eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
912 ویدیو
22 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
مـسـیر بِهِشـت خَطِّ شلوغے دارد آن هم اگـر وعده ے «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقون» را در مصحف خوانده باشے.. 💢 شهید مدافع حرم متولد ۱۳۶۲ از طریق لشکر ۷ حضرت ولیعصر عجل الله استان برای دفاع از حریم و حرم اهل بیت به کشور سوریه اعزام شد و در تاریخ ۱۲ بهمن ۹۴ در عملیات آزاد سازی شهرهای شیعه نشین نُبُل و الزهرا از ناحیه صورت و سینه و دست به شدت مجروح و دچار موج گرفتگی شدید گردید. ۷۰ درصد جانبازی و موج گرفتگی شدید، تخلیه یک چشم، و نقص شدید بینایی چشم دیگر، ثمره ی مجروحیت های متعددی وی گردید. سرانجام این جانباز دلاور روز پنج شنبه یکم اسفندماه ۹۸ به دلیل آسیب های متعدد جسمی به یاوران شهیدش پیوست. 📿شادی روحشان
▪️آن‌قدر خستگی‌ناپذیر کار می‌کرد که من همیشه به او می‌گفتم: «آخه «روزبه» یک ساعت استراحت به خودت بدی بد نیست.» در عملیات بدر سال ۶۲ یک ‌چشمش را از دست داد. بیش از هفتصد ترکش در بدنش بود. با توجه به اینکه مشکلات شدید ریوی داشت، می‌توانست دیگر سر کار نرود و استراحت کند ولی از اینکه دو برادر دیگرم شهید شدند خیلی ناراحت بود. این سه برادرم همیشه با هم بودند. همیشه می‌گفت: «چرا اون‌ها رفتند و من نرفتم.» برای همین یک روز فعالیت خودش را متوقف نکرد. روزانه حدود هجده نوع دارو می‌خورد و دو الی سه اسپری استفاده می‌کرد. زمان شهادتش از سوریه یک کیسه پر از دارو از ایشان برگرداندند. دوستانش نقل کردند که «روزبه» گفته بود: «شفایم را از گرفته‌ام و دیگر نیازی به دارو ندارم.» 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۳۱ فروردین ۹۴ 📿هدیه به روحشان
▪️نقل از همسر شهید مدافع حرم هادی کجباف هادی روحیه حماسه‌طلبی و شجاعت خاصی داشت. توی همه حوادث و اتفاقات جهان اسلام بخصوص منطقه به شدت احساس مسئولیت می‌کرد. این‌طور نبود که بگوید بازنشسته شده و دیگر هیچ دینی بر گردنش نیست. اخبار تهدید داعش به حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) در سوریه را که می‌شنید برایش قابل هضم نبود. نمی‌توانست بی‌احترامی داعش را به حرمین تحمل کند. تصاویرش را که از تلویزیون می‌دید اشک از چشمانش جاری بود. من خودم می‌دیدیم که از فکر سوریه شب‌ها حتی خوابش نمی‌برد. 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۳۱ فروردین ۹۴ 📿هدیه به روحشان
مدافع حرم ▪️ ۲ روز بعد از سومین عمل آوردیمش خانه که به شهادت رسید. تختش گوشه پذیرایی بود. رفتم بالای سرش نیمه خواب بود، به من گفت چرا آمدی و از گوشه چشمش میریخت! گفت چرا بیدارم کردی بی بی سلام الله علیها بالای سرم بود داشتم با بی بی حرف میزدم. روز بعد هم به شهادت رسید و دقیقا همان جایی دفن شد که وقتی پنج شنبه ها می رفتیم گلزار دراز میکشید و میگفت اینجا برای من است. 🗓شهادت: ۷ شهریور ۹۵ 📿شادی روحشان
🔻فرازی از شهید مدافع حرم 🔖شهادت در راه دین مقدس اسلام است. وبا دلی پر از شوق و عاشقانه عازم ماموریت در کشور سوریه میباشم و بسیار خوشحال و شادمان هستم و اگر خدا بپذیرد جانم را در راه دفاع از حرمین شریفین و دین مقدسم تقدیم مینمایم. و ان شاءالله این حقیر از سربازان امام زمان عجل‌الله‌فرجه باشم و جزء افرادی باشم که در هنگام جان دادن ذکر لبم حسین باشد و به عشق مولا علی جان به جانان آفرین تسلیم نمایم. از خانواده خودم و برادران پاسدار خودم و همه شما خواستارم که همیشه در راه حق و ولایت و رهبری و انقلاب قدم بردارید و حافظ خون شهدا باشید تا بتوانید پرچم اسلام را به دست صاحب حقش امام زمان عجل‌الله‌فرجه بدهید و از همه شما خواستارم که من حقیر را حلال کنید. 🗓شهادت ۲آبان۹۴ مصادف با عاشورا ‌@varesan_shohada_dezful https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
14.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 او را یکی از معجزات انقلاب می‌نامند، شهید حسن باقری
💢صحبتهایی شنیدیی از مادر شهید علیرضا حاجیوند قیاسی: علیرضا هفتمین فرزندم بودند. ادب و احترامش به من و پدرش خیلی خوب بود. هیچ وقت جلوی پدرش حرفی نمی زد که باعث رنجش پدر شود. در کل اینطور نبود که جواب حرفِ من، پدر یا خواهر و برادرهایش را بدهد و یا با صدای بلند صحبت کند. علاوه بر احترام پدرش و من، احترام خواهر و برادرهایشم را همیشه حفظ میکرد. گاهی که بر سر موضوعاتی اختلاف نظر داشت، با لبخندش ما را متوجه نظر مخالف خودش میکرد. هیچوقت این را نمیخواست که حتما با نظرش موافقت شود و “چشم” بشنود؛ همیشه هم در مقابل خواسته های ما میگفت: چشم. حتی گاهی به او میگفتم: زود نگو چشم. اول ببین حرف درست هست یا نه! بعد بگو چشم 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۱۳ بهمن ۹۴
شهیدان از سمت راست: مسعود ماپار، علی بهزادی، علی حساموند و جبار ظهرابی...! اسفند سال ۶۳... پلاژ اندیمشک... آموزش آبی خاکی عملیات بدر...! https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای شهید؛ ای آن‌که بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته‌ای؛ دستی بر آور و ما قبرستان‌ نشینان عادات سخیف را نیز ازین منجلاب بیرون کش .. @defae_moghadas2
❣ذبیح الله و پیرمرد فرتوت محل 🔹 ذبیح الله قرار بود بیاید خانه که با هم به خرید برویم .تا صدای زنگ در بلند شد دو تا بچه ام دویدند توی حیاط .چیزی نگذشته بود که دیدم با ترس و لرز برگشتند داخل خانه : بابا با یک آدم دیگه اومده که بچه ها تو راه مدرسه ازش فرار میکنن ◇ چادرم را پوشیدم و رفتم به سمت در خانه. 🔹همسرم ذبیح الله ،با یک پیرمرد فرتوت وارد حیاط شدند .لباس پیرمرد کهنه و کثیف بود. شاید به همین دلیل بچه ها ترسیده بودند. ذبیح الله گفت: مهمون داریم. براشون غذای خوبی درست کن. 🔹بعد نایلون مرغ و هویج زردکی که خریده بود را به دستم داد. پیرمرد گوشه اتاق کنار بخاری نشست.ذبیح الله هم رفت توی حیاط و شروع کرد به شستن کفش های گل آلود مهمانمان. ◇ آمدم پیشش و پرسیدم : این کجا بوده ؟ ◇ در جواب گفت : مریضه.بردمش دکتر.من پدر ندارم،این جای پدرمه. ◇ غذای گرمی به او داد و از لباس های خوب خودش آورد و تنش کرد و یک گونی هم وسایل و خوراکی مختلف برایش کنار گذاشت و راهی‌اش کرد. 🔷️ به نقل از همسرشهید   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@defae_moghadas2