eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
755 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 💠امروز 12 مرداد سالروز شهادت 👇 👈محمدابراهیم بختیاری .سال59 .آبادان 👈مرزوق ابراهیمی .سال60 .آبادان 👈یونس دریس .سال60 .آبادان 👈محمد رزم آرا .سال61 .آبادان 👈عبدالمجید توکلی ریزی .سال61 .آران و بیدگل 👈احمد مکوندی .سال62 .مسجدسلیمان 👈لطیف قلطه .سال66 .ماهشهر 👈رمضان باورصاد شهری پور .سال74 .ایذه خوزستان بیش از ۲۳۰۰۰شهید در دفاع مقدس تقدیم اسلام و میهن کرده است . روح امام شهدا و شهدا صلوات 🌹 @defae_moghadas2 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
روح امام شهدا و شهدا دفاع مقدس و مدافع حرم صلوات
🍂 فرار از غرور ❣شیخ مصطفی بصیر پور را یک روز بعد از اینکه در چادر در منطقه کلاس گذاشته بود نشستم در کلاسش و از صحبتاش لذت بردم. بعد از اینکه کلاس تمام شد از چادر آمدیم بیرون وصداش زدم رفتم پیش ایشان وصورتش را بوسیدم وهمچنین پیشانی ایشان را خم شد دستم رو ببوسه اجازه ندادم. فرداصبح بعد از صبحگاهی که تمام شد ،ایشان امدند پیش من وگفت خواهش میکنم دیگه کلاس برای من نگذارید گفتم چرا گفت ممکن هنگام درس دادن من رو غرور بگیره ومرتکب گناه بشم. راوی : مهدی کاکاحاجی گردان کربلا اهواز روح شهدا و امام شهدا صلوات @defae_moghadas2 🍂
🍂 🔹بسیجیان کوچک علی ماپار و بسیجی مسیحی، حسین شهادت پیشه 🔻حدودا ۲۵ بهمن ماه ۱۳۶۲ بود که سپاه اهواز جهت عملیات خیبر فراخوان داد . بعد از جمع شدن نیروها در سپاه اهواز کاروان را به پادگان مصطفی خمینی( ره ) اندیمشک حرکت دادند . آخرین روزی که توی پادگان بودیم فرمانده سپاه اهواز برادر عباس صمدی جهت بازدید به اونجا آمدند . آنروز گردان توی محوطه صبحگاه به خط شد و برادر عباس صمدی بعد از کمی صحبت درباره عملیات خیبر که در پیش بود تذکرات لازم را به نیروها دادند . اون موقع نیروها زیر نظر گردان قدس که فرمانده اش برادر علی رضا اسکندری بود رفت . یک آرم کبوتر و قدس هم روی جیب بچه ها زده شد که بچه ها اون موقع به اون آرم به شوخی می گفتند : آرم کفتر بازی . بعد از اتمام صحبت های فرمانده عباس صمدی من انتهای گردان ایستاده بودم متوجه شدم جلوی گردان کمی شلوغ است و چند تا از بچه ها دارند جر و بحث و گریه می کنند . رفتم جلو دیدم دو تا از بسیجی های کوچولو که کارت شناسایی شان را برادر عباس صمدی گرفته بود داشتند گریه می کردند . یکی از اونها علی ماپار بود که با گریه و قلدری کارتش را پس گرفت و خندان سر جایش نشست . نفر دومی یک بسیجی با موهای صاف زرد کمی متمایل به خرمایی بود و شبیه بچه اروپاییها بود . ایشون هم خیلی گریه می کرد و کارتش را برادر عباس صمدی نمی داد . برادر صمدی به ایشون گفتند : باید برگردی و بری خانه . این بسیجی کوچولو به برادر صمدی گفت : اگه کارتم را پس ندهید برمی گردم به دین خودم . برادر صمدی همینطور مانده بود که منظور او چیه ؟ با کمی مکث به ایشون گفتند : مگه دین خودت چیه ؟ گفت من مسیحی هستم بخاطر علاقه به بسیجیان و جنگ آمده ام مسلمان شده ام . برادر صمدی با تعجب کارت ایشون را هم پس دادند . بعدا حسین شهادت پیشه این بسیجی کوچولوی مسیحی در تبلیغات گردان مشغول فعالیت شد . صبح ها توی گردان بچه ها را با بلند گو برای نماز صبح بیدار می کرد و اذان را هم می گفت . کلا بچه شاد و سر حال و خندانی بود و همه او را دوست داشتند . حسین برای عملیات خیبر تا خط مقدم جبهه طلائیه آمده بود . ای کاش سپاه او را پیدا می کرد و از ایشون دلجویی و مشکلاتش را حل می کرد . حسین نام و نام خانوادگی قبلی خود را با نام مستعار حسین شهادت پیشه تغییر داده بود . نام پدر حسین پینو ئل بود و اهل تهران بودند . علی ماپار هم بعنوان کمک بیسیم چی مشغول خدمت شد . علی بعد ازعملیات کربلا ۵ جایش همانند شهید اسماعیل فرجوانی و شهید علی بهزادی و شهید عبدالله محمدی و شهید صادق نوری برای همیشه در گردان خالی ماند . علی خیلی با حجب و حیا بود . ایشون وقتی در ماموریت قبلیش در پاسگاه زید مجروح می شود توی بیمارستان وقتی خانم پرستار آمده بود پانسمان ایشون را عوض کند به خاطر نامحرم بودن به ایشون اجازه پانسمان نداده بود . خداوند هم در این دنیا و هم در آن دنیا حسین شهادت پیشه را خشنود کند و خداوند رحمت کند علی ماپار را و خداوند رحمت کند شهدای گردان قدس و کربلا و نور را . روح امام شهدا و شهدا فاتحه مع صلوات 🌷 بهرام یاراحمدی @defae_moghadas2 🍂
🍂 فرار از غرور ❣شیخ مصطفی بصیر پور را یک روز بعد از اینکه در چادر در منطقه کلاس گذاشته بود نشستم در کلاسش و از صحبت هاش لذت بردم. بعد از اینکه کلاس تمام شد از چادر آمدیم بیرون وصداش زدم رفتم پیش ایشان وصورتش را بوسیدم وهمچنین پیشانی ایشان را خم شد دستم رو ببوسه اجازه ندادم. فرداصبح بعد از صبحگاهی که تمام شد ،ایشان امدند پیش من وگفت خواهش میکنم دیگه کلاس برای من نگذارید گفتم چرا گفت ممکن هنگام درس دادن من رو غرور بگیره ومرتکب گناه بشم. راوی : مهدی کاکاحاجی گردان کربلا اهواز روح شهدا و امام شهدا صلوات 🍂
🔸🍂🍂🌺🍂🍂🔹 👇 🔻وي به هنگام جنگ تحميلي بارها در اهواز با تيربار به قلب دشمن حمله كرده و باعث تعجب دوستانش شده بود و از شهامتش همين بس كه كوچكترين ترسي در دلش نبود؛ گلوله هاي خمپاره اش چنان به هدف مي خورد كه همه را متعجب مي كرد پس از اينكه پدرش به قم منتقل شد. وی بعد طی کردن دوره16 سپاه به گردان بلالی اهواز پیوست ودر جبهه آبادان حضور يافت و پس از رشادتها و حماسه هايي كه از خود گذاشت در يك نبردي سخت پس از فتح تپه هاي ميدان تير آبادان و خنثي كردن ضد حمله در26/2/60 در اثر اصابت گلوله توپ دشمن كافر به جمع كاروان شهدا پيوست. اين شهيد عزيز به هنگام شهادت تشنه بود و با لبي تشنه به ديدار مولايش حسين(ع) شتافت. از شهيد محمورضا زعفراني فقط يك دست و يك پا بجا ماند و همرزمانش را داغدار ساخت. روحش شاد و يادش گرامي باد. منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم روح امام شهدا و شهدا صلوات 🌷 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
💠✨💠✨💠✨ 👇 🔻حاج حمزه با دیدن خمپاره های ارتش خودی عشق وعلاقه ای به قبضه های خمپاره پیدا کرد که در آن زمان سپاه با درخواست چند قبضه از ارتش به نیروهای سپاه دادند که شهید بعداز مدتی کار و تلاش در ادوات به سمت مسئول ادوات درآمد. در ابتدای جنگ ها منظم  حاج حمزه به سمت فرماندهی گردان ادوات منصوب گردید که ایشان این مسئولیت را تا آخر جنگ به دوش کشید گردان ادوات در تمام عملیاتهایی که در استان خوزستان و چندین عملیات در غرب کشور شرکت نموده شهدای زیادی تقدیم میهن کردند. که شهید حاج حمزه چندین بار در این عملیاتها مجروح و شیمیایی شدند بعد از جنگ شهید حاج حمزه صنوبر سمت های مختلفی در لشگر ۷ولیعصر"عج" داشته آخرین مسئولیت ایشان مسئول مدیریت عملیات در معاونت عملیات لشکر بود که بر اثر جراحت های سخت که از دوران جنگ تحمیلی در بدن داشتند در تاریخ ۸/۲/۱۳۸۳ به درجه رفیع شهادت نایل گردیدند. روحش شاد و یادش گرامی باد…. روح امام شهدا و شهدا صلوات https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1