🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
آبراه هجرت
خاطره رزمنده اندیمشکی
پرویز پور حسینی
(عملیات کربلای ۴)
🔺قسمت چهارم
بعد از شرکت در مراسم تشییع شهید حسین زاده با دلی اندوهگین 💔به پادگان کرخه برگشتیم .
بعد از چند روز به دو گروهان #نصر و #فتح مرخصی دادند ولی به گروهان ما اعلام شد برای ادامه ماموریت به پلاژ برگردیم و به ما مرخصی ندادند . بچه ها موضوع را فهمیدند و خوشحال چادرها را جمع کردند و سوار کامیونها شدند .
غروب به پلاژ رسیدیم . چادرها برپا شد . صبح روز بعد در مراسم صبحگاه فرمانده گردان ، برادر #جان محمد جاری را به جای شهید حسین زاده فرمانده گروهان حدید معرفی کرد .
بعد از صبحانه ، ما را به خط کردند تا به ما لباس غواصی بدهند . برادر طاهری به ما گفت :
لباساتونو بپوشید... می خوایم بریم غواصی !🏊🏊🏊🏊
همه به سرعت لباس پوشیدیم و روی اسکله کنار آب مستقر شدیم . در این آموزشها چیزهای جدیدی یاد می گرفتیم ؛ مثلا به وسیله طناب باید به شکل ستون پشت سر هم حرکت کنیم که شب عملیات همدیگر را گم نکنیم یا در یکی از آموزشها به دستور #علی جمالی فر، معاون گروهان در جهت مخالف آب حرکت کردیم و همزمان قایق هایی مدام دور بچه ها موج هایی🌊🌊🌊 ایجاد می کردند که شنا در این وضعیت هنر می خواست و صبر و توان !😬😳😩
حدود یک کیلومتر رفته بودیم که برادر #کیخواه به خاطر فشار زیاد خون بالا آورد 😱😥. زود او را از آب خارج کردند و به بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک فرستادند . او یکی از دوستان صمیمی من بود . بعد از آموزش مرخصی گرفتم و تا او را در بیمارستان ندیدم خیالم راحت نشد .
🔴 ادامه دارد ⏪
________/\________
حماسه جنوب، خاطرات
@defae_moghadas
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
عملیات کربلای چهار در منطقه عملیاتی غرب اروندرود(1365)
هدف:رسیدن به دروازههای بصره
گردان حمزه سید الشهدا اندیمشک
@defae_moghadas
زندگي روزمره بي آلايش رزمندگان در منطقه - برگزاري مراسم دعا و نماز جماعت
@defae_moghadas
🔴 بالاخره، امروز به اربعین رسیدیم. روزی که به قول آقا، همه دلدادگان را همچون مغناطیس به خود جذب می کند و در این مسیر قرار می دهد.
وقتی به یک سوم انتهای مسیر کربلا نزدیک می شویم، صحنه های عاشقی تغییر می کند و شدت می یابد.
هر چند هنوز کودکان و دختر بچگان راه می آیند، هر چند هنوز پیرمردان قد خمیده عصا زنان پیش می روند و چشم بر عموها دارند، هر چند..... ولی در همین حال در گوشهای بساط ماساژ دهنده ها و درمانگاه ها و پاهای پانسمان شده بیشتر به چشم می آید.
جسم های ضعیف در برابر اراده های پولادین برای رسیدن به آخر خط کم می آورند. ولی مگر اجازه دارند کم بگذارند؟!
کم کم به عمود 1390 نزدیک می شویم. ترافیک سنگین خودروهای سبک و سنگین نشان می دهد که بزودی وارد ابتدای شهر می شویم. خاکی که از عبور و مرور آنها بلند شده چهره ها را تغییر داده. گویی هرکس در این راه قرار می گیرد باید همچون اهل بیت علیهم السلام مصیبت ببیند و همرنگ آنها شود.
گاهی روی آسفالت حرکت می کنیم و گاه روی زمین خاکی. ولی این قطار بهم پیوسته جمعیت قطع شدنی نیست و قدم های آخر را برای دیدن اولین تصویر گنبد حسین علیه السلام باید طی کنیم.
بعد از گذشتن از سه راهی ابتدای شهر و خلاص شدن از خودروها، در مسیر طریق الحسین یا همان خیابان منتهی به بین الحرمین پا می گذاریم و چشممان به گنبد طلایی کسی می افتد که سرسلسله عشق است و انرژی. ذوق و شوقی تمام وجودمان را در بر می گیرد، ذوق و شوقی که عاملی می شود برای ادامه راه. ناخودآگاه دست ها به روی سینه قرار می گیرد و لب ها به جنبش در می آید، السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی.....
فاصله ما تا حرم بیش از پنج کیلومتر تخمین زده می شود. آنهم از وسط موکب ها و هیأت هایی که راه را محدود کرده اند. ایستگاه های تفتیش هم که مکرراً در سر راه هستند و فشردگی جمعیت را بیشتر می کنند.
چند کیلومتر باقیمانده را هم آرام آرام طی می کنیم. هر چه جلوتر می رویم تراکم جمعیت بیشتر می شود. در جایی وضو می گیریم و وارد خیابان بین الحرمین می شویم. نیروهای انتظامی و هیأت های عزاداری با بستن راه موقتا مانع عبور شدهاند. به شکلی که احساس می کنیم در حال پرس شدن هستیم. راه را کج می کنیم و در گوشه ای دست ها را به طرف حرمش بلند کرده و دعا می کنم...... و افسوس می خورم که نمی شود جلوتر رفت و ضریح زیبایش را لمس کرد.
🍂
🍂
🔴 نواهای ماندگار
💢 حاج صادق آهنگران
┄┅═══✼🌸✼═══┅┄
🔰 اربعین حسینی
⏪ قافله غم
رسیده قافله غم
بسوی شام بلا
به دشت کرب و بلا
به دشت کرب و بلا
┄┅═══✼🌸✼═══┅┄
🔻 شعر: حبیب اله معلمی
🔻 زمان اجرا: نامعلوم
🔻 حجم: 2.38
🔻 مدت آهنگ: 11:23 دقیقه
در کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
┄┅═══✼🌸✼═══┅┄
.
حماسه جنوب،خاطرات
🔴 بالاخره، امروز به اربعین رسیدیم. روزی که به قول آقا، همه دلدادگان را همچون مغناطیس به خود جذب می
🔴 طبق درخواست آیت الله سیستانی مبنی بر نماندن زایرین در کربلا بخاطر ازدحام بیش از حد، مسیر را به طرف محل تجمع سرویسهای ایاب و ذهاب پیش رو گرفتیم.
سخاوت مردم عراق در این چند روز خیلی به چشم می آمد. از موکب های بین راه گرفته تا موکب های مسیر نجف تا کربلا و خود شهر کربلا.
از ذبح گاو و گوسفند و شتر گرفته تا آب خوردن و چای و.... از بریون و ماهی و کباب کوبیده تا فلافل و ماکارونی و باقلا و نخود و.... از موکب های کوچک چای گرفته تا موکب هایی که بیش از پنج هزار نفر را غذا می دادند و با روی باز از زایرین امام حسین علیه السلام استقبال می کردند.
پیش خودم می گفتم روندی که در چهل سال گذشته شکل گرفته حکایت ها از وحدت سلسله وار مسلمین دارد. در روزهای انقلاب وحدت شهری را تمرین کرده بودیم، در دفاع مقدس، وحدت ملی را و حال، وحدت جهانی شدن را برای ظهور.
همانجا که سفید و سیاه کنار هم، خوش و بش می کردند و عکس می گرفتند. شماره تلفن رد و بدل می کردند و از اوضاع هم باخبر می شدند. کنار هم می خوابیدند واز سهم خود به آنها می دادند و التماس دعا داشتند.
همه و همه نشان از دمیدن روح سیدالشهدا در ابدان شیعیان و غیر شیعه داشت تا ان شاالله آمادگی ظهور.
به گاراژ السید جودی رسیدیم و با پایی که دیگر رمقی نداشت زمینی چند هکتاری را مملو از خاک و بدون هیچ ساختمان و نظمی می دیدیم که مسافران سرگردان به دنبال ماشینی می گشتند که آنها را به مقصد خود برساند.
رانندگان هم کم نگذاشته بودند و هر قیمتی برای خود بریده بودند تا برخلاف هموطنان خود سودی از اربعین کرده باشند. تنها خودروهای مجانی مربوط بود به کمپرسی هایی که هر کدام تعدادی را در آن شرایط سخت در عقب سوار می کردند تا در مسافت سیزده، چهارده ساعته به مرز بیاورند و چقدر این صحنه ها برای ما ایرانی ها دردآور بود.
بعد از ساعتی سرگردانی بالاخره سوار مینی بوس نسبتا تمیزی شدیم و با مبلغی که هزینه سفر هوایی ما به مشهد است به مرز آمدیم. با ورود به خاک ایران و دیدن نظم و انضباط و امنیتی که نیروهای انتظامی ما فراهم کرده بودند زمزمههای تحسین از اطراف بگوشم می رسيد. خصوصا سرویس های شهری شیراز که بصورت مجانی مسافران اربعین را تا ماشین های کرایه ای می آورند و پیاده می کردند.
گزارش فوق، یادداشت هایی بود از راهپیمایی حقیر که برای اولین بار توفیق شرکت در این حماسه نصیبم شده بود.
التماس دعا
🍂
🍂
🔻 یادش بخیر،
زمانی که بر سینه می زدیم و اشک می ریختیم و می گفتیم
" حسین حسین میگیم میریم ڪربلا "
و امروز به همان روز رسیدیم،
کربلا رفتن ما، مدیونِ همان ؛
" حسیـن حسیـن " گفتنهاست ...
#لبیـڪ_یاحسـین
#هر_زائر_اربعین_نایب_یک_شهید
@defae_moghadas
🍂
⭕ #ما_رایت_الا_جمیلا
💠 این کفش ها و دمپایی های رها شده جلو مرقد امام علی علیه السلام هرکدام یک داستانند. یک روایت برای آدمی که چون به یک قدمی دیدار با محبوبش رسیده است کفش ها را رها کرده و بی امان دل به دریا زده است.
💠 کفش داری در چند قدمی است اما صف دارد و اینجا در چند قدمی مرقد پدر، حوصله ای برای صف نیست. چند دقیقه ای آنجا ایستادم و مردانی را دیدم که بیرون می آیند و دمپایی و کفش شان را پیدا نمی کردند، معطل نمی کردند و با پای برهنه راه می افتادند تا به مقصد بعدی برسند.
💠 قصه دمپایی ها، قصه آدم هایی است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. صاحبان آینده دنیا
@defae_moghadas
🍂