eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36هزار عکس
8.2هزار ویدیو
700 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
وسط روز گرفتار شبم باور کن بازهم شعله کشیده غضبم باور کن اولین بار شلوغی گذر را دیدم چه شلوغی بدی، در عجبم باور کن یادشان رفته که نان پدرم را خوردند بین کوفه بدهی شد طلبم باور کن هرقدر گفتم بر دهنم سنگ زدند بغض دارند ز اصل و نسبم باور کن نه سلامی نه علیکی همه توهین کردند خسته از طایفه ای بی ادبم باور کن آشنایان جلوی قافله خیره شده اند من هم از قافله قدری عقبم باور کن عده ای نذری و خیرات به ما میدادند سخت دلگیر ز نان و رطبم باور کن تشنگی بعد تو افتاد بجان زینب موقع خطبه ترک خورد لبم باور کن : 💔 بی تو آوارم و بر خويش فرو ريخته ام اي همه سقف و ستون و همه آبادیِ من سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت یاس حیدر به برش غنچه ی زیبایی داشت متولد شده بود آینه ی حجب و حیا دختری که دم او هیبت مولایی داشت بس که از آمدنش چشم روشن شد باز حیدر هوس خواندن لالایی داشت مانده بودم چه بگویم به خدا این نوزاد دختری بود که صد آینه آقایی داشت عشق باباست به دختر همه اش کار دل است بی سبب نیست که بابا تب بالایی داشت یاسمن منتظر آمدن دلبر بود علت این بود اگر دیده ی دریایی داشت یک نفر گفت آمد و او غوغا کرد ناگهان دیده ی نورانی خود را وا کرد آمده آینه ی بشود آمده زینت جان و دل بابا بشود دختر فاطمه و ام ابیهای علیست پس عجب نیست که او زینب کبری بشود نام که می آید به خدا جا دارد کوه دریا شود و موج زنان پا بشود می تواند همه دم با نظر فاطمی اش هرکسی را که نظرکرد مسیحا بشود شب میلاد قرار دل نامه ام را برسانید که امضا بشود : (س) صبح من با یاد تو امروز زیبا می شود السلام ای عمه ی سادات، دستم را بگیر سلام عليكم ورحمة الله، صبحتون بخیر، ولادت با سعادت قهرمان فصاحت و بلاغت، مظهر مهربانی و عطوفت، عقیله‌ی بنی هاشم، حضرت (س) و روز مبارک باد.
یا بسوزان در میان شعله خاکستر شوم یا ببخش این بنده را آدم شوم بهتر شوم بنده ی بد را زدن کاری ندارد، تو نزن جای آن راهم بده در خانه ات نوکر شوم من قیامت پیش رو دارم که گریه میکنم وای اگر آنروز عریان وارد محشر شوم هرعذابی هست باشد من تحمل میکنم نه نمیخواهم که ننگ آل پیغمبر شوم رحمت تو بیشتر از این گناهان من است مرگ‌ بر من گر که یک لحظه جدا زین در شوم من از اول خاک بودم خاک نعلین پس خدا نگذار تا روزی که هستم زر شوم ای گنهکاران، گرفتاران، علیکم بالنجف دارم امشب میروم در محضرش قنبر شوم امشب میاید کربلا پیش کاش من هم همسفر با حضرت مادر شوم یا بُنَیَ دشنه دست از حنجر تو برنداشت حق بده از داغ ذبحت دم به دم مضطر شوم : 💔 دردم زیاد هست و شفایم زیارت است من طالب شفای توأم ای ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
دل شکسته ی من انس با علی دارد امید از همه بگسسته تا علی دارد منم ز شهر ولایت ز کوچه ی عشاق شناسنامه ی من مهر یا علی دارد خدا مدال علی دوستی به ما داده ست به غیر کشور شیعه کجا علی دارد؟ خدا یکی و علی هم یکیست در عالم علی چنانکه خدا را، خدا علی دارد در آن محیط که از دست و پا نیاید کار دل شکسته ی بی دست و پا علی دارد نه در گذشته، در آینده نیز هر ذی روح نظر به مرحمت مرتضی علی دارد به روز حشر برای شفاعت امّت علی، حسین و رسول خدا، علی دارد : من اگر عرض ارادت نکنم میمیرم اهل عالم به عرض ادب میچسبد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آماده نمودند حنوط و كفنش را شُستند به اشک غم و حسرت بدنش را مظلومتر از او چه كسی بود كه در شب مظلومتر از بردند تنش را در آن شب تاریک و غم آلود سپردند بر محنت زده بیت الحَزَنش را با دیده ی حیرت زده از عرش، ملائک دیدند غم و حُزن حسین و حسنش را در بین بیابان عرش نشینان خواندند حدیثی ز ملال و محنش را قدسی نفسانِ حرمِ قدس شب قدر دادند به زهرا خبر آمدنش را رفت آنكه پس از غُربت طوفانی خود، باز با فاطمه گوید غم تنها شدنش را پروانه پرش سوخت و شمع سحری مُرد گفتند به هم تا غمی از سوختنش را : ملاقاتِ و باشد تماشایی ز کند ای امشب پذیرایی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آخر ماه آمده، شرمنده و زارم هنوز آه... بر این نفس وامانده گرفتارم هنوز بارِ بد جز صاحبش خواهان ندارد ای خدا مانده روی دست من سرمایه و بارم هنوز سائلان شهر هم خوابند این ساعات شب آنقدر درمانده ام، اینگونه بیدارم هنوز شرمسارم از خود چون نکرده ذره ای تغییر، رفتارم هنوز بندگانت توبه کردند و همه برگشته اند سر به زیر انداختم از بس گنهکارم هنوز هرچه میخواهی بخوان اما نخوان بی صاحبم هرچه هم باشم پدر دارم، دارم هنوز سیدی دلتنگ ایوانِ طلای حیدرم در نجف مانده دل مجنون و بیمارم هنوز خورده بر کارم گره، از کربلا جا مانده ام هرچه کردم وا نشد این عقده از کارم هنوز از شروع ماه، گریان وداعش بوده ام شد تمام این ماه رحمت، سخت میبارم هنوز یاد زینب بوده ام هر وقت شد وقت وداع داغدارش در وداعی سخت و دشوارم هنوز وقت رفتن آمده، آرام تر قدری حسین دل نکندم، صبر کن، مشتاق دیدارم هنوز : 💔 گدای کوی توام، نزدیک است به جای یک به من بده آقا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
ازمحضر حق، فيضِ دعا بايد خواست اين فيض، به بركتِ بكا بايد خواست در ، عيدى ز پابوسىِ بايد خواست هنگام تشرُّف، به شايد تو بگويى كه مِنا بايد خواست اما نظرِ شاعرِ اين بيت، اين است درصحنِ رضا، كرب وبلا بايد خواست وقتى قسمت شد از وصلِ بايد خواست درمانِ هزار دردِ بى درمان را از ذكرِ مَن اسمُهُ دوا بايد خواست پايانِ شبِ درد و غمِ جانبازان از تُربتِ ذِكرهُ شفا بايد خواست از اهلِ جفا گلايه مندى، غم نيست اينجا مدد از بايد خواست اى اهل حرم بخوان از خضرِحرم آب بقا بايد خواست ايام اجابتِ دعاى است تقريرِ از بايد خواست : ... روز عید است همه دیدن سادات روند ای بزرگ همه سادات کجا خیمه زدی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، و بر همگی مبارک باد🌺
گرچه در دفتر من صحبتِ مولاست فقط هرچه گفتم نَمی از ساحلِ دریاست فقط یک گفتم وعمریست، دهانم عسلی‌ست ذکر شیرینیِ حلوا به مَثَل‌هاست فقط احترامِ همه‌ی خلق، به جایش؛ اما نوکر خانه‌ی آقاست، که آقاست فقط همه‌ی جاذبه‌ها روی زمین معترفند مولاست، که زیباست فقط هر که دنبال طلا رفته خبردار شود هرچه گنج است، در ایوانِ مُطَلاّست فقط آی سائل به کجا رو زده‌ای غیرِ حرم؟ زود برگرد، که حاجات تو اینجاست فقط نه فقط در نجفش، در همه جای عالم دستِ گلدسته‌ی مولاست، که بالاست فقط بس که بر سینه‌ی خود سنگِ علی را زده‌ایم ذکر دمِ دُرّ نجفِ ماست فقط کاش می‌شد قلم عفو، بگیرد دستش برگه‌ی نوکری‌ام گیر یک امضاست فقط : فِطر ما بر دوش صاحبخانه ای افتاده است کز نگاهش یک جهان جیره مواجب میخورند سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
نه قصّه ی شام و  نمک و نان جوینش نه غصه ی چاه و شب و آوای حزینش بیش از همه کرده‌ست مرا شیفته ی خود شور قطراتِ عـرق روی جَبینش با جذبه ی معجزه می‌کرد  این شد که در آمد دل ما نیز به دینش در بستر خورشید اگر خفته عجب نیست   کـآموخته عـزت ز  پسر عـمّ امینش عشقش وسط خوف و رجا مانده رجزخوان تا عالم و آدم نکند شک به یقینش دردا و دریغا که از این بیشه سفر کرد شیری که نشستند شغالان به کمینش آغوش خانه امنی‌ست پس از مرگ داخل شوم ای کاش در آن حصن حصینش یارب برسانم به ، دغدغه دارم کم بوسه زدم نوبت قبلی به زمینش : تو بوتراب و عالم و آدم از آنِ توست آدم نگشت هر که نشد خاک پای تو سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
می‌شوم تا از زمانه خسته میگویم علی در سکوتم با زبانِ بسته میگویم علی از مرام نارفیقان میخورم هر جا زمین ناتوان! با زانوانِ خسته میگویم علی هستیِ قرآن علی، تفسیرِ المیزان علی پای درس عالِمِ برجسته می‌گویم علی میخورَد مُهرِ قبولی توبه‌ام! تا با ادب پابه‌پایِ زاهدِ وارسته می‌گویم علی در وضو، دل را روانه می‌کنم سمتِ نجف در اذان با عرشیان پیوسته میگویم علی می‌نشینم گوشه‌ای بر قامتش زل میزنم مثل زهرا عاشق و دلبسته میگویم علی نیست از نامش در این عالم حلاوت بخش‌تر تا به پیغمبر شوَم وابسته میگویم علی عطرِ نخلستانِ حیدر میدهد، چون سالهاست هرچه میگیرم ز خرما هسته میگویم علی : مـن اگـر عـرض ارادت نکنم میمیرم اهل عالم به عرض ادب میچسبد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بدان که جای خدا را گرفته دکانها و پر شده است زمین از فریب شیطانها چه ناله ها که از نفاق یاران زد سوار کشتیِ دین اند نامسلمانها ادای امر به معروف، منکر است دگر بیا که خاک گرفته است جمله قرآنها طواف روی شما آروزی مردم نیست مزین است به نامت اگر چه میدانها سلاحمان به زمین است، خشکمان زده است چقدر دور شدیم از دعایِ بارانها خوشا به آنکه تو را دید و آسمانی شد دریغ، ساخته بر ما گناه، زندانها به خشکسالیِ این سفره ها نگاهی کن بریز برکت خود را بر این نمکدانها بیا به عشق، قداست ببخش ای یوسف قلم به دست نشستند جمله رمانها اگر چه بهر غمِ انتظار، مردودیم ببخش غیبت خود را به ما پشیمانها : نشسته بر سر راهت، اگرچه دیر آیی نهاده دیده به هرجا، که زان مسیر آیی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
اين اشکـها براى تو مرهم نمى شود چيزى ز غصه هاى دلت كم نمى شود با من بگو عزيز دلـم راز را غير از به راز تو محرم نمى شود جارو نزن به خانه، براى تو خوب نيست پهلو شكسته اين همه كه خم نمى شود بيا و غصه ى ما را تمام كن حريف اين همه ماتم نمى شود ظهر دهم تنش زير دست و پاست لب تشنه مانده است، كفـن هم نمى شود : بـه نگـاهِ مـادرانه هـوسـی مُـدام دارم همه یِ وجود خود را ز مدینه وام دارم برو ای نسیمِ رحمت، سفری به کویِ زهرا و بگـو که مـن از اینجا به شما سلام دارم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
پیش چشم تو علی بال و پرم می سوزد بخدا، از کف پا، تا  به  سرم  می سوزد من اگر درد و غم خویش زخاطر  ببرم از غریبیّ ِ تو امـا جـگـرم  می سوزد آنقَدَر بهر غریبی ِ تو من گریه کنم که دگر دُورِ دو چشمان ترم می سوزد من نگفتم به تو در کوچه چه آمد به سرم فقط این جمله بگویم  کمرم می سوزد نیمی از درد و غمم را حَسنم میداند وای ِ بر دل که ز آه ِ  پسرم  می سوزد چه کنم با دل خود این دم آخر تو بگو تا که روی حسنم می نگرم  می سوزد : روی سیلی خورده ی شهادت میدهد از مظلومتر مردی در این دنیا نبود سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
به هر که روزِ ازل نعمتی عطا کردند مرا به مبتلا کردند دلم خوش است گره‌های زندگی مرا به حُرمتِ قسمِ وا کردند بهشت از نظرِ آسمانیان افتاد همین که کرب و بلای تو را بنا کردند کبوترِ دلِ من را درست روز ازل حوالیِ حرمِ رها کردند منِ خراب کجا و هوای روضه‌ی تو مرا به لطف با تو آشنا کردند برای زخم تنت گریه کردم و دیدم و عمری مرا دعا کردند جماعتی که تو را می‌زدند در گودال فقط به تو نه... به انسانیت جفا کردند کسی نگفت چرا نعل تازه آوردند کسی نگفت سرت را چرا جدا کردند چه‌ها که ندید در گودال سنان و حرمله با پیکرت چه‌ها کردند : خواهم که شبی در حرمت پای ضریحت آن قدر به لب ذکر تو گویم که بمیرم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
ای که در هر دو سرا صبح سعادت با توست رحمت عالمی و نور هدايت با توست چشم امید همه خلق و شکوه کرمت پدر امتی و اذن شفاعت با توست باتو بودن که فقط صرف مسلمانی نيست آنکه دارد به دلش نور ولايت، با توست بی ولای ، اين طايفه سرگردانند دشمنی با وصی ات، عين عداوت با توست بايد از باب ولای علی آيد هر کس در هوای تو و در حسرت جنت با توست ساليانی ست دلم شوق زيارت دارد يک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست کاش می شد سحری طوف مدينه آنگاه نجـفــــ و کــرب و بلا و حـــرم ثارالله : تا نامِ تو بردم به دلم گشت برات نازل شده بر اهلِ ولا این برکات گفتا که اگر طالبِ فیضی بفرست بر چهره ی پر نورِ صلوات سلام عليكم و رحمة الله، رحمةٌ للعالمین (ص) بر تمام مسلمین جهان مبارک باد🌸
به بندگی نرسد بنده ای به پای علی قلم چه عاجز ولال است در ثنای علی محب آل علی ام، خوشم که اثباتِ حلال زادگی من بود به پای علی علی امام من است و تمام عمرم را شوم غلام کسی که بود گدای علی لبم که خورد به انگور زرد کنج ضریح شدم ز باده پرستان مبتلای علی قسم به شأن یدالله فوق ایدیهم قبول حق نشود سجده بی ولای علی پیمبران که نه از جبرئیل خواهش کن بپرسد از خود ایزد از ابتدای علی نبی پس از شب معراج با تبسم گفت: نشسته بین هجاهای رب صدای علی نشانه ایست فقط سنگ کعبه فکر کنم بهانه بوده بنایش فقط برای علی از اینکه قبله شده زادگاه شاه نجف زمان سجده بود در سرم هوای علی زمانه بر سر جنگ ولایت مولاست گرفته فاطمه در دست خود لوای علی علی و فاطمه یک روح در دوتا بدن اند نوشته ام صد و ده فاطمه به جای علی قسم به ضامن آهی که سر زد از آهو فقط رضای خدا هست در رضای علی : تا روز حشر هم که بگویم کم است بدون تو ثمرش ابن ملجم است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، روزتون معطر بنام
آنانکه عابدند به وقتِ اذان خوشند آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند از هر دو تا نِگار، یکی ناز می کند عُشّاقِ روزگار یکی در میان خوشند نانی که می پَزند به همسایه میرسد این خانواده با خوشیِ دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمانشان بعد ازبیا، بروست، ولی با بِمان خوشند ما می خوریم و اهل کَرَم شُکر میکنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عُشّاق با معامله های گران خوشند با اخم خویش راهِ فرارِ مرا ببند صیاد اگر علیست همه با کمان خوشند : مادرم بعد خدا نام تو را یادم داد عادت کودکی ماست گفتن ما هر که آمد نجف از هیبت تو زانو زد بی سبب نیست سراسیمه زمین خوردن ما سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آلوده دامانم، در این که اختلافی نیست اقرار دارم، حاجتی بر موشکافی نیست چیزی ندارم، دست خالی آمدم پیشت در دستهای خالی ام حتی کلافی نیست هرچه بدی کردم، فقط خوبی جوابم شد رسمت به غیر از مهربانی در تلافی نیست گیرم که بخشیدی مرا، حرفی بزن چیزی بگو، بخشیدنِ تنها که کافی نیست سرچشمه ی توحید باشد این است عیناً باورم، حرف گزافی نیست تا نور راهم از هست و از ایوانش راه مرا دیگر هراس از انحرافی نیست لعنت به ابن ملجم نامرد، در محراب طوری را زد که قادر بر مصافی نیست درد علی اما، شکاف سینه ی زخم سرش اصلا برای او شکافی نیست یک ضربه کافی بود تا پرپر کند گل را یاس حرم را طاقت ضرب غلافی نیست دور سر حیدر چنان پروانه می چرخید آخر چه شد بین پرش تاب طوافی نیست؟ بهر حسینش گریه کرد و پیرهن می دوخت سهم حسینش جز لباس دستبافی نیست ای کاش رحمی داشت قاتل یا که می فهمید پیراهنی که در تنش مانده، اضافی نیست : 💔 و اشک ز چشمم جاری داغ را به دلـم نگذاری سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
روزه ی من را در این دنیا تلافی میکند یا همین امروز یا فردا تلافی میکند پیش او بار گنه می آورم گم میشود جرم من را میکند حاشا تلافی میکند دست خالی مرا دید آبرویم را نبرد او کریم است و کم من را تلافی میکند هرکسی یک جور خالی کرده دورم را ولی او که می بیند شدم تنها تلافی میکند بس که میبخشد مرا دارم بدعادت میشوم هرچه بد تا میکنم مولا تلافی میکند گرچه من مهمانیش را سالها برهم زدم می نشاند بنده را بالا تلافی میکند سختیِ شب زنده داری را دیده ولی اجر و مزدش را با ما تلافی میکند در پشت در بسته بمانی بهتر است چون به هر شکلی شده تلافی می کند نوکرش را می‌رساند کرببلا تشنگی های مرا آقا تلافی میکند اکبرش را در عبایش چید و با اشکش نوشت آبروی رفته را سقا تلافی میکند ای خوردم زمین، بار مصیبات تو را التماس تلافی میکند : جانم فدای وقت به زهرا رسیدنت سلطان آسمان و زمین، شاه عالمین شیب الخضیب کوفه شدی بعد مدتی دیدی چگونه وارث ارث تو شد حسین؟ سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، شهادت مظلومانه ی مولای متقیان، قرآن ناطق، امیرالمؤمنین حضرت (علیه السلام) تسلیت باد🏴
هرکه سوز جگر و اشک روانش دادند بر سرکوی مناجات امانش دادند آنکه گردید نظر کرده ی صاحبنظران جلوه ی حضرت معشوق نشانش دادند دیده ای را که مطهر شده با اشک سحر جام وصلی ز سبوی رمضانش دادند آن دلی را که عیارش به دعا خالص شد نیمه شب وقت مناجات زبانش دادند زیر و رو می کند عالم، نفس آن واعظ که ز انفاس فن بیانش دادند بنده ای که شده تسلیم به تقدیر خدا هرچه دادند به ابرار همانش دادند باغ آن سینه که شد زنده به باریدن اشک سبزیِ عشق به اوقات خزانش دادند نوکری را که ملقب شده بر نام ظلّ رحمانیّت عرش مکانش دادند هرکه خود را برساند مستقیماً ز خدا برگ امانش دادند با سلامی همه عشاق بریزند به هم آنکه با دست حسین لقمه ی نانش دادند : 💔 شهره ی شهر شدم، بس که ز عشقت آقا هرکجا رفتم و گفتم، .... سلام عليكم ورحمة الله، صبحتون بخير
شان تو در اندیشه ی ما جا شدنی نیست درکوزه که جا دادن دریا شدنی نیست هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست تو لطف کنی ناشدنی ناشدنی نیست طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد بر خاک نوشتند ، دُرّ نجف شد ماییم و دلی مست در ایوان طلایی احسنت، چه معماریِ انگشت نمایی تاریخ ندیده به خود اینگونه بنایی دارد هنر شیخ بهایی چه بهایی... هرکس که تو را دید به زانو زدن افتاد در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد در خلقت تو هرچه خدا داشت عیان شد در روز ازل هرچه دلت خواست همان شد هر کس که گدای تو شد آقای جهان شد از برکت نام تو اذان نیز اذان شد سردار بجز میثم تمار نداریم ما غیر علی با احدی کار نداریم : حجش قبول هرکه به رسید بختش بلند هرکه گره خورده با علیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
از جهانی که پر از تیرگی ما و من است می‌گریزم به هوایی که پر از زیستن است می‌گریزم به جهانی که پر از یکرنگیست به جهانی که پر از گریه‌کن و سینه‌زن است به همانجا که نفس قیمت دیگر دارد اشکها دُرّ نجف، سینه عقیق یمن است به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل به عبایی که پر از رایحه ی پنج تن است چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق هر کجا پرچم روضه‌ست همانجا وطن است دم مـن زندگـی و بازدمـم زندگی است تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است قلب آن است که لبریز محبت باشد تا ابد خانه ی اولاد قلب من است : دوشنبه ها به لُطف حضرت عِشق خـواست کـه دورو بَرِ باشم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
ای نام تو از صبح ازل زمزمه ی رود ای زمزم جاری شده در مصحف داود آن روز که در سجده فتادند ملائک جز نام تو، جز نام تو، «الله» چه فرمود؟ افشای تو، ای راز الهی، به غدیر است آغاز درخشیدن تو روز ازل بود محبوب اناجیلی و سرلوحه ی تورات قرآنِ به‌حرف‌آمده! ای قاصد و مقصود جز بر اثر عشق تو حق را نتوان دید بی مهر تو ابواب تماشا شده مسدود.. بی مرز چنانی که در اوهام نگنجی کی طاقت دیدار تو دارد منِ محدود ای عطر تو پیچیده در ابیات خرابم از آتش عشق تو دلم سوخته چون عود توصیف تو آنسان که تویی راه ندارد از من بپذیر آتش آمیخته با دود : من اگر عـرض ارادت نکنم میمیرم اهل عالم به عرض ادب میچسبد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
برگـرد آقا، کوفه جای آمدن نیست  مخروبه های شهر جای یاسمن نیست  اینجا زمانی عطر و بویی از داشت  جان خودم یک ذره بوی نیست  اینها تماما نامه هاشان کذب محض است  دیدم که اینجا یک نفر هم پشت من نیست  خوب است آدم در دیار خود بمیرد  برگرد آقا ، اینجا که وطن نیست  نگذار دلشوره وجودش را بگیرد  چون کوله بار خواهرت غیر از محن نیست  باشد بیا؛ اهل و عیالت را نیاور  آقای من ولله کوفه جای زن نیست  من بیشتر فکر حضور دخترانم  چون در میان کوفه کم دست بزن نیست  اینها تماما با تو قصد جنگ دارند  با اصغرت هم جنگ اینها تن به تن نیست  اینجا حیا و غیرت و ایمان ندارند  می بینی آخر بر تنت هم پیرهن نیست  برگرد، اینجا صحبت از قتل است و غارت  پایان کار خیمه ات جز سوختن نیست  : گـر صفای حرم کعبه به زمزم باشد زمزم اهل صفا دیده ی پُر نم باشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، فرا رسیدن ایام سوگواری (ع) تسلیت باد🏴
وسط روز گرفتار شبم باور کن بازهم شعله کشیده غضبم باور کن اولین بار شلوغی گذر را دیدم چه شلوغی بدی، در عجبم باور کن یادشان رفته که نان پدرم را خوردند بین کوفه بدهی شد طلبم باور کن هرقدر گفتم بر دهنم سنگ زدند بغض دارند ز اصل و نسبم باور کن نه سلامی نه علیکی همه توهین کردند خسته از طایفه ای بی ادبم باور کن آشنایان جلوی قافله خیره شده اند من هم از قافله قدری عقبم باور کن عده ای نذری و خیرات به ما میدادند سخت دلگیر ز نان و رطبم باور کن تشنگی بعد تو افتاد بجان زینب موقع خطبه ترک خورد لبم باور کن : 💔 بی تو آوارم و بر خويش فرو ريخته ام اي همه سقف و ستون و همه آبادیِ من سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام