🌈 صفا دارد رو به دشمن
پشت خاکریز، #کلام_وحی خواندن
🌴 « فَاقْرَأوا ماتَیَسَّرَ مِنَ القُرآن »
🆔 @Defa_Moqaddas
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | اگر #شب_قدر شبی باشد كه تقدیر عالم در آن تعیین ميگردد، همهی شبهای جبهه شب قدر است و از همینجاست كه تاریخ آیندهی كرهی زمین تقدیر ميشود.
🌗 شبهایی كه ملائكهی خدا نازل ميگردند و ارواح مجاهدان راه خدا را از معارجی كه با نور فرش شده است به معراج ميبرند. شاید آن شب، شب قدر رضا* نیز باشد؛ همان شبی كه شهادت او تقدیر ميگردد. خدا ميداند.
🌿 راوی: شهید سید مرتضی آوینی🌷
ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱
* شهید رضا مرادی نسب ، صدابردار گروه تلویزیونی #روایت_فنح و همکار شهید آوینی که در اسفند ١٣٦٣ در عملیات بدر آسمانی شد💕
🆔 @Defa_Moqaddas
💠رمضان در جبهه
▫️همیشه که روزه گرفتنها با سفره سحر پر از میوه و سبزی و چای کم رنگ نیست، همیشه که برای افطار آش و حلیم داغ و زولبیا و بامیه جور نیست.
🔸سالها پیش کنسرو سرد و نان خشک و لوازم جنگی میشد مثلا افطاری و سحری و لوازم آن.
🔹روزههایی که صاحبانش گاهی به افطار نرسیده به آسمان میرفتند.
روزههایی با صدای خمپاره،موشک، تانک، بوی آتش، گرمای مرز و تشنگی و گرسنگی کشیدن به سبک مردا خدا.
▪️حال و هوای رمضانهای جبهه اینطور بوده. خودشان هم میگویند از حال و هوای جبهههای رمضانی یا رمضانهای جبههای. همانهایی که هشت سالی در جبهه روزه بودند.
🆔 @Defa_Moqaddas
💠رمضان در جبهه
▫️همیشه که روزه گرفتنها با سفره سحر پر از میوه و سبزی و چای کم رنگ نیست، همیشه که برای افطار آش و حلیم داغ و زولبیا و بامیه جور نیست.
🔸سالها پیش کنسرو سرد و نان خشک و لوازم جنگی میشد مثلا افطاری و سحری و لوازم آن.
🔹روزههایی که صاحبانش گاهی به افطار نرسیده به آسمان میرفتند.
روزههایی با صدای خمپاره،موشک، تانک، بوی آتش، گرمای مرز و تشنگی و گرسنگی کشیدن به سبک مردا خدا.
▪️حال و هوای رمضانهای جبهه اینطور بوده. خودشان هم میگویند از حال و هوای جبهههای رمضانی یا رمضانهای جبههای. همانهایی که هشت سالی در جبهه روزه بودند.
🆔 @Defa_Moqaddas
🔺پس از ختم غائله کردستان و با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان «ماما» به جبهه جنوب رفتم و در بیمارستان شهید «کلانتری» اندیمشک حضور یافتم. در ماه رمضان سال 1362 در پی عملیات «والفجر» دشمن چند پاتک به ما زد که در آن تعداد زیادی از رزمندگان مجروح شدند. از جمله رزمندگانی که در این پاتک ها به شدت مجروح شده بودند می توان به نیروهای گردان تخریب استان فارس اشاره کرد چرا که آنها بر اثر انفجار «مین»، از ناحیه دست و پا دچار آسیب دیدگی شده بودند.
▫️در آن سال من مسئول بخش «ریکاوری» بودم و با پایان یافتن کارم در این بخش به اتاق های دیگر سر می زدم. با ورود به بخش «ارتوپدی» به همراه دوستانم مجروحان را پانسمان می کردیم. بعد از پایان کارهای این بخش نیز باید غذای مجروحان را آماده می کردیم و به آنها می دادیم.
🔹وقتی به آشپزخانه بیمارستان رفتم تا برای مجروحان غذا بیاورم متوجه شدم که ناهار آنها قورمه سبزی است و از آنجایی که روزه بودم و بسیار قورمه سبزی را دوست داشتم گفتم: «وای خدا چند ساعت دیگر باید تا افطار صبر کنم؟» ─ پرستاران، مسئول غذا دادن به مجروحان بودند. در میان آنها رزمنده ای بود که هر دو دست و پاهایش شکسته بود به همین دلیل باید من به او غذا می خوراندم. با هر قاشقی که به دهان او می گذاشتم اشک می ریخت تا اینکه به قاشق ششم رسید.از او پرسیدم: «چرا اشک می ریزی؟» چیزی نگفت دوباره پرسیدم تا اینکه گفت: خدا من را بکشد ، شما باید در حالی که روزه هستید به من غذا بدهید. از قورت دادن آب دهانتان معلوم است که با هر قاشق که من می خورم شما نیز دلتان می خواهد از این قورمه سبزی بخورید!
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
💠 خاطره دیگر: در ماه رمضان سال 1360 برق اندیمشک بر اثر موشک باران عراق قطع شد. در آن زمان آب بیمارستان ها از طریق پمپ هایی که با برق کار می کردند تامین می شد. هوا به شدت گرم بود و هیچ وسیله خنک کننده ای نداشتیم. برای آنکه بتوانیم گرما را تحمل کنیم بر روی کاشی های بیمارستان می خوابیدیم تا کمی از حرارت بدنمان کاسته شود و چون احساس می کردیم که شاید کاشی ها بر اثر ریختن خون مجروحان نجس شده باشد خدا خدا می کردیم که برق تا زمان افطار وصل شود.
🔹ماه رمضان سال های 59،60،62 به دلیل شرایط سخت از جمله ماه هایی بود که به سختی روزه گرفتیم اما این روزه داری عاملی بود تا دامنه صبر و استقامتمان را در برابر مشکلات افزایش دهیم.
🆔 @Defa_Moqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 شادی دل امام و مردم پس از فتح خرمشهر
🔹 به روایت جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
🔸وقتی که به ما بگویند امام، #خرمشهر که گرفته شد لبخند زدند، این لبخند برای ما تسلّای قلب است و همین برای ما کافی است. ما اینقدر سعادت داشتیم که دل امام را شاد کنیم، ما اینقدر سعادت داشتیم _ البته به آن صورت مایی وجود ندارد _ ولی اینقدر این وجود بوده که قلب این ملت را شاد بکند و ملت جشن بگیرند و پایکوبی بکنند.
▪️چقدر مردم انتظار کشیدند، چقدر این مردم چشمانتظار بودند، چقدر از ملت خون دادند، چقدر این ملت صبر کردند، چقدر این ملت از همه چیزشان _ خودتان که میدانید _ از همه چیزشان گذشتند.
🔺اینها نشان میدهد که این ملت از همه چیزشان گذشتند و شاد کردن این ملت، برادرها، بزرگترین نعمتی است که خدا در [زمان] بودنمان، یعنی در حیاتمان، به ما داده است. بزرگترین اجری است که خدا در حیات به ما داده است. کمتر آدمهایی پیدا میشوند که خدا در [زمان] بودنشان یعنی در حیات بودنشان به آنها اجر بدهد، یعنی یک قسمت از اجرشان را [به آنها بدهد] و شما در حیاتتان برادرها از خدا اجر گرفتید. این خیلی ثواب دارد، این خیلی بزرگ است، که آدمی در [دوران] حیاتش از خدا اجر بگیرد. خیلی از انبیا در زندگیشان زجر کشیدند، خیلی از آنهایی که تقرب داشتند زجر کشیدند، مشقت کشیدند، از همه چیزشان توی زندگی مایه گذاشتند و بالاخره رستگاری را [در سرای آخرت] به دست آوردند و شما کسانی هستید که لبخند را برای مردم آوردید و دل مردم را شاد کردید و همین اجر دنیوی که فعلاً هست، برای هفت جد و آباد ما بس است. انشاءالله که خداوند به همه برکت بدهد.
🎙سخنرانی #حاج_احمد_متوسلیان در جمع رزمندگان تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) - خرداد ۶۱ - دارخوین، مقر تاکتیکی تیپ ۲۷
(منبع: 📚 کتاب "احمد متوسلیان هستم")
🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN
✅به کانال" دفاع مقدس" بپیوندید
هدایت شده از دفاع مقدس
سخنرانی #حاج_احمد_متوسلیان بعد از آزادسازی خرمشهر ۷ خرداد ۶۱.mp3
2.97M
📢 صوت | سخنرانی منتشر نشده #حاج_احمد_متوسلیان
🔹بعد از آزادسازی خرمشهر- ۷ خرداد ۶۱ - در دارخوین، انرژی اتمی (مقر تیپ ۲۷ محمد رسول الله-ص)
🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN
✅به کانال" دفاع مقدس" بپیوندید
دفاع مقدس
📢 صوت | سخنرانی منتشر نشده #حاج_احمد_متوسلیان 🔹بعد از آزادسازی خرمشهر- ۷ خرداد ۶۱ - در دارخوین،
مدام بیسیم میزدند:"ما راهمان را گم کردیم.نمیدانیم کجاهستیم یا به کدام طرف میرویم.نیروهای خودی یا دشمن" درچادرفرماندهی، چشمهامثل آسمان پاییزی میباریدند.همت سرش را میان بازوهایش گرفت وبا اندوه گفت:خدایا!خودت کمک کن
حاج احمد بادل شکسته،مانده بود چه کند.ازچادربیرون آمد.هواتاریک بود و زوزه خمپاره های سرگردان،با رعدوبرق آسمان،هم صدایی میکرد.حاجی فریاد زد:خدایا ازتو مهربانترسراغ ندارم.مگر تو...
گریه امانش نداد.باحال زار،همانطور زیرآسمان ایستاد وخودش رابه رگبار باران سپرد.نفهمید چه مدت گذشت،ناگهان فریادتکبیر،او را بخود آورد
حاج همت فریاد زد:حاجی! حاج احمد کجایی؟بچه ها نجات پیدا کردند حاجی بداخل چادر دوید،بی سیم روشن بودوصدای کبوترجلودار میآمد:ما الان روی دشمن مسلط هستیم.نمیدانیم چطور به اینجا هدایت شدیم؛ولی از این نقطه،کاملاً روی دشمن مسلطیم.منتظردستور شماییم.بگوییدچکار کنیم
حاج احمد گوشی را بدستش گرفت وگفت:اطرافتون چه خبره؟کجا هستید؟ جلودار ادامه داد:آنطرف دشت عباس،دشمن بامدرنترین تانکها مستأصل مانده که چه کند همه زمین گیر هستند.آمارغنائم خیلی بالاست
چادرفرماندهی پر از اشک بود ولبخند. اشک شوق وذکر تشکر از خدا
🆔 @Defa_Moqaddas
📷 جاویدالاثر، کاظم اخوان، عکاس، خبرنگار و رزمنده ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران در اوایل جنگ
💠 او در آغاز جنگ همگام و همدوش دکتر چمران در خوزستان حضور داشت و لحظات ناب صحنه های نبرد را به تصویر کشید
🔹 ... و در جریان اعزام نیروهای محمدرسول الله (ص) به سوریه و لبنان، همراه با حاج احمد متوسلیان و دو تن دیگر به اسارت رژیم صهیونیستی درآمد
🆔 @Defa_Moqaddas
11.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 تصاویر کمتر دیده شده از رزمنده، عکاس و خبرنگار #دفاع_مقدس ٬ جاویدالاثر #کاظم_اخوان - همگام و همدوش دکتر چمران در آغاز جنگ
🔹 ... و در جریان اعزام نیروهای محمدرسول الله (ص) به سوریه و لبنان، همراه با حاج احمد متوسلیان و دو تن دیگر به اسارت رژیم صهیونیستی درآمد
🆔 @Defa_Moqaddas