکر را رسول خدا(ص) به جانشینی خود منصوب کرده است که اگر این مطلب درست بود، از انصار پوشیده نمانده بود.
#مردم از #یاد برده بودند که خود آنان با #تشکیل_شورایی، با ابوبکر بیعت کردند و ابوبکر فقط با اراده و خواست شخصی خود، این مسئولیت را به عمر واگذار کرد و عمر نیز با نظر خود، این انتخاب را در میان شش تن قرار داد. بسیار جای تعجب و شگفتی است از اختلاف و تفاوت عملکرد ایشان!
و من دوست نمیدارم سخن او را تکرار کنم که گفت: رسول خدا(ص) در حالی از دنیا رفت که از این جماعت راضی بود.
پس شگفتا عمر چگونه به کشتن جماعتی امر کرد و گفت رسول خدا(ص) از آن راضی بودهاند؟ واقعا که شگفتآور است!
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۶۰ 🔅•✾••┈
☀️نصیحت به اعضای شورا
🔸خطاب به اعضای شورا گفتم:
حمد و سپاس به آن خدایی اختصاص دارد که محّمد(ص) را از میان ما به عنوان پیامبر برانگیخت و به عنوان فرستاده به سوی ما فرستاد. پس ما خاندان نبوت و معدن حکمت و امان برای اهل زمین و نجات برای کسانی هستیم که در پی سعادت هستند.
#ما_را_حقی_است که اگر به ما بدهند، آن را بگوییم و اگر نه، #ب_پایداری_خود_ادامه_میدهیم؛ اگرچه روزگاران درازی طول بکشد.
اگر رسول خدا(ص) تعهدی از ما گرفتهاند، بدون ضعف و سستی آن را به انجام میرسانیم و اگر سخنی به ما گفتهاند، تا پای جان برای تحقق آن مبارزه میکنیم.
هیچ کس پیش از من، دعوت حق را اجابت نکرد و من #اولین_نفری_بودم که #ایمان_آوردم و حق رسول خدا(ص) را ادا کردم و "لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم".
#سخنم را خوب #گوش کنید و #گفتارم را با دقت در نظر بگیرید. شاید پس از این جلسه، #شمشیرها از #نیام کشیده شود و #پیمانها_بشکند و برخی #پیشوای_گمراهان شوند و #از_نادانان_پیروی_کنند.
☀️خودداری از قبول پیش شرط عبدالرحمان
در شورا، #زبیر رای خود را به #من واگذار کرد و #طلحه به #عثمان و #سعد نیز به #عبدالرحمان رای دادند. در این وضعیت، رای عبدالرحمان سرنوشت ساز شد؛ یعنی او با هر کدام از دو نفر باقی مانده که من و عثمان بودیم بیعت میکرد، او زمام امر خلافت را دردست میگرفت. عبدالرحمان ۳۰بار از ما دو نفر پرسید:
«کدام یک از شما امر خلافت را میپذیرید، مشروط بر اینکه به سیره رسول خدا(ص) عمل کند و همانند دو صحابی ایشان، ابوبکر و عمر رفتار کند و از روش آن دو تجاوز نکند؟»
🔸پاسخ من در هر بار چنین بود:
من خلافت را می پذیرم، مشروط بر اینکه در میان امت اسلام به اندازهای که امکان تلاش هست و در طاقت من میگنجد، #مطابق_سیره و #روش_رسول_خدا(ص) رفتار کنم و برای موفقیت در این امر از خدایم یاری میطلبم.
🔹و عثمان در پاسخ جواب مثبت میداد و #عمل به #سیره_ابوبکر و #عمر را میپذیرفت.
بدین ترتیب #عبدالرحمان با #عثمان بیعت کرد و نتیجه رایگیری در شورای ۶ نفره، انتخاب عثمان برای خلافت شد.
☀️مقصود از سنت ابوبکر و عمر
عبدالرحمن مقصود خویش از سنت شیخین را در قالب این سخن رساند: «من با تو بیعت میکنم، به همان شرطی که مدنظر عمر بود؛ یعنی کسی از بنیهاشم را بر مصدر امور نگماری.»
🔸من در پاسخ او با قاطعیت گفتم:
وقتی مسئولیت اداره حکومت را به من واگذار میکنی، دیگر به تو چه ارتباطی دارد که من به چه کسانی مسئولیت میدهم. وظیفه من این است که تمام سعی و تلاش خود را برای اداره امت اسلامی به کار بندم و هرکسی را که توانا و امانتدار یافتم، برای اداره به کار گیرم، چه از میان بنیهاشم باشد یا از میان غیربنیهاشم.
🔹عبدالرحمان پاسخ داد: نه، به خدا سوگند، تا این شرط را نپذیری با تو بیعت نمیکنم.
🔸من هم با صراحت گفتم:
به خدا سوگند تا ابد چنین تعهدی به تو نمیدهم!
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۶۲ 🔅•✾••┈
🔸 سومین مرتبه به اعضای شورا یادآور شدم
به خدا سوگند، مردم در حالی با #ابوبکر بیعت کردند که من از همه به امر خلافت شایستهتر بودم و #بیشتر_از_دیگران، حق ورود به آن عرصه را داشتم. اما همراهی و اطاعت کردم؛ زیرا نگران بازگشت مردم از دین بودم و میترسیدم که مخالفت من زمینه را برای جنگ داخلی فراهم سازد و مردم شمشیر به دست بگیرند و باهم بجنگند.
#ابوبکر زمینه را برای #بیعت_مردم با #عمر فراهم ساخت و زمام خلافت را به دست وی سپرد؛ با اینکه به خدا سوگند، من از او به امر خلافت شایستهتر بودم و #خلافت_حق_مسلّم_من_بود. ولی بازهم همراهی و اطاعت کردم و دلیل آن همان نگرانی بود که قبلا داشتم و میترسیدم زمینه برای بازگشت مردم از دین فراهم شود و مردم باهم به نزاع بپردازند. اکنون که #عمر از دنیا رفته است، شا تصمیم گرفتهاید با #عثمان بیعت کنید و خلافت را به وی بسپارید؛ ولی این بار همراهی نمیکنم و زیر بار نمیروم. عمر مرا در کنار پنج نفر قرار داده است و من نفر ششم شدهام! او به جایگاه و صلاحیت من هیچ توجهی نکرده است و دیگران نیز به #جایگاه_من اعتنایی ندارند و حق مرا نادیده میگیرند، گویی ما همگی یکسان هستیم! به خدا سوگند، اگر بخواهم لب به سخن بگشایم و حقایقی را درباره خودم بیان کنم، هیچ کس نمیتواند حتی یک جمله از سخنان مرا نقض کند.
☀️اتمام حجت با اعضای شورا
هنگامی که اعضای شورا خلافت عثمان را پذیرفتند و به بیعت با وی تصمیم گرفتند، برای اتمام حجت با آنها برخاستم و به بخشی از سوابق خود اشاره کردم و در پایان هر بخش، آنها به درستی سخنانم اعتراف کردند.
🔸ابتدا به آنان گفتم:
من دوست دارم آنچه میخواهی بگویی بگو.
🔸از آنها پرسیدم:
شما را به خدایی سوگند میدهم که بر ضمیر شما آگاه است. اگر راست بگویید، او از راست گویی شما آگاه است و اگر دروغ بگویید، او دروغ شما را میداند.
🔸آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به خدا و رسولش ایمان آورده و در مقابل دو قبله نماز گزارده باشد؟
🔸آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند متعال دربارهاش چنین بفرماید:
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا اطاعت کنید و رسول خدا و اولیالامر
🔸آیا درمیان شما جز من کسی هست که پدرش، رسول خدا(ص) را یاری کرده و سرپرستیاش را بر عهده گرفته باشد؟
🔸آیا در میان شما جز من کسی هست که برادرش به دو بال بهشتی آراسته شده باشد؟
🔸آیا در میان شما کسی هست که پیش از من، خدا را به یکتایی شناخته و هرگز شریکی برای خداوند نگرفته باشد؟
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۶۳ 🔅•✾••┈
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که #عمویش_حمزه سرور شهیدان باشد؟
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که #دو_فرزندش سرور جوانان اهل بهشت باشند؟
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که #همسرش سرور زنان اهل بهشت باشد؟
🔸آیا در میان شما کسی است که به #ناسخ و #منسوخ #قرآن و به #سنت_رسول_خدا(ص) آگاهتر از من باشد؟
🔸آیا جز من کسی در میان شما هست که خداوند متعال او را در #ده_آیه از قرآن، #مومن نامیده باشد؟
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که #ده_بار با رسول خدا(ص) #نجوا کرده و برای هر بار نجوای با ایشان #صدقهای داده باشد؟
🔸آیا جز من در میان شما کسی هست که رسول خدا(ص) درباره او فرموده باشند که 📍هرکس من مولای او هستم، این علی مولای اوست.
📍خداوندا، یاورانش را یاری فرما و با دشمنانش دشمنی کن.
حاضران این سخنان را به غایبان برسانند)؟
🔸آیا در میان شما مردی است که رسول خدا(ص) درباره او فرموده باشند: (فردا پرچم را به دست مردی میدهم که خدا و رسولش را دوست میدارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. حمله کننده ای که نمیگریزد و پشت نمیکند و خداوند به دستان او گره از کار جنگ میگشاید)؟
آن هنگام که #ابوبکر و #عمر، شکست خورده، بازگشتند و حضرت رسول که چشم درد داشتم، فراخواندند و به چشمانم آب زدند و فرمودند: (خداوندا، از او گرما و سرما را دور کن.)
و من پس از آن، از گرما و سرمایی آزار ندیدم. سپس پرچم را به من دادند و من به میدان رفتم و خداوند با دستان من خیبر را فتح کردند. آنگاه جنگجویانشان را کشتم و مرحب نیز در میانشان بود و فرزندانشان را اسیر کردم. آیا کسی جز من چنین کرده است؟
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که وقتی رسول خدا فرمودند: (خدایا اکنون محبوبترین آفریدگان نزد خودت و خودم و علاقهمندترینشان به من و خودت را به سویم بفرست تا از این غذا با من بخورد) آمده باشد و همراه ایشان از آن غذا خورده باشد؟
🔸آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا(ص) دربارهاش فرموده باشند: ای #بنیولیعه یا دست برمیدارید یا مردی همچون خودم را به سوی شما میفرستم که اطاعت از او اطاعت از من و نا فرمانی از او نا فرمانی از من است تا با عصا شما را بزند یا با شمشیر شما را بکوبد)؟
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
☀️ مَن کُنتُ مَولا فَهذا عَلیٌ مَولا
🔹روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجدالنبی(ص) آمدند، در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند
پس #راهب رو کرد به #جماعتی که در آنجا حضور داشتند (أبوبکر نیز در بین جماعت بود) و سوال کرد:
"خلیفهی نبی و امین او چه کسیست؟"
❓پس جمعیت حاضر، #ابوبکر را نشان دادند، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟
🔹ابوبکر گفت، نامم "عتیق" است
❓راهب پرسید نام دیگرت چیست؟
🔹ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است
❓راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟
🔹ابوبکر گفت "نه هرگز"
▫️پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
🔹ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
▫️راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدیم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از #خلیفهی_مسلمین چند سوال بپرسیم، پس اگر #توانست به سوالات ما #پاسخ دهد تمام این #هدایای ارزنده را به او #میبخشیم تا #بین_مسلمانان_قسمت_کند و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم
🔹ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس
▫️راهب گفت باید بمن #اماننامه_بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم
🔹و ابوبکر گفت در امانی، پس سوالاتت را بپرس
▫️راهب سه سوالش را مطرح کرد:
1⃣ ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟
2⃣ ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیز است که در نزد خدا نیست؟
3⃣ ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمیداند؟
پس #ابوبکر پس از #مکثی_طولانی گفت باید از #عمر کمک بخواهم، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد، #عمر که از پاسخ #عاجز_ماند پس بدنبال #عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد، و جمعیت گفتند این چه چه سوالیست که میپرسی؟
🔺خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند
▫️راهب خطاب به آن سه نفر(ابوبکر و عمر و عثمان) گفت اینها #شیوخ و #مردان_بزرگی هستند اما #متأسفانه به خود #مغرور شدند و قصد بازگشت به روم کرد
#سلمان_فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به #امام_علی(ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن(ع ) و امام حسین (ع ) میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.
🔹ابوبکر خطاب به راهب گفت، آنکه در #جست و #جویش هستی #آمد، پس #هرسوالی_داری از علی (ع) #بپرس!
▫️راهب رو به امام علی(ع) کرده و پرسید نامت چیست؟
🔸امام علی(ع) فرمودند:
☀️نامم #نزد_یهودیان #الیا
☀️ #نزد_مسیحیان #ایلیا
☀️ #نزد_پدرم #علی
☀️ و #نزد_مادرم #حیدر است
▫️پس راهب گفت: نسبتت با نبی(ص) چیست؟
🔸امام(ع ) فرمود: او #برادر و #پسرعموى من است و من نیز #داماد_او هستم
▫️پس راهب گفت: به #عیسیبنمریم قسم که #مقصود و #گمشدهی _من_تو_بودی
▫️پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد
☀️امام علی(ع) پاسخ دادند:
🔆 آنچه خدا ندارد، زن و فرزند است
🔆 آنچه نزد خدا نیست، ظلم است
🔆 و آنچه خدا نمیداند، شریک و همتا برای خود است
🌏 فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🌕
پس #راهب با شنیدن این پاسخها، کمربندش را باز کرده و روی زمین انداخت، امام علی ع را به #سینه_فشرد و بین دو چشم مبارکش را #بوسید و گفت:
✋🤚 "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمدرسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"
به درستی که نامت در #تورات إلیا و در #انجیل ایلیا و در #قرآن علی و در #کتابهای_پیشین حیدر است
پس براستی تو #خلیفهی بر حق #پیامبری
پس ماجرای تو با این قوم چیست؟
سپس تمام هدایا را به امام علی ع تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد
✍ عزيزان کپی فضائل أمیرالمؤمنین (ع) توفيقيست كه نصيب هركسي نميشود.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۷۶ 🔅•✾••┈
☀️اطرافیان مسلط بر عثمان
درباره #معاویه چندین بار به #عثمان تذکر دادم.
🔹روزی عثمان در پاسخ من گفت: تو به من ایراد میگیری که از معاویه برای اداره منطقه شام استفاده کردهام؛ با اینکه میدانی قبل از من، #خلیفه_دوم او را به #استانداری_شام برگزیده بود.
🔸به او گفتم: تو رابه خدا سوگند، آیا نمیدانی که #معاویه چه اطاعتی از #عمر میکرد؟ او از #یرفاء که غلام عمر بود، در برابر وی #مطیعتر و #رامتر بود. سیاست عمر چنین بود که وقتی کسی را به استانداری محلی میفرستاد، بر وی سخت میگرفت و گوشش را میکشید؛ اما رفتار تو چنان است که اطرافیان بر تو سوار میشوند و خواست خویش را بر تو تحمیل کرده و بیتوجه به تو و گفتهایت، #مستبدانه حکومت میکنند.
☀️برداشت نادرست عثمان از اعتراضات مردم
▪️تلاش عثمان برای فرافکنی!
عثمان با مشکلات متعددی روبه رو شده بود. روزی به دیدار من آمد و گفت: #ایاباالحسن، نمیدانم که زنده بودن تو برای من بهتر است یا مرگ تو!
اگر بمیری، دوست ندارم بعد از تو زنده باشم و اگر زنده باشی، مخالفان و منتقدان من همواره تو را تکیهگاه خود قرار میدهند و به تو پناه میآورند. اصلا نمیدانم با تو و مخالفان چه کنم! تو همانند فرزند ناخلفی هستی که اگر بمیرد، مصیبتی برای پدرش خواهد بود و اگر زنده بماند، از دست او در عذاب است. یا تسلیم باش که ماهم با مسالمت با تو برخورد کنیم یا جنگ کن تا ما هم با تو بجنگیم. فقط مرا بین زمین و آسمان متحیر رها مکن.
به خدا سوگند، اگر مرا به قتل برسانی، بعد از من روی خوش نخواهی دید و اگر من هم تو را بکشم، بعد از تو راحت نخواهم شد و فتنهگر نمیتواند زمام امر این است را در دست بگیرد.
🔸در پاسخ وی گفتم: چه شده است که مخالفان و منتقدان به من تکیه کردهاند؟! این تصور تو که مرا پناهگاه مخالفان و منتقدان و سرزنش کنندگان خود میپنداری، از بدگمانی و سوء ظنی که به من داری سرچشمه میگیرد و موجب میشود در دل خود اینگونه قضاوت کنی.
اگر از من نگران هستی، من به تو اطمینان میدهم که از طرف من آسیبی به تو نخواهد رسید و عهد و پیمان خدایی با تو میبندم که "تا وقتی دریا پشم را خیس میکند"، از ناحیه من مشکلی تو را تهدید نخواهد کرد و به یقین مراعات حال تو را خواهم کرد.
اما چه کنم که کارهای من در نظر تو ارزش چندانی ندارد و برای تو سودی نمیبخشد. اما اینکه گفتی مرگ و فقدان من تو را درهم میشکند، هرگزچنین نیست. تا هنگامی که #ولید و #مروان را داری، از فقدان من درهم شکسته نخواهی شد.
☀️عثمان؛ گرفتار تحلیل غلط از اوضاع جامعه
عثمان خیال میکرد که من مردم را علیه وی میشورانم. روزی به من گفت: تو را به خدا سوگند میدهم که مبادا باب تفرقه را بگشایی. من به یاد دارم که تو با ابوبکر و عمر از در سازگاری وارد شدی، گویی از رسول خدا(ص) اطاعت میکردی.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۱۴۹ 🔅•✾••┈ 🔸اما ای احنف، اگر آنچه در ابتدای سخنم برایت بازگفتم، فراموش
┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۱۵٠ 🔅•✾••┈
⭕️ در خانه زیاد بن عبید
به دیدار زیادبنعبید رفتم. منزل وی مملو از اصحاب رسول خدا بود. #عمار، #ابوالهیثم، #ابوایوب و بسیاری از اهل بدر حضور داشتند.
نامهای از شام رسید که معاویه مردم را به خونخواهی عثمان دعوت میکند و آنان را علیه من میشوراند. در این جمع سخنرانی کردم و بعد از حمد و ثنای الهی گفتم:
🔸از زمانی که رسول خدا رحلت کردند، چه صحنههای عجیبی از این امت مشاهده کردم:
📍عمر و یارانش بر ضد من متحد شدند و ابوبکر را به پا داشتند و با او بیعت کردند.
📍در آن هنگام، من مشغول غسل رسول خدا و کفن و دفن ایشان بودم. هنوز از آن فراغت نیافته بودم که با او بیعت کردند.
🔸به خدا سوگند، عمر و کسانی که با وی همراه و همصدا شدند، به یقین میدانستند که من نسبت به ابوبکر، برای خلافت سزاوارترم.
📍وقتی اجتماع آنان بر خلافت ابوبکر و بیاعتنایی آنان به خودم را دیدم، آن را به خدای متعال قسم دادم و فاطمه را بر مرکبی سوار کردم و دست دو پسرم، حسن و حسین، را گرفتم و به سراغشان رفتم تا شاید برگردند.
📍از تکتک اهل بدر و سابقهداران مهاجر و انصار کمک خواستم و آنان را درباره حق خود قسم دادم؛
📍ولی درخواست مرا نپذیرفتند و مرا یاری نکردند. شما، ای کسانی از اهل بدر که حاضر هستید، میدانید که من جز حق نگفتم.
🔸از طرفی، مردم هنوز خاطره جاهلیت را در سر داشتند و من از #تفرقه_امت_محمد و اختلاف میان آنان نگران بودم و آنچه رسول خدا با من عهد کرده بود به یاد داشتم؛ چه اینکه آن حضرت به من اطلاع داده بود چه حوادثی اتفاق خواهد افتاد و به من دستور داده بود که «اگر کسانی به یاریام آمدند، با کمک آنان برای احقاق حق جهاد کنم، ولی اگر کسی به یاری من نیامد، دست نگه دارم و خون خود را حفظ کنم».
🔸پس از سپری شدن دوران #ابوبکر، وی خلافت را به #عمر واگذار کرد؛ بااینکه به خدا سوگند، او به یقین میدانست که من نسبت به عمر، برای خلافت سزاوارترم.
🔸با این حال، باز هم تفرقه را خوش نداشتم، لذا بیعت با عمر را پذیرفتم و گوش فرا دادم و اطاعت کردم. سپس عمر مرا در بین شش نفر قرار داد و کار را به دست عبدالرحمان عوف سپرد. ابنعوف هم با عثمان خلوت کرد و خلافت را به او سپرد. به شرط اینکه بعد از خود، خلافت را به وی واگذار کند! و بعد با او بیعت کرد.
🔸بازهم تفرقه و اختلافافکنی را خوش نداشتم. البته عثمان به عبدالرحمنبنعوف وفادار نماند و خلافت را از او دور نگه داشت. ابنعوف هم از او اظهار برائت کرد و طی خطابهای، عثمان را از خلافت خلع کرد، همانطور که کفش خود را از پایش درآورد. و سپس از دنیا رفت و وصیت کرد که عثمان بر جنازه او نماز نخواند. فرزندان ابنعوف هم چنین پنداشتند که عثمان او را مسموم کرده است.
🔸بالاخره عثمان هم کشته شد و مردم سه روز جمع شدند و درباره حکومت به مشورت پرداختند. سپس نزد من آمدند و با رغبت و بدون اجبار، با من بیعت کردند. پس از بیعت، زبیر و طلحه نزد من آمدند تا برای انجام عمره از من اجازه بگیرند. من از آنان پیمان گرفتم که بیعت مرا نشکنند و برای من نقشه نکشند و بر ضد من فتنهای برپا نکنند. آنها به مکه رفتند و بعد عایشه را همراه خود، نزد اهل شهری آوردند که جهلشان بسیار و فهمشان از دین کم بود و آنان را به شکستن بیعت من و حلال شمردن خون من وادار کردند.
آرشیو تخصصی کتاب #علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
.┈••✾•🌹 #جوانآگاهایرانی /قسمت ۵🌹•✾••┈ ✅ حسادت به صاحب امارت مومنان 🔸بریده ادامه داد: وقتی از مجل
┈••✾•🌹 #جوانآگاهایرانی /قسمت ۶🌹•✾••┈
✅ حذیفه در بستر بیماری
🔸بعد از این گفتگو، حذیفه به منزل خود برگشت. مردم هم متفرق شدند.
🔸عبداللهبنسلمه میگوید: در آن زمان بیماری که حذیفه از دنیا رفت، روزی برای عیادتش رفته بودم. همان روزی که از کوفه آمده بودم و هنوز امیرالمؤمنین به عراق تشریف نیاورده بود. در همان وقت که من نزد حذیفه بودم، آن جوان ایرانی انصاری نیز آمد، حذیفه به او خوش آمد گفت و او را نزد خود جای داد.
🔸[پس از مدتی] عیادت کنندگان از پیش حذیفه برخاستند و رفتند. جوان ایرانی روبه حذیفه کرده، گفت:
🔘ای اباعبدالله! روزی از شما شنیدم که از بریدةبنحصیب اسلمی تعریف میکردی که او از یکی از آنهایی که رسولالله به آنها دستور داده بود که به علیبنابیطالب به عنوان امیرالمؤمنین سلام کنند، شنیده بود که به رفیقش میگفت: «ندیدی که محمد چگونه پسرعمویش را گرامی داشت و مقام بلندی به او داد تا جایی که اگر میتوانست اورا پیامبر میکرد؟!» رفیقش به او گفت: «برایت مهم نباشد! هر وقت محمد از بین ما برود! حرفش زیر پایمان گذاشته خواهد شد» من از صدا زدن بریده به آن دو که روی منبر بودند [بعد از دنیا رفتن پیامبر و بازگشت بریده از سفر] گمان کردم که این دو نفر از این سخنان را گفته باشند؟
🔸حذیفه گفت: بلی، گوینده آن سخن #عمر بود و آن که جواب داد، #ابوبکر
🔘 جوان ایرانی گفت: انالله و اناالیه راجعون، به خدا اینها (توطئهگران) نابود شدند و اعمالشان تباه گشت.
🔸حذیفه گفت: اینها همیشه بر همان ارتداد (برگشت از دین) قرار داشتند. و آنچه که خدا درباره آنها میداند؛ بیش از این است.
🔘جوان گفت: دوست داشتم این کارهایشان را میفهمیدم ولی میبینم بیمار هستید و دوست ندارم با سخن و پرسشم شما را خسته کنم.
🔸و برخاست که برود حذیفه گفت: نه، بنشین برادرزاده! داستان آنان را از من فرابگیر گرچه برایم سخت است، چون گمان میکنم از بین شما میروم؛ دوست ندارم فریب منزلت آنها بین مردم را بخوری که به این اندازه میتوانم برای تو خیرخواهی کنم و امیرالمؤمنین و رسولالله اطاعت کنم و منزلت آن حضرت را بیان میکنم.
🔘جوان ایرانی گفت: ای اباعبدالله! چیزهایی را که از آنها میدانی برایم بیان کن تا نسبت به کارهایشان بصیرت داشته باشم.
آرشیو تخصصی کتاب
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
دفاع همچنان باقیست
┈••✾•🌹 #جوانآگاهایرانی /قسمت ۳۹🌹•✾••┈ ‼️شخصیتهای کتاب ❌ #حکمبن_عاص حَکَمبن عاص، عموی عثمان یک
┈••✾•🌹 #جوانآگاهایرانی /قسمت ۴۰🌹•✾••┈
‼️شخصیتهای کتاب
❌ #سالمبنعبیدبن_ربیعه
او یکی از هفده نفری است که در ماجرای ترور پیامبر در بازگشت از #غزوه_تبوک شرکت داشته و حذیفه او را روی گردنه مشاهده کردهاست.
وی یکی از منافقینی است که در ماجرای #غدیرخم نسبت جنون - العیاذبالله- به رسول خدا دادند و جبرائیل آیه «و إن یکاد» را نازل کرد.
سالم جزو ده نفر نخستی است که در همان #سقیفه معروف #بنیساعده با ابوبکر بیعت کردند.
از سیاهترین صفحات زندگی این مرد، هجوم او به کانون وحی و بیت سیّدةالنساء است که به همراه #عمر، #قنفذ، #خالدبنولید، #مغیره و... مرتکب این جنایت شدند.
باید گفت: او یکی از گردانندگان #جریان_غصب_خلافت است که حضور فعال و مؤثری در این قضایا داشته است.
همچنین او اولین کسی است که #برتری #عرب بر #عجم را پایهگذاری کرد.
در شرح حال او همین بس که عمر هنگام مرگ گفت: اگر سالم غلام ابیحذیفه زنده بود خلافت را به کس دیگری نمیدادم!
آرشیو تخصصی کتاب
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
انسانها اگر ارزش زمان را
می دانستند.
هیچ گاه کفش بندی نمی خریدند.
#عمر کوتاه
ولی بسیار ارزشمند است
قدرش را بدانیم..
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist