eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36هزار عکس
8.2هزار ویدیو
699 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🚫 - - حضرت علی علیه‌السلام در دوران حکومت پنج‌ساله‌ی خود با سه روبه‌رو شد. تکرار وضع زمان  بود: 🔸بذل و بخشش‌های بی‌جهت، 🔹اسراف کاری، 🔸تثبیت حکومت افراد نالایقی چون معاویه  🔹و تحکیم فرمانروایی استانداران حکومت پیشین.  این سه گروه عبارت بودند از: 🌑 ناکثان یا گروه پیمان‌شکن: سردمداران این گروه، خصوصاً  و  که در سایه احترام  همسر پیامبر صلی‌الله علیه‌وآله، و    که در حکومت امام‌علی علیه السلام دستشان از همه جا کوتاه شده بود، برای تصرف کوفه و بصره ترتیب دادند، خود را به بصره رساندند و آن را تصرف کردند.  در این نبرد که به  مشهور است، طلحه و زبیر کشته شدند و سپاهشان پراکنده شد و گروهی به اسارت در آمدند که بعداً مورد امام علیه‌السلام قرار گرفتند.  🌑 قاسطان یا گروه ستمگر: رئیس این گروه بود که با فریب و نیرنگ، حدود دو سال و بلکه تا پایان عمر امام، فکر آن حضرت را به خود مشغول ساخت.   در منطقه‌ای میان عراق و شام بین و همین گروه به سرکردگی معاویه رخ داد که در آن، خون بیش از صدهزار مسلمان ریخته شد. در این نبرد، امام علیه‌السلام به هدف نهایی خود نرسید؛ هر چند معاویه در منطقه شام منزوی شد.  🌑 مارقان یا گروه خارج از دین: اینان همان گروه « خوارج » هستند که تا پایان نبرد صفین در رکاب علی‌_علیه‌السلام بودند و به نفع آن حضرت شمشیر می‌زدند، ولی سبب شد بر امام خود شورش کنند و گروه سومی تشکیل دهند که هم بر و هم بر باشند.  علی علیه‌السلام با این گروه در منطقه‌ای به نام نهروان رو به رو شد و جمع آنها را متفرق ساخت. اما سرانجام یکی از همین خوارج، او را به رساند.  منابع: فروغ ولایت، ص 391 - 393 دفاع همچنان باقیست Eitaa.ir/Defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۵۶ 🔅•✾••┈ ☀️هشدار درباره خطر بنی‌امیه 🔸روزی به عمر گفتم: آیا بگویم که چه آیه‌ای از قرآن درباره بنی‌امیه نازل شده است؟ 🔹پاسخ داد: بگو 🔸گفتم: آیه(درخت نفرین شده که در قرآن ذکر کردم) درباره بنی‌امیه نازل شده است. عمر از شنیدن این آیه عصبانی شد و گفت: از تو بهتر هستند و نسبت خویشاوندی را نیکوتر مراعات می‌کنند. ☀️راهنمایی در مسائل قضایی ▪️انتظار عدالت از خلیفه در مجلس عمر نشسته بودیم که از به وی شکایت آورد و خواست عمر کند. عمر به من رو کرد و گفت: ای ابوالحسن، برخیز و در کنار شاکی خود بنشین تا قضاوت کنم. من برخاستم و در کنار شاکی نشستم و قضاوت انجام شد. سپس برگشتم و در جای قبلی خود نشستم؛ اما عمر از چهره‌ام مرا احساس کرد و گفت: ای ابالحسن، احساس می‌کنم که ناراحت شدی. آیا از آنچه اتفاق افتاد دلگیر شدی؟ 🔸من دلیل ناراحتی خویش را چنین توضیح دادم: دلیل ناراحتی من این است که تو در حضور شامی مرا احترام نکردی و که ای ابالحسن، برخیز و در کنار شاکی بنشین. ، برخیز و در کنار خود بنشین؟! عمر از جای خود برخاست و سر مرا در دست گرفت و و بین دو چشم مرا و گفت: پدرم فدای شما باد که «خداوند ما را به وسیله شما هدایت کرد و از تاریکی ها خارج ساخت و به نور رسانید.» ☀️جلوگیری از مجازات زنی بیگناه زنی که پس از شش‌ماه زندگی در کنار همسر خود، فرزندی به دنیا آورده بود، به جرم نزد خلیفه دوم آورده شد و خلیفه به خیال اینکه این زن مرتکب فحشا شده است؛ تصمیم گرفت وی را مجازات کند. من مانع مجازات آن زن شدم و توضیح دادم: اگر بخواهی، از کتاب خدا دلیل می‌آورم که این زن بیگناه است و نباید مجازات شود. 📍خداوند متعال می‌فرماید: و دوران حمل و از شیر باز گرفتن کودک سی ماه است. 📍و در آیه دیگر می‌فرماید: مادران، فرزندان خود را دو سال تمام شیر می‌دهند. [این] برای کسی است که بخواهد دوران شیرخوارگی را تکمیل کند. در آیه نخست، دوران حاملگی و شیردهی 30 ماه دانسته شده و در آیه دوم، دوران شیردهی 24 ماه معرفی شده است. حال اگر 24 از 30 کسر شود، 6 ماه باقی می‌ماند که کمترین زمان دوران حاملگی است. عمر با شنیدن این استدلال، زن را آزاد کرد و از آن پس این حکم قطعی شد. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۷۱ 🔅•✾••┈ ☀️اصرار برای اجرای حدود الهی ▪️درخواست اجرای حکم قصاص برای عبیدالله بن عمر ، فرزند خلیفه دوم، پس از کشته شدن پدرش، اقدام به کرده بود، بی‌آنکه جرمی برای هرمزان ثابت شده باشد. از آن طرف، به دلیل رعایت ، از جاری کردن حد قصاص بر عبیدالله کرده و زمینه را برای وی آماده می‌کرد. 🔸به عثمان تذکر دادم: این را به مجازات برسان. او مرتکب شده و را به قتل رسانده است. و حقی را که به بندگان خدا مربوط است ، مگر اینکه حق . نیز نمی‌تواند باشد و تو وی را . اگر می‌خواهی با توجیهاتی حد قصاص را از او ساقط کنی، باید را به مسلمانان که صاحبان حق هرمزان هستند یا به تا هنگام تقسیم به برسد. 🔸هنگامی که سستی و بی ارادگی عثمان را در اجرای حّد مشاهده کردم، به وی گفتم: تو در روز قیامت که مردم برای حساب حاضر خواهند شد، باید باشی و این خون از تو طلب خواهد شد. 🔸و اما من! به خدا سوگند، اگر به فرزند عمر بیفتد، را از وی ؛ ولو اینکه . 🔸و به خود عبیدالله گفتم: ، اگر روزی دستم به تو برسد، مطمئن باش که در به . ☀️درخواست اجرای بر مردم کوفه از ولیدبن‌عقبه به عثمان کردند و دادند که او و در حال ، است؛ ولی عثمان به جای تنبیه ولید، داد را کردند. آنها نزد من آمدند و از این رفتار عثمان شکایت کردند. من نزد عثمان رفتم. او با دیدن من پرسید:اتفاقی افتاده است ؟ 🔸گفتم: آری، حادثهء بزرگی اتفاق افتاده است! 🔹عثمان گفت: چه اتفاقی بزرگی؟ 🔸گفتم: را که و کسانی را که علیه برادر تو شهادت داده‌اند، و را _داده‌ای! مگر عمر به تو سفارش نکرده بود که و به خصوص را بر امور مردم و بر گرده مردم سوار مساز؟ 🔹عثمان گفت: نظر تو چیست؟ 🔸گفتم: نظر من این است که را از کوفه و هیچکاری از امور مسلمانان را به وی وانگذاری. درباره شاهدان نیز بررسی کن، اگر اهل خیانت و دروغ گویی نبودند و با ولید نیز دشمنی خاصی نداشتند، حد الهی را بر رفیقت جاری کن. 🔹عثمان پاسخ روشنی نداد و فقط گفت: فکر می‌کنم. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۷۷ 🔅•✾••┈ ☀️عثمان؛ گرفتار تحلیل غلط از اوضاع جامعه عثمان خیال می‌کرد که من مردم را علیه وی می‌شورانم. روزی به من گفت: تو را به خدا سوگند می‌دهم که مبادا باب تفرقه را بگشایی. من به یاد دارم که تو با ابوبکر و عمر از در سازگاری وارد شدی، گویی از رسول خدا(ص) اطاعت می‌کردی. من هم کمتر از آن دو نیستم؛ بلکه از لحاظ خویشاوندی به تو نزدیک‌ترم. اگر می‌پنداری این حکومت را رسول خدا(ص) برای تو قرار داده است. ما خود شاهد بودیم که پس از رحلت او، نخست اعتراض کردی؛ ولی سرانجام به خلافت دیگران تن دادی. چگونه با آن دو بیعت کردی و راه مسالمت پیش گرفتی و با من مخالفت می‌کنی؟! اگر می‌گویی آن دو پسندیده رفتار کردند، من هم در دین خود و نسبت با پیامبر(ص) کمتر از آن دو نیستم؛ پس با من هم آنگونه باش که با آن دو بودی. 🔸در پاسخ وی گفتم: درباره تفرقه؛ به خدا پناه می‌برم که گشاینده دروازه آن باشم یا اینکه راهی برای تفرقه هموار سازم. ولی من وظیفه دارم که تو را از آنچه خدا و رسولش منع کرده‌اند، باز دارم و تو را به راه رشد و هدایت رهنمون سازم. ابوبکر و عمر حکومتی را که رسول خدا(ص) به من واگذار کرده بودند، گرفتند و تو و بقیه مسلمانان به این موضوع داناترید؛ اما مرا با حکومت چه کار که مدت‌هاست رهایش کرده‌ام! در زمینه‌هایی که حق اختصاصی من بوده است، اقدامی نکردم و به منظور اصلاح، دست از آن‌ها شستم و به مسلمانان واگذاشتم و این کار را از صمیم جان انجام دادم. ولی در زمینه‌هایی که حق شخصی من نبوده و اختصاص به من نداشته است، یعنی مربوط به همه مسلمانان بوده است، و . درباره اینکه تو با ابوبکر و عمر مساوی باشی، هرگز چنین نیست و تو همانند هیچ کدام از آنها نیستی. آنها حکومت را عهده‌دار شدند؛ ولی خود و نزدیکان خویش را از آلودگی برکنار داشتند، حال آنکه تو و خویشاوندانت چنان در آن فرو رفتید که گویی شناگری ورزیده در ژرفای آب فرو رفته است. 🔸اینک ای عثمان، تو را نصیحت می‌کنم که به سوی خدا بازگردی و بنگری که از عمر تو زمان زیادی باقی نمانده است. آخر تا کی و برای چه افراد پست را بر اموال و آبرو و ناموس مسلمانان کرده‌ای و آنان را باز نمی‌داری؟! 🔸به خدا سوگند، اگر فردی از کارگزاران تو آنجا که خورشید غروب می‌کند ستمی انجام دهد، در گناه او شریک خواهی بود. 📍عثمان قول داد که کارگزاران ناشایست خویش را عزل کند و انتظارات منطقی مردم را پاسخ دهد؛ اما با این استدلال که مردم جرات پیدا می‌کنند و جسور می‌شوند، مانع اصلاحات شد. ☀️دست کم همانند دو خلیفه قبلی رفتار کن! عثمان که اوضاع را خارج شده از دست خود می‌دید، مرا خواست و با لحنی کنایه‌آمیز گفت: 🔹 اگر تو اراده کنی، مردم با من همراهی می‌کنند و اوضاع بهبود می‌یابد. 🔸به وی گفتم: اگر تمامی اموال و زینت‌های دنیا در اختیار من باشد، در اوضاع فعلی حتی با هزینه کم همه آن‌ها، نمی‌توانم دست مردم را از تعرض به تو کوتاه کنم. اما راهی به تو نشان می‌دهم که نتیجه بخش تر است: ▪️ رفتارت همانند رفتار برادرانت ابوبکر و عمر باشد . ▪️من نیز اطمینان می‌دهم که هیچ یک از مردم با تو مخالفت نکنند. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۸۱ 🔅•✾••┈ عثمان از سخن من ناراحت شد و برگشت، در حالیکه 🔹 می‌گفت: حق خویشاوندی را رعایت نکردی، به حمایت از من برنخاستی، مردم را نیز تحریک کردی و در مقابل من جسورشان ساختی. 🔸به او گفتم: به خدا سوگند، بسیار تلاش کردم که مردم را از تعرض به تو باز دارم؛ اما هرگاه راهی پیش پای تو گذاشتم و گمان کردم که تو پذیرفته‌ای، سخن دیگری مطرح کرد و تو سخن او را بر ترجیح دادی و امور خویش را به وی سپردی. ▪️عثمان پاسخی نداد و به منزل خویش بازگشت. ☀️زمینه‌های قتل عثمان ⭕️ اعتراض تند به عثمان بعد از اینکه نامه عثمان خطاب به استاندار مصر، کشف و مشخص شد که به اهل مصر، در آن نامه دستور داده بود را به قتل برسانند، مصری‌ها غلام عثمان را که حامل بود، دستگیر کردند و به همراه نامه به مدینه آوردند. من به و و و و جمعی دیگر از اصحاب رسول خدا(ص) که دسته جمعی نزد عثمان برویم و غلام وی را نیز که حامل نامه بود، با خود همراه ببریم. 🔸همه نزد او رفتیم و من به عثمان گفتم: آیا قبول داری که این غلام متعلق به توست و شتری را که بر آن سوار بود و نامه را می‌برد، شتر توست؟ 🔹عثمان تایید کرد که غلام و شتری که غلام بر آن سوار بود، از آن اوست. 🔸به وی گفتم: پس این نامه را نیز تو نوشته‌ای؟ عثمان به خدا سوگند خورد که او نامه را و دستور چنین کاری نیز است و از آن . 🔸به وی گفتم: اما مهر نامه که کهر شخصی توست. عثمان تایید کردی که نیز همان تو بر پای آن زده شده است و تو از آن اطلاعی نداری؟! 🔹عثمان دوباره قسم یاد کرد که نامه‌ای ننوشته است و از این ماجرا خبر ندارد. همین موضوع موجب جدی در شد و حاضران اعتماد خویش را به عثمان از دست دادند. ☀️پاسخ به اتهام بنی‌امیه مصری‌ها عثمان را کردند و با اصرار تمام، از خلافت بودند. مرا در این حوادث می‌دانستند و خطاب به من گفتند: ، عامل اصلی این مشکلات تو هستی. تو دسیسه می‌چینی و مردم را علیه ما تحریک می‌کنی. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🔅 /قسمت ۸۲ 🔅•✾••┈ پاسخ به اتهام مصری‌ها حلقه محاصره عثمان را تنگ‌تر کردند و با اصرار تمام، خواستار کناره‌گیری عثمان از خلافت بودند. بنی‌امیه مرا مقصر اصلی در این حوادث می‌دانستند و خطاب به من گفتند: ای علی، عامل اصلی این مشکلات تو هستی. تو دسیسه می‌چینی و مردم را علیه ما تحریک می‌کنی. 🔸در پاسخ آن‌ها گفتم: ای بی‌خردان، شما که خوب می‌دانید در این و سودی عاید من نمی‌شود و منتفعی برای من نیست و می‌دانید که من را دست از عثمان بردارند و به شهر خویش باز گردند و پیوسته برای اصلاح امور عثمان و حل مشکلات وی تلاش کردم؛ اما وقتی او راه دیگری انتخاب می‌کند، ؟! 🔸خدایا، تو شاهد باش که من از آنچه این جماعت به من نسبت می‌دهند، مبرّا هستم و اگر حادثه‌ای برای عثمان رخ دهد، من از خون وی نیز دورم. ☀️بیشترین دفاع از عثمان عثمان در و قرار گرفته بود و گمان می‌کرد حضور من در مدینه موجب شده است که مردم شعار خلافت مرا سر دهند. به همین دلیل از طریق به من پیام داد که از شهر خارج شوم و به باغی که در منطقه داشتم، بروم. 🔸به ابن عباس گفتم : ای پسر عباس، عثمان می‌خواهد مرا نگه دارد، گاهی بروم و زمانی برگردم. روزی از مدینه شوم، روزی دیگر خبر داد که ، هم اکنون تو را فرستاده است که از شهر خارج شوم. به خدا سوگند، آن قدر از او دفاع کردم که ترسیدم به سبب دفاع از او گناهکار باشم. ☀️گفت و گویی با در و بین و نشسته بودم که سعدبن‌ابی‌وقاص آمد و از من خواست به عثمان کمک کنم و برای تدبیری بیندیشم. 🔸به او گفتم: ، به خدا سوگند، به قدری از عثمان دفاع کردم که از سخن گفتن با در این زمینه می‌کنم. آنچه امروز مشاهده می‌کنی، نتیجه اعمال ، ، و است. هرگاه سراغ عثمان رفتم و نصیحتش کردم که این افراد را از خود کند و به آنان اعتماد نکند، که من بدخواه او هستم و درصدد توطئه‌ای علیه اویم تا کار به اینجا رسید که می‌بینی. ☀️تلاش برای رساندن آب به عثمان مانع از رسیدن آب به شده بود. 🔸به وی پیام دادم: مانع از رسیدن آب به این مرد نشوید و اجازه دهید که از آب چاهی که در اختیار دارد استفاده کند و که از . به پیام من توجهی نکرد و من نیز از بردن آب معذور بودم؛ 📍زیرا : در یکی از جلساتی که بین من و عثمان برخوردی پیش آمده بود، سوگند خورده بودم که اگر سخن مرا گوش ندهد، دیگر مانع اعتراض کسی به وی نشوم. اگر این سوگند نبود، خودم پیش قدم می‌شدم و برای وی آب می‌بردم. ☀️فرمان به حسن و حسین برای دفاع ازعثمان هنگامی که خبر رسید قصد را دارند، 🔸به و دستور دادم: خود را بردارید و در مقابل در بایستید و اجازه ندهید برای وی وارد خانه شود. دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist