┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت ۴٠ 🔅•✾••┈
☀️سکوت برای حفظ وحدت
🔹همراهی با مردم به دلیل وضعیت روزگار
(بعد از #بیعت_مردم با #ابوبکر، اوضاع بسیار حساس و سرنوشت ساز شده بود و بار مسئولیت من سنگینتر از گذشته مینمود.)
شاهد بودم که گروهی از دین اسلام روی بر میتابند و مردم را به #نابودکردن_دین_محمد(ص) و مکتب ابراهیم دعوت میکنند. در چنین وضعیتی هراسناک شدم که اگر من به یاری اسلام و مسلمانان نشتابم، در دین #رخنهای پدید آید و این بنای تازه تاسیس درهم فرو ریزد.
این مصیبت در نظر من #بسیار_فاجعهبارتر از آن بود که ولایت امور شما و خلافت بر شما را از دست بدهم؛ چرا که خلافت چند روز کوتاه است و سپس همانند ابر از میان میرود و ناپدید میشود. پس به این نتیجه رسیدم که در این کار با مردم هماهنگ باشم و با آنان همراهی کنم تا باطل از میان برود و برخلاف میل کافران، عظمت کلام الهی برهمگان آشکار شود.
☀️نگرانی از تفرقه مسلمانان
به خدا سوگند، اگر بیم آن نبود که #تفرقه_میان_مسلمانان پدید آید و #بازگشت_به_کفر در میانشان آغاز شود و در نتیجه آن، #دین_آسیب_ببیند و اساس آن به خطر افتد، تا میتوانستم اوضاع کنونی را دگرگون میساختم.
حوادث مختلفی برای ما اتفاق افتاد که در برابر همه آنها صبر کردیم؛ همانند کسی که در چشم او خار و خاشک فرو رفته باشد، و این صبر و تحمل فقط برای تسلیم در برابر امر خداوند متعال بود که ما را در بوته آزمایش قرار داده بود. ما به پاداش الهی امید داشتیم. چنین صبری با همه تلخیهایش برای ما بهتر از آن بود که در میان مسلمانان جدایی افتد و زمینه برای خونریزی فراهم آید.
☀️اندکی به یاریام آمدند
(از اصحاب رسول خدا(ص) گروهی انگشت شمار از بیعت با ابوبکر خودداری کردند و به قصد یاری من)
نزد من آمدند و یاری خود را به من عرضه کردند. از جمله آنان دو پسر #سعید، #مقدادبن_اسود، #ابوذر_غفاری، #عماربن_یاسر، #سلمان_فارسی، #زیبر و #براءبن_عازب بودند.
در پاسخ آنان گفتم: رسول خدا(ص) از من تعهدی گرفته و به من وصیتی کرده است که از آن سرپیچی نخواهم کرد. به خدا سوگند، هر بلایی بر سر من آید، بر پیمان خویش وفادار خواهم ماند و جان و دل بر سر فرمانبرداری او خواهم گذاشت و اگر ریسمان برگردنم بیندازند و مرا به هر سو بکشانند، گامی بر نخواهم داشت جز به فرمان الهی.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
☀️ مَن کُنتُ مَولا فَهذا عَلیٌ مَولا
🔹روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجدالنبی(ص) آمدند، در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند
پس #راهب رو کرد به #جماعتی که در آنجا حضور داشتند (أبوبکر نیز در بین جماعت بود) و سوال کرد:
"خلیفهی نبی و امین او چه کسیست؟"
❓پس جمعیت حاضر، #ابوبکر را نشان دادند، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟
🔹ابوبکر گفت، نامم "عتیق" است
❓راهب پرسید نام دیگرت چیست؟
🔹ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است
❓راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟
🔹ابوبکر گفت "نه هرگز"
▫️پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
🔹ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
▫️راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدیم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از #خلیفهی_مسلمین چند سوال بپرسیم، پس اگر #توانست به سوالات ما #پاسخ دهد تمام این #هدایای ارزنده را به او #میبخشیم تا #بین_مسلمانان_قسمت_کند و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم
🔹ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس
▫️راهب گفت باید بمن #اماننامه_بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم
🔹و ابوبکر گفت در امانی، پس سوالاتت را بپرس
▫️راهب سه سوالش را مطرح کرد:
1⃣ ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟
2⃣ ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیز است که در نزد خدا نیست؟
3⃣ ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمیداند؟
پس #ابوبکر پس از #مکثی_طولانی گفت باید از #عمر کمک بخواهم، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد، #عمر که از پاسخ #عاجز_ماند پس بدنبال #عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد، و جمعیت گفتند این چه چه سوالیست که میپرسی؟
🔺خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند
▫️راهب خطاب به آن سه نفر(ابوبکر و عمر و عثمان) گفت اینها #شیوخ و #مردان_بزرگی هستند اما #متأسفانه به خود #مغرور شدند و قصد بازگشت به روم کرد
#سلمان_فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به #امام_علی(ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن(ع ) و امام حسین (ع ) میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.
🔹ابوبکر خطاب به راهب گفت، آنکه در #جست و #جویش هستی #آمد، پس #هرسوالی_داری از علی (ع) #بپرس!
▫️راهب رو به امام علی(ع) کرده و پرسید نامت چیست؟
🔸امام علی(ع) فرمودند:
☀️نامم #نزد_یهودیان #الیا
☀️ #نزد_مسیحیان #ایلیا
☀️ #نزد_پدرم #علی
☀️ و #نزد_مادرم #حیدر است
▫️پس راهب گفت: نسبتت با نبی(ص) چیست؟
🔸امام(ع ) فرمود: او #برادر و #پسرعموى من است و من نیز #داماد_او هستم
▫️پس راهب گفت: به #عیسیبنمریم قسم که #مقصود و #گمشدهی _من_تو_بودی
▫️پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد
☀️امام علی(ع) پاسخ دادند:
🔆 آنچه خدا ندارد، زن و فرزند است
🔆 آنچه نزد خدا نیست، ظلم است
🔆 و آنچه خدا نمیداند، شریک و همتا برای خود است
🌏 فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🌕
پس #راهب با شنیدن این پاسخها، کمربندش را باز کرده و روی زمین انداخت، امام علی ع را به #سینه_فشرد و بین دو چشم مبارکش را #بوسید و گفت:
✋🤚 "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمدرسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"
به درستی که نامت در #تورات إلیا و در #انجیل ایلیا و در #قرآن علی و در #کتابهای_پیشین حیدر است
پس براستی تو #خلیفهی بر حق #پیامبری
پس ماجرای تو با این قوم چیست؟
سپس تمام هدایا را به امام علی ع تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد
✍ عزيزان کپی فضائل أمیرالمؤمنین (ع) توفيقيست كه نصيب هركسي نميشود.
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist