eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
825 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴عمرسعد، چگونه عمرسعد شد؟! ✔️ بی‌شک یکی از عبرت آمیزترین، سرگذشت‌ها در کربلا، سرگذشت عمر سعد است. 🔹در واقع عمرسعد فقط یک شخص نیست، نماد و نماینده‌ی یک جریان و نوعی تفکر است که اگر بر جامعه‌ای حاکم شود، عمرسعدها در آن پرورش می‌یابند! او از کودکی هم بازی امام حسین(ع) بوده است و از جایگاهش نزد خدا و رسول(ص) کاملا آگاه است! اما، یک دیرینه دارد(یک نقطه ضعف)، دست یافتن به حکومت سرزمین ری! ابن‌زیاد این را خوب می‌داند، بنابراین از همین راه وارد می‌شود: حکم حکومت ری را آماده می‌کند، عمرسعد را فرامی‌خواند و حکم را به او می‌دهد اما شرط رسیدن به حکومت ری را رفتن به کربلا و رویارویی با فرزند پیامبر خدا(ص) قرار می‌دهد! عمرسعد، مات و مبهوت از آرزویی که در یک قدمی دستیابی به آن است و شرطی که سرانجام آن.... یک شب مهلت می‌طلبد و تمام شب را با خود فکر می‌کند. هر بار تصمیم می‌گیرد، که از رویایی با امام حسین(ع) سرباز زند، تصور حکومت بر سرزمین خوش آب و هوا و پر نعمت ری مانع می‌شود... (دو گانه‌هایی که بارها درون هر کدام از ما شکل گرفته، دوگانه‌ی نفس و عقل) و بالاخره تصمیم خود را می‌گیرد: به کربلا می‌روم و کاری می‌کنم بین حسین و عبیدالله صلح ایجاد شود، تا نه حسین را کشته باشم و نه حکومت ری را از دست بدهم. روز سوم محرم، در راس چهار هزار نفر، به کربلا می‌آید، در حالی که تصورش را هم نمی‌کند، چند روز دیگر دستش به خون پسر پیامبر آلوده شود.... امام(ع) در این چند روز، بارها با او سخن می‌گوید، تا بازگردد، اما عمرسعد بهانه می‌آورد... در آخر امام به او می‌گوید: امید دارم که به فضل خدا از گندم عراق نخوری و او با طعنه می‌گوید: اگر گندم آن به من نرسید به جوی آن راضی خواهم بود. و باز می‌گردد... 🔹تلاش‌های عمرسعد برای برقراری صلح نتیجه نمی‌دهد، نه امام، می‌پذیرد زیر بار ذلت بیعت با یزید برود و نه شمر می‌گذارد، عبیدالله پیشنهادهای عمرسعد برای صلح را بپذیرد و روز نهم محرم، با آمدن شمر، همه چیز تمام می‌شود. شمر که می‌آید، همه می‌دانند که دیگر کار کربلا تمام است... به عمرسعد می‌گوید، یا نبرد با حسین را آغاز کن و یا فرماندهی را به من بسپار و.... امان از دنیا طلبی... عمرسعد فرماندهی را از دست نمی‌دهد و فردای عاشورا، اولین کسی است که به سمت خیمه‌های حسینی تیر پرتاب می‌کند... 🔹به همه می‌گوید، شاهد باشید که من اولین تیر را در کربلا پرتاب کردم!!! ‌دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist