eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
721 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
خیانت و بی‌بصیرتی ✅وقتی خداوند نهیب زد: یا ایها الرسول بلغ ما انزل.... پیامبر 120هزار نفر را ۳شبانه‌روز در محل غدیر نگهداشت تا بی کم وکاست فرمان خدا اجرا شود و همه بدانند که اسلام کامل نمی‌شود جز با اقرار بر ولایت و جانشینی علی(ع) و پیامبر از همه برای علی(ع ) بیعت گرفت... ⁉️پیامبر در لحظات آخر عمر باصدای بلند فریاد زد و دوات بیاورید تا شما را وصیت کنم به آنچه صلاح دین و دنیایتان در آن است و مانع گمراهی شماست؛ که در کنار بسترش بودند، بیشرمانه تهمت به او زدند و شعار قرآن ما را کفایت می‌کند!؟ سردادند تا سند غدیر بدست پیامبر مهر و امضا نشود!؟ ⁉️جمعی از در سقیفه بنی‌ساعده غدیر را انکار کردند تا امامت علی(ع) یعنی گزینش‌الهی غدیر از مسیر اسلام برداشته شود و نیز باسکوت خود این کودتا را تایید کردند!؟ ⁉️علی(ع) به اعتراض بلند شد اما با زور درب خانه‌اش را آتش زدند و را کتک زدند و دست بسته او را برای بیعت بردند در حالی که علی(ع) جز همسر و تعداد انگشت شماری چون سلمان و ابوذر و مقداد و ابن‌عباس یاور دیگری نداشت!؟ ⁉️تنهایی علی(ع) پس از آن بیعت 120 هزارنفری مردم با او آنهم فقط هفتادروز پس از آن، اوج خیانت و سکوت و ضعف و بی‌بصیرتی را می‌رساند!؟ ⁉️با نادیده گرفتن غدیر مسیر اسلام عوض شد یکی پس از دیگری بر منبر پیامبر بالا رفتند و 25سال علی(ع) آن انتخاب الهی، خیانت و سکوت و بی‌بصیرتی را درباره خود نظاره‌گر بود و خار در چشم و استخوان در گلو بدون آنکه چشم بینایی اورا ببیند و گوش شنوایی او را بشنود سر در چاه، دردهایش را واگویه میکرد!؟ ⁉️آنگاه که فساد پیشرونده در زمان خلفای سه‌گانه در اواخر خلافت عثمان به اوج خود رسیده‌بود به درب خانه علی(ع) هجوم آوردند که علی(ع) بیا و اماممان باش!؟ ⁉️علی(ع) که فقط برای حفظ اسلام دستهای دراز شده به بیعت را پس نزد! میدانست که کسانی که به پیامبر خیانت کردند و غدیر را نادیده گرفتند بیعت شکنانی هستند که فردا تنهایش می‌گذارند!! ⁉️بندگان پست و مقام و زیاده‌خواهان خود بزرگ بین و جاه‌طلب همچون و که خیر سرشان از بودند اولین یاغیان و طاغیان به حکومت علی(ع) بودند که با همراهی عده کثیری از غائله را رقم زدند!؟ ⁉️علی(ع) در جمل با کسانی جنگید که هرکدام در زمان پیامبر بودند و جزء یاران نزدیک پیامبر و از محسوب می‌شدند!؟ ⁉️در جنگ صفین نیز کج فهمی سردارانی که از بودند و همراهی از آنها باعث شد سپاه علی(ع) در دام نیرنگ پسر گرفتار آید و جنگ برده را به شکست دردناکی در مقابل سپاه معاویه عوض کند!؟ ⁉️ را هم سپاه علی(ع)(که بجای اینکه پشت سر امام خود باشند جلوتر از او حرکت می‌کردند) با تحمیل شخصیت مشکوک و کوته‌فکر و فقط ظاهر صلاح ابوموسی اشعری و حمایت از آنها به دیگر بر علیه علی(ع) تبدیل کرد تا عمروعاص براحتی و با نیرنگی ابوموسی را منفعل کرده و شکستی دیگر را برای سپاه علی(ع) رقم بزند!؟ ⁉️جالب آنست که همان که عامل شکست علی(ع) در صفین و حکمیت بودند بعداز مشخص شدن مسئله حکمیت بر علی(ع) معترض شدند که چرا حکمیت را پذیرفته است!؟ ⁉️یاغیانی چون و باهوچی‌گری، عده‌ی زیادی از عوام سپاه علی را باخود همراه کردند و با شعار "لاحکم الالله"علی(ع) را از پیشوائی خود خلع کردند و را در تاریخ اسلام بنیانگذاری کردند!؟ ⁉️خوارج نماز و نوافل و مستحبات را درکنار قرآئت کثیر، اما فهم ناقص و سرسری از قرآن سرلوحه زندگی خود قرار داده‌بودند و هیچ درکی از عمق و حقیقت دین نداشتند. ⁉️ که بودند و شب را با سرهای بر سپری می‌کردند و برخی از آنها مثل شمر، 16بار با حج بجا آورده‌بودند، در مقابل امام‌زمان خود چه در زمان علی(ع) و چه در زمان امام حسن(ع) همچون استخوانی در گلو و خاری در چشم امام زمان خود بودند!؟ ⁉️کسانی که صلح را بر امام حسن(ع) کردند و بعدا در حالی که به امام حسین(ع) دعوتنامه نوشتند که به کوفه بیاید و امامشان باشد؛ او را تنها گذاشتند، و سپاه عبیدالله در حادثه کربلا شدند!؟ ⁉️خیانت و بی‌بصیرتی باعث شد که در تاریخ اسلام ننگی بزرگ دامن امت پیامبر را لکه‌دار کند، و فرزندان پیامبر اسلام بدست امت‌ش به طرزی فجیع در عاشورا کشته شوند و... منبع: ضدتخریب دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
🚫 - - حضرت علی علیه‌السلام در دوران حکومت پنج‌ساله‌ی خود با سه روبه‌رو شد. تکرار وضع زمان  بود: 🔸بذل و بخشش‌های بی‌جهت، 🔹اسراف کاری، 🔸تثبیت حکومت افراد نالایقی چون معاویه  🔹و تحکیم فرمانروایی استانداران حکومت پیشین.  این سه گروه عبارت بودند از: 🌑 ناکثان یا گروه پیمان‌شکن: سردمداران این گروه، خصوصاً  و  که در سایه احترام  همسر پیامبر صلی‌الله علیه‌وآله، و    که در حکومت امام‌علی علیه السلام دستشان از همه جا کوتاه شده بود، برای تصرف کوفه و بصره ترتیب دادند، خود را به بصره رساندند و آن را تصرف کردند.  در این نبرد که به  مشهور است، طلحه و زبیر کشته شدند و سپاهشان پراکنده شد و گروهی به اسارت در آمدند که بعداً مورد امام علیه‌السلام قرار گرفتند.  🌑 قاسطان یا گروه ستمگر: رئیس این گروه بود که با فریب و نیرنگ، حدود دو سال و بلکه تا پایان عمر امام، فکر آن حضرت را به خود مشغول ساخت.   در منطقه‌ای میان عراق و شام بین و همین گروه به سرکردگی معاویه رخ داد که در آن، خون بیش از صدهزار مسلمان ریخته شد. در این نبرد، امام علیه‌السلام به هدف نهایی خود نرسید؛ هر چند معاویه در منطقه شام منزوی شد.  🌑 مارقان یا گروه خارج از دین: اینان همان گروه « خوارج » هستند که تا پایان نبرد صفین در رکاب علی‌_علیه‌السلام بودند و به نفع آن حضرت شمشیر می‌زدند، ولی سبب شد بر امام خود شورش کنند و گروه سومی تشکیل دهند که هم بر و هم بر باشند.  علی علیه‌السلام با این گروه در منطقه‌ای به نام نهروان رو به رو شد و جمع آنها را متفرق ساخت. اما سرانجام یکی از همین خوارج، او را به رساند.  منابع: فروغ ولایت، ص 391 - 393 دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
❇️الف: 🔻وجوه ۸۸ با 🔻 فتنه 88 از جهات بسياري به فتنه جمل كه در نخستين سال حكومت امام علي(ع) رخ داد و به در ميان تبديل گرديد، دارد. فتنه آن وضعيت و است كه حق از باطل، درست از نادرست و از براي كساني كه داشته باشند، كار سخت و دشواري خواهد بود و بعضاً در اين تشخيص به افتاده و به مي‌روند. در اين نوشتار با هدف عبرت‌آموزي از تاريخ، وجوه مشابه فتنه 88 و فتنه جمل بررسي مي‌شود. شباهت‌‌هاي اين دو فتنه به اجمال عبارت است از: ۱) در هر دو فتنه، در برابر و ايستادند. فتنه جمل، حق‌طلبانه و عدالتخواهانه حضرت علي(ع) بود و فتنه 88، خياباني بود؛ ولايت فقيهي كه به تعبير حضرت امام خميني(ره) همان ولايت (ص) است. بنابراين هر دو فتنه، داشت. ۲) در هر دو فتنه، به دنبال و بودند. در فتنه جمل ، و ، هر كدام در و بدست گرفتن زمام امور مسلمين بودند و در فتنه 88 نيز فتنه‌گران اصلي روي صحنه و پشت صحنه در بودند. ۳) در هر دو فتنه، فتنه‌گران اصلي، كردند و بر عهد و پيمان خود با ولايت بر حق پايدار نماندند. در فتنه جمل، طلحه و زبير از سردمداران فتنه، جزو اولين‌هايي بودند كه با حضرت علي‌(ع) كردند، لكن چند روزي از بيعت آنان نگذشته بود كه در رديف قرار گرفتند. در فتنه 88 نيز ، از و زدند، لكن در نهايت . ادامه دارد... دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
❇️ب: 🔻وجوه ۸۸ با 🔻 ۴) در هر دو فتنه، فتنه‌گران اصلي براي و با و با به حكومت بر حق، خود را معرفي كردند. در فتنه جمل، عايشه، طلحه و زبير، براي سر دادند و حضرت علي(ع) را به دست داشتن در . در فتنه 88 نيز فتنه‌گران با در انتخابات، نظام اسلامي را به آراي مردم ساختند. ۵) در هر دو فتنه، سابقه خوب و نسبتاً درخشان باعث خوردن عده‌اي از مردم مسلمان گرديد. در فتنه جمل: عايشه و با مدعي گرديد و افرادي چون و كه هر كدام در تاريخ اسلام سوابق درخشاني داشتند، او را كردند. در فتنه 88، به عنوان زمان حضرت امام (ره) و بعنوان فردي كه (ره) بوده در كردند و كه در انقلاب داشته و در زمان حضرت امام(ره) بودند، آنان را همراهي كردند. ۶) در هر دو فتنه، به ۴ گروه شدند. گروهي از كرده و گروهي از كردند. گروه سوم و شدند و چهارمين گروه گرفتند. ۷) در هر دو فتنه،‌ تلاش كردند تا از فتنه‌ها كنند. حضرت امام علي(ع) از همان لحظه‌اي كه و به انجام قصد خروج از مدينه منوره داشتند به و پرداخته و مردم را از و آنان آگاه ساختند. در فتنه 88 نيز طي چندين در پايان سال 88 و اول سال 99، با اشاره به سخنان كساني كه در سلامت انتخابات ايران كرده بودند، به پرداخته و مردم را به در عرصه انتخابات فراخواندند. ادامه دارد... دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۶۰ 🔅•✾••┈ ☀️نصیحت به اعضای شورا 🔸خطاب به اعضای شورا گفتم: حمد و سپاس به آن خدایی اختصاص دارد که محّمد(ص) را از میان ما به عنوان پیامبر برانگیخت و به عنوان فرستاده به سوی ما فرستاد. پس ما خاندان نبوت و معدن حکمت و امان برای اهل زمین و نجات برای کسانی هستیم که در پی سعادت هستند. که اگر به ما بدهند، آن را بگوییم و اگر نه، ؛ اگرچه روزگاران درازی طول بکشد. اگر رسول خدا(ص) تعهدی از ما گرفته‌اند، بدون ضعف و سستی آن را به انجام می‌رسانیم و اگر سخنی به ما گفته‌اند، تا پای جان برای تحقق آن مبارزه می‌کنیم. هیچ کس پیش از من، دعوت حق را اجابت نکرد و من که و حق رسول خدا(ص) را ادا کردم و "لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم". را خوب کنید و را با دقت در نظر بگیرید. شاید پس از این جلسه، از کشیده شود و و برخی شوند و . ☀️خودداری از قبول پیش شرط عبدالرحمان در شورا، رای خود را به واگذار کرد و به و نیز به رای دادند. در این وضعیت، رای عبدالرحمان سرنوشت ساز شد؛ یعنی او با هر کدام از دو نفر باقی مانده که من و عثمان بودیم بیعت می‌کرد، او زمام امر خلافت را دردست می‌گرفت. عبدالرحمان ۳۰بار از ما دو نفر پرسید: «کدام یک از شما امر خلافت را می‌پذیرید، مشروط بر اینکه به سیره رسول خدا(ص) عمل کند و همانند دو صحابی ایشان، ابوبکر و عمر رفتار کند و از روش آن دو تجاوز نکند؟» 🔸پاسخ من در هر بار چنین بود: من خلافت را می پذیرم، مشروط بر اینکه در میان امت اسلام به اندازه‌ای که امکان تلاش هست و در طاقت من می‌گنجد، و (ص) رفتار کنم و برای موفقیت در این امر از خدایم یاری می‌طلبم. 🔹و عثمان در پاسخ جواب مثبت می‌داد و به و را می‌پذیرفت. بدین ترتیب با بیعت کرد و نتیجه رای‌گیری در شورای ۶ نفره، انتخاب عثمان برای خلافت شد. ☀️مقصود از سنت ابوبکر و عمر عبدالرحمن مقصود خویش از سنت شیخین را در قالب این سخن رساند: «من با تو بیعت می‌کنم، به همان شرطی که مدنظر عمر بود؛ یعنی کسی از بنی‌هاشم را بر مصدر امور نگماری.» 🔸من در پاسخ او با قاطعیت گفتم: وقتی مسئولیت اداره حکومت را به من واگذار می‌کنی، دیگر به تو چه ارتباطی دارد که من به چه کسانی مسئولیت می‌دهم. وظیفه من این است که تمام سعی و تلاش خود را برای اداره امت اسلامی به کار بندم و هرکسی را که توانا و امانت‌دار یافتم، برای اداره به کار گیرم، چه از میان بنی‌هاشم باشد یا از میان غیربنی‌هاشم. 🔹عبدالرحمان پاسخ داد: نه، به خدا سوگند، تا این شرط را نپذیری با تو بیعت نمی‌کنم. 🔸من هم با صراحت گفتم: به خدا سوگند تا ابد چنین تعهدی به تو نمی‌دهم! دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۷۵ 🔅•✾••┈ این موضوع آن چنان بر من فشار آورد که در وصف نمی‌گنجد؛ ولی جز صبر و تحمل کردن، چارۀ دیگری نمی‌دیدم. از همان روزی که با شکل گرفت، شورا پیوسته به من و به سبب که با کرده بودند، می‌کردند و بر از و علیه او تاکید می‌ورزیدند. سپس هرکدام از آنها با من می‌دادند که تا پای جان ایستادگی کنند و حق مرا به من بازگردانند. اما به خدا قسم، همان و که پیش از این داشتم، این بار نیز از من می‌شد و می‌اندیشیدم که بهتر و دل آرام‌تر و روشنی بخش‌تر است از قیامی که به آنان منتهی شود؛ گرچه می‌دانستم برای و جان باختن در آماده‌اند و هیچ کدام بیم و هراسی از مرگ ندارند. و من نیز فقط به همان دلایلی بود که گفتم؛ وگرنه من نیز از مرگ هراسی نداشتم. همۀ اصحاب رسول خدا(ص) می‌دانند که مرگ برای من شیرین و گواراست؛ همچون آب سرد و گوارا در روز بسیار گرم به کام تشنۀ جگر سوخته. موقعیت عثمان روز به روز بحرانی‌تر می‌شد و علت اینکه من در برابر عثمان آرام نشسته بودم و دست به هیچ کاری نزدم، این بود که می‌دانستم با اخلاق و رفتاری که او در پیش گرفته است، من از دور و نزدیک برای برکناری او و درگیر شدن با او اقدام خواهند کرد. بالاخره هم اوضاع هر روز آشفته‌تر شد. من به ناچار خود را کنار کشیدم و حتی یک کلمه آری یا یک کلمه نه در آن اوضاع به زبان نیاوردم. ☀️نقش و و درانقلاب طلحه و زبیر آسان‌ترین کارشان این بود که بر عثمان یورش برند و بر او امامت کنند و توانش را بفرسایند. در چنین وضعیتی، عایشه نیز سر بر آورد و خشمی را که از عثمان در دل داشت آشکار کرد. ☀️دلیل اصلی قیام مردم علیه عثمان هنگامی که فرد سوم به خلافت رسید، خود را در کشتزار مسلمانان انداخت و دو پهلویش از باد کرده و پیاپی در حال و بود. خویشاوندان پدری او از بنی‌امیه نیز برخاستند و همراه او را خوردند و بر باد دادند. عثمان همانند که به جان گیاه بهاری بیفتد، آن قدر کرد که ریسمان بافتۀ او باز شد و به دست و پایش پیچید. اعمال او مردم را برانگیخت و شکم بارگی او نابودش کرد. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۸٠ 🔅•✾••┈ ... 🔹اما عثمان در پاسخ گفت: به خدا سوگند، مقصود تو را فهمیدم. اما اگر تو به جای من بودی، من با تو اینگونه رفتار نمی‌کردم. تو را خشمگین نمی‌ساختم و ملامت نمی‌کردم. رفتار زشتی با تو نمی‌کردم و رفتار ناشایستی از من سر نمی‌زد و حق خویشاوندی و دوستی را ادا می‌کردم. ☀️به نمایندگی از مردم مصر مردم مصر در مسجد مدینه تحصن کرده بودند و عزل استاندار منطقه خویش را درخواست می‌کردند وساطت و کارساز نشد و به ناچار من سراغ عثمان رفتم 🔸و به او گفتم: این مردم از تو درخواست می‌کنند که استاندارشان را عزل کرده و شخص دیگری را به جای او منصوب کنی و دلیل درخواست خود را آلودگی وی به خون مسلمانی می‌دانند که او بی‌گناه کشته است. پس این استاندار را عزل کرده و به جرم وی رسیدگی کن واگر واقعا جرمی مرتکب شده است، منصفانه حکم صادر کن. عثمان پذیرفت فردی را که مردم مصر قبول دارند، جایگزین استاندار خود کند؛ اما بعد از مدتی، تحت تاثیر اطرافیان، از اعلام آن امتناع کرد و بر شدت ناراحتی مردم مصر افزود. ☀️قبول درخواست عثمان برای بازگرداندن مردم مصر تحمل حضور مردم مصر در شهر مدینه برای عثمان مشکل شده بود. 🔹روزی به منزل من آمد و گفت: ای پسر عمو، راه چاره‌ای برای من باقی نمانده است. من خویشاوند نزدیک تو هستم و حقی بزرگ برگردن تو دارم. همانگونه که مشاهده می‌کنی، مردم مصر تجمع کرده‌اند و قصد هجوم به من را دارند. می‌دانم که تو نزد آنان منزلتی داری و برای تو احترام قائل هستند و به سخنانت گوش می‌کنند. دوست دارم که به سراغ آنان بروی و هرگونه که می‌توانی، آن‌ها را بازگردانی. اصلا دوست ندارم آنان با من روبه رو شوند؛ زیرا موجب جسارت آنان می‌شود و دیگران نیز به دنبال آنان به راه می‌افتند و اعتراض می کنند. 🔸پرسیدم: با چه وعده‌ای مردم مصر را به شهرشان برگردانم؟ 🔹گفت: هر نظری که تو داشتی و برای اصلاح امور پیشنهاد کردی، می‌پذیرم و خلاف خواسته تو رفتار نمی‌کنم. 🔸گفتم: بارها و بارها با تو سخن گفته‌ام و به توافق‌هایی باهم رسیده‌ایم؛ اما پس از اینکه از هم جدا شده‌ایم، تو سخن دیگری را مطرح کرده‌ای. با هم سخنی می‌گوییم و تو تغییر موضوع می‌دهی و سخن دیگری می‌گویی و همه این‌ها کار و و است که تحت تاثیر آن‌ها قرار می‌گیری و سخن آنان را گوش می‌دهی و برخلافت سخنان من رفتار می‌کنی. عثمان قول داد که این بار به نظر من عمل خواهد کرد و نظر مشاوران خود را نادیده خواهد گرفت. در پی این صحبت‌ها، من با مردم مصر صحبت کردم و آن‌ها را برای بازگشت به مصر آماده ساختم؛ اما شهر مدینه هنوز در التهاب به سر می‌برد و لازم بود برای آرام کردن آن اقدامی شود. 🔸از این‌رو به عثمان چنین پیشنهاد کردم: با مردم سخن بگو. به طور مستقیم و رودررو با آنان صحبت کن تا مردم از مسائل موجود با خبر شوند. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۸۱ 🔅•✾••┈ عثمان از سخن من ناراحت شد و برگشت، در حالیکه 🔹 می‌گفت: حق خویشاوندی را رعایت نکردی، به حمایت از من برنخاستی، مردم را نیز تحریک کردی و در مقابل من جسورشان ساختی. 🔸به او گفتم: به خدا سوگند، بسیار تلاش کردم که مردم را از تعرض به تو باز دارم؛ اما هرگاه راهی پیش پای تو گذاشتم و گمان کردم که تو پذیرفته‌ای، سخن دیگری مطرح کرد و تو سخن او را بر ترجیح دادی و امور خویش را به وی سپردی. ▪️عثمان پاسخی نداد و به منزل خویش بازگشت. ☀️زمینه‌های قتل عثمان ⭕️ اعتراض تند به عثمان بعد از اینکه نامه عثمان خطاب به استاندار مصر، کشف و مشخص شد که به اهل مصر، در آن نامه دستور داده بود را به قتل برسانند، مصری‌ها غلام عثمان را که حامل بود، دستگیر کردند و به همراه نامه به مدینه آوردند. من به و و و و جمعی دیگر از اصحاب رسول خدا(ص) که دسته جمعی نزد عثمان برویم و غلام وی را نیز که حامل نامه بود، با خود همراه ببریم. 🔸همه نزد او رفتیم و من به عثمان گفتم: آیا قبول داری که این غلام متعلق به توست و شتری را که بر آن سوار بود و نامه را می‌برد، شتر توست؟ 🔹عثمان تایید کرد که غلام و شتری که غلام بر آن سوار بود، از آن اوست. 🔸به وی گفتم: پس این نامه را نیز تو نوشته‌ای؟ عثمان به خدا سوگند خورد که او نامه را و دستور چنین کاری نیز است و از آن . 🔸به وی گفتم: اما مهر نامه که کهر شخصی توست. عثمان تایید کردی که نیز همان تو بر پای آن زده شده است و تو از آن اطلاعی نداری؟! 🔹عثمان دوباره قسم یاد کرد که نامه‌ای ننوشته است و از این ماجرا خبر ندارد. همین موضوع موجب جدی در شد و حاضران اعتماد خویش را به عثمان از دست دادند. ☀️پاسخ به اتهام بنی‌امیه مصری‌ها عثمان را کردند و با اصرار تمام، از خلافت بودند. مرا در این حوادث می‌دانستند و خطاب به من گفتند: ، عامل اصلی این مشکلات تو هستی. تو دسیسه می‌چینی و مردم را علیه ما تحریک می‌کنی. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۸۲ 🔅•✾••┈ پاسخ به اتهام مصری‌ها حلقه محاصره عثمان را تنگ‌تر کردند و با اصرار تمام، خواستار کناره‌گیری عثمان از خلافت بودند. بنی‌امیه مرا مقصر اصلی در این حوادث می‌دانستند و خطاب به من گفتند: ای علی، عامل اصلی این مشکلات تو هستی. تو دسیسه می‌چینی و مردم را علیه ما تحریک می‌کنی. 🔸در پاسخ آن‌ها گفتم: ای بی‌خردان، شما که خوب می‌دانید در این و سودی عاید من نمی‌شود و منتفعی برای من نیست و می‌دانید که من را دست از عثمان بردارند و به شهر خویش باز گردند و پیوسته برای اصلاح امور عثمان و حل مشکلات وی تلاش کردم؛ اما وقتی او راه دیگری انتخاب می‌کند، ؟! 🔸خدایا، تو شاهد باش که من از آنچه این جماعت به من نسبت می‌دهند، مبرّا هستم و اگر حادثه‌ای برای عثمان رخ دهد، من از خون وی نیز دورم. ☀️بیشترین دفاع از عثمان عثمان در و قرار گرفته بود و گمان می‌کرد حضور من در مدینه موجب شده است که مردم شعار خلافت مرا سر دهند. به همین دلیل از طریق به من پیام داد که از شهر خارج شوم و به باغی که در منطقه داشتم، بروم. 🔸به ابن عباس گفتم : ای پسر عباس، عثمان می‌خواهد مرا نگه دارد، گاهی بروم و زمانی برگردم. روزی از مدینه شوم، روزی دیگر خبر داد که ، هم اکنون تو را فرستاده است که از شهر خارج شوم. به خدا سوگند، آن قدر از او دفاع کردم که ترسیدم به سبب دفاع از او گناهکار باشم. ☀️گفت و گویی با در و بین و نشسته بودم که سعدبن‌ابی‌وقاص آمد و از من خواست به عثمان کمک کنم و برای تدبیری بیندیشم. 🔸به او گفتم: ، به خدا سوگند، به قدری از عثمان دفاع کردم که از سخن گفتن با در این زمینه می‌کنم. آنچه امروز مشاهده می‌کنی، نتیجه اعمال ، ، و است. هرگاه سراغ عثمان رفتم و نصیحتش کردم که این افراد را از خود کند و به آنان اعتماد نکند، که من بدخواه او هستم و درصدد توطئه‌ای علیه اویم تا کار به اینجا رسید که می‌بینی. ☀️تلاش برای رساندن آب به عثمان مانع از رسیدن آب به شده بود. 🔸به وی پیام دادم: مانع از رسیدن آب به این مرد نشوید و اجازه دهید که از آب چاهی که در اختیار دارد استفاده کند و که از . به پیام من توجهی نکرد و من نیز از بردن آب معذور بودم؛ 📍زیرا : در یکی از جلساتی که بین من و عثمان برخوردی پیش آمده بود، سوگند خورده بودم که اگر سخن مرا گوش ندهد، دیگر مانع اعتراض کسی به وی نشوم. اگر این سوگند نبود، خودم پیش قدم می‌شدم و برای وی آب می‌بردم. ☀️فرمان به حسن و حسین برای دفاع ازعثمان هنگامی که خبر رسید قصد را دارند، 🔸به و دستور دادم: خود را بردارید و در مقابل در بایستید و اجازه ندهید برای وی وارد خانه شود. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۸۴ 🔅•✾••┈ ☀️ 📍امتناع از پذیرش خلافت 🔸خدا می‌داند که علاقه‌ای به حکومت نداشتم بعد از ، تنها نام من بود که برای خلافت مطرح می‌شد؛ ولی!!!! خداوند سبحان می‌داند که من [از روی تمایل شخصی] علاقه‌ای به زمامداری و حکومت در میان نداشتم؛ زیرا از آن بزرگوار شنیده بودم که می‌فرمود: "هر بعد از من کار امت مرا بر عهده گیرد، روز قیامت را بر می‌بندند و در مقابل دیدگان مردم برای حساب می‌کنند. سپس نامه عمل او باز می‌شود. اگر با عدالت حکومت کرده باشد، نجات می‌یابد و اگر ستم روا داشته باشد، هلاک می‌شود." ☀️افق‌های تاریک و فتنه‌های پیش رو 🔸در مقابل درخواست مردم برای پذیرش خلافت به آن‌ها گوشزد کردم: مرا واگذارید و سراغ فرد دیگری بروید؛ زیرا ما به استقبال حوادثی می‌رویم که رنگارنگ و فتنه‌آمیز است و چهره‌های گوناگون دارد. دل‌ها بر این بیعت ثابت نمی‌ماند و عقل‌ها بر این پیمان، استواری نشان نمی‌دهد! کران تا کران را ابرهای فتنه پوشانده و چهره افق را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم حق ناشناخته مانده است. آگاه باشید! اگر درخواست شما را بپذیرم، براساس آنچه می‌دانم با شما رفتار می‌کنم و به گفتار این و آن و سرزنش ملامت‌کنندگان گوش فرا نمی‌دهم. اما اگر مرا رها کنید، همچون یکی از شما هستم که شاید شنواتر و مطیع‌تر از شما باشم در برابر کسی که کار خود را به او می‌سپرید. در هر حال، من وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر و رهبر شما به شمار آیم. ☀️من به امیر شدن نیازی ندارم اصرار مردم زیاد شده بود. و ، و نزد من آمدند و درخواست کردند خلافت را بپذیرم. 🔸به آن ها گفتم: من به امیر شدن نیازی ندارم. ببینید چه کسی را برای این کار انتخاب می‌کنید، من هم با شما همراهی خواهم کرد. شما به دنبال امیر شدن من نباشید. دراین وضع، وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر شما شوم. من به شما نیازی ندارم و درعین حال همراه شما هستم. هرکس را که شما برای خلافت بپسندید، من نیز به او رضایت خواهم داد. شما به سراغ فرد مدنظر خویش بروید. ☀️اصرار بیش از حد مردم در مقابل پاسخ منفی من، مردم اصرار می‌کنند و اگر به یاد داشته باشید : شما مردم به من می‌گفتید بیعت با او را قبول کن و من می‌گفتم نمی‌پذیرم. شما می‌گفتید چاره‌ای جز این نیست و من زیر بار نمی‌رفتم. من دست خود را بسته بودم و شما آن را باز می‌کردید. دستم را عقب می‌کشیدم و شما با اصرار، دستانم را می‌گرفتید و می‌گفتید: ما به کسی غیر از تو راضی نمی‌شویم و جر تو بر کسی اتفاق نظر و اجماع نداریم. چنان پای بیعت هجوم آوردید که گویی شتران تشنه به آب رسیده باشند و بر همدیگر فشار آوردند تا زودتر از آن آب بنوشند! دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۸۶ 🔅•✾••┈ ☀️شرایط پذیرش خلاقت 📍بیعت، فقط در مسجد وقتی اصرار مردم از حد گذشت جز پذیرش نداشت. 🔸به آن‌ها گفتم: حال که جز بیعت با من، به چیز دیگری راضی نیستید، و من نیز چاره‌ای ندارم جز پذیرش درخواست شما، پس به مسجد می‌رویم و بیعت با حضور همه مردم و رضای مسلمانان انجام می‌گیرد. آنجا هر کس خواست، با من بیعت می‌کند. ☀️براساس علم خود عمل می‌کنم بدانید که اگر درخواست شما را برای بیعت پذیرفتم، یا شما چنان رفتار کنم که خود به علم و تشخیص برسم و به گفته گوینده و ملامت سرزنش کننده‌ای گوش نمی‌دهم. 🔹مردم این شرط را پذیرفتند و گفتند: ما به احکامی که تو صادر کنی، راضی هستیم و در میان ما کسی مخالف تو نیست. با ما مطابق تشخیص خود رفتار کن. ☀️عهد و میثاق الهی برای وفاداری به بیعت و اطاعت پس دست خود را برای بیعت گشودم و با من بیعت کردید. شما مسلمانان که مهاجر و انصار و تابعان هم در میان شما هستند، با کمال میل برای بیعت با من حاضر شدید و من هم از شما پیمان گرفتم و سخت‌ترین عهدها و پیمان‌های پیامبران را با شما در میان گذاشتم، تا به من وفادار باشید و دستور مرا بشنوید و از من پیروی کنید. همچنین در کارها خیرخواه من باشید و همراه من با سرکشان بجنگید و با متجاوزان و آن‌ها که از دین اسلام خارج می‌شوند، پیکار کنید. شما مرا با همه این شرایط پذیرفتید و من هم با شما عهد و میثاق خدا را تازه کردم و شما را در برابر پیمان خدا و رسول(ص) متهد قرار دادم. شما هم دعوت مرا اجابت کردید و خدا را بر شما و بعضی از شما را بر خودتان گواه گرفتم. ☀️بیعتی بی‌نظیر در آزادترین وضع 📍همه با اختیار بیعت کردند دست خویش را برای بیعت گشودم و حکما، همگی با اختیار خود با من بیعت کردید و اولین کسانی که به من دست بیعت دادند، و بودند که بدون و کاملا از روی بیعت کردند کسی را که قصد بیعت با من نداشت، به بیعت مجبور نکردم؛ حتی اگر طلحه و زبیر به بیعت حاضر نمی‌شدند، آن‌ها را اجبار نمی‌کردم همان گونه که دیگران نیز به بیعت با خویش مجبور نکردم. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۸۸ 🔅•✾••┈ برای همین بود که دست خود را برای بیعت باز گشودم و شما مسلمانان با من بیعت کردید. ☀️من مردم را برای خدا می‌خواستم 🔸به مردم توضیح دادم: بیعت شما مردم با من، بی‌اندیشه و ناگهانی نبود و کار من و شما یکسان نیست. من شما را برای خدا می‌خواهم و شما مرا برای خود می‌خواهید. ای مردم، برای اصلاح کار خودتان یاری کنید. به خدا سوگند که داد ستمدیده را از ستمگر بستانم و مهار ستمکار را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم؛ گرچه میلی نداشته باشد. ☀️نگرانی از اختلاف امت هنگامی که جمعی از قدرت‌طلبان، زبان به انتقاد گشودند و از مشورت نکردن من با خودشان گلایه کردند 🔸به آنان گوشزد کردم: به خدا سوگند که من رغبت و علاقه‌ای به حکومت نداشتم و شما بودید که دعوت کردید و با اصرار فراوان، زمام امر حکومت را به دست من سپردید. من هم این مسئولیت را پذیرفتم، به دلیل اینکه از واقع شدن اختلاف و تفرقه بین امت هراس داشتم. ☀️نگرانی از سلطه بنی‌امیه و بازی آنها با کتاب خدا به خدا سوگند، امر خلافت را فقط برای این پذیرفتم که مبادا گروهی از بنی‌امیه با زیرکی بر اوضاع مسلط شوند و زمام حکومت مسلمانان را در دست گیرند و در نتیجه، کتاب خداوند متعال بازیچه دست آنان شود. ☀️بیعت و 📍پیش قدم شدن طلحه و زبیر برای بیعت پس از کشته شدن عثمان، در بیرون شهر مدینه بودم که طلحه و زبیر سراغ من آمدند و خواستند با من دست بیعت دهند. 🔸به آن دو گفتم: من به این حکومت نیازی ندارم و اگر یار و یاور شما باشم، برای من بهتر از این است که امیر و حاکم بر شما باشم. هرکدام از شما که داوطلب هستید، دستتان را پیش آورید تا بیعت کنم. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۹۳ 🔅•✾••┈ ☀️آغاز ناخشنودی خواص در روز دوم پس از بیعت اعلام کردم: آگاه باشید هر قطعه زمینی که از طرف عثمان به کسی اختصاص پیدا کرده و هر مالی که از اموال الهی از طرف وی اهدا شده است، همگی را به بیت‌المال برمی‌گردانم؛ زیرا حق با سپری شدن زمان از حق بودن ساقط نمی‌شود و هیچ بهانه‌ای برای نادیده گرفتن آن پذیرفتنی نیست. اگر این اموال برای مهریه زنان هم اختصاص یافته یا در شهرهای مختلف پراکنده شده باشد، به یقین آن را به صاحبان اصلی اموال بازمی‌گردانم؛ زیرا در عدالت گشایشی برای عموم است و آن کس که حق و عدالت بر او گران آید، تحمل ستم برای او گران‌تر خواهد بود. در روز دوم پس از بیعت، شیوه صحیح تقسیم بیت‌المال را با دلایل آن، به اطلاع مردم رساندم: ای مردم، هیچ‌ یک از فرزندان آدم بَرده یا کنیز به دنیا نیامده است. مردمان همه آزادند؛ ولی خداوند به برخی از شما نعمتی افزون‌تر بخشید. اکنون هر کس در راه دین مصیبتی دید و سابقه‌ای به دست آورده است، باید در این کار خیر، شکیبایی ورزد و در حفظ سابقه‌اش پایداری کند و البته بر خدای بزرگ منتی ندارد و از او امتیازی نخواهد. آگاه باشید اینک اموالی جمع شده است و ما میان همه، از سرخ و سیاه، به تساوی قسمت خواهیم کرد. در اینجا، به و گفت: از این سخن جز شما، کسی را در نظر نداشت! دستور دادم به هر یک از مسلمانان سه دینار بدهند. غلام سیاهی آمد و سه دینار خود را گرفت. مردی از انصار گفت: ای امیرالمؤمنین، این غلام من بود که دیروز آزادش کردم. من و او را برابر قرار می‌دهی؟ به وی گفتم: من در کتاب خدا دقت کردم و هیچ مزیتی برای فرزندان اسماعیل نسبت به فرزندان اسحاق نیافتم. و و نزد من آمدند و خواستند که همانند گذشته، سهم آنان از بیت‌المال بیشتر باشد! بالای منبر رفتم و خطابه‌ای ایراد کردم: حمد و سپاس شایسته خدایی است که اگر توفیق حمد پیدا کنیم، آن توفیق را هم او داد و از نهایت کرامت برخوردار است. او در شرح و بیان نیاید و وصف او در واژگان نگنجد و به حد و غایت موجودات شناخته نشود. شهادت می‌دهم که خدایی نیست جز خدای یکتا که شریک ندارد و شهادت می‌دهم که محمد(ص) رسول خدا، پیامبر هدایت، در مقام پارسایی و تقوا و فرستاده پروردگار والاست که به حقیقت از نزد حق آمد تا بندگان خدا را انذار کند، با قرآنی که نور و برهان تابان است، آری او با قرآن مبین حق را ابلاغ و حجت را تمام کرد و همانند انبیای گذشته، از این جهان چشم فروبست. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۱٠۴ 🔅•✾••┈ 🔺اطلاع‌رسانی به مردم درباره توطئه‌گران در مکه، و و ، مردم را به شورش علیه من دعوت می‌کردند و آماده حرکت به سمت بصره می‌شدند. 🔸برای آماده کردن مردم به مقابله با آنان خطبه‌ای خواندم: خداوند متعال محمد را برای هدایت همه مردم مبعوث کرد و او را برای همه جهانیان رحمت قرار داد. او نیز مأموریت خویش را به بهترین شکل انجام داد و پیام پروردگارش را به مردم رساند. خداوند به برکت وجود او، اوضاع از هم گسیخته را انتظام بخشید، مردم پراکنده را گرد هم آورد، گسست‌ها را ترمیم کرد، راه‌ها را امن و خون‌های مردم را حفظ کرد. خداوند بواسطه او، میان کینه‌توزان و دشمنان و آتش‌های افروخته از حقد و کینه و عداوت‌های پا بر جایی در دل‌ها، دوستی و الفت پدید آورد. آنگاه او را بسوی خویش فراخواند، درحال که از او کمال رضایت را داشت؛ زیرا در هیچ‌یک از امور رسالتش کوتاهی نکرده بود و تکثیری در تبلیغ رسالت نداشت. پس از رحلت رسول خدا پیشامدهای ناگوار و کشمکش‌هایی در امر جانشینی آن حضرت واقع شد، تا آنکه ابوبکر زمام خلافت را در دست گرفت و بعد از او، عمر و پس از وی نیز عثمان به خلافت رسید. درباره حوادث دوران عثمان و سرنوشت وی اطلاع کافی دارید. تا این‌که سراغ من آمدید و از من درخواست کردید تا بیعت شما را بپذیرم. اما من حاضر به قبول بیعت نشدم و شما اصرار کردید. دست خود را بستم و شما با فشار بازش کردید. دستم را عقب کشیدم و شما دستم را گرفتید و به سوی خود کشیدید. برای بیعت با من، همانند شتران تشنه که اطراف برکه گرد می‌آیند، اطراف من اجتماع کردید و چنان هجوم آوردید که گمان کردم در فشار جمعیت کشته خواهم شد یا برخی از شما در ازدحام کشته خواهید شد. در نهایت، دست خود را گشودم و با کمال اختیار با من بیعت کردید. طلحه و زبیر نخستین افرادی بودند که با من بیعت کردند. آن‌ها بدون‌ هیچ اجباری و اکراهی و در کمال آزادی با من بیعت کردند؛ اما اندکی از بیعتشان نگذشته بود که برای رفتن به عمره از من اجازه گرفتند و خدا می‌داند که آنان قصد نیرنگ و خدعه کردن داشتند. من برای اتمام حجت، با آن‌ها تجدید عهد کردم تا برای امت اسلام فتنه‌انگیزی نکنند. آنها نیز تعهد دادند که بر عهد خویش وفادار بمانند؛ اما به عهد خود وفا نکرده و نقض بیعت کردند. شگفتا که این بی‌وفاها در مقابل ابوبکر و عمر مطیع و رام بودند؛ ولی با من به مخالفت برخاستند! با این‌که من کمتر از آن دو نفر نیستم و اگر بخواهم می‌گویم... پروردگارا، داد مرا از این‌ها بگیر که حق مرا ضایع کردند و امر مرا پوچ انگاشتند مرا بر آن‌ها پیروز کن. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
📸 بسیجی دیروز و امروز، اولین دانشجوی بسیجی واضع لفظ و مبلغ مرجعیت رهبری در نشریه پیام دانشجو مورخ ۱۳۷۳/۹/۵؛ جهت مطالعه بیشتر به کتاب بازگشت از نیمه راه ص۲۵۷ الی ۲۶۴ مراجعه کنید! 🗓 🔰 💠 عزیزان من شدید، مبارک است اما بسیجی بمانید؛ بسیجی ماندن متوقف به اینستکه دائم خودمان را مراقبت کنیم تا از راه بیرون نرویم! ۱۳۸۴/۰۹/۰۴ 💠 ما باید از آفتها نسبت به خودمان پرهیز کنیم، آفت غرور، آفت ریا آفات مهلکی است! ۱۳۹۱/۰۹/۰۱ ‌دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
💢 ملاك شناخت افراد از ديدگاه قبلة العارفين امام علي(ع) طه‌حسين، اديب و نويسنده معروف مصري در كتاب علي و بنوه (علي و فرزندانش)، داستان مردي را نقل مي‌كند كه در جريان جنگ جمل، دچار ترديد مي‌شود؛ با خود مي‌گويد: چطور ممكن است شخصيت‌هايي مثل و بر خطا باشند؟! درد دل خود را در همان ميدان كارزار با خود اميرالمومنين امام علي(ع) در ميان مي‌گذارد و از خود علي مي‌پرسد: كه مگر ممكن است چنين شخصيت‌هايي عظيم و بي‌سابقه‌اي بر خطا روند! امام علي به او مي‌فرمايد: تو سخت در اشتباهي؟! شما سخت در اشتباهيد! در طرح موضوع كار واژگونه‌اي كردي! تو بجاي اينكه حق و باطل را مقياس عظمت و حقارت شخصيت‌ها قرار دهي، عظمت‌ها و حقارت‌ها را كه قبلاً با پندار خود فرض كرده‌اي، مقياس حق و باطل قرار داده‌اي! تو مي‌خواهي حق را با مقياس افراد بشناسي! برعكس رفتار كن! ♦️اول خود حق را بشناس، آنوقت اهل حق را خواهي شناخت! آنوقت ديگر اهميت نميدهي كه چه كسي طرفدار حق است و چه كسي طرفدار باطل، و از خطابودن آن شخصيت‌ها در شگفت و ترديد نخواهي بود. طه‌حسین پس از نقل جمله‌هاي بالا مي‌گويد: من پس از وحي و سخن خدا -جوابي پرجلال‌تر و شيواتر از اين جواب نديده و نمي‌شناسم. فاعتبروا يا اولي الالباب. نگارش: سيدمصطفي ابوالقاسمي ‌دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist