eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 کلکسیون جنگ پسر فوق‌العاده بامزه و دوست داشتنی بود. بهش می‌گفتند «آدم آهنی» یک جای سالم در بدن نداشت. یک آبکش به تمام معنا بود. آن‌قدر طی این چند سال جنگ تیر و ترکش خورده بود که کلکسیون تیر و ترکش شده بود. دست به هر کجای بدنش می‌گذاشتی جای زخم و جراحت کهنه و تازه بود. اگر کسی نمی‌دانست و جای زخمش را محکم فشار می‌داد و دردش می‌آمد، نمی‌گفت مثلاً (آخ آخ آخ آخ آخ) یا ( درد آمد فشار نده) بلکه با یک ملاحت خاصی عملیاتی را به زبان می‌آورد که آن زخم و جراحت را آن‌جا داشت. مثلاً کتف راستش را اگر کسی محکم می‌گرفت می‌گفت: « آخ بیت‌المقدسم» و اگر کمی پایین‌تر را دست می‌زد، می‌گفت: «آخ والفجر مقدماتیم» و همین‌طور «آخ فتح‌المبینم»، «آخ کربلای پنجم و...» تا آخر بچه‌ها هم عمداً اذیتش می‌کردند و صدایش را به اصطلاح در می‌آوردند تا شاید تقویم عملیات‌ها را مرور کرده باشند. 🔸 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
🍂 من ندانم با که گویم شرح درد قصه ی رنگ پریده ، خون سرد هر که با من همره و پیمانه شد عاقبت شیدا دل و دیوانه شد قصه ام عشاق را دلخون کند عاقبت، خواننده را مجنون کند آتش عشق است و گیرد در کسی کاو ز سوز عشق، می سوزد بسی قصه ای دارم من از یاران خویش قصه ای از بخت و از دوران خویش یاد می آید مرا کز کودکی همره من بوده همواره یکی السلام علیک یا اباعبدالله، روحی فدای 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 راز لبخند شهید کنجکاو لبخند شهید حقیقی هنگام دفنش بودم و در ذهنم فرضیه می ساختم تا اینکه دست روزگار مرا به پای خاطرات مادر شهید نشاند. او می گفت: هیچ‌گاه ندیدم که پایش را جلو ما دراز کند هیچ‌گاه ندیدم صدایش را بلند تر از صدای ما کند هیچ‌گاه ندیدم غیبت کند و غیبت گوش کند هیچ‌گاه ندیدم.... متانت، حیا، صبر، توجه به فقرا و... و به همین سادگی، سالک شدند و عارف و مستجاب الدعوه •┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈• ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود وین بحث با ثلاثه غساله می‌رود می ده که نوعروس چمن حد حسن یافت کار این زمان ز صنعت دلاله می‌رود شکرشکن شوند همه ی طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر کاین طفل یک شبه ره صد ساله می‌رود 🔸 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 روضه شبانه کانال حماسه جنوب روضه خواندن خود امام حسین (علیه السّلام) مرحوم آیت الله تکابنی در مواعظ المتقین می نویسد: سلمان فارسی تو کوچه ها و پس کوچه ها عبور می کرد، دید آقا امام حسین (علیه السّلام) در سن کودکی، گوشه ای دور از بچه های دیگر ایستاده اند و گریه می کنند. سلمان جلو رفت، سؤال کرد یابن رسول الله ! جانم به فدای شما، آیا اتفاقی افتاده است، اینچنین گریه می کنید؟ ابی عبدا… جواب نداد، باز سلمان اصرار کرد، گفت آیا کسی شما را اذیت کرده، دائم سؤال می کرد. آخر پسر زهرا فرموده باشد: سلمان ! اگر بگویم طاقت شنیدنش را نداری، عرضه داشت یابن رسول ا… ! مگر نشنیدید پیغمبر فرمود: سلمان از ما است به من بگویید چی شده است؟ شروع کرد وقایع کربلا را تعریف کند. ای سلمان ! یک روز من بزرگ می شوم، گذر من به کربلا می خورد، خدا به من یک پسر می دهد، اسم او علی اکبر است، سلمان فرشته ها صف می بندند جمال این پسر را ببینند،  اما همین پسر را تو کربلا جلوی من می کشند … 😭😭 سلمان ! خدا یک پسر دیگر به من می دهد اسمش علی اصغر است. این پسر را با لب تشنه وقتی از لشگر برای او آب می خواهم او را روی دستم با تیر سه شعبه می کشند.😭😭 سلمان ! خدا به من یک برادر می دهد اسم او عباس (علیه السّلام) است کنار نهر آب او را با لب تشنه می کشند ….😭😭 سلمان نگاه می کرد، دید گریه ی آقا شدیدتر شد، نفس بند آمد صدا زدند ای سلمان ! زینبم …😭😭😭 اینقدر گفت  …. سلمان آخر کار سؤال کرد، آقا جان ! شما که همه کاره ی خلقت هستید اراده کنید همه چیز را عوض کنید. آقا امام حسین (علیه السّلام) فرموده باشند: سلمان درست می گویی، ولی  من دوست دارم فدایی دوستانم بشوم، دوستانم فردا دور هم جمع بشوند اسم من را بیاورند … شفاعت دوستانم را فردا بکنم نگذارم در آتش جهنم بسوزند. 🙏 سلمان ! نشونه ی دوستان من دو چیز است، یکی  اشک چشمشون، یکی هم دلهای آنهاست که برای کربلا پر می زند، برای دیدن کربلا می میرند …😭😭 یا حسین، دست ما رو هم بگیر و ردیف آزادشدگان از آتش قرار ده ❣😔❣ @defae_moghadas 🏴
🍂 🔴 نواهای ماندگار ❣ حاج صادق آهنگران ❣ بمناسبت ماه محرم 🎤 وادی عشقم دیار کربلا ساربان آهسته ران آهسته ران 🔴 به ما بپیوندید ⏪ هر شب با یک نوحه خاطره انگیز از دوران نورانی دفاع مقدس 🔴 در کانال حماسه جنوب @defae_moghadas . 💠☄💠☄💠
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 حال‌گيری پای منبع آب، تصادفی همديگر را ديديم. سعی می كردم خودم را نشانش ندهم كه مبادا خجالت بكشد، ولی برايم خيلی جالب بود كه او هم نماز شب میخواند. وقتی برگشتم به چادر، با كمال تعجب ديدم، رفته و تخت خوابيد.  فكر كردم يعنی چه؟ آدم بلند شود برای نماز شب، بعد وضو بگيرد و نماز نخوانده برود بخوابد. گذشت تا بعدها كه كمی رويمان به هم بازتر شد.  پرسيدم: آن شب قضيه چی بود؟ با همان لحن داش مشتی‌ش که لحن شوخی هم نداشت، سرش را پایین انداخت و نگاهی به تسبیح دانه درشتش کرد و گفت؟ والله يك چند وقتیه حسابی حال مارو می‌گيره؛ هرچه دوست و رفيق داريم انتخاب می کنه و می بره، ما هم كه هرچه دست به دامنش می‌شيم كه:  اقلا حالا كه مارو نمی‌بری اين‌ها رو به خواب ما بيار، هیچی دیگه محل ما نمیذاره. منم گفتم، بذار ببينه حال‌گيری خوبه یا نه؟.....همین 😳 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 امام و محسن رضایی عملیات بدر در روز بیستم اسفند 1363 شروع شد. یک روز قبل از آغاز عملیات، آیت ا... توسلی از بیت حضرت امام(ره) تماس گرفتند و گفتند: 👈 امام فرمودند: به آقا محسن بگوئید خط مقدم نرود، حفظ جان ایشان، واجب است. موضوع از این قرار بود که یکی دو روز قبل از آن، شهید محلاتی در جبهه بودند. فرماندهان، بدون اطلاع من، به ایشان گفته بودند آقا محسن، خیلی به خط مقدم می رود، این، خطرناک است، شما بنحوی این مسئله را به امام برسانید که ایشان را منع کنند. شهید محلاتی بلافاصله پس از مراجعت به تهران، موضوع را از طریق آقای توسلی به عرض حضرت امام(ره) رسانده بود که امام فرموده بودند: به آقا محسن بگوئید خط مقدم نرود، حفظ جان ایشان واجب است. وقتی آیت ا... توسلی این دستورِ حضرت امام(ره) را به من ابلاغ کردند، من پیغامی را مکتوب کردم و برادرانِ دفتر اینجانب، آنرا با کد و رمز به آقای انصاری(دفتر حضرت امام(ره)) منتقل کردند. 👇👇
🔻متن پیغام اینجانب به محضر حضرت امام(ره) این بود:   👈  " محضر مبارک حضرت امام خمینی روحی فداه با سلام و عرض ادب، امر حضرتعالی، واصل و مطاع است. چند نکته باستحضار می رسد: 1ـ گاهی اوقات، برای آنکه از شناسایی های قبل از عملیات مطمئن شوم و ابهامم برای صدورِ دستورِ حمله، مرتفع شود ناچارم خودم به منطقه دشمن بروم تا اطمینان حاصل کنم. 2ـ گاهی اوقات، در حین عملیات، گره ای در کارِ عملیات، بوجود می آید که جز با حضور خودم، گشوده نمی شود و حاضر شدنم در منطقه درگیری، ضرورت می یابد. 3ـ گاهی اوقات، در گرماگرمِ عملیات، برای تقویتِ روحیه فرماندهان، حضورم در محدوده درگیری، لازم می شود. هرچه حضرتعالی امر بفرمائید عمل می کنم." آقای انصاری، پیغام مرا خدمت حضرت امام(ره) تقدیم و خیلی سریع، پاسخ آن حضرت را ابلاغ نمودند که: 👈 " امام فرمودند: به آقا محسن بگوئید، تشخیص، با خودِ شماست، ملاحظات امنیتی را رعایت کنید." محسن رضایی 🍂
رقیه جان! اینان فرزندان انقلابند فرزندانی که با تمام وجود از دستخط شما مشق نوشتند و ایستادن را تمرین کردند. تو فرزند بزرگ فرمانده و معلم بشر بودی و اینان فرزند سربازان شما، وای....... که درد یتیمی هم در این مقام، زیباست، خصوصا اینکه دست گیرشان تو باشی ❣😭
باز آیینه و آب و سینی و چای و نبات باز و یاد شهدا با .. 🌹السلام علیکم ایها الشهدا....🕊🕊🕊
شهید امیر علم ساعاتی قبل از شهادت- عملیات طریق القدس_بستان سال ۶٠ در تصویر بالا چهره مرحوم حاج آقا شریف نیا نیز مشاهده می‌شود روحشان شاد. @defae_moghadas
🍂 🔻 محرم در اردوگاه دکترحمیدرضاقنبری بعثی ها، هر سال بعد اذان صبح عاشورا در بلندگوهای اردوگاه الانبار مقتل خوانی به زبان عربی می گذاشتند ۱۰شب تمام هر شب، مراسم عزاداری دهه ی عاشورا در آسایشگاه ها شامل سخنرانی، روضه خوانی و سینه زنی داشتیم خیلی دلمان می خواست صبح عاشورا برای سیدالشهدا(ع) در حد توانمان سنگ تمام بگذاریم ولی افسوس که شرایط اجازه نمی داد آخر، روزها درهای آسایشگاه ها باز بودند و بعثی ها داخل اردوگاه بودند و اجرای مراسم مذهبی در نظر بعثی ها ممنوع بود با این اوصاف پخش مقتل خوانی از بلندگوها که برنامه ی روتین خود بعثی ها بود برای دلهای بی قرار اسرا در عزاداری سیدالشهدا(ع) فرصت را مغتنم می کرد 👇👇👇
در آن ۳-۴ساعتی که مقتل خوانی پخش می شد یک ساعت اول آن را که، در داخل آسایشگاه های در بسته بودیم ولی بلافاصله پس از باز شدن درها، ۲-۳ ساعت بقیه اش را می رفتیم و در محوطه ی خاکی جلوی قاطع پراکنده می شدیم. قلم من عاجز است از توصیف صحنه های بی بدیلی که در صبح های عاشورا ی قاطع٢ توسط بچه ها خلق می شد!! صبح عاشورا بعد از باز شدن در آسایشگاه ها دیگر مثل بقیه ی روزهای سال، کسی رغبت نداشت به سمت سرویس های بهداشتی برود! مسؤلین غذای آسایشگاه ها هم برای رفتن و گرفتن صبحانه شوقی نداشتند! درها که باز می شدند برای شنیدن بهتر مقتل خوانی در محوطه ی خاکی پخش می شدیم هر کدام از ما، یک گوشه ای را انتخاب می کردیم، روی خاک ها می نشستیم، زانوهای غم را بغل می کردیم و همراه با کلمه کلمه ی مقتل، گریه می کردیم... @defae_moghadas 🍂
تصویر پربازدید مجازی امروز 👆 @defae_moghadas