هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
ربنآ اصبحنا لك شآكرين 💐
ذآكرين حامدين راضين..
عليك متوكلين ..
لك الحمد ولك الشكر ..💐
ربنا فأتمم نعمتك علينا وعافيتك وسترك وأسعدنا ...💐
في الدنيا والآخرة
🌺صَّبَـٌٍاح الخـٌَيـَْـر🌺
@defae_moghadas
🍂
✨🔵🔵🍃🔵🔵✨🔵🔵🍃
#شهید_حسن رکابی
💠 من شهید می شوم !
🔰 بعد از عبور معجزه آسا از محاصره سوسنگرد به هویزه آمدیم . من بودم و حسن مستقیماً رفتیم پیش اصغر گندمکار که فرمانده سپاه هویزه بود. جریان حمله عراقیها و محاصره سوسنگرد را به او گفتیم .
🔰اصغر از کل جریان مطلع بود. با چهره مهربان و در عین حال جدیش به همه آماده باش داد و گفت همه مسلح شوید و وسائل خودتان را همراه داشته باشید . در کانال کوچکی که روبروی مقرمان کنده شده بود سنگر گرفتیم . تا شب در آنجا ماندیم ولی خبری نشد. من و حسن طبق معمول کنار همدیگه نشسته بودیم.
🔰 حسن کاملاً سکوت کرده بود و به نظر می آمد در حال و هوای خاصی است. مثل کسی می ماند که به تفکر عمیقی فرو رفته . بر خلاف همیشه که با من حرف می زد، ساکت بود . گاهی به چهره او خیره می شدم و گاهی هم سرم را بر می گرداندم . در خود فرو رفته بودم و فکر می کردم که چه خواهد شد ؟ یک دفعه حسن صدایم کرد و با خوشحالی گفت : «عباس! من شهید می شم ! وِه ، یا الله، من شهید می شوم ! » با تعجب به چهره اش که کاملاً بشاش شده بود خیره شدم.
🔰 واقعش گفته اش را خیلی جدی نگرفتم . این هم از شیطنت و کم ایمانی من بود. حسن در جریان محاصره سوسنگرد شهید نشد. پس از محاصره که موفق شدیم به اهواز برگردیم به او گفتم چطور شد که شهید نشدی ؟ او نگاهی به دور دست کرد و آهی کشید و هیچ نگفت. در قضایای هویزه هم همراه نیروهای حسین علم الهدی بود . اما به آنها نرسید و از آنها جا ماند. این مسئله او را خیلی ناراحت کرده بود . از حسن رکابی شاداب و بشاش دیگر خبری نبود . دیگر کمتر شوخی می کرد.
🔰 تا اینکه در انبار مهمات در حالیکه در آن دوران مظلومیت و تنهائی، کمترین تجهیزات را داشتیم روی پروژه موشکی کار می کرد که در اثر انفجار بمب زیر پایش به شهادت رسید و مرا در حسرت دیدن یکبار دیگر رویش باقی گذارد.
یادش گرامی باد 🙏
راوی : عباس علی عظیمی
حماسه جنوب - شهدا
@defae_moghadas2
✨🔵🔵🍃🔵🔵✨🔵🔵🍃
زندگی جز #جهاد و #عقیده چیز دیگری نیست
و سالار شهیدان #حسین_بن_علی (ع) جز این نمیداند.
جهاد در راه عقیده، جهاد در راه #ایمان ،
جهاد در راه بازیافتن حقوق #ستمدیدگان ،
جهاد در راه #نابودی_ظالمان ،
و بالاتر همه زندگی #جهاد_با_نفس است که بفرموده پیامبر اکرم (ص) " #جهاد_اکبر " است.
#شهید_بهمن_غنی_زاده🕊🌹
@defae_moghadas2
3 شهید در یک قاب...✨
همہ جورآمدنے رفتن دارد
اِلا #شهادتـ
شهادت تنهاآمدنِ بدون بازگشت
است، #شهید ڪِ شدے مےمانے
یعنے خدا نگهت میدارد
تـا اَبـد ...
شهیدان مدافع حرم از سمت راست :
#داوود_نریمیسا🕊🌹
#علی_محمد_قربانی🕊🌹
#محمد_کیهانی🕊🌹
@defae_moghadas2
#به_یاد_اباعبدالله_ع_گریه_کنید...
حتی اصابت ترکش به سر #علی_رضا نیز او را خانهنشین نکرد. سومین باری که مجروح شد، چشمش به شدن آسیب دید اما او برای شهادت لحظهای را از دست نمیداد؛ چراکه میدانست بالاتر از شهادت در محضر خداوند متعال نیکی وجود ندارد.
آن روز سهشنبه آمده بود، او شمع محفل خانواده بود؛ وقتی همه اهل خانه آمدند، گفت: «پنجشنبه شما برایم گریه میکنید، ولی به یاد #اباعبدالله(ع) گریه کنید».
او بین خود و #شهید_مهدی_تمیمی قرار گذاشته بودند که هر کدامشان زودتر به شهادت رسیدند، پیکر دیگری را به خانه برگردانند و علی به او گفته بود اگر زودتر از تو شهید شدم، هر وقت آب به عزاداران دادید، به یاد لبهای تشنه سقای کربلا باشید.
و سرانجام مهدی در عملیات خیبر مفقودالاثر گشت، یک سال و اندی بعد یعنی در سال ۱۳۶۴ علیرضا به او پیوست و اکنون آن دو مهمان سفره احسان مادر شهیدان حضرت زهرا(س) بوده و عِندَ رَبِّهِم يُرزَقون اند.
#شهید_علیرضا_نیله_چی🕊🌹
راوی: محمدجواد شالباف✍
@defae_moghadas2
🔴 "من با تو هستم "
حکایتی است از ناگفته ها و لایه های پنهان شهر....... جایی که عدهای می خندند و روزگار می گذرانند و عده ای حکایت ناتمام خویش را با یادها و خاطره ها از صبح به شب وصل می کنند
داستان ما، حکایت عاشقی است که بر همه خواسته های خود چشم بربست و عشقی حقیقی را بجای آن نشاند و رفت.
حکایتی از دلتنگی ها........خنده ها........اشکها.......دلبستگی ها......
و درسی برای بزرگ شدن و ابدی ماندن در تلاطم دنیا
براستی امام دلها با دلهای این ها چه کرد!!!
همراه باشید با این خاطرات زیبا
از فردا در کانال حماسه جنوب، شهدا
@defae_moghadas2
❣
بعد از دعا مدتی طول کشید تا جمعیت متفرق شدند. در خیابان امام، منتظر ماندم. ساعت حدود دوازده شب شده بود ولی خبری از سید جمشید نشد. جلوی مسجد چند پسر جوان را دیدم که صحبت می کردند و میخندیدند. یکی از آنها به دوستانش گفت: «این خانم کیه؟ اینجا چیکار داره؟!»
یک دفعه صدای سید جمشید از بین آنها بلند شد: «اه... آه... اه... خانمم.... 👇
http://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
کاش مادری،
نبیند این نگاهها را..
اگر که نگاه آخرتان باشد...
@defae_moghadas2
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
📚 رونمایی از کتاب
" اسماعیل مادرم شد"
خاطرات حاج خانم فرجوانی، مادر شهیدان
❣ سردار حاج اسماعیل فرجوانی و
❣ شهید ابراهیم فرجوانی
همزمان با شب تاسوعای حسینی
کیانپارس: پارک ملت، بین الحرمین
ساعت: 21
📚📚
4_656288599309812013.mp3
8.36M
آمد، سوی میدان علی اکبر...
میثم مطیعی
@defae_moghadas2
4_656288599309812014.mp3
7.16M
الوداع، علي اكبر
میثم مطیعی
@defae_moghadas2
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
﷽
بازهـم صبح شدو عرض ارادت دارم
باسلامے بہ شماقصد زیارت دارم
تاسلامت ندهـم زندگے ام تعطیل است
بہ گداییِ درِ خانہ ات عادت دارم
#سلام_عزیز_زهرا(س)✋🌹
🍀 صبحت بخیر اقا جان🍀
🌺🍃
#عملیات_طراح_در_نزدیکی_حمیدیه 🇮🇷
🍁سحرگاه 27 شهریور ماه 1360 قبل از روشن شدن هوا عملیات تک نیروهای مستقر در جبهه غرب سوسنگرد از محورهایی که بوسیله گروه شناسایی بچههای مسجد جزایری شناسایی شده بود انجام گرفت. شب قبل #احمد_غدیریان و #محمود_یاسین به محض با خبر شدن از عملیات ، به سوسنگرد آمدند تا در عملیات شرکت نمایند.
🌺🍃⤵️
🌺🍃
🍁 نیروها از سوسنگرد به سمت خط حرکت کرده بودند . #فرهاد_شیرالی که مجروح بود و در سوسنگرد مانده بود ، گفت : نیروها اینجا تجمع کرده اند. اشاره او به سمت یک ویرانه بود که مورد اصابت موشک کاتیوشا عراقیها قرار گرفته بود.
🌺🍃⤵️