eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.1هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 شکارچی - ۳ خاطرات شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور از دفاع مقدس ✾࿐༅◉༅࿐✾ دومین کار، شناخت منطقه دشمن بود. برای شناخت دقیق این منطقه، در چند روز اول بدون هیچ شلیکی، فقط دیده بانی👀 می کردم و محل سنگرهای آمبولانس و دپوهای شلیک آنان را شناسایی و روی کاغذ کالک ثبت می نمودم. سومین مسئله برای من، شناسایی محل های استتار و اختفاء خودم بود. به طوری که کلاه خودم را با گونی پوشانده، اسلحه ام را گلی و با پوشیدن لایه داخلی اورکت های ایرانی، خودم را کاملاً استتار می کردم. هیچ ریسکی درکار نبود. حتی در مواقعی که محل شلیک، مناسب نبود، گونی سر می کردم و به تماشا می نشستم و همین کار موجب شوخی و خنده بچه ها هم شده بود. اوایل از دیدن عراقی ها در حالی که خودم دیده نمی شدم، ذوق می کردم و دوست داشتم دست به اسلحه برده و شلیک کنم، ولی آرام آرام بر خودم مسلط شدم. یاد گرفته بودم قبل از هر شلیکی روی خاکهای مقابلم کمی با دست آب بپاشم. این کار باعث می شد تا در موقع شلیک خاک بلند نشود و موقعیتم برای دشمن مشخص نباشد. یک ساختمان اداری سه طبقه در گمرک خرمشهر وجود داشت. یک بار وسوسه شده بودم تا بالای آن بروم و سروگوشی آب بدهم. بعضی جاهای راه پله منهدم شده بود و خیلی سخت و خطرناک می شد از آن بالا رفتم. روزی بعد از نماز صبح و با استفاده از تاریکی هوا، با یک مشقتی بالای آن رفتم. چشمم که به فضای مقابلم افتاد زیر لب گفتم : (ص) چیزی که می دیدم باور کردنی نبود. تا خط دوم زیر چشمم بود. ولی اگر مرا می دیدند تکه بزرگم، گوشم بود !! سبک و چابک بودم. فوری از آنجا پایین آمدم تا برای آن نقشه ای بکشم. ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 👈عضو شوید ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂